پاورپوینت کامل عصر دیجیتالی ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عصر دیجیتالی ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عصر دیجیتالی ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل عصر دیجیتالی ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۲۳

«این حرفها دیگه قدیمی شده، بگذار بچهها جدید فکر کنن، عصر دیجیتاله، سال دو هزاره، برو ببین خارجیهاچه کردند تا دیگه برای یک تار مو بیرون موندن حرص نخوری»

امثال این حرفها، زبان دل و کلام بعضی از مردم درخیابان، کوچه، بازار، مدرسه و حتی حریم خانه است.

پسری با موهای ژل زده و بلند و دختری با قیافهای هزار رنگ و کاملاً مصنوعی و لبخندی با غایت تصنعی، در پارک و کنار خیابانی چشم به چشم هم دوختهاند. انگار که در تقسیم غنای عفت، هر دو کاملاً بیسهم و محروم ماندهاند. پشت زیر پیراهنی پسر به زبان لاتین جملهای نوشته که اگر ترجمه فارسیاش را میدانست آتش میگرفت، اما از جهالتش به آن افتخار میکند.

وقتی شانههایش ازخنده تکان میخورد، من غارت پیشینه فرهنگی ملتش را تماشا میکنم که او امروز به تاراج میدهد.

دلم هزار جا میرود و هزار و یک نکته به ذهنم مثل قصههای هزار و یک شب مادر بزرگ ها، سرازیر میشود. باخود فکر میکنم: شاید اگر این بیخیالی و کج فهمیها ادامه یابد فردا و پس فردا، شجاع؛ جوانی است که جرایم بیشتری مرتکب شده و بتواند با لطایف الحیل ازدست قانون و پلیس بگریزد. شاید ستارههای فردا! همین ماجراجوها باشند.

شاید در فضای جامعه فردا، سلام کردن برابر با سادگی، ایثار مساوی بیکلاسی و با نامحرم سخن نگفتن عین عقب ماندگی باشد. شاید فردا ازدواجها کمتر، طلاقها، خیانتو جنایت جسنی افزونتر شود. شاید فردا همین متدینین امروز، احساس کنند که باید دخترشان آرایش کرده بیرون رود، وگرنه…

شاید دیگر کسی به لقمه حلال فکر نکند و بلکه نطفه!!

شاید و شاید…

همین شایدها و اگرها جلو چشمان خستهام، آنقدر رژه رفتند که ناگهان از آن جامعه ذهنی و شهر هزار رنگ خیالی، خارج و صدای زیبای مؤذن مرا به مسجد میکشاند تا ببینم که مادر بزرگ، دست نوهاش را گرفته و چادر سفید گلدار هر دو، برق زخارف دنیا را کور کرده و به ملائک درس سجود میآموزند.

پس از نماز به قصد بازگشت به خانه باز به خیابان میروم و باز هم