پاورپوینت کامل نبض آمریکا در سینه خلیج فارس ۶۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نبض آمریکا در سینه خلیج فارس ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نبض آمریکا در سینه خلیج فارس ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نبض آمریکا در سینه خلیج فارس ۶۳ اسلاید در PowerPoint :
۴۴
نقش ملاحظات اقتصادی در استراتژی آمریکا در خلیج فارس
تا پیش از دهه ۷۰ میلادی (قرن بیستم) که دولت انگلستان نیروهای خود را از بیش تر بخش های منطقه شرق کانال سوئز خارج کرد، منطقه خلیج فارس بیش از ۱۵۰ سال زیر نفوذ فعالانه انگلستان بود. در دوره پس از جنگ جهانی دوم، این کشور به دلایل گوناگونی چون نداشتن توانایی کافی، استقلال هندوستان و کشورهای منطقه، بسته شدن کانال سوئز، ملی شدن نفت ایران، تحولات چپ گرایانه در کشورهایی چون عراق، قدرت فزاینده آمریکا و مانند آن، به این جمع بندی رسید که از یک سو ایفای نقش گذشته در منطقه بسیار پرهزینه است و از سوی دیگر، با توجه به روابط ویژه انگلستان با آمریکا، حضور و نفوذ آمریکا در منطقه، تهدیدی علیه منافع انگلستان نخواهد بود.
آمریکا نیز به دلایلی چون تحرکات شوروی و خیزش حرکت های ضدغربی در منطقه ـ که بحران نفتی سال ۱۹۷۳ که به خاطر جنگ اعراب و اسرائیل به وجود آمد، یکی از محصولات آن بود ـ رفته رفته فرآیند جای گزینی خود را آغاز کرد. در آغاز تحت تأثیر رویدادهایی چون جنگ ویتنام، ترجیح می داد از متحدان منطقه ای به عنوان نمایندگان خود استفاده کند که نتیجه آن سپردن امنیت و ثبات منطقه خلیج فارس به ایران و عربستان بود. هرچند که ایران به دلایلی چون توانایی های بالای نظامی، سطح بالای هم کاری با آمریکا، موضع گیری ملایم تر در برابر اسرائیل و قرار گرفتن در همسایگی شوروی، نقش محوری داشت؛ اما بعدها با بروز حوادثی که اوج آن انقلاب اسلامی ایران بود، تصمیم گرفت که به شکلی مستقل تر بر حضور و دخالت های خود شدت بخشد.
در ژانویه ۱۹۸۰، «جیمی کارتر»، رئیس جمهور وقت آمریکا در گزارش سالانه خود به کنگره، به روشنی اعلام کرد: «هر کوششی توسط هر قدرت خارجی به منظور به کنترل درآوردن منطقه خلیج فارس به منزله حمله به منافع ایالات متحده آمریکا محسوب شده و چنین حمله ای با استفاده از وسایل لازم، ازجمله نیروی نظامی دفع خواهد شد.»
این سخنان در واقع زمانی اعلام شد که علاوه بر تجاوز شوروی به افغانستان، حاکمیت سیاسی ایران نیز به دست جریانی ضدآمریکایی افتاده و آسیب پذیری این کشور در منطقه بالا رفته بود. رئیس جمهور بعدی، یعنی «رونالد ریگان»، علاوه بر استناد به دکترین کارتر، تأکید کرد که ایالات متحده اجازه نخواهد داد که عربستان سعودی نیز وضعیت ایران را پیدا کند.
در سال های جنگ ایران و عراق به شدت بر حضور نیروهای آمریکایی در منطقه افزوده شد. هم چنین روابط آمریکا با دولت های جنوب خلیج فارس مستحکم تر گردید، به گونه ای که سیاست های شورای هم کاری خلیج فارس به شدت تحت تأثیر خواسته های آمریکا در منطقه قرار گرفت.
