پاورپوینت کامل امروز همان دیروز است ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امروز همان دیروز است ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امروز همان دیروز است ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امروز همان دیروز است ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

۵۳

چرا در ابتدای انقلاب، شاهد ترور های گسترده چهره های فکری انقلاب بودیم؟

فرزند شهید «هاشمی نژاد»:

با اجازه دوستان، مقدمه ای را مطرح می کنم. حقیقت موضوع این است که تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی، همیشه یکی از دغدغه هایی که جهان سرمایه داری نسبت به این منطقه از دنیا به عنوان جهان اسلام داشت، این بود که چه اعمالی را انجام دهد که ذهن مردم به این سمت که اسلام و ایدئولوژی آن به صورت عملی پیاده نشود، برود. در حقیقت تدابیری از این قبیل که حکومت هایی شکل و ظاهر اسلام را داشته باشند و به شعائر مقید باشند، کم و بیش در کشورهای مختلف بود، اما این نوعش که بخواهد یک گروهی، جمعیتی و یا ملتی منسجم دست به دست هم دهند و با همه وجود و امکانات شان، از زن و مرد، پیر و جوان به صورت یک دست وارد عرصه شوند چیزی مانند آن چه در انقلاب ما پیاده شد، پیاده کنند، در هیچ کدام از تئوری هایی که کشور های غربی داشتند، نمی گنجد. نظریه معروف آمریکایی ها که ایران را یک جزیره ثبات و امن، مبنای حرکت و پایگاه و در حقیقت مرکز فرمان دهی خود در خلیج فارس قرار داده بود، نشان دهنده این نکته است که به هیچ عنوان این موضوع را در دستور کار خود نمی دیدند که بخواهد روزی چنین اتفاقی بیافتد. خب، این اتفاق به سرعت واقع شد و زمینه چینی های آن را هم پیش بینی نمی کردند؛ چرا که اساساً ایدئولوژی مردم را نمی شناختند. برای آن ها گنگ بود که این ایدئولوژی و اعتقادات چه قدر برد و کاربرد دارد و در چه حد و حدود می تواند مردم را وادار کند که در صحنه اجتماعی خودشان تصمیم گیر باشند و نقش ایفا کنند. خب، انقلاب اسلامی و تفکر حضرت امام(ره) این کار را انجام داد. آن ها هم دلایلی داشتند که درست هم بود.

قرن های قرن، حوزه و مراجع وجود داشتند، اما هیچ ایده و دیدگاهی آن طور نبود که امام به شخصه آن را انجام داد؛ یعنی مباحث اجتماعی، بخش وسیعی از اسلام است. در مباحث فردی اختلافی وجود ندارد، این مباحث اجتماعی است که مورد اختلاف است.

در مباحث اجتماعی قرن های قرن، با این که این همه عالم و مرجع داشتیم، هیچ کدام تا این اندازه حاضر نبودند پای کار بیایند. نهایتاً در بعضی از موارد اجتماعی عکس العمل نشان می دادند و مردم هم پای کار بودند. آن ها شاید این حوزه را پیش بینی می کردند، اما امام کاری کرد که دنیا را واقعاً با یک بهت و حیرتی مواجه کرد.

دنیا چیزی برای مقابله با این پدیده نداشت. طبیعتاً انقلاب اسلامی، خیلی زود به پیروزی رسید؛ چون مردم منسجم و با هم جلو آمدند و انقلاب را به پیروزی رساندند. این جا همه منافع دنیای غرب به خطر افتاد. بحث کشور ایران نیست، این شکل از پدیده ای که در کشور ایران واقع شد، همه منافع جهان و غرب را در جهان اسلام به خطر می انداخت. آینده آن ها واقعاً در خطر بود، بایستی با همه قوا به میدان می آمدند؛ یعنی در ابتدای پیروزی انقلاب، باید جنگ تمام عیار جهان غرب آغاز می شد.

بحث ما اصلاً بحث صدام و گروهک ها و این حرف ها نیست، خودمان می دانیم که این ها ابزارند. خب قطعاً جنگی که در آن حدود سی وچند کشور عملاً وارد می شوند که ما از آن کشورها اسیر داشتیم ، خب این جنگ با دنیاست؛ جنگ تمام عیار دنیا، با یک دیدگاه، یک تفکر که کاملاً خودش را در برابر تفکر دنیای غرب می دید. بنابراین لازم بود که با تمام قوا بیاید و وارد عمل شود. ما تمام قوا را در همان یکی، دو سال اول پیروزی انقلاب دیدیم؛ یعنی بحث های مختلف مرزی پیش آمد، جداسازی های مناطق مختلف پیش آمد، ترورهای داخلی پیش آمد. جنگ، جنگی تمام عیار میان ایران و عراق بود. ترور دو ماه بعد از پیروزی انقلاب شروع می شود، از رأس هم شروع می شود. نوع ترورها با مناطق دیگر فرق می کند. می رفتند سراغ مرحوم مطهری. پایه این تفکر باید خشکانده شود.

