پاورپوینت کامل صاحب این شهر خالی … ۱۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صاحب این شهر خالی … ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صاحب این شهر خالی … ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل صاحب این شهر خالی … ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۰

راضیه و زهرا و حسن …

سلام علیکم و رحمه ا… و برکاته … انشاءا… که سلامت و سرحال باشید.

از این که دیر نامه نوشتم باید ببخشید. ولی چند بار تلفن زدم که با اجازه شما مشغول بود.

این قسمت نامه را با روضه بخوانید: ننه دیگه کسی نیست جورابامو بدوزه، ننه حالا دیگه کی واسم سالاد دُرُس کنه، ننه ننه ننه، دیگه کسی نیس که بچه خیرا… رو لباسش جیش کنه، کافی می دونم اگه شوما برید کمی پوسه خربوزرو نیش بکشه، ننه ننه ننه (کمی سکوت) وای ننه …

«گریه و زاری تموم شد»

قرارمون این بود که برای شما کمی از خرمشهر و جریان هایی که در گذشته اتفاق افتاده بود صحبت کنم ولی نشد. انشاءا… بعداً که آمدم یک سری وراجی خواهم داشت. بعضی جاهای شهر هست که از دیدن آن محروم ماندید، ولی خوب روی هم رفته تیر و خمپاره هایی که آمد و خربوزه ای که توی سنگر خوردیم و عکس هایی که انداختیم و زمینی که خوردیم و فراری که کردیم «مخصوصاً راضیه» و سوراخی که داخل آن رفتیم (از ترس خمپاره) و ماهیی که قرار بود سرخ کنیم ولی سرخ نکردیم همه و همه روی هم کلی خاطره an گیز بود.

بگذریم، فعلاً که صاحب این شهر خالی، خداست و انشاءا… که شما آن عظمتی را که توی سنگرهای زیرزمینی و میدان های مین، سیم های خاردار، کوچه های مین گذاری شده، خانه های خراب و خیلی چیزها که فرصت نشد شما را برای دیدن آنها ببرم، دیده و در تمام این عظمت ها قدرت خدا را به خوبی حس کرده باشید.

…

ساعت ۱۱ شب، هوا مهتابی، صدای رگبار، عوعوی سگ زخمی و صدای نوحه و بعد هم سکوت، آهنگ همیشگی ساحل کارون است. یکی از برادران در حالی که قلاب ماهیگیری اش را به دست داشت و پاهایش را از اسکله آویزان کرده بود، یکدفعه فریاد زد و با صدایی بلند تک تک شهدا را صدا زد. صدای او تا آخر رودخانه می رفت و برمی گشت. تقریباً حالت جنون پیدا کرده بود. یاد بچه های شهید همه را دیوانه کرده است (حتماً جبار را که با صدای بلند و صوت د