پاورپوینت کامل دری به خانه خورشید ۲۰ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دری به خانه خورشید ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دری به خانه خورشید ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل دری به خانه خورشید ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۶

شانزده هفده سال بیشتر نداشت، آقا روح الله موسی که تنفگ دست گرفتن را یاد گرفت، به خاطر حمله اشرار به خمین باید کارکردن با تفنگ را یاد می گرفت.

دولت مرکزی قدرت نداشت و هرج و مرج بود. باید مردم خودشان از محل زندگیشان دفاع می کردند. اشرار مدام به خمین حمله می کردند.

مرد کشاورز خدمت ایت ا… حائری عارض شد که چند نفر طلبه روزهای جمعه وارد زمین های من می شوند و گاهی غله های مرا لگدمال می کنند. حاج آقا پیگیر شدند و طلبه ها را صدا کردند. آقا روح الله، آقا عبدالله تهرانی و چند نفر دیگر. آقای حائری گفتند: «عزیزم آقا روح الله این بنده خدا چه می گوید؟ قضیه چیست؟» آقا روح الله پاسخ داد: «ما به کشت و زرع ایشان کاری نداریم، می دانیم مال مردم است و باید رعایت شود. ما روزهای جمعه می رویم و در زمین خاکی فوتبال بازی می کنیم. گاهی توپ ما توی غله می رود که ما با احتیاط می رویم و برمی داریم. بعد سعی می کنیم توپمان دیگر وارد زمین نشود.»

صاحب غله آنها را ندیده بود. تصور می کرد که این طلاب به عمد این کارها را می کنند. به خصوص وقتی دید آقای حائری با چه لطف خاصی با آقا روح الله صحبت می کند، گفت: «اگر چننی است من دیگر عرضی ندارم.»

آقا روح الله ضمن فشردگی درس های حوزه، بازی و تفریح هم می کرد.

آقا روح الله خمینی از ۱۵ سالگی نماز شب می خواندند. از وقتی در خمین بودند. در آن وقت یک چراغ کم نور برمی داشتند و به قسمت دیگر خانه می رفتند تا کسی بیدار نشود. امام به خواندن نمازشب تا آخر عمر مقید ماندند.

امام برای زیارت خانه خدا و زیارت کربلای امام حسین(ع) کتاب های خود را فروختند. ایشان در سال ۱۳۱۲ به حج مشرف شدند.

آقای لواسانی پرسیدند: «آقا روح الله چرا ازدواج نمی کنی؟» آقا روح الله کمی مکث کردند و پاسخ دادند: «من تا کنون کسی را برای ازدواج نپسندیده ام . کسی به نظرم نیامده است.»

آقای لواسانی ادامه دادند: «آقای ثقفی دو دختر دارند. خانم برادرم می گویند خوبند.»

بعدها وقتی آقا روح الله با دختر آقای ثقفی ازدواح کرد، برایشان تعریف کرد: «آن روز که اسم شما آمد انگار قلب من کوبیده شد.»

اوایل زندگی شان بود. هفته اول، شاید هم ماه اول. آقا روح الله به خانم گفتند: «به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش اما آنچه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و گناه نکنی.»

خانم هرطور که دوست داشت زندگی می کرد. آقا روح الله آدم سخت گیری نبود.

جلسات درس اخلاق امام مشتاقان زیادی را به خود جلب کرده بود. تا آنجا که هفته ای دو جلسه، پنج شنبه و جمعه علاقمندان زیادی به مدرسه فیضیه می آمدند.

پلیس رضاخانی می خواست مانع تشکیل این جلسات شود و آن را خلاف مصلحت رژیم می دانست. امام خمینی گفتند: «من موظف هستتم به هر نحوی است این جلسه را برگزار نمایم. پلیس شخصاً بیاید و از انعقاد آن جلوگیری به عمل آورد.»

مرحوم حاج آقا مصطفی پیغام آورد که آقا فرموده اند: «شنیده ام در اینجا بعضی غیبت و جسارت به علما می کنند، بنده راضی نیستم کسی در این خانه غیبت یا اهانت به افراد نماید.»

قضیه این بود؛ زمانی که ایت الله بروجردی در فروردین ۱۳۴۰ فوت کرده بودند، بعضی از طلاب