پاورپوینت کامل نشستی با استاد قرائتی ۵۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نشستی با استاد قرائتی ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نشستی با استاد قرائتی ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نشستی با استاد قرائتی ۵۹ اسلاید در PowerPoint :
۱
برگزیده سخنرانی استاد قرائتی ریاست محترم هیئت امنای بنیاد حضرت مهدی موعود
(عج) در جمع دانش پژوهان دوره دوم مرکز تخصصی مهدویت.
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی ابائه فی هذه الساعه و فی
کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و
تمتعه فیها طویلا.
از این که در محضر شما فضلا هستم بسیار خوشحالم، نکاتی، از باب تذکر و
تجربیاتی که دارم خدمتتان عرض می کنم، شاید مفید واقع شد.
حوزه علمیه، چیزی که کم دارد، حوزه کاری است; یعنی، روحانی فاضل زیاد داریم; اما
وقتی وارد یک جا می شود و می خواهد حرف بزند، تمرین و تجربه کم دارد. به همین
جهت برنامه های ما در زمینه صادرات موفق نبوده است; مثلا افرادی که به اسم
عقیدتی – سیاسی به پادگان های ارتش رفته اند، باید دوره هایی در زمینه ارتباط با
سربازان، نیروهای دریایی، خلبانان و… ببینند. و هر یک دوره های خاص خود را دارد;
همان طور که پارچه شلوار، با پارچه عمامه فرق می کند.
باید دوره هایی را بگذاریم که چگونه برای بچه ها قصه بگوییم; چگونه راجع به
امامت حرف بزنیم; چگونه با وهابی ها بحث کنیم; چگونه درباره امام زمان صحبت
کنیم. حوزه علمیه نه تنها هیچ برنامه ای برای افرادی که به جمکران می آیند ندارد;
بلکه نقشی هم در آمدن این افراد به آن جا ندارد. البته این نسلی که به جمکران
می آیند، نسل آب بندی شده است; یعنی، نسل بیست میلیونی آموزش و پرورش، دانشگاه و… که
باید با آنان کار کرد.
فضلا اگر می خواهند با مردم کار بکنند، علاوه بر درس های حوزه، دوره های ویژه (سیاسی،
عقیدتی، تبلیغ، پیشنمازی و…) شرکت کنند. هر گروه و سنی، تبلیغ ویژه خود را می طلبد;
مانند آسپرین بچه که با آسپرین بزرگ ها فرق می کند. آسپرین بچه، رنگش صورتی و
مزه اش شکلاتی است که بر اساس روان شناسی رنگ ها، تهیه می شود.
امسال زمینه ای را فراهم آوردیم و گفتیم که ۲۵ مفسر، برای ۲۵ استان
می خواهیم; از این رو با آیت الله مصباح صحبت کردیم و با مساعدت ایشان، با
گروه های تخصصی و افراد فاضل آنها کار کردیم. البته بیشتر فضلا توان تفسیر
ندارند; البته، ثبوتا خوب هستند، اما اثباتا برخی قوی، گروهی متوسط و بعضی
ضعیف اند. شما خودتان را در زمینه معارف آماده کنید و کاری به ترم، واحد، نمره و
تابستان نداشته باشید. اگر شما می خواهید خودتان را عرضه کنید، باید آماده
باشید که چگونه صحبت کنید. علت این که درس های معارف دانشگاه، شکست خورد، این بود
که برخورد ما با دانشگاه برخورد حوزوی بود; یعنی، عده ای از افراد فاضل، متنی
نوشتند و گفتند این متن درسی است. دانشجو دید این متن درسی، کاربردی ندارد; حال
آن که امام معصوم علیه السلام وقتی دعا می کند، می گوید: «بطوننا عن الحرام
والشبهه و عیوننا عن… والسنتنا عن اللغو» ; یعنی، امام برای هر عضوی یک دعا
می کند. عضوها که تمام شد، سراغ جامعه می آید و چنین دعا می کند: «و نسائنا بالحیاء
والعفه والعلماء والقضاه…» .
