پاورپوینت کامل ثروت غرب از کجاست؟ ۷۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ثروت غرب از کجاست؟ ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ثروت غرب از کجاست؟ ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ثروت غرب از کجاست؟ ۷۲ اسلاید در PowerPoint :
۳۲
بشر امروزی، تمدن غرب را نتیجه دگرگونی دانش تجربی و در امتداد تکامل بشری می داند و تاریخ غرب را آن گونه که برای او تقریر کرده اند، می بیند و آنچه برایش تقریر شده، چیزی جز تاریخ تحول ابزار نیست که آن را تاریخ تمدن نام نهاده اند.
تاریخ تمدن غربی بر مبنای شرایط قرن نوزدهم، در آکادمی رسمی غرب تدوین شده است، ولی حقیقت آن است که تاریخ شکل گیری تمدن غرب، رازهای بسیار مهم و اساسی دارد که در ایجاد تمدن امروزی نقش حیاتی داشته اند. یکی از مهم ترین رازها، نحوه انباشت سرمایه در غرب است که روی دیگر سکه استعمار به شمار می رود.
از غرب نمی دانیم
متأسفانه ما از غرب فقط وجوه سانتی مانتال و آکادمیک آن را، آن هم نه به گونه ماهیت شناسانه، بلکه به گونه ای سطحی و مبهم می بینیم و نتیجه این وضعیت به هر دلیل که باشد (مثلاً به این دلیل که غرب فقط این وجوه به ظاهر منطقی خود را نمایش داده و به تحریف واقعیات شوم درباره خود پرداخته است یا اینکه ما خود را درباره داستان غرب در بسیاری از وجوه به غفلت زده ایم)، گمراهی توده های عظیم تمدنی و فرهنگی مانع دیگری است که در رویارویی با غرب قرار دارند. مثلاً ما فرانسیس بیکن را یک فیلسوف و اندیشمند غربی می دانیم، ولی نمی دانیم که وی از سرمایه گذاران کمپانی استعماری ویرجینا و از سهام داران کمپانی نیوفاوندلند بوده که از جمله فعالیت های آنان، شکار انسان های مظلوم در آفریقا و تصرف آنان به صورت برده و به کارگیری در مزارع بزرگ به نام پلانت بوده است. همین کمپانی ها و نمونه های دیگر از این دست، در کمپانی سفاک و استعمارگر هند شرقی ادغام شدند. نظریه پردازی های بیکن در واقع به طور مستقیم از توسعه طلبی های ماوراء بحار اثر می پذیرد. او رساله ای به نام درباره پلانت ها نوشت که در آن، از سرمایه گذاری درازمدت در مستعمره ها دفاع می کرد. نیوفاوندلند (سرزمین نو یافته)، جزیره ای است بزرگ در شمال کانادا و پر از منابع طبیعی که نخستین مستعمره انگلیسی ها به شمار می رود. بیکن، چنان شیفته سرمایه گذاری در مستعمره خود بود که می گفت: «شیلات نیوفاوندلند ارزشمندتر از معادن پرو است.» بیکن تنها اندیشمند انگلیسی سهیم در کمپانی های غارتگر ماوراء بحار نبود. در نسل بعد، تعداد زیادی از این نظریه پردازان، از جمله جان لاک، استاد آکسفورد و اندیشه پرداز نامدار لیبرالیسم ظهور کردند.
به راستی، ایا بدون سیلان ثروتی که از راه تاراج ماوراء بحار(آن سوی دریاها) به محدوده های کوچکی از قاره اروپا سرازیر شد، چنین شکوفایی در دانش و فن و اندیشه امکان پذیر بود؟! ما ایرانیان از رنسانس اطلاعات بسیاری داریم، ولی خاندان مدیچی و دیگر کانون های سیاسی و تجارتی و مالی اروپایی آن دوران؛ یعنی جاعلان و حاملان فرهنگ رنسانس را کمتر می شناسیم. این رشته سر دراز دارد و از تاریخ پنج سده اخیر، نمونه های فراوان می توان نام برد. ما «آلفرد نوبل»، بنیان گذار جایزه نوبل را خوب می شناسیم، ولی کمتر می دانیم که خانواده نوبل، مالکان منابع نفت بادکوبه بودند (که به تأسیس مجتمع نفتی رویال داچ شل انجامید). این شناخت یک رویه امروزه نیز ادامه دارد. ما «سرایزایا برلین» را خوب می شناسیم و با شور و اشتیاق، آثار او را به فارسی ترجمه می کنیم یا می خوانیم، ولی نمی دانیم که این اندیشه پرداز نامدار یهودی معاصر، داماد خاندان گوئنز برگ (از اعضای برجسته الیگارشی یهودی مستقر در روسیه تزاری، از بانکداران درجه اول این سرزمین، خویشاوند دو خاندان زرسالار ساسون و هرش، شریک یاکوب پولیاکوف بودند) و دوست ویکتور روچیلد (از خاندان های زرسالار و استعمارگر) بود.
