پاورپوینت کامل به سوی خانه ای که دور نیست! ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل به سوی خانه ای که دور نیست! ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به سوی خانه ای که دور نیست! ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل به سوی خانه ای که دور نیست! ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۶

هیچ وقت آن روز را فراموش نمیکنم. با دوستم سّید صفری فقط میدویدیم. دلم تالاپتالاپ میزد. از دفتر بسیج تا مسجد دانشگاه راهی نبود ولی ترافیک تهران کلی زمان مرا گرفته بود. جلسه داشتیم. همهاش میگفتم: ما باید بریم. دیره، زودتر بحث رو تموم کنین! ولی نشد، خلاصه این که با بچهها دویدیم. وقتی از اتوبوس پیاده شدیم دلم مثل یک لیوان آبی که به لب تشنه نزدیک کنند، بعد در آخرین لحظه رها کنند، با صدایی سخت، به سختی صدای شکستن بغض من، شکست. از پیچ خیابان دانشگاه گروه زیادی از زنان و مردان مثل موج پیش میآمدند، مراسم تمام شده بود. بغض به سختی گلویم را گرفته بود. همه به سمت ما میآمدند و ما به سمت مسجد میرفتیم. راهی نبود ولی من سخت طی کردم. رفتم داخل و خیره شدم به ردیف سبز فرش سجادهای مسجد؛ هیچ نخواستم مرا آنجا بخواهی؛ نگفتم مهمانم کن. از تو، خانهات را نطلبیدم ولی این خانه کوچک و روشنت را با تمام جان خواستم ولی … یادم نیست بعد چه اتفاقی افتاد فقط یادم هست که طعم غریب غربت آن روز در جان من ریشه گرفت.

حالا دوباره به آن روز که نزدیک میشویم روحم آتش میگیرد. هنوز هم حکمت آن روز را نمی فهمم و حکمت این نخواستنم را؛ میبخشی، ولی دلگیرم؛ چیزی روحم را میخورد و میگوید: کوچکم؛ قابل دعا کردن هم … ؛ بگذریم.

شاید مثل هاجر هفت بار باید سعی صفا و مروه کنم و یا مثل اسماعیل از شدت تشنگی پای بر خاک بکوبم؛ و یا مثل ابراهیم، اسماعیلی به قربانگاه ببرم؛ عزیزترینم را؛ اما …!

دوباره در حال دویدنم؛ این بار به سمت خیابان سعدی؛ از اداره زدهام بیرون؛ تنها نیستم، چند نفر از بچهها هم هستند؛ چند روز پیش اطلاعیه مراسم را دیدم. مسیرم آن طرف نبود ولی مسیرم افتاد، کاری داشتم که اطلاعیه مراسم را دیدم. دلم هوای تو را کرد؛ گفتم: آب نطلبیده مراده؛ آمدم. با سر!

عدهای توی حیاط و عدهای داخل نشستهاند، نمیدانم کجا هستم؛ شبیه یک نمایشگاه بزرگ است، خانمها توی حیاط و طبقه پائین، جایی که نمیدانم کجاست نشستهاند؛ صدای گریه آقایان هم از طبقه بالا میآید. ماندهام کجا بروم؟ داخل بنشینم یا بیایم زیر آسمان تو؟ بیپناه بیپناه!؛ دعا میخو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.