خیلی از مردم، زمستان ها آش رشته و تابستان ها بستنی درست می کنند. همان کسی که
آش رشته می پزد، تابستان ها بستنی درست می کند. الان هر «الله اکبر» ی یک آهنگ دارد;
مثلا مردم در ۲۲ بهمن، راهپیمایی ها، خواندن نماز، وقت تعجب یا مکبر، اذان و…
«الله اکبر» می گویند; اما در هر جا، یک آهنگ خاصی دارد. سخنران باید بداند که کجا
یک دقیقه حرف بزند، کجا ده دقیقه; کجا آیه ای حرف بزند، کجا تاریخی و… اینها همه
فرمول دارد.
باید ببینیم روز اول ماه رمضان چه بگوییم، روز آخر آن چه بگوییم; تابستان چه
بگوییم، زمستان چه بگوییم; برای افراد مجرب چه بگوییم، برای آدم های
مغرور چه بگوییم. برخی از آدم ها، مغروراند و وقتی پای منبر می نشینند، به طور
خاصی نگاه می کنند. برخی عاشق اند و عده ای بی تفاوت و… . اینها در مکاسب نیست; یعنی،
بعد از آن که مکاسب خواندید و در درس های خارج شرکت کردید، تازه اول شاگردی شما
است. طرز بیان قصه، با گفتن مطلب تاریخی، حماسی و ذکر مصیبت فرق می کند.
امیرالمؤمنین علیه السلام هنگامی که به جنگ می رفت، یک لباس می پوشید و زمانی
که به محراب می رفت، لباس دیگر بر تن می کرد.
اگر بیست دوره هم درس خارج خواندیم، باز باید معتقد شویم که تازه اول شاگردی
ما است. بنده با جناب آقای طباطبایی (نماینده اسبق مشهد) رفتیم عقد بخوانیم. من
وکیل داماد بودم و ایشان وکیل عروس بود. موقعی که می خواستیم عقد را بخوانیم،
ایشان رو به شوهر عمه عروس کرد و گفت: آیا اجازه می دهید من عقد بخوانم؟ گفت: بله.
گفت: با اجازه شما عقد می خوانم. هم چنین از شوهر خاله، دایی و همه حاضران اجازه
گرفت. گفتم: یعنی چه؟ عقد دختر باکره فقط با اجازه پدر او است، ایشان جواب داد:
او اگر به کسانی که در این جا نشسته اند، اعتنا نکنیم و عقد بخوانیم، دیگر احساس
مسؤولیت نمی کنند. اما اگر گفتیم که آقا شما اجازه بدهید، حس مسؤولیت را در آنها
زنده کرده ایم. اینها در هیچ کتاب فقهی نیامده است.
روزی شخصی به حضور امام معصوم علیهم السلام آمدند و گفت: از فلان شیعه پول
می خواهم، می گوید برای فردا; اما فردا می روم می گوید برو پس فردا. می خواستم
او را بزنم ولی چون شیعه بود، نزدم. به او بگویید پول مرا بدهد و گرنه فردا او را
می زنم. امام علیه السلام فرمود: چگونه به او می گویی؟ گفت: می روم به او
می گویم: پول مرا بده و او می گوید: برو فردا. امام فرمود: نه، شما به او سلام
کن و فقط نگاهش کن. گفت: قربانت بشوم، می گویم پول بده، نمی دهد; حالا نگاهش کنم؟ !
امام فرمود: شما نمی دانید در نگاه و سکوت چیزی است که اثر آن بیشتر از فریاد
است; برو و بگو: سلام علیکم و فقط نگاهش بکن. او رفت و گفت: سلام علیکم… آن شخص بلند
شد و پول را داد.
باید معتقد شویم که درس های حوزه لازم است; ولی کافی نیست. با درس خارج خواندن
خبری نیست; بلکه جامعه، تنها پذیرای شما و حرف های شما است.
به عنوان نمونه در تفسیر سوره «یوسف » می توان گفت: یوسف برادرهای حسودی داشت.