البته ما از این «نمی دانیم»ها بسیار نمی دانیم و همین مطلب، جوامعی چون جامعه ما را درباره غرب به جهل مرکب مبتلا ساخته و نقش رسانه ها صد البته در این قلمرو، اساسی بوده است. شست وشو و تحریف حافظه تاریخی ملت ها، عنصر مهمی است که در ارتباط با کارکرد مدرنیستی رسانه های تکنولوژیک بایستی مورد توجه قرار گیرد.
شروع غارت
ما در اینجا نمی توانیم بحث مفصلی درباره غارتگری و استعمار غرب علیه ملت های دیگر داشته باشیم، ولی با برخی مؤلفه های اساسی آن آشنا می شویم و در این زمینه از کتاب بسیار نفیس و ارزشمند و بی نظیر زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، نوشته استاد ارجمند عبداللّه شهبازی یاری می جوییم:
در واپسین سال های سده پانزدهم میلادی، ایزابل، ملکه خون ریز کاستیل به همراه شوهرش، فردیناند، شاه آراگون، با سپاهی عظیم به سوی آخرین بقایای دولت های مسلمان اندلس حرکت کرد (و به شکل وحشتناکی شهر مالقه (مالاگا) را به تسخیر درآورد) و ۱۲ هزار تن از سکنه آن را به بردگی بردند. در دوم ژانویه ۱۴۹۲ م. شهر غرناطه (گرانادا) پس از محاصره ای سخت و مقاومتی قهرمانانه تسلیم و پس از ۷۸۱ سال، اسلام از اندلس برانداخته شد. هفت ماه بعد، در اوت ۱۴۹۲ یک ماجراجوی دریایی ایتالیایی به نام کریستف کلمب از سوی ایزابل و فردیناند راهی سفری دور و دراز شد تا با غارت هند افسانه ای، گنجینه ی انباشته ی حکمرانان آزمند اروپا را انباشته تر سازد. کلمب، بی آنکه خود بداند، قاره امریکا را «کشف» کرد(!!!) و در بازگشت افتخاری دیگر (از نوع افتخارات پیشین که همراه با چپاول و غارتگری و کشتار وسیع بومیان منطقه بود) بر افتخارات ایزابل و فردیناند افزود.
در این زمان، مانوئل ثروتمند، شاه حریص پرتغال، با رشک، نظاره گر پیروزی های ایزابل و فردیناند بود. همو بود که به سان همتایان اسپانیایی اش واپسین بقایای تمدن اسلامی را در غرب اروپا به خاک و خون کشید. دربار پرتغال که پیش تر، هنری دریانورد را راهی دریاها کرده و تجارت جهانی برده را بنیان نهاده بود، نمی خواست در این مسابقه تاراجگری عقب بماند.
مانوئل، پنج سال پس از سفر کلمب، واسکوداگاما را راهی دریاها کرد. گاما در سال ۱۴۹۸ به سواحل هند رسید، بدین سان، تاریخ، فصلی نوین را گشود که سال ۱۴۹۲ مبدأ آن است، سال سقوط غرناطه و کشف امریکا. این حوادث نقطه عطفی در تاریخ تمدن بشری است و آغاز ظهور و پدیده ای که زرسالاری جهانی نامیده می شود. این است سرآغاز داستان ما!
کریستف کلمب، واسکوداگاما، پدرو آلوارس کابرال (که همراه گاسپار یهودی و با هدف تسخیر شرق راهی هند شد و البته در ۲۲ آوریل ۱۵۰۰ به برزیل رسید و متفرعنانه آن را تصرف کرد و نامش اکنون در کتاب های علمی به عنوان کاشف برزیل، جایگاهی افتخارآمیز دارد) و در ادامه، فرانسیسکو المیدا و آلفونسو دالبوکرک (کسی که تاریخ نگاران غربی، با افتخار، او را نخستین فردی می دانند که پس از اسکندر مقدونی، یک امپراتوری اروپایی در شرق بنا کرد) و ده ها ژنرال ماجراجو و غارتگر دیگر، با چپاول ملت هایی که به زعم آنها، بی تمدن و بی فرهنگ بودند (و بایستی بابت این چپاول و دست اندازی ظالمانه که به آشنایی آنان با انسان های متمدن غربی انجامید، از دربار اروپاییان سپاس گزار باشند)، تاریخ جهان را وارد عرصه ای کردند که در اروپای عقب مانده، ولی بی بضاعت، کوه هایی از ثروت دزدی انباشته شد.
