پاورپوینت کامل نوعدوستی در اتوبوس شرکت واحد ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نوعدوستی در اتوبوس شرکت واحد ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نوعدوستی در اتوبوس شرکت واحد ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل نوعدوستی در اتوبوس شرکت واحد ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

آن روز هم مثل هر روز، خسته از کار روزانه سوار بر مرسدس بنز، به سوی منزل بازمیگشتم و ماجرایی را که اکنون میخواهم برایتان تعریف کنم، خود شاهد بودم.

گفتم: «مرسدس بنز» نکند فکرمیکنید که من هم جزو افراد بیخبر از حال دیگران هستم؟ خیر، بنده هم مثل شما جزو قشر آسیبپذیر _ محترم شده کلمه کارمند و کارگر _ هستم و منظورم از مرسدس بنز اتوبوسهای شرکت واحد میباشد.

خلاصه آن روز سوار بر اتوبوس _ آن هم از نوع دو قطعه بلیطی _ و صد البته به صورت ایستاده به سوی منزل در حرکت بودم و غرق در افکار خود سعی داشتم با محاسبات نجومی دخل را با خرج مساوی کنم که صدای بازشدن در اتوبوس، مرا از عالم نجومی به عالم کنونی بازگرداند.

پس از پیادهشدن چند مسافر، نوبت افراد داخل ایستگاه بود که سوار شوند، از جمله مردی سیو چند ساله با کودکی تقریباً یک ساله در آغوش. به محض اینکه مرد بچه در بغل، پایش را روی پله دوم اتوبوس گذاشت، تمامی افراد نشسته بر صندلی، درست مانند سربازانی که ماهها تمرین رژه کردهاند و ورود مرد برای آنان به منزله فرمان نظر به جناحین فرمانده میباشد، در یک چشم به هم زدن صورتهای خود را به طرف شیشهها برگرداندند. نفرات نشسته بر صندلیهای ردیف پشت راننده نظر به چپ، و نظرات نشسته بر ردیف مقابل نظر به راست. آنچنان چشمهای آنان به نقطه نامعلومی خیره شده بود که هر بینندهای مطمئن میشد از پشت شیشههای غبارگرفته اتوبوس، به دنبال گمشدهای میگردند.

آن مرد بچه در بغل پس از تحویل بلیط، کنار صندلی ردیف اول ایستاد و بعد از چند مرتبه که کودک را این دست، آن دست کرد، آخر سر کودک را با دست چپ و میله صندلی را با دست راست محکم گرفت. اتوبوس هم بعد از سوار کردن چند مسافر به راه افتاد. اما نفرات نشسته بر صندلی مثل کسانی که در حالت خلسه فرومیروند، بیحرکت و آرام بدون هیچگونه احساسی نسبت به مرد طفل در آغوش از پشت شیشههای اتوبوس به بیرون زل زدهبودند. بین راه چند ترمز ناگهانی باعث شد که مرد و کودک کمی به جلو و عقب متمایل شوند و تعادل آنها کمی به هم بخورد، اما نفرات