پاورپوینت کامل کلاف! … ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کلاف! … ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کلاف! … ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل کلاف! … ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

۷

– متأسفانه وسط یکی از دعواهای خانوادگی فرود آمدم. حتماً اگر خواهرم بود می گفت: متأسفانه جنابعالی همیشه وسط مسایلی که به شما مربوط نیست فرود میای. اونوقت با هم یکی به دو و نهایت مادرم داد می زد: خدایا کی من از شر این دوتا راحت می شم! و برادران محترم تا چند روز دعای سفره شان شوهر کردن ما می شد البته با چاشنی مزه پرانی، خنده و ریسه … . بگذریم از قهر مصلحتی ما دو نفر که معمولاً خیلی طول نمی کشد چون کلی مسایل ریز و درشت و اتفاقات باور نکردنی پیش می آمد که گوش شنوای دیگری غیر از گوش هم نداشتیم و ناچاراً مصالحه می کردیم.

بله بین عرایضم بود که رفته بودم خونه دایی جان وسطی؛ که دو تا دختر چادر زری داشت. یکی در حال پریدن و مادر گرامی هم در تکاپوی تهیه جهیزیه ومدل ایرانی و خارجی وسایل؛ در این مورد هیچ گونه اطلاعاتی نمی توانم بدهم چون بدست نیاوردم. اولش خیلی معلوم نشد مزاحمم بعداً که زن دایی چای آورد و بعدش میوه و بحث عروسی شد و … دیدم دایی شال و کلاه کرد برای رفتن و زن دایی زیرچشمی او را می پایید. پرسیدم: کجا به سلامتی دایی جان؟ دایی هم گفت: می رم گشتی بزنم عصر جمعه ها حوصله آدم سر می ره. زن دایی هم، به سلامت معنا داری گفت و دایی رفت. به دختر دایی هایم که یکی روبروی کامپیوتر و دیگری روی زمین نشسته بودند نگاهی کردم. بیش از اندازه ساکت بودند. زن دایی گفت: بخور چایی ات سرد می شه؛ من هم مثل بچه آدم چایی ام را خوردم و CD هایی را که به خاطرشان در منزل دایی ایجاد مزاحمت کرده بودم گرفتم و … با عجله زدم بیرون … .

اوایل سال جدید عروسی دختر دایی بزرگم است. من هم وسط دعوای جهیزیه، سر از خانه فامیل درآورده بودم. خیلی اهل این مباحث نیستم ولی ذهنم مشغول شد. با حساب و کتابی که همان چند دقیقه بودنم در خانه زن دایی کردم برای یک جهیزیه معمولی «سرویس چون، وسایل برقی، وسایل آشپزخانه، فرش و …» حداقل ۴ تا ۵ میلیون ناقابل لازم بود. آن هم توی فامیل ما که اگر یک گوشت کوب ناقابل جامی ماند، زنان فامیل یک شاهنامه حرف درمی آوردند. دلم به حال ستاره «دختردایی ا م» سوخت و بیشتر برای دایی جان و از همه بیشتر بری زن دایی که تاب حرف مردم را نداشت و می خواست دخترش را آبرو دار بفرستد. فهمیدید