پاورپوینت کامل قصه;عبور گردان «روح الله» از سیدحسن مشقی ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قصه;عبور گردان «روح الله» از سیدحسن مشقی ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه;عبور گردان «روح الله» از سیدحسن مشقی ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه;عبور گردان «روح الله» از سیدحسن مشقی ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۲۶
چند روزی بود که بوی عملیات، فضا را پر کرده بود، اما این فقط یک حدس و گمان بود؛ شاید امشب شاید فردا. نیروهای گردان را در منطقه دوردست و نامشخصی مستقر کرده بودند و آموزش های طاقت فرسا گاهی وقت ها به شدت کلافه کننده بود.
در همین گیرودار خبری در تمام گردان پیچید، خبری که می توانست تمام انتظار ما و پیش بینی های فرماندهان را بهم بریزد و عملیات را برای همیشه متوقف کند. خبر رسید، عراقی ها ادعا کرده اند که یک بسیجی ایرانی به نام «سید حسن» را از گردان «روح الله» اسیر کرده و توانسته اند اخبار و اطلاعات محرمانه مطلوبی را از زیر زبانش درباره این گردان و تیپ ۱۷ علی بن ابی طالب(ع) بیرون بکشند.
خبر مطلوب؟ چه خبر و اطلاعات مطلوبی؟ نمی دانستیم، اما هرچه بود، باعث خوشحالی عراقی ها شده بود.
ترس و واهمه هم چون شبحی نامرئی و مخوف بر سر بچه ها به پرواز درآمده بود. رفت وآمد فرماندهان لشکر، تیپ، گردان و گروهان به مقر فرمان دهی، سرگردانی و نگاه حیران رزمنده ها، حکایت از رخنه سیل وحشت به سد آن ها داشت.
مهم ترین سؤال این بود که این بابا را چه طوری اسیر کرده اند؟ آن دهلیز نفوذ دشمن کجا بوده؟ این بلا می توانست در کمین هر یک از نیروها باشد.
وقتی خبر پخش شد، تازه شام خورده بودیم و بعد از آموزش های طاقت فرسای روز، وقت استراحت بود؛ اما مگر می شد پلک ها را بدون رویاهای پریشان روی هم گذاشت؟ یکی از بچه ها تعریف می کرد که چه طور کوموله ها سر یکی از نگهبان ها را شبانه بریده و هم سنگری هایش را خفه کرده اند. تصویر یک سر خونی بدون بدن، آن هم از آن من یا رفیقم، تصویر ذهنی رعب آوری بود که مرا رها نمی کرد. گوشه سنگر کز کرده بودم و با ذکر خدا و صلوات، خود را آرام می کردم که یک مرتبه دستی روی شانه ام خورد؛ در حالی که فریاد می زدم، فوری بلند شدم و گارد گرفتم. دوستم دستش را گرفت جلوی دهانم و خندید. گفت: «یادت هست همیشه دوست داشتی در حالی که رو در رو با دشمن می جنگی، شهید بشوی نه در حالی که در خوابی، بدون هیچ عمل و عکس العملی؟»
فضا چنان شده بود که هر کدام ما، دچار شدن به سرنوشت سید حسن را احتمال می دادیم. آن فضای شور آفرین عملیات، یک ساعت نشده، به اندیشه فرار در ذهن ریاکار من بدل شده بود. در آن وضعیت بحرانی روحی و فکری، بی اطلاعی از این فضای مه آلود بسیار بیش تر از خستگی و حتی دشمنی که رو در رو می جنگد ضعیفمان کرده بود.
هنوز پاسی از شب نگذشته بود که دستور رسید، همه کسانی که نامشان سید حسن است و یا فردی را به این نام یا نام مستعار می شناسند، زود به خط شوند.
وقتی به خط شدیم، جای نگهبان ها خالی بود. فرمانده چند نفر از اطرافیانش را که خوب می شناخت، به جای آن ها فرستاد تا نگهبان ها هم به ما ملحق شوند. آن وقت دستور داد، سید حسن ها بروند سمت چپ و بقیه بروند سمت راست. همه رفتیم سمت راست. فرمانده متعجب پرسید: «پس شما هیچ کدامتان سید حسن نیستید؟!»
آن گاه از یکی از برادرها پرسی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 