چندی پیش یکی از سیاست مداران امریکایی یک حرف رک و پوست کنده ای زد که در حقیقت نوع اعمال آن ها را نسبت به انقلاب اسلامی نشان می دهد. گفت: «آقا! بایستی ملت ایران به عنوان یک ملت، ریشه هاشان خشکانده شود.»

چرا می گویند امروز انقلاب اسلامی ایران را به لحاظ نظامی نمی شود شکست داد؟ آیا بمب هایی که ما داریم، خیلی قوی تر از آن ها است؟ تکنولوژی نظامی مان، خیلی برتر است؟ اقتصادمان از آن ها برتر است؟ یا… خب هیچ کدام از این ها نیست.

اوایل انقلاب، مرحوم پدرم سخنرانی ای داشت و گفت: «برای چه امریکا به زانو درآمده، هر سلاحی که ما داریم، خود آن ها به ما داد ه اند. آن موقع سلاح های ما همه امریکایی بود. در ضمن آن ها تا روزی که ضد آن سلاح را نداشته باشند، به کسی سلاحی نمی دهند؛ بنابراین اگر آن ها که از ما می ترسند، ترس از سلاح مان نیست، ترسی است که ریشه در تفکرات ما دارد، ریشه در اعتقادات ما دارد.»

در اندیشه های شهید هاشمی نژاد، بروز و ظهور چه چیزی باعث شد پیاده نظام های، نظام سرمایه داری به فکر این بیافتند که ایشان باید ترور شود؟

فرزند شهید هاشمی نژاد:

نظام هایی که در دنیا داریم، یا ایدئولوژیک هستند یا نیستند. در نظام ایدئولوژیک، کسی باید در رأس باشد. در آن ایدئولوژی، کارشناس باشد. طبیعتاً دیدگاه آن ها این بود.

کشور ما، کشوری اسلامی است. اعتقادات مردم هم عمیق است. خب آیا این اعتقادات عمیق، پیاده شدنی است یا خیر؟ ما می گوییم اسلام در تمامی موارد برنامه دارد؛ برای ریزترین موارد. دینی که برای همه چیز برنامه دارد، آیا برای حکومت برنامه ندارد؟ البته که دارد. اگر دارد، چه کسی باید ناظر بر اجرای همه امورات کشور باشد که منطبق با موازین اسلامی باشد؟ طبیعتاً باید کارشناس باشد؛ ما می گوییم «ولی فقیه».

ریشه تمام جنگ ها و نزاع های ایجاد شده در داخل کشور، برای پس از پیروزی انقلاب است. این تفکر برای جهان غرب خطرناک است. اگر شما بخواهید دیدگاه اسلامی را دقیق اجرا کنید، با زیاده خواهی جهان غرب منافات دارد، با ظلم هایی که جهان سرمایه داری در مناطق مختلف دنیا می کند، با چپاول، با استعمارگری و… با همه این ها منافات دارد و این تفکر اگر بخواهد رشد پیدا کند که رشد هم پیدا می کند ، کاملاً محسوس است. این مطلب با جهان سرمایه داری برخورد پیش می آورد. بنابراین در مواجهه با این تفکر، طبیعتاً باید سراغ ایدئولوگ های این تفکر رفت. مرحوم مطهری یکی از این هاست. اگر از ابتدا سراغ ایشان رفتند، شناخته شده اقدام کردند. مرحوم مطهری را ترور کردند؛ چون یکی از پایه گذاران فکری این نظام بود. مرحوم بهشتی، ائمه جمعه، شهید هاشمی نژاد را ترور کردند، آن هاکسانی که ایدئولوگ بودند را ترور کردند.

آیا این حرف را قبول دارید که ترورهای اول انقلاب، ترورهای کوری بود؟ چرا برای توقف انقلاب، مسئولان اجرایی را ترور نمی کردند؟

فرزند شهید هاشمی نژاد:

اگر بخواهیم سمت دیگر قضیه را نگاه کنیم، شاید بخشی از آن درست باشد. ببینید، امام را نگاه کنید، یکی از خصوصیاتی که امام توانست بر جریان ها و مخالفین قدرتمند پیروز شود، این بود که دشمن خود را خوب شناخته بود. دشمن و حرفش را می شناخت؛ در نتیجه می توانست اقدامات و رگه های اجرایی آن ها را هم بشناسد.

