پاورپوینت کامل معلم دهکده ۲۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل معلم دهکده ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معلم دهکده ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل معلم دهکده ۲۲ اسلاید در PowerPoint :
۳۶
وقت طلوع خورششید از اخترآباد با پای پیاده به ده پایین کوهپایه میرفت تا به
نوسوادان خواندن و نوشتن بیاموزد و غروب نشده با پای پیاده برمیگشت.
تازه از راه رسیده. خسته است. زنگ خانه، تلفنچی مخابرات است.
– خانم تلفنی از راه دور دارید. نفسنفس زنان گوشی را برمیدارد مادرش پشت خط است.
هیچ معلوم هست چه میکنی پس کی میخواهی سری به ما بزنی؟ حسابی ما را فراموش کردهای؟!
فرزانه با آهنگ دلنواز صدایش از آن طرف خط به مادر گفت: انشاءالله بهار سری به شما
میزنم. وقت بهار و درآمدن شکوفهها
– یعنی چه؟ وقت بهار؟! یعنی ما باید تا بهار صبر کنیم
– چارهای نیست مادرجان. با اشاره تلفنچی صحبتهایش را جمع و جور میکند. مادر جان مثل
اینکه قرار است کسی اینجا تلفن بزند. من شما و پدر را به همراه خواهرم شکوفه به خدا
میسپارم. اگر کاری ندارید خداحافظی میکنم.
– خداحافظ عزیز دل مادر.
– دوستتان دارم. همگی را سلام برسانید.
فرزانه گوشی تلفن را گذاشت و به فکر فرو رفت. وقتی سرش را بلند کرد. گل باجی
روبرویش ایستاده بود.
– فرزانه توی فکری؟ هوا سرد است و طوفانی تو داری میلرزی، خیلی ضعیف شدهای. فرزانه
کنار درخت کاج نشست، چشمانش را به آسمان نیلگون دوخت قطران شبنم اشک از چشمانش
سرازیر شد. با خود گفت: باشد تحمل میکنم. دوری از پدر و مادر، دوری از شکوفه …
باید تحمل کرد.
فردای آن روز، وقت طلوع خورشید از کلبه گلی بیرون زد. در راه همهاش به این فکر
میکرد که زندگی بدون عشق و هدف زیبا نیست.
– گل باجی سایه به سایه به دنبالش، شانه به شانه هم میساییدند و در امتداد پرچین
مزرعهای بزرگ قدم میزدند. خسته که میشدند در کنار هم با آب خنک نهر به سر و صورتشان
صفایی میدادند.
– فرزانه جان، نمی خواهی به خانوادهات سر بزنی؟ مادرت را میگویم.
– نه! حالا کارهای زیادی دارم. میدانی که ده پایین غیر از من معلمی ندارد؛ آنها به
من احتیاج دارند.
– خانهات واقعاً تاریک است. تاریک و نمور. نمیخواهی خانهات را عوض کنی؟ من و شوهرم
خیلی تنهاییم. بیا پیش ما و خانهمان را روشن کن. وقتی شما بیایی از تنهایی
درمیآییم. فرزانه گفت: به شما سرمیزنم اما نمیتوانم پیش شما بمانم و گامهایش را
تندتر کرد تا زودتر به محل کارش برسد. رفت و رفت تا بگشاید و هجی کند کتاب هستی و
عشق را. بخاطر سوادآموزان سختی کشید و از راههای سنگلاخ و ناهموار گذشت. میخواست
مرور کند راه طویل عمر و زندگی را.
مردم ده پایین را هم مثل مردم ده بالا باید با سواد کرد چرا که آنها تمام وجود من
هستند. وجود من میفهمی؟
– (گلباجی) آنها هم شما را خیلی دوست دارند.
– دوستم دارند؟!
– پیاده توی این سرمای سوزناک که دارد بیداد میکند در جای جای خوفانگیز راه در این
گردنه، روی پلهای باریک و بیاعتبار بدون هیچ گونه وسیله نقلیه. ای دختر یک کمی هم
به خودت فکر کن به سلامتیت.
– به خودم فکر کنم؟! آخر چرا باید همهاش به فکر خودم باشم پس چه کسی میبایست به فکر
این مردم دردمند باشد؟ این مردم دور افتاده!
فرزانه بعد از دو ساعت پیادهروی در آن سرمای سوزناک به کلاس رسید. زنها و نوجوانان
و جوانان همه منتظر ورود معلم خود بودند فرزانه رو به آنها کرد و گفت: سلام مادران
عزیز و خواهران گرامی. دخترکی با چشمان روشن وگونههای تبدار رو به معلم ایستاد و
گفت: خسته نباشی خانم گل خندان. صبحتان بخیر. گل
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 