پاورپوینت کامل از همین جایی که هستم شروع میشود! ۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از همین جایی که هستم شروع میشود! ۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از همین جایی که هستم شروع میشود! ۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از همین جایی که هستم شروع میشود! ۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۸

تو بودی که به من زنگ زدی؛ گفتی دارن مییان. گفتی اوضاعشون خیلی بده، گفتی هر کاری
میتونی بکن.توی راه بودم. وقتی رسیدم اونا هنوز نرسیده بودن، خسته بودم. از وقت
ناهار گذشته بود. غذام روی میز یخ کرده بود. چند دقیقه طول نکشید که اومدن. زن، مرد
و یک بچه خیلی کوچیک. مرد تکیده ود و بلند قد با چشمهایی که گود افتاده بود و صورتی
خیلی استخوانی از ورای کدورت و غبار غم چهره جوانیاش پیدا بود. زن میانه قامت بود و
گندمگون. رنگ پریده و خسته و جوانی پژمردهای داشت؛ و بچه؛ به من نگاه نمیکرد. از
شدت بیحالی حتی حسن نگاه کردن هم نداشت، روی پاهای مادرش نشسته بود و نگاهش دودو
میزد. آدمهای غریبی بودند. حرف زدند، گوش دادم ولی نگاهشون نمیکردم. سرم پایین بود
و گوش میکردم. از راه دوری آمده بودند. جایی که من فقط اسمش را شنیده بودم. ندیده
بودم. خسته بودم با دیدن اونها؛ خیلی خستهتر شدم. از صبح دوییده بودم دنبال وام و
درست نشده بود. حالا تو ادارهای که همه مردم انتظار کمک از اون رو داشتن نشسته بودم
و در نبودن رئیس کاری رو انجام میدادم که بلد نبودم.

بلد نبودم بفهمم؛ باز هم مشکل مالی؛ یعنی این همه فقر کی تموم میشه؟

مرد سخت اما شمرده حرف میزد. از این که کار بلد بود. از این که چند بار سر کار رفته
بود آخرش حقوقشو خورده بودند؛ از این که حالا تویه انباری اونم داخل پارکینگ زندگی
میکنند. از این که راه به جایی نداره، از این که … زن ساکت بود و نگاه میکرد. با
تردید … با شک، با ناامیدی، با اندوه و با رنجی که نمیفهمیدم از کجاست. فقط یک
بار برای تکمیل حرفهای مرد گفت: چند روزه غذای درستی نخوردیم. خیلی آروم گفت. یک
طوری که من فکر کردم نباید اهمیت داشته باشد؛ از اتاق بغلی صدای قاشق و چنگال
میاومد، بوی جوجه کباب پیچیده بود.

ساعت از ۵/۱ بعداز ظهر هم گذشته بود. بچه بیحال بود. خیلی بیحال … من خسته بودم.
یک ورق سفید گرفتم و دادم به مرده و گفتم: از زندگیت بنویس و بگو ما چه باید بکنیم؟
رفتم بیرون دو تا لیوان آب بیارم. از خودم پرسیدم یعنی گرسنهن احتمالاً ناهار
نخوردن؟ اگه غذا بهشون بدم چی ممکن بشه؟ اگه زنه ناراحت بشه؟ اگه پدره ؟ رفتم اتاق
بغلی … . غذام روی میز بود. میلی به غذا نداشتم. همکارا گفتن: ناهارتو بخور.
گفتم، نه ! ارباب رجوع دارم. خسته بودم و ناراحت دوباره برگشتم توی اتاق و به
حرفهای مرد گوش دادم.

هوا خیلی داغ بود و من به اونا نگاه نمیکردم. نسبتاً مرتب لباس پوشیده بودن.
آبرومند. رنگشون اما پریده بود. از اون نوع که نمیتونم تشریحش کنم. یه جوری که
نمیفهمیدم.

نامهشونو گرفتم. یه تلفن بهشون دادم. خودشون تلفن نداشتن. و گفتم: امیدوار باشین،
حداقل یه پولی براتون جور میکنیم تا پول پیش خونه بدین. فقط تا شنبه بعد صبر کنید
د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.