پاورپوینت کامل گروه دستمال سرخ ها ۳۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گروه دستمال سرخ ها ۳۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گروه دستمال سرخ ها ۳۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گروه دستمال سرخ ها ۳۸ اسلاید در PowerPoint :

۸

«خبرنگار جنگی» خاطرات مریم کاظم زاده «همسر شهید اصغر وصالی» از حضور در جبهه های غرب در سال های ۵۸و۵۹ است که به وسیله «رضا رئیسی» ویراسته گردیده است.

بدون توضیح بیشتر، خلاصه فصلی از کتاب را در اینجا می آوریم و در عین حال به شما توصیه می کنیم، همه ی کتاب را بخوانید تا تفاوت آن را با دیگر کتاب هایی که درباره دفاع مقدس منتشر شده است احساس کنید! از نکات جالب کتاب برخورد تندی است که بین نویسنده و شهید وصالی اتفاق افتاده و منجر به ازدواج آن ها می شود.

در میان کوهی از هندوانه های اهدایی مردم ایستاده بود و با خبرگی خاصی بهترین ها را انتخاب می کرد. قد بلندی داشت و دستمال قرمزی به گردن بسته بود.

به نظرم آمد او را قبلاً دیده ام… با خود گفتم: «حتماً از پاورپوینت کامل گروه دستمال سرخ ها ۳۸ اسلاید در PowerPointست»؛ بچه هایی که آن روز وارد پادگان مریوان شده بودند. جلو رفتم و نشانی دادم. درست حدس زده بودم .او نیز مرا به جا آورد و خود را اسماعیل لسانی معرفی کرد، سپس پرسید: «شما اینجا هستین؟»

گفتم: «پس کجا باشم»

با حالتی طلبکارانه جواب داد: «اصلاً شما خبرنگارید؟ اگه راست میگید، بیایید برید به روستاها ببینید چه خبره! وضعیت مردم چه جوره!… همه اش تو شهرها می گردین که چی بشه؟»

اسماعیل لسانی و همراهانش یک ماشین سیمرغ داشتند. او گفت که برای کمک رسانی به مردم فقیر روستاهای اطراف کامیاران به آنجا می روند. از او خواستم در صورت امکان مرا هم با خود ببرند. اسماعیل پذیرفت و قول داد وقت رفتن به من خبر بدهد. در سپاه کرمانشاه منتظر ماندم. دلم می خواست روستاها و فقری را که اسماعیل لسانی از آن به تلخی یاد می کرد، ببینم و از نزدیک با رنج و تنگدستی مردم و ظلم خوانین که میراث رژیم گذشته بود، آشنا شوم. دو نفری هم که همراه اسماعیل لسانی بودند، دستمال قرمز به گردن داشتند. یکی از آنها جهانگیر جعفرزاده نام داشت و دیگری عبدالله نوری پور؛ هر سه جوان بودند و پرشور، دریایی از صداقت توی چهره هایشان موج می زد. ماشین را آماده کردند. تعداد زیادی هندوانه، نان لواش و خرما که از سپاه کرمانشاه تحویل گرفته بودند، بار ماشین کردند. همراه آنها حرکت کردیم. گفتند به سمت کامیاران می روند. کرمانشاه تا کامیاران راهی نسبتاً طولانی بود.

فرصتی شد تا سر صحبت را با آن سه نفر که از تهران آمده بودند، باز کنم. دلم می خواست انگیزه آنها را از بستن دستمال سرخی که به گردن دارند، بدانم. از کرمانشاه که بیرون زدیم. سر حرف را باز کردم. اسماعیل لسانی گفت: «انقلاب که پیروز شد، ضدانقلاب سر بالا کرد، یکی از جاهایی که به هم ریخت و به خوبی رخنه کرد کردستان بود. جمع ما چهل نفر بود. همه همدیگر رو می شناختیم. روزهای انقلاب با هم دوست شده بودیم .با بعضی، بچه محل هستیم. راه افتادیم اومدیم اینجا تا ریشه ی ضدانقلاب رو بکنیم. هنوز یک سال نمیشه. بچه ها یکی یکی شهید شدن. حالاهم ده پونزده نفر بیشتر نموندیم.»