به اسم بازی، او را بردند و در چاه انداختند. شب گریه کنان با یک پیراهن خونی،
پیش پدر آمده، گفتند: گرگ آن را پاره کرده است. حال اگر جوانی در آن مجلس نشسته،
می گوید: هزار سال پیش چه کسی حسود بوده و چه کسی را در چاه انداختند؟ این حرف ها
چقدر عقب مانده است. اما اگر شما این طور تفسیر کنید: یوسفی بود; جوان ها تک تک
شما یوسف هستید. حسود داشت; همه شما حسود دارید. او را بردند; همه شما را می برند.
او را با اسم بازی بردند و همه شما را با اسم بازی می برند. پرتش کردند و همه شما
را پرت می کنند. در این صورت جوان ها می گویند: خدا دارد با من حرف می زند; ولی اگر
گفتی یوسفی بود و بردنش، می گویند: چه جای بدی او را بردند و…! !
در مثال دیگر ممکن است بگوییم: دو، سه هزار سال پیش حضرت ابراهیم علیه السلام
به عمویش گفت: چرا بت می پرستی؟ جواب می گوید: این هم شد حرف. گفت که گفت، به چه
درد من می خورد; اصلا مسجد نمی آیم. اما اگر گفتیم: می دانید چرا ابراهیم علیه
السلام به عمویش گفت: چرا بت می پرستی؟ او به شما می گوید: که ای جوانان! ۱. در
نهی از منکر، سن شرط نیست (قال لابیه) ; ۲. در نهی از منکر، عدد شرط نیست; ۳. ابراهیم
علیه السلام، یکی بود (و قال لابیه و قومه) ; ۴. در نهی از منکر، از خودی ها شروع کن
(قال لابیه) ; ۵. در نهی از منکر، از منکرات اصلی شروع کن.
اگر جوانی نماز نمی خواند، کاری به موهایش نداشته باش. اول به او بگو نماز
واجب است. فوری به جوان نگو سیگار نکش; زیرا به تو می گوید: به تو چه می خواهم
بکشم. بگو: آقا ببخشید! فایده سیگار را برایم توضیح بده «ما هذه التماثیل » .
اگر این گونه حرف بزنید، جوان ها می گویند: خدا دارد با ما حرف می زند. ما کنار
حوزه باید کلاس های کارورزی تشکیل بدهیم. امسال با فارغ التحصیلان مؤسسه امام
خمینی، چند برنامه داشتیم. آنان ضمن استقبال از این برنامه، گفتند: این جلسات
باید ادامه پیدا کند. در آن مؤسسه بخش نامه شد و آقای مصباح هم آن را امضا کرد.
براساس این طرح، در کنار حوزه های علمیه، باید حوزه های تجربی هم باشد و در هر
هفته، باید یک روز کار عملی شود.
بنده فقیه، فیلسوف، حکیم، عارف، ادیب، شاعر، نویسنده، دکتر و فوق لیسانس نیستم و
هیچ کمالی ندارم. هیچ عنوان پر طمطراقی نیز ندارم; اما کمتر روحانی را سراغ
دارم که سخنرانی های او به اندازه من در دانشگاه مورد استقبال قرار گیرد.
یکی از پربیننده ترین بحث های تلویزیون، «درس هایی از قرآن » است. ما باید تجربیات
خود را منتقل کنیم و در ضمن دوره های علمی را حتما ببینیم. باید در چینش و هماهنگی
کلام دقت کنیم; یعنی، این سخن کجا باید گفته شود و چه چیزی را پهلوی چه چیزی قرار
دهیم. قرآن، مسائل و موضوعات را خیلی قشنگ طراحی کرده است; به عنوان نمونه زمین و
آسمان را، به زیبایی تمام پهلوی هم قرار می دهد:
«والسماء رفعها و وضع المیزان »
(توازن در کهکشان ها) . بعد می آید به فروشگاه و می گوید:
«الا تطغوا فی المیزان »
میزان در مغازه ای را به میزان کهکشا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 