پاورپوینت کامل غروب در مترو ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل غروب در مترو ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غروب در مترو ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل غروب در مترو ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

دست به سینه و سر در گریبان با ژست یک آدم بخواب رفته همانطور که روی صندلی نشسته
بود دیدگانش را بر هم نهاد، نه اینکه بخوابد نه، که خودش را و تقدیر معینش را مرور
کند؛ شلوغی و هیاهیوی مترو شقیقههای ملتهب و منقبضش را به کوبیدن وامیداشت ـ چرا
اینقدر همهجا شلوغ است؟ چرا اینهمه همهجا همهمه است؟ … خدایا! کجا میشود یک لحظه
آرام گرفت؟ … هشت، نه ماهی از رفتن پدر میگذشت؛ خانه هنوز ولایت مرد جوان را
نپذیرفته بود؛ مردی که ۱۷ سال بیشتر از عمرش نمیگذشت. حالا دیگر او بود که میبایست
دخل و خرجش را با هم تراز کند تا مبادا کسر نیاورد؛ از خورد و خوراک گرفته تا پول
آب، برق، گاز و کرایههای به تعویق افتادهی صاحبخانه ـ این آخری انگار دیگر رسم شده
بود که، از زمان حیات پدر به یادگار ماندهبود. پیش خودش فکر کرد: «همیشه هم
یادگاریها خوشایند آدم نیستند!» تصویرها تند تند از جلوی چشمش میگذشت … ولی با یک
مشت تصویر تنها چه میشد کرد …؟ این را آرام زیر گوشش گفتم اما تصویرها دیگر آمده
بودند، نمیشد کاریش کرد …

چشمهایش را که گشود، مامان کمی آنطرفتر بالای سرش نشسته بود و چای دم میکرد؛ ماهها
میگذشت و او انگار سالها پیر شده بود. صورتش تکیده و محزون مینمود … وقتی چشمهای
باز پسر را متوجه خودش دید حرفش را ماهرانه پوشاند و با پیش دستی یک سلام خوش آهنگ،
خاطر فرزند را منحرف کرد.

چشمهای مرد جوان حس استتار را ریز بینانه در دیدگان مادر خواند و بیدرنگ بی آنکه
غلتی بخورد و بگذارد گرمای بستر تن خوابآلودش را بازی دهد برخاست … پیش خودش
اندیشید: «این هم یکجورش است! هر کس طریق خودش را دارد و کیهان تکتک این رویهها را
میشناسد و با عاملانش همان گونه است که رفتار می کند.» چای تلخش را یک نفس سر کشید
و با یک خداحافظ آرام و کوتاه کیف غذا را برداشت و راهی شد. بعد از کلی گشتن و این
در و آن در زدن با سفارش مادر تازه توانسته بود وردست آقا اسماعیل ـ از همسایههای
محل قبلی ـ کاری پیدا کند به هر حال بنایی هم بد نبود ـ هر چند شاگردی ـ میبایست
خانواده را نجات دهد. سرفههای خشک و نفسگیر مادر خیلی نگرانش کرده بود … یک آسم
حاد و سمج که انگار قول داده بود از پا در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.