پاورپوینت کامل پیروزی بزرگ در گذر از پنجره ای کوچک ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پیروزی بزرگ در گذر از پنجره ای کوچک ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیروزی بزرگ در گذر از پنجره ای کوچک ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پیروزی بزرگ در گذر از پنجره ای کوچک ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

۵۴

امیر «جوادی» هم رزم شهدای گران قدری هم چون شهیدان «صیاد شیرازی، نامجو، آبشناسان، مهدی باکری، علی هاشمی و…» بوده است.

وی فرمان دهی تیپ سوم زرهی شهید قهرمان، فرمان دهی تیپ چهل کماندویی سراب، فرمان دهی لشکر ۲۸ پیاده کردستان و فرمان دهی ارشد مقدم غرب ارتش را در دوران دفاع مقدس به عهده داشته است.

کتاب زندگی امیر سرافراز ارتش، سرتیپ «محمد جوادی»، هم اکنون در مرحله نگاری با قلم «محمدرضا میراضی» است.

در زیر بخش هایی از فصل نخستین مقاومت انقلابی در پادگان سنندج آمده است. گفتنی است مقاومت مذکور، به تعبیر کارشناسان نظامی، به مثابه حفظ کردستان بوده است.

لحظه حساس تصمیم گیری

لفظ «بدون اسلحه» خیلی مبهم بود. فوری در ذهنم خطور کرد که حتماً مسأله مهمی است. حتماً باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد که سرهنگ «اسحاق» می گوید: بدون اسلحه!

باور کنید، بر زبانم جاری شد که بگو نمی روم…

گفتم: نه! نمی آیم.

اسحاق پرسید: نمی آیی؟ لغو دستور می کنی؟ فرمانده شما را احضار کرده است.

گفتم: نمی آیم. با توجه به اوضاع شهر، بدون اسلحه نمی آیم.

برگشتم دفترم. دل شوره عجیبی پیدا کردم. این تلفنگرام چه معنی ای دارد؟ معمولاً در این گونه موارد در ارتش، «آماده باش کبوتر» می زنند، نه تلفنگرام.

در افکارم غوطه ور بودم که دوباره معاون لشکر مرا احضار کرد. سرهنگ «کیوان پژوه» و سرهنگ «نوروزی» نیز آمده بودند. سرهنگ اسحاق تلفنگرام دوم را پیرو تلفنگرام اول، مبنی بر احضار افسران پادگان به ستاد لشکر را به دستم داد و اشاره کرد که ستاد لشکر سقوط کرده است.

بی درنگ پیام امام خمینی(ره) که در اولین روز پس از پیروزی انقلاب از رادیو به دفعات پخش شده بود، به ذهنم رسید. امام ضمن بر حذر داشتن مردم از تعرض به نیروهای نظامی و انتظامی، فرموده بودند: باید به مراکز شهربانی و ژاندارمری و ارتشی حمله نشود… اگر خواستند به جاهایی که اسلحه در آن جاست حمله کنند، موظفید که عموماً مخالفت کرده و دست آن ها را کوتاه سازید…

لذا محکم گفتم: من نمی آیم.

گفت: چه کار می خواهی بکنی؟

گفتم: می خواهم تا آخرین فشنگ و تا آخرین قطره خونم از پادگان دفاع کنم.

سرهنگ اسحاق از سرهنگ کیوان پژوه و نوروزی هم سؤال کرد. آن ها هم گفتند: ما هم مثل جوادی می خواهیم مقاومت کنیم.

صحبت آن ها خیلی باعث امیدواری و تقویت روحیه ام شد. از آن جا به بعد این دو افسر شریف و باغیرت، با این که هر دو از من ارشدتر بودند، در تمام تصمیم ها و دستورها یار و مددکارم شدند و به شدت از لحاظ تقویت روحی و روانی ام در آن بحران و بوته آزمایش، پشتیبانم بودند.

لچکم روی سرشان

حدود ساعت ۱۲ شب بود. سری به دفترم زدم. تلفن به صدا درآمد. گوشی را برداشتم. یک زن مسلمان غیور کُرد بود. با صدای بلند و ملتهب، ولی با لهجه شیرین کردی می گفت: لچکم روی سرتان، اگر در مقابل این خائنان مقاومت نکنید و پوزه کثیف آن ها را به زمین نمالید…

در آن موقعیت حساس، صدای این شیرزن شجاع، خیلی روی روحیه ام تأثیر گذاشت. البته از آن ساعت به بعد، ارتباط تلفنی مان با بیرون قطع شد.

تدبیر پدافندی مهم در جنگ روانی

پخش مکرر پیام های سرهنگ «صفری» و «صدیق کمان گر»، و تأثیر منفی تحلیل قوای مسلح، ذهنم را خیلی درگیر کرده بود.

باید کاری می کردم. اما در آن تاریکی شب و با آن همه صدای گلوله، چه کاری از دستم برمی آمد. لحظات سختی را می گذراندم. مستأصل شده بو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.