پاورپوینت کامل گنج پنهان ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گنج پنهان ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گنج پنهان ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گنج پنهان ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۲۹

کسی نمیدانست در آن صندوق فلزی آبی رنگ چیست؟ و چه چیزی باعث میشود که آقا رحمان هر
جا میرود آن را با خودش ببرد. همیشه با او بود، حتی زمانی که میخواست از خانه بیرون
برود، با همه ناتوانیاش آن را روی چرخ دستی کوچکش میگذاشت و به دنبال میکشید. همه
به شک افتاده بودند، شایع شده بود که از خانه قدیمیاش گنج پیدا کرده و از روی خساست
آن را نمیفروشد.

خانه قدیمیآقا رحمان وسط باغش بود؛ باغی که درختان میوهاش دور تا دور خانه را
محاصره کرده بودند و رودخانهای زیبا از وسط آن میگذشت. صدای پرندگان با صدای آب
همراه میشد و هیچ کس از قدم زدن روی علفهای سبز و کوتاهش خسته نمیشد. خانهای کاهگلی
که دو اتاق، یک آشپزخانه و یک ایوان را در خود جای داده بود و سقف شیروانیاش
دانههای درشت باران را از توی ناودانها روی زمین میریخت.

آقا رحمان تنها زندگی میکرد. زنش از سرطان مرده بود و تنها پسرش در جبهه شهید شده
بود. زمانی که زلزله بیشتر خانهها را خراب کرد، برای آقا رحمان خانه کوچکی ساختند
که کمی از خانه کاهگلیاش فاصله داشت.

تقریباً از همان زمان یعنی از همان زمان که از خانه قدیمیاش بیرون آمده بود صندوق
کوچک همراهیاش میکرد.

هوا رو به تاریکی میرفت که آقا رحمان آماده میشد تا بساطش را جمع کند و به خانه
برگردد. تقریباً بیشتر میوهها را فروخته بود. یکدفعه باران تندی گرفت. با عجله همه
وسایلش را روی چرخدستیاش را گذاشت و به هر زحمتی که بود خودش را به خانه رساند.

فروش خوبی بود، هر چند بیشتر مشتریها از صندوق میپرسیدند، اما آقا رحمان در برابر
آن کنجکاویها هیچ عکسالعملی نشان نمیداد.

چند روزی از آن ماجرا گذشت. از آن روز به بعد کسی آقا رحمان را ندید، تقریباً همه
نگران شده بودند. آقا رسول ـ بزرگ ده ـ با چند نفر دیگر از اهالی به خانه آقا رحمان
رفتند.

گردسوز از روی تاقچه به اتاق کوچکش نور میپاشید و گلهای پژمرده قا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.