پاورپوینت کامل صدای چهل شهید به هم بسته! ۲۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صدای چهل شهید به هم بسته! ۲۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صدای چهل شهید به هم بسته! ۲۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صدای چهل شهید به هم بسته! ۲۵ اسلاید در PowerPoint :
۳۲
من و هوای عطرآگین جبهه ها
اسفند سال ۶۰ بود؛ یعنی درست یک سال پس از شهادت عمویم، من در پادگان «المهدی(عج)» چالوس، یک لحظه از اتوبوس چشم برنمی داشتم. نیروها یکی یکی سوار اتوبوس می شدند و من هم چون کبوتری پر و بال بسته، برای رهایی از قفس و رفتن به جبهه لحظه شماری می کردم. وقتی می خواستم سوار اتوبوس شوم، زمزمه هایی شنیدم، می گفتند: «در کردستان، پاسداران و نیروهای بسیجی را سر می برند و سر آن ها را برای خانواده هایشان می فرستند.»
بعضی ها بدون این که چیزی بگویند، از اتوبوس پیاده شدند. اتوبوس می خواست به راه بیفتد و هر لحظه ممکن بود من با آن جثه کوچک و نحیف، نتوانم خود را از میان کسانی که داشتند سوار می شدند و آن هایی که داشتند پیاده می شدند، به داخل اتوبوس برسانم. همان موقع شنیدم که به راننده اتوبوس گفتند: «با همین تعداد نیرو که سوار شده اند، حرکت کن.»
به سرعت و بدون این که به اطراف نگاه کنم، در حالی که نفس در سینه ام حبس شده بود، به طرف اتوبوس رفتم. سرم را زیر انداختم، بالا رفتم و روی یک صندلی نشستم. انتظار داشتم که هر لحظه یکی بیاید و مرا از اتوبوس پیاده کند. با این که اتوبوس حرکت کرده بود، اما باز آرام و قرار نداشتم، صدای طپش قلبم را می شنیدم. وقتی به خود آمدم که در پادگان «ابوذر»، در محور سرپل ذهاب مستقر شده بودیم.
مجروح به زخم زبان، نه ترکش دشمن
در عملیات «رمضان» مجروح شدم. خون ریزی چشمانم شدید بود، پای چپم فلج و مهره های کمرم باز شده بودند. مرا با یک آمبولانس از محور شلمچه به پشت خط منتقل کردند. از آبادان یک هواپیمای ۱۳۰ C- به بیمارستان «امام» تبریز فرستادند و من تا شانزده روز بی هوش بودم.
تعاون سپاه به خانواده ام اطلاع داده بود که مجروح شده ام. پس از آن بود که عمو و تعدادی از اقوام، خود را به بیمارستان امام رساندند. به توصیه پزشکان، تصمیم بر این شد که برای ادامه درمان به تهران بروم و در یکی از دو بیمارستان «جرجانی» یا «فارابی» بستری شوم. از آن جا که انتقال من با آمبولانس خطرناک بود، تأکید کردند تا با هواپیما عازم تهران شوم. یک روز بعد، عمو و اقوامی که در تبریز بودند، ترتیب انتقالم را دادند. وقتی با برانکارد سوار هواپیما شدم، مسافری گفت: «آقای عزیز! مگر فرق هواپیما با نعش کش را نمی دانید؟»
دیگری گفت: «زن و بچه مردم داخل هواپیما هستند، لااقل به فکر آن ها باشید.»
سومی گفت: «اگر یک جنازه را با اتومبیل حمل کنید، زمین به آسمان می رسد یا آسمان به زمین؟»
خون ، خون عمویم را می خورد. صدایش را کمی بالا برد و گفت: «واقعاً شرم آور است! این جوان به خاطر شما به جبهه رفته است، آن وقت این طوری با او برخورد می کنید؟»
بغض راه گلویم را بسته بود؛ حتی خلبان و خدمه هواپیما هم نسبت به من معترض بودند. بالاخره به تهران رسیدیم. پس از مدتی بستری شدن در بیمارستان جرجانی و بیمارستان «آیت الله طالقانی» و سپری کردن یک دوره درمانی تخصصی کوتاه، به بیمارستان «ابوعلی سینا»ی ساری منتقل شدم.
مجنون های نقاب در خاک
یازده سال پس از عملیات «والفجر ۶»؛ یعنی در سال ۱۳۷۲، از تعاون لشکر «۲۵ کربلا» تماس گرفتند و از من برای تحفص شهدای آن عملیات، دعوت به هم کاری کردند. من که قبلاً برای انجام این کار اعلام آمادگی کرده بودم، بی درنگ پذیرفتم. احساس عجیبی داشتم. وصیت نامه ام را نوشتم و به خانواده گفتم که احتمالاً برنمی گردم. پنج روز مرخصی گرفتم و راه افتادم. وزیر امور خارجه پیشنهاد داده بود که در ازای تحویل هر جناز شهید ما، یک اسیر عراقی آزاد شود و مبلغ ده هزار تومان هم به او پرداخت شود، اما دولت عراق این پیشنهاد را رد کرده بود.
گروه هجده نفره ما بدون اجازه از عراق و حتی مجوز از مسئولان ایرانی، به همان منطقه عملیاتی رفت و سی و پنج روز به تفحص جنازه های شهدا پرداخت. وجب به وجب آن منطقه را جست وجو کردیم، اما هیچ اثری از پیکرهای به جای مانده نیافتیم.
به ما آموخته بودند که به کوچک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 