پاورپوینت کامل بیحوصله ۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بیحوصله ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بیحوصله ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بیحوصله ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

دستنوشتههایی از سفری به مناطق جنگی

اولین ایستگاهی که رسیدیم دوکوهه بود .خیلی دربارهاش نمیدونستم.برای من که اولین
بار بود به چنین جایی میآمدم همه چیز تازگی داشت. زمینخاکی پادگان دوکوهه.
ساختمانهای از هم جدا و قدیمی. خیلی هم سالم نبودند. شایدم جای گلوله بود نمیدونم.
کتاب شهید سید مرتضی آوینی را از دست یکی از دوستان گرفتم. فصل دو کوهه. انگار شهید
این متن را روی یکی از فیلمهای مستندش خوانده بود بخشی از متن این بود:

یک بار دیگر، سلام دوکوهه. دوکوهه، تویک پادگان نیستی، توقطعهای از خاک کربلایی،
چرا که یاران عاشورایی سیدالشهدا را به قافله او رساندهای. دوکوهه در باطن تو هنوز
راز این روزهای سپری شده باقی است، میدانم؛ اما دیگرخاک تو قدمگاه این کربلاییان
آخرالزمان نیست. بعضیها ما را سرزنش میکنند که چرا دم از کربلا میزنید و از عاشورا.
آنها نمیدانند که برای ما کربلا بیش از آن که یک شهر باشد ، یک افق است ،یک منظر
معنوی است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کردهایم؛ نه یک با ر و نه دو بار، به
تعداد شهدایمان. دوکوهه توخوب میفهمی که من چه میگویم. تو با حاج همت، با حاج عباس
کریمی، با چراغی، با دستواره، با اسکندری،علیرضا نوری، وزوایی، ورامینی، رستگار،
موحد، حاجمجید رمضان، صالحی، حاجیپور و صدها شهید دیگر انس داشتهای.

معنی این عبارات را درست نمیفهمیدم ولی موهای بدنم سیخ میشدند وحس غریبی مرا با خود
میبرد. صدای سرودهای حماسی که غم خاصی هم در خود نهفته داشتند فضا را دلانگیز کرده
بود. بعضی بچهها گوشهای کز کرده بودند و با هیچ کس حرف نمیزدند. خیلی دمغ بودن. اما
من دوست داشتم با یک نفر سخن بگویم .یا یکی برایم بگوید کهاینجا کجاست؟بگوید چرا در
و دیوار با آدم حرف میزند. زمین خاکی و علفهای سبز درمحوطه عریض پادگان، همه و همه
… اینجا چه خبر بوده و یا شاید هم هست.

اینجا دوکوهه است.پادگانی که نیروها قبل از اعزام در این محل استقرار مییافتند. در
اینجا خیلیها آمدند و رفتند. خیلی از شهدا. جای جای اینجا شهدا قدم زدهاند. و شاید
آنجایی که تو ایستادهای زمانی شهیدی به نماز شب قامت افراشته بودهاست. شیطنتها و
شوخیهای بچههای جبهه و جنگ از در و دیوار اینجا نمایان است.

قیافهاش نمیخورد جبهه دیده باشد ولی خیلی خوب محل را تشریح میکرد. تمام ساختمانها
را میشناخت.او را «راوی»میگفتند. هر که بود همان کسی بود کهمن به دنبالش بودم.
حرفهایش پاسخی بود بر سوالات من. کمکم باید حرکت میکردیم به سمتخوزستان. اندیمشک
آخرین شهر استان لرستان و بعد از آن خوزستان. قبل از اینکه سواراتوبوسها شویم بخش
دیگری از نوشته شهید آوینی را با خود زمزمه کردم.

«خداحافظ دوکوهه. ما میدانیم که تو از گواهان روز حشری و برآنچه ما بودهایم شهادت
خواهی داد. تو ما را میشناختهای و رازدار خلوت ما بودهای؛ روزها و شبها، در حسینه ،
در اتاقها ، در راهروها و در زمین صبحگاهت. این همه مغموم نباش دوکوهه. امام رفت،
اما راه او باقی است. دیر نی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.