پاورپوینت کامل شهید;از زندان ساواک تا زندان موساد ۲۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهید;از زندان ساواک تا زندان موساد ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهید;از زندان ساواک تا زندان موساد ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهید;از زندان ساواک تا زندان موساد ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

۴۰

خاطراتی از حاج احمد متوسلیان از زبان محمدحسین بابایی، هم رزم قبل از انقلاب ایشان

آشنایی بنده با حاج احمد متوسلیان از سال ۱۳۵۶ در پادگان بدرآباد خرم آباد آغاز شد. من در بخش سرپرستی برق شرکت «همکاری» که سازنده ساختمان های سازمانی پادگان بدرآباد بود، مشغول به کار بودم و حاج احمد هم به عنوان تکنسین برق در شرکتی خصوصی که زیرنظر شرکت «همکاری» بود. روزی از روزهای تابستان که البته مقارن با ماه مبارک رمضان بود، حاج احمد به طور اتفاقی در حال عبور از جلوی دفتر کار بنده بود که چهره مذهبی اش نظر مرا جلب کرد و ناخودآگاه او را صدا زدم. وارد دفتر من شد و بعد از سلام و احوال پرسی به چهره خسته او نگاه کردم و پرسیدم: «روزه ای؟» گفت: «اگر خدا قبول کند.» به یکی از همکاران سپردم تا برایش ظرف آبی بیاورند که دست و صورت خود را تازه کند و کم کم سر صحبت را باز کردم. گفتم: «شما چهر ه ای سیاسی دارید» و از شغلش پرسیدم و در اینجا بود که شیفته اش شدم و البته متوجه شدم که نه تنها برای کار، بلکه برای مأموریت های سیاسی به خرم آباد آمده است. روز به روز آشناتر می شدم و علاقه ام به او بیش تر می شد و بعد از مدتی او را با حاج علی عبدخدایی، که معاونم در شرکت بود، آشنا کردم.

کم کم فعالیت های سیاسی مذهبی خود را با وجود نبود امکانات، از داخل پادگان بدرآباد شروع کردیم و اعلامیه های ضدرژیم طاغوت را توزیع می کردیم. حاج احمد، رابط بین تهران و خرم آباد بود و اعلامیه های حضرت امام را به دست مان می رساند، سپس ما تکثیر کرده و در سطح شهر و سایر شهرستان های استان لرستان توزیع می کردیم.

اولین راهپیمایی هایی که در سطح شهر خرم آباد به راه انداختیم، با برنامه ریزی های حاج احمد به پیش می رفت. ما همیشه همراه با حاج احمد وسط جمعیت می ماندیم و او اعلامیه ها را وسط جمعیت، پرتاپ می کرد.

تا اینکه روزی حاجی از سفر تهران بازمی گشت، اعلامیه جدیدی از حضرت امام همراه خود آورد. حاج احمد و من و علی قرار گذاشتیم که اعلامیه ها را به مرکز شهر برده و تکثیر کنیم. در میانه راه بودیم که حاج احمد به من گفت: «شما تازه ازدواج کرد ه ای ولی من و علی مجرد هستیم؛ ما می رویم، شما هم به منزل برو و شام ما را آماده کن تا برگردیم.»

قرار بود که تعدادی از اعلامیه ها را هم من به شهرستان اندیمشک در استان خوزستان ببرم و در آنجا توزیع کنم. حاج احمد و علی اعلامیه ها را به یک مغازه فتوکپی در چهارراه بانک خرم آباد می بردند. صاحب مغازه، از قدرت تکلم برخوردار نبود. شروع به تکثیر برگه ها می کند که کسی از بازاریان همان محله به شهربانی گزارش می دهد. حاج احمد به علی می گوید که: «شما پول ها را ببر خرد کن تا بتوانیم پول تکثیر اعلامیه ها را بدهیم.» و به گفته علی به هنگام ورود مجدد به مغازه ناگهان سه نفر او را محاصره می کنند، اما او از دست آن ها فرار می کند، ولی احمد را دستگیر کرده و به زندان می برند. مأمورین بلافاصله آدرس منزل حاج احمد را پیدا کرده و پس از وارسی منزل، کتب مذهبی و نوارهای سخنرانی حضرت امام و سایر مبارزین سیاسی را در منزل ایشان پیدا می کنند و به ایشان می گویند که: «ما دوستان تو را هم دستگیر کرده ایم و بهتر است که خودت هم،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.