پاورپوینت کامل چون مردان آهنین ۳۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چون مردان آهنین ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چون مردان آهنین ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چون مردان آهنین ۳۶ اسلاید در PowerPoint :
۳۰
اصالت ایمانی ات را را نگه دار! پاورپوینت کامل چون مردان آهنین ۳۶ اسلاید در PowerPoint.
می خواهی یادت نرود .. برای خودت مرور می کنی و از خودت می پرسی :
چه قدر تغییر کرد ه ام؟.. جوابی نداری که بدهی . تغییر کرده ای . تغییر کرد ه اند و راه هنوز ادامه دارد. با مشکلات بیشتر.
از خودت می پرسی و می دانی جوابت همانی ست که بود .. این که اصالت ایمانی و وجدانی ات را اگر خوب نگه نداری از دست می رود. و تو روز ی نه چندان دور شرمنده خواهی شد. شرمنده همانهایی که امانتی را به تو سپرده بودند و تو …
……خاطراتشان را مرور می کنی تا فراموش نکنی و هر بار بیشتر نبودنشان را حس می کنی و بیشتر اندوهگین می شوی اما می دانی باید ادامه داد و خالص بود. و دوباره مرور می کنی..
………………………
_جلسه ای داشتیم و جهان آرا مشغول صحبت بود. همان موقع تیراندازی شروع شد و گلوله ای از کنار گوش محمد رد شد. او هیچ عکس العملی نشان نداد. فقط کمی خود را جا به جا کرد و صحبتش را ادامه داد.
جهان آرا و همرزمانش با دست خالی جنگیدند. بنی صدر به تماس های آنان توجهی نمی کرد. بنی صدر پیغام داده بود شما بروید جلو؛ ما با یک حرکت گازانبری خرمشهر را آزاد خواهیم کرد! توهماتی بود که در سر داشت. می خواست بچه های خرمشهر را دست به سر کند. وقتی جهان آرا به تهران آمد و به دیدار حضرت امام رفت مسایل را گفت. شهید رجایی که در آن جلسه حضور داشت با خانه ما تماس گرفت و به من گفت که به جهان آرا بگویم بنی صدر تجیهزات نخواهد داد، با این که امام تأکید کرده بود که بفرستید؛ تجهیزات نخواهد آمد و با توکل به خدا بجنگید. بنی صدر در حضور امام قول داده بود تدارک کند. حتی امام بنی صدر را به خاطر این موضوع بازخواست کرده بودند. اعتقاد جهان آرا به عنوان یک فرمانده نظامی و یارانش این بود که باید بایستند و مقاومت کنند هر چند کمکی به آنان نشود
_شهید جهان آرا می گوید: از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه به طور کامل کربلا می دیدم . هر روز حمله دشمن بر برادران سخت تر می شد و فریاد آنها بی سیم مرا از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود.به اتاق می رفتم و گریه می کردم و فریاد می زدم: یا رب العالمین ..برمامپسند ذلت وخواری را….
_این قدر در خانواده و فامیل ارتشی داشتیم که تا صحبت یک خواستگار ارتشی برای من شد، مادر بزرگ و دایی و عمه ام که در واقع به خاطر مرگ زود هنگام پدر و مادرم سر پرستی و نظارت کلی بر زندگی من داشتند، ندای مخالفت سردادند. موضوع مدتی مسکوت ماند تا وقتی که تحصیلات شهید فکوری در آمریکا تمام شد و این بار خودش به خواستگاری آمد.
برای ازدواج خیلی بزرگ نشده بودم ولی از او خوشم آمد. خانواده هم وقتی رضایت مرا دیدند، چارهای جز موافقت نداشتند.
مهریه ۵۰ هزار تومانی تعیین شد. سال ۴۲ بود و مراسمی انجام گرفت و بعد از یک ماه نامزدی من به خانه شهید فکوری رفتم. ۶ ماه بعد زندگی سیال ما شروع شد. ۶ماه دوم زندگی در پایگاه وحدتی دزفول گذشت. ۶ ماه بعد در فرودگاه مهرآباد سپری شد. سه سال هم در پایگاه شاهرخی همدان، ۳ سال در تهران، ۸ سال در شیراز و … همین طور زندگی مان در جاهای مختلف می گذشت.
انوش و ایدا به فاصله یک سال در همدان به دنیا آمدند و علی پسر کوچکم در شیراز. تا قبل از تولد بچه ها اغلب وقتها که جواد ماموریت داشت. من هم با او می رفتم ولی بعد از آن، وقتی که برای ادامه تحصیل دوباره، بورسیه آمریکا گرفت، تنها ماندم. ولی سال ۵۶ که بایست دوره ستاد را در آمریکا می گذراند، من و بچه ها هم با او رفتیم.
حجم زیاد کار به او اجازه استفاده از مرخصی نداده بود. برای همین درخواست ۳ماه مرخصی داد. قرار بود بعد از اتمام دوره، مدتی برای تفریح به سفر برویم. ولی با وقوع انقلاب، روز بعد از تمام شدن دوره به ایران برگشتیم. اسفند ۵۷ بود. خانه و زندگی مان در شیراز بود ولی بعد از سه ماه به تبریز منتقل شد.
در تبریز درگیری با حزب خلق مسلمان آغاز شده بود و جواد فرمانده مقابله با آنها بود.
البته ۴۸ ساعت او را گروگان گرفته بودند که با وساطت یک درجه دار نیروی زمینی که او را نشناختیم، آزاد شد. وقتی برگشت تمام تنش کبود بود، زخمهای عمیقی در پایش به وجود آمده بود. او در تبریز ماند و من و بچه ها در خانه عمه ام در تهران مستقر شدیم.
بعد از ماموریت تبریز و سرکوب حزب خلق مسلمان به فرماندهی پایگاه یکم فرودگاه مهرآباد منصوب شد. بعد از یک ماه فرمانده نیروی هوایی شد و ما نیز با او به دوشان تپه منتقل شدیم. با شروع جنگ، ۲۰ روز خانه نیامد.
یک سال بعد از فرماندهی با حفظ سمت وزیر دفاع شد و یک سال و چند ماه وزیر بود و بعد مشاور عالی ستاد مشترک ارتش شد و بالاخره در ۷ مهرماه سال ۶۰ در راه برگشت از جبهه بر اثر سقوط هواپیما شهید شد
خاطره ای از همسر شهید:: فکوری
در آبان ماه سال ۱۳۵۹ در سوسنگرد , عملیاتی علیه نیروهای عراقی انجام گرفت تا آن شهر از تعرض دشمنان رهایی یابد. شهید فلاحی در نقطه ای میان خط آتش نیروهای خودی و سربازان دشمن برای نظارت بر این عملیات حضور داشت و تنها فرد همراه ایشان من بودم .
تبادل آتش بین دو طرف به شدت ادامه داشت . انفجار گلوله های توپ و خمپاره در اطراف ما به طور پراکنده شنیده می شد. دکتر چمران در آن عملیات مجروح گردید و تعدادی از رزمندگان ما هم به شهادت رسیدند. به شهید فلاحی پیشنهاد کردم که برای محافظت از ترکشها و گلوله ها , از کلاه آهنی استفاده کند , اما او اظهار داشت :
گر نگهدار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 