پاورپوینت کامل حسینیه شهدا;سوت خمپاره، نوحه را عوض کرد! ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حسینیه شهدا;سوت خمپاره، نوحه را عوض کرد! ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حسینیه شهدا;سوت خمپاره، نوحه را عوض کرد! ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حسینیه شهدا;سوت خمپاره، نوحه را عوض کرد! ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۰
– آرام باشید، آرام.
– بروید عقب.
– آمبولانس!
– خدا!
– یکی برود «حاج بخشی» را صدا بزند.
فکر کرده بود، انسان با هر مقدار ظرفیت، تحمل داغ چند مصیبت را دارد.
عصر بود و خط آرام، هوا ابری بود و دل گیر. صدای مداح، که با شور و حرارت می خواند: « کربلا، کربلا، ما داریم می آییم…» فضا را پر کرده بود. درست همان موقع که مداح رسیده بود به مصرع « ما جوان ها دادیم…» خمپاره هرزه گرد سرگردان، هدفش را برگزیده بود؛ «علی».
فکر کرده بود، غم در خاک و خون غلتیدن چه کسی بر دل امام، بیش تر از همه سنگینی کرده بود. «ابوالفضل» که بعد از شهادتش گفتند: «الان انکسر ظهری و قلت حیلتی» یا نه «علی اکبر» که فرمودند: «علی الدنیا بعدک العفا» یا دیگران، «قاسم، عون، جعفر…»
و او بی خبر بود از همه چیز. البته چندان نمی شود گفت بی خبر؛ چون یک جورهایی بوی ترکش و خون و این چیزها را احساس کرده بود. فهمیده بود که می خواهد حادثه ای اتفاق بیافتد. به دلش برات شده بود، اما نمی دانست چه چیزی…
ذهنش متوجه علی اکبر شده بود. اذن میدان گرفتن علی به یادش آمده بود. امام، برای علی، اما و اگر نیاورده بود. بی هیچ قید و شرطی پذیرفته بود. احساس کرد فقط احساس و نه چیز دیگری امام او را بیش تر از همه دوست داشته، اگر این گونه نبوده، لااقل خاطرش را خیلی می خواسته؛ چون سریع اجازه داده، معطل نکرده است.
اشک راه خودش را یافته بود و درست همان موقع بود که خمپاره ول گرد، پیش پای علی حاج بخشی به زمین نشسته بود.
– آرام باشید، آرام.
– چیزی نشده.
– یکی آمبولانس را خبر کند.
کسی به فکر این نبود که چه طور باید این واقعه کمرشکن را به حاجی گفت. اصلاً در ذهنشان این گزینه مطرح نبود که نکند حاجی جا بخورد. حاجی تا چند لحظه قبل، بوی ترکش و خون و این چیزها ر ا احساس کرده بود. با خودش گفته بود: «خط که آرام است، هرکسی سرش به کار خودش است.»
اما وقتی سعید نفس زنان، رسید بود، گفته بود خودش است.
– حاجی، حاجی. علی ات، علی ات ترکش خورده.
حیف علی نبود، با آن موهای شانه شده به یک طرف، رشید و دانا. بیش تر به خاطر فهم علی بود که غم در دلش زیاد شد، علی مشکلاتش را خوب می فهمید. تا محل وقوع
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 