پاورپوینت کامل بی بال پریدن ۲۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بی بال پریدن ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بی بال پریدن ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بی بال پریدن ۲۵ اسلاید در PowerPoint :

۵۰

۱۳۵۸: اخذ مدرک دیپلم با معدل ۸۴/۱۷

۱۳۶۴: شرکت در کنکور و پذیرش در رشته پزشکی

۱۳۶۶: شهادت- کربلای ۱۰- ماووت

«شجاعیان» نه در همه آن چیزی است که گفته اند و نه در همه آن چه که باید گفت. او را باید جست، در روایتی فراتر از این مجمل.

به هر بهانه ای می آمد سراغ ما. موقع خیارچینی آمده بود کمک. همین طور که کار می کرد، سؤال هم می پرسید. ظهر شده بود. گفتم: «برو، ناهارت دیر می شود.» لجوجانه می گفت: «نه باز هم بگویید، می خواهم بیش تر اسلام را بشناسم.»

یک گوشه می نشست و زل می زد به ما. انگار با نگاهش صحبت ها را می بلعید. وقتی سؤال می پرسید، می فهمیدم که تا عمق مطلب را درک کرده است. از خیلی ها جلوتر بود. به رفقا سپردم روی او حساب دیگری باز کنند. گفتم: «این پسر یک بچه استثنایی است.»

جلسه که تمام شد، شروع کرد به شوخی کردن. چای و نان خشک، بساط پذیرایی مان بود. وقتی خوردیم، گفت: «این غذاها ما را سیر می کند. جواب ما را می دهد، ما جواب این غذا خوردن ها را چه گونه باید بدهیم؟» پانزده یا شانزده سال بیش تر نداشت اما همه را به فکر فرو می برد.

اوایل بعضی ها در موردش تردید داشتند و می گفتند: «فعلاً اعزامش نکنید.» به هر زحمتی بود، خودش را به جبهه رساند. خیلی ها شخصیت او را که دیدند، مریدش شدند. اگر خودش می خواست، بیش تر از این ها پیشرفت می کرد؛ ولی به جانشینی گردان قانع بود.

وضع زندگی شان خوب بود. پدرش پول توجیبی خوبی بهش می داد، اما همیشه جیبش خالی بود. وقتی شهید شد، خیلی از کسانی که سرمزارش می آمدند را نمی شناختیم. پول توجیبی های اکبر، برکت سفره خیلی ها بود.

تا دیدمش، رفتم جلو و روبوسی کردم. گفتم: «مبارک باشد، پزشکی قبول شدید.» ولی انگار برایش اهمیتی نداشت. با تبسّم گفت: «هر وقت شهید شدم، تبریک بگویید.»

می گفتند: «پسرجان تو دانشجو هستی، فردا، پس فردا می شوی آقای دکتر، به خودت برس.» می گفت: «شخصیت انسان به این چیزها نیست. با لباس بسیج هم می شود رفت دانشگاه و درس خواند.»

با وضو می رفت سرکلاس و بیش تر روزها روزه می گرفت. می گفت: «علم بدون ایمان که فایده ندارد.»

خیره شده بود به هلی کوپتر، انگار اولین بار است که می بیند. گفت: «این آهن پاره، ساخته دست انسان است و پرواز می کند. انسان خودش اگر بخواهد تا کجا می رود؟»

هر بار وقت غذا، خورده و نخورده بهانه می آورد که سیر شدم و کنار می کشید. هرکس با او هم سفره می شد، کیف می کرد.

تنها جایی که خودش را بر دیگران مقدم می دانست، موقع خطر بود. خودش جلو می رفت و نیروها هم پشت سرش. در یکی از عملیات ها به خاطر فاصله کم دشمن، بچه ها غافل گیر شده و بسیاری از آن ها شهید و مجروح شده بودند. روحیه بچه ها خراب بود. وضعیت را که دید، پرید وسط عراقی ها و جنگ تن به تن راه انداخت. بچه ها هم پشت سرش شور گرفتند. بعد از آن، چهل وهفت روز در بیمارستان بستری بود.

گریه می کرد. نیامده می خواست برود. می گفت: «من از شهدا خجالت می کشم؛ از رزمنده ها، جانبازها و… نکند جا بمانم. تصاویر جبهه را که می بینیم، شرمنده می شوم. یعنی می شود من هم در راه خدا….»

خواستم دلداریش بدهم، گفتم: «تو در سنگر علم خدمت خواهی کرد انشاءا…» پرید وسط حرفم که «هستند کسانی که جسم را درست کنند. من باید بروم و روح خود و دیگران را درست کنم.»

رفته بودم پایگاه شهید بهشتی اهواز. بچه ها دوره ام کردند که دست و پا و قفسه سینه اکبر شکسته، تنش داغان شده و پایش می لنگد؛ اما از بیمارستان فرار کرده و به جبهه آمده است. شما با او صحبت کنید، شاید قبول کرد و برگشت.

اکبر که آمد، هرچه حدیث و روایت درباره وجوب حفظ جان برایش خواندم، اثر نکرد. می گفت: «نمی خواهم تخت بیمارستان را اشغال کنم.» اصرار کردم لااقل برود خانه استراحت کند، گفت: «زبان و چشمم که سالم است، این جا کار دفتری می کنم. جای من یک آدم سالم برود خط مقدم.» خالصانه حرف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.