پاورپوینت کامل مصاحبه با رضا برجی عکاسی دفاع مقدس; بسازید تا مردم باور کنند ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با رضا برجی عکاسی دفاع مقدس; بسازید تا مردم باور کنند ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با رضا برجی عکاسی دفاع مقدس; بسازید تا مردم باور کنند ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با رضا برجی عکاسی دفاع مقدس; بسازید تا مردم باور کنند ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
۳۰
رضا برجی در پاسخ به تقاضای ما در معرفی خود گفت: «من متولد ۱۳۴۳ همدان و اصالتاً زنجانی هستم. متأهل و دارای سه فرزند میباشم. جدّم از عیّاران منطقه بود و پدرم کار دباغی میکرد. از کودکی طبق آموزه پدرم، آزارم به کوچکتر از خودم نمیرسید ولی حرف زور را از بزرگتر از خودم هم نمیپذیرفتم. بچه بسیار شلوغی بودم. در دوران تحصیل، صبحها درس میخواندم و عصرها پیش یکی از بستگان خیاطی میکردم و از ورزش کردن و رفتن به باشگاه هیچ وقت غافل نبودم. رشته اصلی ورزشیام بوکس بود.
وی در خصوص فعالیتهای پس از انقلاب خود افزود: در مسجد هدایت بسیجی بودم و دوره آموزش نظامی دیدم و در ۲۴ اسفند ۵۹ به جنگ رفتم. آنجا با دکتر چمران (شهید) آشنا شدم. در سوسنگرد در کنار رودخانه مجروح شدم و دچار موج گرفتگی شدم. در عملیاتی که سال ۶۰ در منطقه طراح شد و همچنین عملیات روستای مالکیت شرکت کردم. دراین عملیات ترکش خوردم. پس از مدتی در نخستین عملیات مهم ایران که در منطقه بستان انجام شد، توفیق شرکت پیدا کردم. بعدها در عملیاتهای گوناگون از جمله رمضان، خیبر تا فاو و شلمچه بودم و چندین بار از ناحیه پاها، دندهها و دست مجروح شدم.
رضا برجی با اشاره به برادری آذری زبان به نام آقای خلخالی از ارومیه گفت: ایشان از ابتدا تا پایان جنگ در جبهه بود و جهاد خود را با جهاد مالی به پایان رساند. او میلیونها تومان صرف هزینههای جنگ کرد.
وی در پاسخ به این پرسش که چه کسانی در شکلگیری شخصیت شما مؤثر بودند، گفت: در دوره نوجوانی شخصیت ساده و در عین حال قاطع پدرم، یکی از معلمین دوره ابتداییام آقای محزون و حاج آقا قهرمانی امام جماعت مسجد محل که الان از قضات برجسته هستند، بیشتر در شکلگیری شخصیتم اثر داشتند. در دوره جوانی هم شخصیت و افکار حضرت امام خمینی(ره)، شهید چمران و برخی از دوستانم که در جبههها با هم بودیم از جمله سید محمد، بیشترین تأثیر را در من داشت.
برجی در پاسخ پرسش یکی دیگر از نویسندگان در خصوص مسؤولیتهایش در جبهه گفت: من به عنوان نیروی بسیجی و داوطلب در ستاد جنگهای نامنظم، فرمانده دسته، بیسیمچی، مسؤول تبلیغات لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) توفیق خدمت داشتم. ولی بیشتر با چند تن از دوستان که به ما بچههای حسین کربلایی میگفتند، معمولاً به عنوان نیروی آزادگردان در عملیاتها شرکت میکردیم. یعنی همین که بوی عملیات میآمد، سریعاً ما با خبر میشدیم و خودمان را به جبهه و عملیات میرساندیم.
میهمان پر حادثه این نشست، در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به روح حاکم بر جبهههای حق افزود: رزمندهها و حتی فرماندهان ما به چنان تعالی روح رسیده بودند که به واقع مرگ را به بازی میگرفتند. یکی از فرماندهان در وصیتنامهاش چنان با فرزندانش صحبت میکند که گویی ذرهای غم دنیا در دلش نیست! این نشان دهنده اوج توکل و تسلیم در برابر قضای الهی است.
وی افزود: من این حالت را در سفرهایی که به چند کشور داشتم، در برخی از مبارزان بوسنیایی، لبنانی و حتی کشمیری دیدم.
رضا برجی با بیان حالات شهید سید هادی الهی از دوستانش در جبهه، گفت: من عشقبازی ایشان را در جبهه دیدم. او چنان شیدای لقای خدا بود که در جریان درگیری، شاید هشت _ نه بار مورد اصابت گلولههای تک تیرانداز عراقی قرار گرفت و هر بار بلند شد و مثل کسی که شوق رفتن به نزد محبوبی را دارد و یا گویی میرقصد، با یک دست به قوطی فلزی فشنگ کلاش میزد، تا دو _سه تیر میخورد، میافتاد. باز به زحمت بلند میشد و با چهرهای بشاش دوباره به قوطی میزد و باز تیر میخورد. تا اینکه سرانجام با اصابت گلولههای زیاد به شهادت رسید.
شهید الهی با این کار هم به بچههای دیگری که احیاناً بار نخست بود که به جبهه میآمدند و به اصطلاح کپ کرده بودند، روحیه میداد و هم عشق بازی میکرد.
برجی با اشاره به درگیریهای کردستان در سالهای ابتدایی انقلاب، گفت: کردستان سرزمین عجیبی با مردمی بسیار مهربان و مهماننواز است. طبیعت خشن و صعبالعبور کردستان، باعث میشد تا ایثار و از خودگذشتگی بچهها در جبهههای جنوب به نوعی دیگر در کردستان متجلی شود.
وی اضافه کرد: مدتی با یکی از رزمندگان که به شکارچی (تک تیرانداز) در کردستان معروف شده بود،همدم شدم. اسلحه سیمینوفی داشتم که با آن عراقیها و ضد انقلابرا هدف میگرفتم. نخستین بار که با سید محمد برای شکار دشمن رفتیم، در گردنهای به کمین عراقیها نشستیم. در آنجا متوجه خودروی عراقی شدیم که خراب شده بود و دو عراقی برای رفع عیب آن مشغول کار بودند. من در یک فرصت مناسب از دور یکی از آنها را که پشت به ما داشت، نشانه گرفتم، در همین لحظه سید گفت: ما از پشت، دشمن را نمیزنیم! من منتظر شدم تا عراقی برگردد و پس از آن از رو به رو وی را زدم. وقتی افتاد از خوشحالی بلند گفتم: زدمش! زدمش!
سید با پرخاش رو به من کرد: فریاد میزنی؟! مگر آدم کشتن هنر است؟! او تا چند ساعت با من حرف نزد و گریه کرد. علت را که پرسیدم، گفت: چرا تو برای کشتن یک آدم هورا کشیدی؟ اینجا، جا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 