اگر شما دشمنتان را بشناسید، هیچ گاه فریب اسامی را نمی خورید. وقتی تفکر را بشناسید، دیگر فرق نمی کند که گوینده سخن کیست؛ بلکه ریشه آن را می شناسید. این که شما می گویید، نگاه عام قضیه است.

مرحوم مطهری یک ایدئولوگ است. یادم می آید وقتی که ایشان ترور شد، در تهران داخل ماشین نشسته بودم. اتفاقاً رادیو اعلام کرد که نویسنده کتاب «داستان راستان» ترور شد. خوب این مال ماست، این غفلت های ظاهری ماست. دشمن ما این گونه فکر نمی کند. این که گفتم باید دشمن را بشناسیم، دشمن برای مبارزه با ما، وقتی پا به رویارویی و جنگ می گذارد که ما را تحلیل کرده باشد. او ما را تحلیل می کند و تفکرمان را می فهمد. انتهای این تفکر را هم می فهمد که به کجا می رسد. پس اگر بخواهیم جلوی آن روزِ دشمن را بگیریم، و با آن ها رویارو شویم، باید دست برتر داشته باشیم. وقتی که دشمن دست برتر را می خواهد، طبیعتاً با شناختی که از ما دارد، وارد عمل می شود. کور نبود، ترورهای کور در خیابان ها واقع می شود، در بمب گذاری هایی که نمی دانی مقتولش کیست. این نوع ترورها، ترورهای هدفمند است. اندیشه را دارد ترور می کند نه اشخاص را. چرا اندیشه را ترور می کند؟ برای این که این اندیشه روزی با او رویارو خواهد شد. بنابراین من این حرف را اصلاً قبول ندارم. دشمن ما کاملاً آگاه است.

سی ودو سال از انقلاب می گذرد، هنوز درگیر تروریم، از روز ابتدای پیروزی انقلاب تا روز آخرش. اشخاصش فرق می کنند، سازمان هایش فرق می کنند، اما اگر همه این ها را کنار هم بگذاریم، یک دیدگاه بیش تر در آن نیست. به صورت ظاهر هم که ریگی را نگاه کنید، می گوید ولایت فقیه، منافقان هم می گویند ولایت فقیه. آمریکا را هم که نگاه کنیم، می گوید ولایت فقیه، اسرائیل هم همین حرف را می زند. همه این ها را که بچینیم کنار هم، گیر و مشکلشان یک چیز است.

آیا دلیل ترور شهید «کامیاب»، جایگاه ومسئولیت ایشان در انقلاب بود یا دلیل دیگری داشت؟

فرزند شهید «کامیاب»:

در ادامه فرمایشات آقای هاشمی نژاد که به شالود ه اصلی بحث انقلاب و این حرکت ها اشاره شد و دیدگاه های حضرت امام تدوین شد، حالا با دید عمیق تری می توان به قضیه نگاه کرد. در خصوص بحث ولایت فقیه، در جامعه حوزوی ما قرن ها صحبت شده است. از ولایت مطلقه گرفته، این که بعد از معصوم چه کسی جانشین می شود و حیطه اختیاراتش چیست؟ قوانین شرعی و جزایی چه گونه است؟ این ها، همه در غالب ولایت فقیه مطرح شده و کتاب های زیادی هم در این رابطه تدوین شده است؛ اما کسی که آمد و به آن جامه عمل پوشاند و در قالب یک حکومت مطرح کرد، کسی نبود جز حضرت امام. زمانی که حضرت امام آمد، به پشتوانه مردم، جهادش را شروع کرد. این فکر مطمئناً در موجود مقدس ایشان بود. مثلاً در یک نگاه سطحی و گذرا می بینیم که حضرت امام آمد و این کار را در ابعاد مختلفش انجام داد. باز نگاه دیگر ی می کنیم به اسلام، به تشیع، و تاریخ اسلام. تفکری که معاندین ما داشتند و این که دشمنان ما با آگاهی، با شناخت اندیشه و تفکر، پشت قضیه بودند و در حرکات و انتخاب های شان خیلی دقیق عمل کردند. وقتی که کنار می نشینیم و با یک دید بازتر به قضیه نگاه می کنیم، می بینیم آن وظیفه ای که به عهده ما بوده، این است که شخصیت هایی را که در شکل گیری حائز اهمیت بودند، بشناسیم. در این مورد نیاز به توجه بیش تری است.