بلافاصله جهانگیر جعفرزاده پی حرف اسماعیل را گرفت و گفت: «این دستمال که ما می بندیم جزو قرارمونه. طوقیه که به گردنمون می افته. یادگار خون رفقا؛ می خوایم تا وقتی زنده هستیم یادمون باشه که بچه ها برای چی شهید شدن و راهشون چی بود.»

عبدالله نوری پور نیز حرف های آن دو را تکمیل کرد: «نه خیال کنین که آدم های بیکاری هستیم یا از جونمون سیر شدیم، هر کس برای خودش آرزویی داره. ما هم پدر و مادر داریم. کس و کار داریم. بعضی از ما زن و زندگی داریم.» همین اسماعیل لسانی تازه عروسی کرده، یکی دو ماه بیشتر نیست، اما زنش را ول کرده اومده کردستان تا نذاره اینجا دست پالیزیان و دمکرات ها بیفته. یا مثل دوره ی شاه، دوباره خان و خان بازی راه بیفته.»

سپس عبدالله نوری پور ادامه حرف ها را به اسماعیل سپرد و او از من پرسید: ببینم خواهر! اصغر وصالی را به خاطر می آری؟ توی سپاه مریوان. اون که با ما اومده بود؟»

«گفتم: نه!» اسماعیل توضیح بیشتری داد: «اون که قدش کوتاه بود. کلاشینکف دستش می گرفت.»

قدری فکر کردم و گفتم: «یادم اومد، چی شده مگه!»

اسماعیل گفت: «هیچی، می خوام بگم، اون فرمانده مونه. واسه خودش چیزیه زندونی سیاسی زمان شاهه. شکنجه شده. خودش چیزی نمی گه. اما خیلی با ساواک در افتاده.»

پرسیدم: «اونم تو درگیری پاوه بوده؟»

جواب داد: «هر چی راجع به پاوه می خوای، باید از اون بپرسی.»

گفتم: «حالا کجاست؟»

جهانگیر گفت: «ما هم دنبالش می گردیم.» رفتیم پاوه، گیرش نیاوردیم. دست از پا درازتر برگشتیم. ان شاءالله پیداش می کنیم. هر چی می خوای باید از اون بپرسی.» صحبت با اسماعیل، جهانگیر و عبدالله برایم بسیار جالب بود. دلم می خواست گزارشی از گروهشان تهیه کنم و برای روزنامه بفرستم. این کار را به بعد از اتمام کار در روستاها واگذار کردم.

بنا شد همراه با اسماعیل و جهانگیر و عبدالله به دیدار اصغر وصالی و دکتر چمران که ظاهراً در مریوان بودند، بروم. می خواستم گزارش پاوه را کامل کنم و از طرفی علاقه مند بودم پاورپوینت کامل گروه دستمال سرخ ها ۳۸ اسلاید در PowerPoint را بیشتر بشناسم.

هنوز آفتاب غروب نکرده بود که به مریوان رسیدیم. دیدن دوباره پادگان، تصویر خاطرات ده روزه ای را که از سفر قبل با خود داشتم در من زنده کرد. از جلو پادگان گذشتیم. وارد مریوان شدیم. شهر تا حدودی آرامش خود را به دست آورده بود. حالا دیگر خیابان، کوچه ها و میادین شهر در کنترل نیروهای سپاه بودند. اسماعیل ماشین را به سمت خیابانی که ساختمان سپاه در آن بود هدایت کرد و پس از رسیدن به مقصد، همگی پیاده شدیم. کوله پشتی من در ماشین ماند. قرار شد پس از شنیدن حرف های اصغر وصالی درباره ی حاشیه شهر پاوه به سراغ دکتر چمران که گفتند ممکن است در پادگان مریوان باشد بروم. همراه با اسماعیل، عبدالله و جهانگیر وارد ساختمان سپاه شدیم. دیدار دوباره پاورپوینت کامل گروه دستمال سرخ ها ۳۸ اسلاید در PowerPoint با اسماعیل لسانی و دو نفر دیگر، هر دو طرف را بسیار شادمان کرد. آنها مانند برادرانی ص

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.