پاورپوینت کامل فکر میکردند، آمدهاند کتاب بخرند … ! ۱۸ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فکر میکردند، آمدهاند کتاب بخرند … ! ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فکر میکردند، آمدهاند کتاب بخرند … ! ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل فکر میکردند، آمدهاند کتاب بخرند … ! ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۵

– کولهپشتی،آب یخ، غذا، میوه و …

هیچ کدام به دردم نخورد و با این که از یک هفته قبل خودم را آماده کرده بودم ولی
باز هم دعوایم شد آن هم چه دعوایی؛ با یکی از همان آدمهایی که بویی از ادب و فرهنگ
نبردهاند و فقط میآیند شهر را شلوغ کنند. کتاب درخوری هم نخریدم. اصلاً نمیشد خرید.
غرفهها، خیلی خیلی شلوغ بود. باید به چند نفر تنه میزدی؛ یکی دو نفر را هل میدادی و
نهایتاً در صف میایستادی تا مگر بتوانی چیزی درخور پیدا کنی. خیلی سخت بود. سخت تر
از ترافیک ماشینها، ترافیکآدمهایی بود که فکر میکردند آمدهاند کتاب بخرند. آن هم از
نمایشگاهی که بزرگ است و هر طور کتابی در آن پیدا میشود، ولی از من بپرسید میگویم
ضرر کردههایی مثل من کم نبودند. زمان کم بود. غرفهها شلوغ بود و آدمهای باحوصلهای
که خدماترسانی خوبی به مردم داشته باشند اندک. اصلاً نمایشگاه همه را خسته میکرد.
فرصت انتخاب درست و با دقت وجود نداشت. و هیچ کس هم نمیداند چرا با وجود این
استقبال و این که هر سال مشکلات اینچنینی وجود دارد؛ ما که مملکت نخبهپروری داریم
نتوانستهایم شکل آبرومندانهتری به روند اجرایی آن بدهیم. از همه اینها گذشته حضور
افراد واقعاً بیگانه با فرهنگ و عناصر فرهنگی مایه تأسف بود. کم هم نبودند. و
واقعاً برای افراد دیگر اسباب مزاحمت بودند. اگر میشد حداقل برای این یک مورد فکری
بشود چه باری که برداشته نمیشد. نتوانستیم غرفههای زیادی را ببینیم، اما تا وارد
نمایشگاه شدیم پرسان پرسان سراغ سالن ۳۵ را گرفتیم و در آن شلوغی سری به امید
انقلاب زدیم که همان گوشه کنارها جایی برای خودش دست و پا کرده بود. یک دفتر
یادبود، چند شماره آخر، تکههای بریده مطالب مجله و کیسههای هدیه که اکثر مراجعین
برای گرفتن آن میآمدند، همه ظاهر ساده مجله بود. شنیده بودم آقای صفار هرندی، کریمی
راد و … هم سری زدهاند اما در آن چند دقیقه که ما در کنار مجله ایستاده بودیم
شاید حضور نعیم دوازده ساله که فال حافظ میفروخت جلوه بیشتری داشت همانی که از لب
خط میآمد و کار میکرد تا درس بخواند و زندگی کند. و یا پسر جوانی که با بیتفاوتی به
غرفه ها نگاه می کرد و وقتی پرسیدیم امید انقلاب میخوانی گفت: نه! ما دنبال یک لقمه
نان هستیم ما هم کم نیاوردیم و گفتیم: ولی همه چیز که نان نمیشود او هم سری تکان
داد، شاید هم حرفی زد که نشنیدیم و با خداحافظی رفت … . نمایشگاه، خصوصاً
نمایشگاه کتاب خیلی خوب است ولی خوبتر است اگر فرهنگیتر برگزار شود و آدمهای
فرهنگیتر را جذب کند. از امروز در حال تصمیم گرفتن برای سال بعد هستم انشاءا… اگر
زنده بودیم. اما خدا وکیلی بگویم، این نمایشگاه آن نمایشگاهی نیست که آرزویش را
دارم نه … کاملاً … !<