پاورپوینت کامل حکایت عشق ترم پاییزی ۱۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایت عشق ترم پاییزی ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت عشق ترم پاییزی ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت عشق ترم پاییزی ۱۹ اسلاید در PowerPoint :

۳۴

همه چیز از همون روزی شروع شد که نمی خواستم برم دانشگاه امتحان بدم آخه زیاد نخونده بودم.ولی مجبوربودم نمی شد کاریش کرد بالاخره مجبورشدم بالاخره با نذرونیاز و قانع شدن به نمره ده رفتم. همون روزی بود که برای اولین بار دیدمش دیگه اطمینان قلبی پیدا کردم که که با یک نگاه هم می شود عاشق شد. یکی از استادای سخت گیر دانشگاهمون بود. ته مداد توی دهنم بود و بهش خیره شده بودم که او هم متوجه نگاه من شد و از کنارم رد شد یه حس عجیبی نسبت بهش داشتم انگار ازش می ترسیدم، و همین ترس جذابیتش و برای من بیشتر می کرد .

من بعد از امتحان از جذابیت استاد عبدی برای دوستام تعریف می کردم و اینکه واقعاً ازش خوشم می یاد و چون از قبل شنیده بودم که مجرده به فائزه که دوست صمیمی من بود گفتم که خیلی دوست دارم با چنین آدمی ازدواج کنم. اونم با تعجب منو نگاه کرد و گفت: «تو چه قدر زود در این مورد تصمیم می گیری؟!» خلاصه خدای مهربون لطف کرد و درس اون روز و با نمره ده تمام پاس کردم.

استاد عبدی واقعاً سخت گیر بود و تعداد کمی از بچه ها می تونستند در س هایی رو که تدریس می کرد برای اولین بار با موفقیت پاس کنند.ولی من ترم بعد، با شجاعت تمام ، مثل عاشقای از جان گذشته، سخت ترین درسی را که با این استاد ارائه می شد برداشتم و تصمیم گرفتم که اون درس و اونقدر بخونم که نمره خوبی بگیرم و جلوی استاد عبدی خودی نشون بدم. از روز اول با اعتماد زیاد سر کلاسها حاضر شدم و دوست داشتم سوالهای پر پیچ و خم استاد و جواب بدم، به همین خاطر به زور خودم و توی بحث ها داخل می کردم.

ولی نمی دونم انگار ابر و باد و مه و خورشید و فلک، دست به دست هم داده بودند تا من جلوی کسی که خیلی برام اهمیت داشت ضایع بشم. مثل اون روزی که استاد بعد از توضیحات مفصلی گفت:به این عمل می گویند Droup up منم که تازه از خواب بیدار شده بودم گفتم استاد ببخشید به کدام عمل دریاب گفته می شود؟ ، پوزخندی زد و گفت: دریاب نه droup up هه دُریاب منم برای اینکه حرفم و ماست مالی کنم گفتم : استاد فکر کردم یک اصطلاحه.

یک بار برای پرسیدن سوال به دفتر رفتم و وقتی سوالم تمام شد چون دستم کمی رنگی بود نگاهی به دستم انداختم و گفتم استاد من چون نقاشی می کنم دستم رنگی شده، و بعد شروع کردم یه سوال دیگه ازش پرسیدم استاد هم یه نگاهی به سوال انداخت ، بعد یه نگاهی به من، بعد همین طور که به ساعتش نگاه می کرد و صندلی و برای بلند شدن عقب می کشید گفت من فکر می کنم شما اگر توی نقاشی موفق تر هستید خوب همون کار و ادامه بدید . انجام یه کار به طور کامل بهتر از انجام ندادن چند تا کار ناقصه، بعد هم به سر کلاسش رفت و من هاج و واج مونده بودم و تا دقایقی به صحبتهای دلنشین استاد فکر می کردم که واقعاً تاثیرگذلر بود ، می دوستم که به من فکر می کنه ، ببین چه قدر به فکر زندگی و اینده منه که داره اینجوری من را راهنمایی می کند که کمی به خودم بیایم.

چند جلسه بعد تا کلاس تموم شد همه بچه ها برای برای پرسیدن سوال به