پاورپوینت کامل پادگان حمیدیه ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پادگان حمیدیه ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پادگان حمیدیه ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پادگان حمیدیه ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
۳۸
نم نم باران صورت را نوازش میداد و لطافت هوای بهاری را به اوج خود میرساند.
میخواستم تا دیر نشده همه جای پادگان را ببینم، ساعت از ده گذشته بود که از سوله
بیرون زدم.
نوای زیارت عاشورا در فضا طنین افکنده بود. بهطرف حسینیه بهراه افتادم. جا برای
سوزن انداختن پیدا نمیشد. ترجیح دادم بهجای اینکه پا روی کفشهای بچهها بگذارم و
داخل شوم، همان جا پشت در بنشینم. روی یک تکه سنگ نشستم و ضمن این که اطراف را از
نظر میگذراندم به دعا هم گوش میکردم. سولههایی در ابعاد مختلف و محصور در درختان سر
به فلک کشیده، خودنمایی میکردند. سعی کردم آن روزها و شبهایی را تجسم کنم که نیروها
از این پادگان به جبههها اعزام میشدند، با خودم فکر میکردم که این موقع از شب
رزمندهها چه میکردند؟ و آن وقت صدای خمپاره به گوشم میرسید و وضعیت پادگان را به هم
ریخته میدیدم.
در آن قسمتهایی هم که از نور چراغهای برق دور مانده بود، رزمندههایی را میدیدم که ـ
دور از چشم بقیه ـ ،به نماز شب ایستاده بودند؛ شاید هم «خواجه خضر» فرصت را غنیمت
شمرده و مشغول واکس زدن کفشهای بچهها شده بود تا صبح هنگام، از کفشهایی که برق
میزدند، لذت ببرند.
البته خیلی، تجسم بچهها بعد از دیدن این صحنه برایم سخت نبود، سعی میکردند با نسبت
دادن این کار به آنها که مشکوکتر بهنظر میرسیدند او را به قول خودشان شناسایی کنند.
آن وقت هم که دیگر معلوم است چه وضعی پیش میآید؛ فرصتی برای شوخی و خندیدن تا
فراموش کنند در چه مکانی هستند و اطرافشان چه میگذرد.
دعا که تمام شد نوبت به مراسم سینهزنی رسید. نوحهها آنقدر به دل مینشست که تو گویی
فردا زمان حمله است.
دلم راضی نمیشد باز هم بیرون بمانم، ضمن آن که داخل حسینیه هم خلوتتر شده بود.
البته نه آنقدر که بشود جایی را برای نشستن پیدا کرد. به دیوار تکیه زدم.
وقتی به ردیفهای مرتب سینهزنی نگاه میکردم، به یاد آهنگران میافتادم و نوحههای پر
شورش. راستی چقدر اینجا نوحه حضرت عباس(ع) ، شنیدنیتر میشد.
دلم که سبک شد، دوباره به راه افتادم و در تاریک روشنای اطراف حسینیه، صحبتهای آقای
نعمتی(راوی فتح) از ذهنم گذشت …
هر وقت اسم برونسی را میشنی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 