پاورپوینت کامل ما مسیر کهکشان را پیمودیم ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ما مسیر کهکشان را پیمودیم ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ما مسیر کهکشان را پیمودیم ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ما مسیر کهکشان را پیمودیم ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۳۸
عقیده دارم باید از چیزهایی نوشت که عجیبه، چیزهایی که نابند و چیزهایی که بهندرت
میتوانی آنها را ببینی، شش روزی را که در طرح بودیم زیبا بود اما گویی یک نوع
یکنواختی و تکرار بر تمام دقایق حکمفرما بود غیر از آن شب، آن شب عجیب و باور
نکردنی!!
همان روز ورودمان در جلسه افتتاحیه مجری برنامه قول حضور شهدا را در جمع بسیجیان
حاضر در طرح معرفت در پادگان را از مقامات مسئول گرفت اما هنوز هیچکس باورش نمیکرد.
تا ظهر آن روز باز هم جوابها ضد و نقیض بود. یک بار که میپرسیدی میگفتند: «آری
میآیند ساعتی بعد میگفتند نه مراسم دیگری هست امکانش نیست … » تا اینکه ساعتی به
نماز مغرب مانده جواب قطعی داده شد آری آنها میآمدند وقتی جواب را شنیدم خوشحال شدم
اما این خوشحالی زیاد دوام نداشت لحظاتی بعد دلهرهای عجیب بر جسم و جانم نشست نه
چشمانم میدیدند و نه گوشهایم میشنیدند، غرق در خود بودم خیابانهایی را می دیدم پر
از انسانهای جورواجور، پوستههای رنگارنگ، صدای ترمز ماشینها، آهنگهای گوشخراش و
ناهنجاری که از گوشه گوشه شهر به گوش میرسید، دخترانی را میدیدم که گویی نه انسان
زنده که عروسکند، پیرانی را میدیدم که از هیبت پیر بودن هیچ نشانی نداشتند، شهرداری
را میدیدم که شهرش را رشوه میداد، استادی را دیدم که به جای حقیقت دروغ میآموخت،
نویسندهای را دیدم که هیچ انشاء میکرد و شهری را دیدم که غرق در سیاهی بود.
چشمانم را گشودم گویی وهم و خیال نمیخواست رهایم کند همه در محوطه مقابل نمازخانه
برای پیشواز جمع شده بودند و گفتند که میآیند و سیل خروشان جمعیت بود که به یکباره
بهطرف دژبانی جاری شد. خواستم بروم، خواستم در میان این سیل گم شوم اما نتوانستم،
پاهایم یاریم نکردند، نه اینکه نتوانند بلکه به عمد ایستادند و نگذاشتند قدم از قدم
بردارم ندایی از درون مرا گفت: «چه کردی؟!»
و من ماندم. آری من چه کرده بودم در این مدت؟ مگر نه اینکه من و ما مسئول بودیم،
آری ما در قبال خون شهدا مسئول بودیم، دِینی بر گردنمان بود، با این دِین چه کرده
بودیم؟ باران چراها و چه کردی مدام بر سرم فرو میآمد که دیدم میآیند. بر شانهها
قرار گرفته بودند، مغرور و استوار، آمدند پیروز و سرافراز، محشری بر پا شد. پنداری
خداوند بیتابی دلهایمان را دید و قلبهایمان را که از بس باران اشک بر آنها نباریده
بود از سنگ شده بودند نرم کرد. آری خدا دید و به این عصیانگران نادم رحمتی فرستاد و
هدیه رحمت الهی به روی دستهای عاشقان حسرت کشیده به داخل نمازخانه آورده شد.
به خدا از هر کسی که آنجا بود بپرسی همه حضور ملائک را احساس کردند شقایقهای دشت
آزادگی را بر زمین نهادند و تمام آن جمع یکصدا فر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 