در آغاز دهه ۱۹۹۰ میلادی، وقوع دو رویداد بزرگ باعث شد تا ایالات متحده بتواند حضور خود در منطقه را به شکل بی سابقه ای افزایش دهد. این دو حادثه عبارت بودند از تجاوز عراق به کویت، و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که پایان جنگ به اصطلاح سرد را به دنبال داشت. دولت «جرج بوش» (پدر) با موفقیت، ائتلافی بین المللی علیه عراق شکل داد و با راه اندازی تهاجمی گسترده علیه این کشور، کویت را آزاد کرد. این جنگ بستر لازم برای توجیه حضور فزاینده نیروهای آمریکا در منطقه را فراهم کرد. آن ها در سال ۱۹۹۰ با عمان، عربستان سعودی و بحرین، در سال ۱۹۹۱ با کویت، در سال ۱۹۹۲ با قطر و در سال ۱۹۹۴ با امارات متحده عربی، موافقتنامه های دفاعی امضا کردند. گرچه بر اساس نیازها و خواسته های کشورهای یادشده، تفاوت هایی میان محتویات موافقتنامه ها وجود دارد و با گذشت زمان نیز تغییراتی در آن ها ایجاد شده است، اما این پیمان ها به طورکلی زمینه ساز دست رسی آسان آمریکا به پایگاه ها و امکانات نظامی این کشورها بوده اند.
طی دهه ۱۹۹۰، تعداد پرسنل نظامی ایالات متحده در خلیج فارس حدود بیست هزار نفر بود، اما در سال های بعد گاهی به بیش از ۱۵۰هزار نفر می رسید. البته لازم به ذکر است که میان افزایش نیروهای آمریکا در منطقه و تسلط بر مسائل آن، ضرورتاً ارتباط مستقیمی وجود ندارد و چه بسا تشدید حضور، موجب تشدید خیزش تحرکات ضدآمریکایی شود و کنترل این کشور را بر امور منطقه تضعیف کند. از سوی دیگر، افزایش پرسنل نظامی آمریکا در منطقه، نیازمند هزینه های سنگینی است که صرف آن ازسوی دولت، می تواند دست آویز مناسبی برای انتقاد مخالفان داخلی باشد.
امروز تحت تأثیر اهمیت یافتن مباحثی چون ضرورت مبارزه جهانی با ترورسیم و گسترش سلاح های کشتار جمعی ـ که مقامات کاخ سفید در اظهارات خود تأکید فراوانی بر آن دارند ـ ، مسأله انگیزه های اقتصادی ایالات متحده از حضور و دخالت های فزاینده در امور داخلی کشورهای منطقه خلیج فارس، کم تر مورد توجه قرار می گیرد. این درحالی است که نقش علایق اقتصادی در گسترش استراتژی مداخله گرایانه آمریکا در منطقه بسیار تعیین کننده است. مقامات آمریکا به خوبی آگاهند که برتری اقتصادی در عرصه بین الملل، در بقای سلطه آن ها عنصری ضروری است. گسترش استراتژی مداخله گرایی در عرصه بین الملل، نیازمند هزینه های فراوانی است و چنان که هزینه های چنین گسترشی بر دست آوردهای آن بچربد، آمریکا به معضلی دچار خواهد شد که «کندی» آن را گسترش بیش از حد امپراطوری نامیده است. این عارضه ای بود که اتحاد جماهیر شووری در دوره جنگ سرد به آن مبتلا شد و در فروپاشی اش نقش اساسی داشت.
امروزه بسیاری از دولت ها، دست رسی مستمر به منابع انرژی؛ به ویژه نفت را مسأله ای مربوط به امنیت ملی می دانند. نفت از یک سو با تأمین انرژی لازم برای تسلیحات نظامی مدرن ازجمله تانک ، بال گرد، هواپیما و رزم ناوها، سپر دفاعی کشورها را مستحکم می سازد و از سوی دیگر، با به حرکت درآوردن موتور تکنولوژی و اقتصاد کشورها، رشد و توسعه اقتصادی آن ها را تضمین می کند.
