پاورپوینت کامل حسینیه شهدا;شام آخرِ مسافران صبح ۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حسینیه شهدا;شام آخرِ مسافران صبح ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حسینیه شهدا;شام آخرِ مسافران صبح ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حسینیه شهدا;شام آخرِ مسافران صبح ۱۲ اسلاید در PowerPoint :
۳۷
از قایق پیاده شدم و به طرف جاده جفیر آمدم. خسته بودم. هشت روز تمام در جزیره مجنون عکاسی کرده بودم و امروز در این شرجی بعدازظهر از جزیره بیرون آمدم تا سر و سامانی به فیلم هایم بدهم. باید آن ها را به تهران می فرستادم.
غروب به سنگرهای بچه ها رسیدم. دلم می خواست که استراحت کنم اما به هر سنگری که سر می زدم پر بود از نیرو. از سنگری صدای دعا و گریه می آمد. به آن طرف رفتم. نزدیک در سنگر که رسیدم پتوی آویزان شده از جلو در کنار رفت. چهره بسیجی جوانی را دیدم او هم مرا دید و نگاهش سرتا پای خاکی و عرق کرده مرا ورانداز کرد.
او با لحن جدی آمیخته به شوخی گفت: «راه ورود نامحرم به این سنگر ممنوع است!» من دیگر حال حرکت نداشتم. همان جا کنار سنگر نشستم. هوا دیگر داشت تاریک می شد. صدای دعا و گریه بچه ها حال مرا دگرگون می کرد. بچه هایی که تو سنگر بودند یکی یکی برای گرفتن وضو بیرون آمدند.
من هم با آنان در کنار منبع آب وضو گرفتم. این بچه ها اصلاً به من توجهی نداشتند ولی من با آن خستگی حتی تعداد آنان را هم شمردم. دوازده نفر بودند. در آن میان یک روحانی جوان هم بود که عبا و عمامه اش را برای خواندن نماز آماده می کرد. بعد از چند دقیقه دوباره پتو هایلی شد بین من و آنان.
این نماز بیش از نیم ساعت طول کشید. دوباره صدای دعاخوان را می شنیدم که می گفت: خدایا… این آخرین نماز ما در این دنیا است و نماز صبح را ان شاالله به لطف تو در کنار ائمه اطهار(ع) به جای خواهیم آورد.
و همان صدا از بچه های سنگر خواست که وصیت نامه های شان را بنویسند. دیگر صدایی به بیرون درز نکرد.
سوز و سرمای شبانه جنوب به سراغم آمد و نشئه خواب زیر پوستم رفت…
وقتی از خواب پریدم خودم را درون همان سنگر دیدم. پتویی رویم انداخته شده بود. تنها بودم هیچ کس دیگری نبود. برای لحظه ای نشستم تا خواب از سرم بپرد. حدس زدم بچه های سنگری که من نامحرم آن بود موقع رفتن، من خواب زده را ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 