در سده هفدهم، امپراتوری مستعمراتی پرتغال به دربار دیگر کشورهای اروپایی به ویژه انگلستان و هلند انتقال یافت و جیووانی کابرتو که ناسیونالیست های انگلیسی او را جان کابوت می نامند، در سال ۱۴۹۷ راهی هند شد تا راه کلمب و گاما و کابرال و دیگران را ادامه دهد. وی به جزیره کیپ برتون در نوا اسکاتیای کانادا رسید و آن را تصاحب کرد و این در زمانی است که در انگلیس، الیزابت اول، ملکه انگلیس (که پروفسور راوس وی را زن رنسانس می نامد) حکومت می کرد. شرافتمندانه ترین راهی که الیزابت برای تأمین مخارج دربار خود انتخاب کرده بود، مشارکت با دزدان دریایی بود. سر جان هاوکینز و سر فرانسیس، نزدیک به چهار دهه سگ های درنده الیزابت در دریاها به شمار می رفتند. علاوه بر راهزنی دریایی و تجارت برده، سومین زمینه فعالیت الیزابت، توسعه طلبی ماوراء بحار بود و بدین ترتیب، در دوران الیزابت، انگلیس هم وارد این گونه اکتشافات دریایی شد. سپس فرانسه و هلند و آلمان هم به تکاپو افتادند و در امتداد این مسیر، کمپانی هند شرقی تأسیس شد و در سده هفدهم، امریکاییان هم به صورت جدی وارد عرصه فعالیت کمپانی هند شرقی انگلیس شدند.
پلانتوکراسی
دوران نوین تاریخ غرب (از سده شانزدهم به بعد) حیات خود را از دو پدیده پلانتوکراسی و تجارت ماوراء بحار می گیرد. «پلانتو کراسی؛ یعنی اقتصادی که بر شالوده کشتزارهای بزرگ مستقر املاک اروپاییان در جزایر و سواحل قاره امریکا و خاور دور استوار شد، اقتصادی بود مبتنی بر نیروی کار انبوه مردمی که در قاره امریکا به بردگی گرفته می شدند و بر این شالوده بود که اروپا در دو سده هفدهم و هجدهم میلادی، بزرگ ترین نظام برده داری تاریخ بشری را برپا کرد.»
تاریخ برده داری رنسانس غرب، فراز و نشیب هایی دارد که از آن می گذریم و فقط به آمار محافظه کارانه ای که خود پژوهشگران غربی ارائه کرده اند، بسنده می کنیم: … مانینگ (محافظه کار) در مجموع، کل کسانی را که در دوران برده داری از قاره آفریقا به قاره امریکا صادر شدند، ۱۸ میلیون نفر می داند… . از نیمه سده هجدهم تا نیمه سده نوزدهم، به طور متوسط، سالیانه ۶۰ هزار برده از سواحل غربی آفریقا صادر می شد. باید توجه داشت که این آمار، بردگانی را که در حوزه قاره آفریقا به کار گرفته می شدند و یا برای کارهای شاق به سواحل و جزایر آسیا منتقل می شدند، دربرنمی گیرد. (توجه داشته باشید که این آمار با توجه به تعداد انسان های آن دوران درصد بسیار عظیمی را شامل می شود.)
با این توصیف ها، رفته رفته درمی یابیم که چرا به تصاحب و تملک ظالمانه سرزمین ها، عبارت «کشف» گفته می شود. در واقع، انسان های بومی مناطق امریکا و شرق به ویژه آفریقا، انسان به شمار نمی آمدند. بنابراین، ماجراجویان غربی این گونه تلقی می کردند که «معدن برده» کشف کرده اند. این چیزی است که در تاریخ این گونه به اصطلاح اکتشافات، به وضوح دیده می شود.
حذف ریاکارانه برده داری
«تا دهه های متمادی پس از انقلاب های امریکا و فرانسه، برده داری همچنان تداوم داشت و ملت هایی که این انقلاب ها را به سرانجام رسانیدند، خود، بی هیچ تغییری درگیر تجارت جهانی برده بودند. ممنوعیت برده داری به طور جدی تنها در اواخر سده نوزدهم رخ داد» و شورش های بزرگ بردگان تنها دلیلی جزئی برای این ممنوعیت به شمار می رود. حقیقت این است که زمان سوددهی برده داری در حال سپری شدن بود و نظام سرمایه سالار غرب، انباشت سرمایه های خود را در قلمروهای دیگری جست وجو می کرد. استاد عبداللّه شهبازی، دلایل دیگر لغو برده داری را این گونه بیان می کند:
۱. کاهش اهمیت اقتصاد پلانت کاری و به تبع آن، کاهش سودآوری تجارت برده.
۲. آغاز و اوج گیری تجارت جهانی تریاک در اواخر سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم. انتقال سرمایه ها به این عرصه و تبدیل این پدیده جدید به محور اصلی تکاپوی جهانی الیگارشی مستعمراتی غرب…
۳. دگرگونی در ساختار اجتماعی و فرهنگی دنیا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 