پاورپوینت کامل امروز بشریت ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امروز بشریت ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امروز بشریت ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امروز بشریت ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

ای بابا! این پدر و مادرها هم انگار ما رو اصلاً درک نمیکنند. جوون این دوره و
زمونه فرق داره با جوونهای دیروز، آره جونم خرج داره.

خلاصه هرچی چونه زدیم بیشتر بهمون خرجی نداد که نداد. صبح اول صبحی با اوقات تلخی
از خونه زدیم بیرون. توی تاکسی، تو ترافیک گیر افتاده بودم و داشتم به این فکر
میکردم که این ۱۰۰۰۰ تومان ناقابل را من بخورم یا اصغری!

پیش بروبچ که دیگه آبرو نداریم. چند وقته کلهمان را کچل کردن که چی؟ آره، پس کی ما
رو مهمون میکنی؟ یکی نیست بهشون بگه حالا مثلاً خودتون چی دادین ما نوشجان
فرمودیم؟!

تازه اگه بیخیال رفقا بشم اون رمان را چی کارش کنم؟ یه چند ماهی هست که چشام
دنبالشونه. اوضاع تیپ را که دیگه نگو، سه ماهه که روسری نو نخریدم! ای روزگار! یه
دل داریم و صد دلبر.

من عجب دختر بدبخت، فلکزده و مفلسی هستم که برای چندغاز پول اینقدر باید منت بابام
رو بکشم.

ای خدا! چی می شد که من هم مثل خیلی از جوونای دیگه یه ماشین زیرپام بود و…

توی همین افکار شنا میکردم که یکهو دست کوچکی به سمتم دراز شد: خانوم تو رو به خدا
کمک کنید، بدبختم، بیچارهام…

نگاه تندی بهش کردم و گفتم: بیچاره منم که اول صبحی گیر مثل تویی افتادم. بعد هم
اصلاً نگاهش نکردم. به خدا گفتم: ای بابا! بالاخره کدوم یکی از بنده هات بدبخت و
بیچارهاند؟ تا چند دقیقه پیش که بدبخت و مفلس من بودم. چی را میخواهی بهم بگی؟
میخواهی بگی بدبختتر از تو هم هست…

ظهر خسته و گشنه رسیدم خونه. کلی توی راه فکر کرده بودم که الان ناهار چی داریم؛
ماکارونی، مرغ، پیتزا. هیچ کس خونه نبود. سریع رفتم سراغ گاز هیچ چیزی روش نبود. در
یخچال رو باز کردم،ای بدبختی! هیچ چیز نداریم. پنیر و خیار توی یخچال چشمک می زدن.
سریع یه لقمه کردم. گاز اول رو که اومدم برم، زنگ در خونه را زدند.آی دستت درد نکنه
خدا، مامان رو رسوندی.

– کیه؟

– خانوم می شه بیایین دم در.

– بله؟

– یه چیزی دارید ما بخوریم؟ از صبح تا حالا دنبال کار دکتر دوای این بچه بودم. الان
خیلی گشنهایم. بزرگی کن و یه لقمه نون بیار ما بخوریم.

قبل از اینکه در رو محکم ببندم گفتم: نخیر، هیچی نداریم.

با عصبانیت اومدم تو. چشمم به لقمه نون پنیر افتاد. به خدا گفتم: خدا جونم، آخه اگه
من میخواستم نون پنیر بهشون بدم که زشت بود، اصلاً آبروم می رفت. اگر هم میخواستم
از پولم خرج کنم که خودم با این فلاکت نون پنیر نمیخوردم.

اما انگار خدا از دستم ناراحت بود. اصلاً نگاهم هم نکرد. با بیاشتهایی نون و پنیر
رو خوردم و رفتم پای کامپیوتر. قرار بود چند تا از دوستام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.