حدود ۳۵درصد از نفت مصرفی روزانه ایالات متحده در خود این کشور تولید می شود و بقیه وارداتی است. طبق آمار ماهنامه «تأمین نفت خام» در فوریه ۲۰۰۶، از حدود ۷/۲۰میلیون بشکه نفت مصرفی روزانه آمریکا، فقط ۱/۱۱درصد آن (معادل ۲.۲۹۸.۰۰۰ بشکه) از کشورهای خلیج فارس وارد می شود. پس از خلیج فارس، کانادا و مکزیک با صدور روزانه ۵/۱۰درصد (معادل ۲.۱۷۲.۰۰۰ بشکه) و ۸درصد (معادل ۱.۶۴۶.۰۰۰ بشکه) از نیازهای نفت مصرفی آمریکا، به ترتیب مقام های دوم و سوم را به خود اختصاص داده اند؛ اما نکته تأمل برانگیز این است که ایالات متحده، برای تأمین درازمدت نفت خود ناچار به توسل به کشورهایی است که با دوام ترین جریان عرضه نفت را دارند و در این میان، منطقه خلیج فارس در مقام نخست است. گرچه کم تر از ۳۰درصد نفت مصرفی جهان در خلیج فارس تولید می شود، اما این منطقه حدود ۶۰درصد ذخایر نفت خام و نیز ۴۵درصد ذخایر گاز طبیعی جهان را به خود اختصاص داده است. اهمیت این قضیه، زمانی بیش تر می شود که بدانیم با توجه به کاهش ذخایر نفت جهان، بر اهمیت گاز طبیعی به عنوان منبعی کمکی یا جای گزین افزوده می شود؛ زیرا جای گزین های دیگری چون انرژی هسته ای تا رسیدن به نقش امروزی نفت، راه بسیار درازی در پیش دارند و یا این که اصولاً چنین امکانی برایشان مقدور نیست. تصمیم گیران دولت آمریکا نیز در تنظیم استراتژی امنیتی خود، به مسأله امنیت انرژی توجه ویژه ای دارند؛ برای مثال، بنابر گزارش «دیک چنی» به جرج بوش در می ۲۰۰۱، تولید داخلی نفت ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ به ۱/۵میلیون بشکه در روز تنزل خواهد کرد. این درحالی است که مصرف داخلی به رقم ۸/۲۵میلیون بشکه افزایش خواهد یافت. ابراز نگرانی چنی درحالی صورت گرفته است که تحلیل گزارش وی در مقایسه با بسیاری از تحلیل های دیگر در مورد آینده وضعیت انرژی در آمریکا، خوش بینانه تر است. بسیاری از تحلیل گران بر این نظرند که تهاجم آمریکا به عراق و اشغال این کشور، در درجه اول با هدف تسلط بر منابع نفتی عظیم آن صورت گرفت. به نظر می رسد به غیر از مورد عراق، انگیزه اصلی تدوین کنندگان استراتژی ایالات متحده، کنترل منابع انرژی خلیج فارس بوده است.
اهمیت نفت خلیج فارس از چند دهه پیش برای دولت مردان آمریکا آشکار شده است. هنگام جنگ جهانی دوم، «فرانکلین روزولت» رئیس جمهور وقت آمریکا، طی انعقاد موافقتنامه ای با بنیانگذار سلسله سعودی، یعنی «عبدالعزیز بن سعود»، تعهد داد که در ازای بهره برداری از نفت عربستان، از خاندان سلطنتی سعودی این کشور در برابر دشمنان داخلی و خارجی حمایت کند. در سال های بعد نیز کم کم موافقتنامه های مشابه دیگری با سایر کشورهای منطقه منعقد شد.
آمریکا نه فقط قدرت های رقیب خارجی، بلکه تحرکات قدرت های منطقه ای را نیز به شدت تحت کنترل قرار داده است. در سال های ۱۹۸۸ – ۱۹۸۷، دولت آمریکا به منظور حفاظت از تانکرهای نفتی کویت در برابر حملات قایق های توپدار و موشک های ایران، به نیروی نظامی متوسل شد. سپس در سال های ۱۹۹۱ – ۱۹۹۰ نیز با اخراج نیروهای عراقی از کویت، با هم کاری نیروهای چندملیتی، از نیروی نظامی استفاده کرد. همین طور پس از چند سال اعمال سیاست مهار دوجانبه در قبال ایران و عراق، با سرنگونی رژیم صدام، نیروهای خود را در این کشور مستقر کرد. درحال حاضر یکی از دلایل مهم فشارهای آمریکا بر ایران، منافع نفتی این کشور است. مقامات آمریکا به خوبی بر این واقعیت واقفند که با توجه به رویکرد آمریکاستیزی ای که بر دولت جمهوری اسلامی ایران غالب است، با قدرتمندتر شدن ایران در منطقه خلیج فارس، نه فقط اقتصاد آمریکا، بلکه تقریباً اقتصاد جهان با شوک روبه رو خواهد شد؛ چون پتانسیل تهدید جریان نفت، در قدرت روزافزون ایران نهفته است. با به خطر افتادن امنیت انرژی در منطقه خلیج فارس، قدرت های صنعتی نیز دچار تهدید جدی شده اند
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 