پاورپوینت کامل مصیبت های شیرین ۲۷ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مصیبت های شیرین ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصیبت های شیرین ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل مصیبت های شیرین ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

زن، کنار پنجره روی مبل نشسته بود و آلبوم قدیمی اش را ورق می زد. عکس ها را یکی یکی نگاه می کرد؛ به هر کدام خیره می شد و چند دقیقه ای را با دنیای هر عکس می گذراند.

دنیای عکس ها غم عجیبی را بر روح او می نشاند؛ غم خاطره ها، غم خطاها، غم هوس های زودگذر و … هر وقت زن سراغ خاطره های گذشته اش می رفت، احساسی گنگ به سویش حمله ور می شد؛ احساسی که شرم و شوق را یکجا داشت؛ شوقی که لازمه دوران نوجوانی و ویژگی های آن دوره بود، همراه با شرم از کارهایی که نمی دانست اشتباه است و یا به خوب و بد بودنشان فکر نمی کرد، همزمان در رگهایش می دوید.

در آن سال ها سرگرم خوشی هایی بود که وجودش را از گرمای خود می سوزاندند و عطش را در دلش زنده تر می کردند.

روزها می گذشت و او قدم به قدم به لبه پرتگاه نزدیک تر می شد تا این که یک روز آرامشِ دستی سرد، سوزش وجودش را التیام بخشید و توفان گرم لحظاتش را به نسیمی سرد و روح بخش تبدیل کرد؛ دست مهربانی که هر لحظه حامی اش بود و او را از لبه های تیغ نیز گناه برحذر می داشت.

… و از آن زمان که نسیمی حیات بخش با صورت عرق کرده اش برخورد کرد، دیگر وسوسه های هیچ کسی در گوشش فرو نرفت و قهقهه های مستانه هیچ دوستی بر دلش ننشست.

او به دنبال آب بود تا عطش درونی اش را سیراب کند و غبارهای روحش را شست وشو دهد؛ و اکنون آب زلال را یافته بود. حال در این مسیر، روح و افکارش را تازه تر می ساخت و به تصویر باطنی اش که هر روز صاف تر و زیباتر می شد، با شوق می نگریست.

اما گاهی دوستان و اطرافیان سنگ هایی را به آب می انداختند. عکس زن در آب، هزار پاره می شد و او دوباره در تصمیمش مردد می ماند. حرف های یأس آوری که در گوشش زمزمه می کردند و دلایل فراوانی که برای باطل بودن افکارش می آوردند، پاهایش را در ادامه مسیر لرزان می کرد.

افکار مختلفی ذهن ما را شکل می دهند و مجموعه ای از اندیشه ها به بروز رفتارهایمان می انجامد. برخی از این اندیشه ها به صورت ناخودآگاه جذب ذهن می شوند و بعضی دیگر کاملاً خودآگاه بایگانی می گردند و ما برای به دست آوردنشان به سوی آنها می رویم. به طور کلی مجموعه ای از افکار در واکنش های فرد نسبت به اتفاقات دخیل هستند و باعث بروز رفتارها و گفتارهای او در زندگی می شوند. اما گاهی این فکرها، سلامت جان و روان آدمی را نشانه می گیرند و به خطر می اندازند. بعضی از انسان ها حتی هنگامی که از این ذهنیت ها ضربه می خورند و یا در موقعیت های مختلف به بن بست می رسند، به فکر بازنگری در باورها و اعتقادات خویش و بررسی آنها نیستند.

یکی از علل بی توجهی، تن پروری، خام اندیشی و غفلت است و دلیل دیگر سختی و مشقت مبارزه با یک فکر؛ و این دو علت گاهی باعث می شوند که ما سال ها در بیراهه ها و یا دو راهی ها سرگردان بمانیم.

«ویلیام جیمز» معتقد است: «بزرگ ترین کشف نسل ما این است که انسان می تواند با تغییر دادن نگرش خود، زندگی اش را تغییر دهد.»

یکی از نگرش های غلطی که نسل به نسل به ما منتقل شده، رابطه ایمان و رسیدن بلا و مصیبت است. به این معنا که از همان روزهای اول شکل گرفتن افکار و درک و فهم مان، بزرگ ترها و یا کسانی که مسؤلیت پرورش افکار دینی ما را به عهده دارند، در گوشمان می خوانند که هر چه به خدا نزدیک تر باشی، درِ بلاها و گرفتاری ها به رویت بیشتر باز می شود و هر روز و هر لحظه با مشکلات و آزمایش های الهی روبه رو می شوی. همین باور باعث می شود که ما از دوستی خداوند دور شویم. اگر علت این دوری و کناره گیری را جست وجو کنیم، به واکنش دفاعی ضمیر ناخودآگاهمان می رسیم، که جسم و روحمان را نحیف تر و ضعیف تر از این می داند که مورد امتحان و آزمایش الهی قرار بگشرد. پس عطایش را به لقایش می بخشیم و در همان گام های اول پرستش خداوند می مانیم.

«ترانه کامکار» یکی از زنانی است که به این اندیشه اعتقاد دارد؛ زیرا اولین باری که به مسجد رفته و نماز جماعت خوانده؛ دقیقاً در همان شبی که احساس کرده به خدا نزدیک تر شده ، دزدی به خانه اش آمده و طلاهایش را ربوده است. شوهرش نیز علت این اتفاق را قوی تر شدن ایمان همسرش و شروع امتحان های خداوند دانسته