من می خواهم قائل به تفکیک شوم. عده بودند که اندیشه ساز بودند و یا مطلب را در سطح بالایی تحلیل می کردند؛ مثل شهید بهشتی که اوایل انقلاب در بحث قانون اساسی، با منافقان برخورد داشت و بحث های خاصی را در این زمینه مطرح می کرد. افرادی مثل ایشان و شهید کامیاب، شاگردی از این جماعت بودند. حضرات دیگری هستند که در رده بالاتری نسبت به دیگران قرار دارند. حیطه عملیاتی و کاری شهید کامیاب، سابقه ایشان در زمان انقلاب، و کیفیت ایشان از اندیشه های حضرت امام حالا چه به صورت مستقیم و چه به صورت اطلاعیه هایی که پخش می شد و به دست افراد می رسید و شالوده اصلی قضیه در استان خراسان به دست مقام معظم رهبری بود ، بر همه آشکار است. اندیشه کلی و حرکاتی که منافقان انجام دادند، شاید از قرن ها پیش وجود داشته و به این ها منتقل شده است. مثلاً شخصیتی مثل «محمدبن عبدالوهاب» چه گونه شکل گرفت، بر چه مبنایی پرورش پیدا کرد و چه اندیشه ای را در جهان اسلام به عنوان یک توده سرطانی به وجود آورد. او جنایت های خیلی بزرگی را انجام داد که می توانیم بگوییم گروه هایی مثل طالبان از همان جا نشأت گرفته است. وقتی کسی که صاحب اندیشه است از میان برداشته شود، تا زمانی که بخواهد کسی جایگزین آن شود، خب زمان می برد. همان طور که ما هنوز که هنوز است، نمی توانیم بگوییم که جای کسی شهید مطهری را پر کرده است؛ چون افراد را موقعیت زمانی و خیلی چیزهای دیگر می سازد. شهید کامیاب هم در یک سری اشتراکات که حالا من می خواستم اشتراکات بین این افراد را بگوییم. از این سنخ بود. ایشان سخنرانی های بسیاری در سطح مشهد و کشور داشت که بسیار تأثیر گذار بود. ایشان در زمان رژیم ستم شاهی، باعث آگاهی مردم می شدند.

تضاد نگاه شهید هاشمی نژاد با غرب از کجا ناشی می شود؟

فرزند شهید هاشمی نژاد:

یکی از سفرای کشور انگلستان در کشور عراق، آن زمان که عراق در اشغال انگلستان بود، می گوید، یک موقعی سفیر انگلستان داشت از جلوی مسجدی رد می شد. داشتند اذان می گفتند. سفیر به مترجمش می گوید: «این چی می گه؟» و بعد می پرسد: «آیا با منافع ما تقابلی دارد؟» مترجم جواب می دهد: «نه!» و او می گوید: «بگذار بگه. هر چی می خواد بگه، بگه!»

مشکل سر این است که وقتی اسلام نخواهد اجرا شود، در صحنه اجتماع هیچ مشکلی ایجاد نمی شود. آیا در زمان معاویه، در زمان یزید که مساجد تعطیل نبودند، حج و روزه و خمس و… همه برقرار بودند، می شد نام رسول الله(ص) را آورد؟ چرا! می شد آورد، تازه تشویق هم می کردند؛ اما شما اگر جرأت داشتید اسم امیرالمؤمنین(ع) را بیاورید! آن جا بود که به مشکل برخورد می کردیم. چرا؟ چون اگر امیرالمؤمنین(ع) بعد از حضرت رسول(ص) اثبات می شد، تمام حکومت های رسول الله(ص) زیر سؤال می رفت، این جا مشکل پیدا می شد. بحث ما هم در این جا همین است. همان طور که اول صحبت هم عرض کردم، اسلام وجود دارد، ولی ظاهرش نه منطقش.

خاطره ای پیرامون تقابل این دو اسلام دارید؟

فرزند شهید هاشمی نژاد:

نمی دانم اسمش را هشدار می شود گذاشت یا چیز دیگر، به نظرم می رسد آن دیدگاه پایه ریزان انقلاب اسلامی مظلوم و مغفول است. شما ببینید، مرحوم مطهری، شهید بهشتی، آقای هاشمی نژاد و بقیه این ها، در رأس مبارزه با تفکر نفاق بودند. کی شروع کردند؟ از همان روزهای اول انقلاب. خب آن موقع که جنگ مسلحانه ای نبود. زمانی که شاید هیچ کس در فکر این مباحث نبود، انتهای ماجرا را می دانستند، خطری را که ممکن بود انقلاب اسلامی با آن مواجه شود، می دیدند.

جایی مرحوم پدرم می گوید، که خطرناک ترین چهره امریکا، چهره فرهنگی آن است، نه چهره نظامی آن. ما وقتی با تفکر مارکسیست ها مواجه هستیم، هیچ مشکلی نداریم، مردم ایران مردم دین مداری هستند. شما همه این گروهک های مارکسیستی را ببینید، انواع و اقسامش خ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.