پاورپوینت کامل نعش کش صلواتی ۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نعش کش صلواتی ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نعش کش صلواتی ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نعش کش صلواتی ۱۵ اسلاید در PowerPoint :
۲۳
بچه… مواظب باش پتو رو باد نبره… زیرت هم که چیزی ننداختی… دنده هات توی دست اندازای راه له می شه. پتو را کشیدم روی سرم. بعد از یکی دو روز، فقط به خواب فکر می کردم و… خواب. لندکروز هم که جلو و عقبش فرقی ندارد. اگر ماست خورده باشی، کَره اش را اهواز تحویل می گیری. می ماند گلوله ها، که هر جا می خورد. تفاوت شهادت من و دایی فقط چند ثانیه بود. توی همین فکرها بودم که ماشین راه افتاد و دیگر چیزی نفهمیدم…
یک ماه پیش، توی تعمیرگاه با دل و قلوه ماشین کلنجار می رفتم که دایی آمد تعمیرگاه. او و اوستاحسین، از داش مشدی ها و تعمیرکارهای اسمی شهر بودند و چند بار با هم رفته بودند جبهه… تا شنیدم دایی می خواهد یکی از لندکروزهای جهاد را ببرد جبهه، زیرم آتش روشن کردند. خدا رحم کرد که یک بارسابقه جبهه داشتم و تعمیر ماشین های از دستِ عراقی ها در رفته را گذرانده بودم، و گرنه با گریه و زاری بی بی جان مگر می شد دایی را راضی کرد. آخر بی بی و دایی سرپرست منِ یتیم غوره بودند. خلاصه بعد از رخصت گرفتن از همه، حتی گنجشک های شیروانی تعمیرگاه، با دایی راه افتادیم و یکی دو روز بعد وارد اهواز شدیم و یک راست رفتیم تعمیرگاه مرکزی.
از خوشحالی می خواستم با گنجشک های سقف تعمیرگاه مرکزی پرواز کنم. از حالا خودم را آماده پُز دادن به بچه های لندهور چند سال بزرگ تر محل کرده بودم. اما اینجا کجا و خط مقدم کجا. حتی صدای تیرهای رزمنده ها هم نمی آمد. تا این که یک روز دایی را که تدارکاتچی بود و تدارکات توی خونش، دیدم که شال و کلاه کرده، عقب لندکروز را بار زده و شیشه ها را هم گل مالی کرده و یا علی مدد… شدم سریش دایی تا راضی شد… راه افتادیم و شروع کردیم سرکشی مناطق مختلف و رساندن امانتی هایی که از شوق و ذوقم نفهمیدم چی بودند. هر جا هم که می رفتیم دفتر کوچکم را بیرون می آوردم و اسم و مشخصاتش را یادداشت می کردم که برای بچه های محل، فرمانده با لیاقتی باشم. آخرِ سفر، پریدم عقب لندکروز که حالا خالی شده بود و پتو را کشیدم روی سرم… دایی داشت با خودش حرف می زد. این عادتش بود. این بچه خون مارو خشک کرد از بس گفت منم میام، منم میام… اصلاً به این دو کَلوم حساسیت پیدا کردم… آخه یه بچه یتیم، اونم تو خط! بچه م که نی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 