پاورپوینت کامل شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت (۲) ۶۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت (۲) ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت (۲) ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شیخیه بستر پیدایش بابیت و بهائیت (۲) ۶۵ اسلاید در PowerPoint :
۱
عزالدین رضانژاد
مروری بر گذشته
در قسمت پیشین، از شیخ احمد احسایی به عنوان پایه گذار مکتبی فکری کفرآمیز
و صاحب اندیشه ای پر هیاهو در قرن سیزدهم هجری، سخن رفت که مبدا پیدایش
فرقه ای نامیمون به نام «شیخیه » شده است.
نگارنده، مدعی است که اندیشه و قرائت های غیر مقبول «شیخیه » از بعضی از تعالیم
دینی، انحرافات گوناگونی در جامعه ی تشیع پدید آورد که از مهم ترین آن ها،
بستر سازی پیدایش فرقه ی «بابیت » است.
برای ارایه ی کژ اندیشی های شیخیه از دوران کودکی و ایام تحصیل و رؤیاهای
احسایی و سفرهای گوناگون و پی در پی او، و مقام علمی و تربیت شاگردان و
دریافت کنندگان اجازه ی نقل روایت از او، سخن گفتیم. از سوی دیگر،
انحرافات عقیدتی شیخیه، از جمله دیدگاه آنان در باب «جایگاه امام در
آفرینش » ، و نیز نقد و بررسی «تفویض » و «مفوضه » از دیدگاه پیشوایان معصوم علیهم
السلام مطرح گردیده است.
دراین بخش از مقاله، سایر افکار نقدپذیر احسایی و نقش سید کاظم رشتی در
ایجاد افکار انحرافی میان این فرقه و بستر سازی فکر «بابیت » را ملاحظه
خواهیم کرد.
عقاید و آرای احسایی
نشر عقاید احسایی، با اعتراض و انتقاد جدی و پیگیر عالمان بزرگ قرن سیزدهم
هجری رو به رو شد. چون ذکر همه ی آرای وی در این سلسله نوشتار، میسور نیست،
به ناچار، به اهم آن ها اشاره خواهیم کرد. پیش از آن، وصف کلی اندیشه ی
احسایی را یادآور می شویم. نوشته اند:
شیخ احمد احسایی، علوم و حقایق را، به تمامی، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و
امامان علیهم السلام می داند و از دیدگاه او، حکمت – که علم به حقایق اشیاء
است – با باطن شریعت و نیز با ظاهر آن، از هر جهت سازگاری دارد. او، معتقد
است که عقل، آن گاه می تواند به ادراک امور نایل شود که از نور اهل بیت
علیهم السلام روشنی گیرد و این شرط، در شناخت های نظری و عملی، یک سان وجود
دارد. درست است که تعقل در اصول و معارف دین، واجب است، اما از آن جا که
حقیقت با اهل بیت علیهم السلام همراهی دارد، صدق احکام عقل در گرو نوری است
که از ایشان می گیرد. (۱)
شیخ احمد احسایی، در بسیاری از موارد، در تالیفات خود، مخصوصا شرح زیارت
جامعه ی کبیره می گوید: «از امام صادق علیه السلام شنیدم » و در برخی از موارد
می گوید: «شفاها از او شنیدم » . مراد او، از این عبارات، این نیست که در عالم
بیداری از ائمه شنیده است، بلکه مرادش، چیزی است که در رساله ی جداگانه ای
نوشته است.
او می گوید، در آغاز کار، به ریاضت مشغول بودم.
شبی، در عالم خواب دیدم که دوازده امام، در یک جا جمع بودند. من، به دامان
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام متوسل شدم و عرض کردم: «مرا چیزی تعلیم
کنید تا هر وقت که مشکلی روی داد، و خواستم یکی از شما را در خواب ببینم،
تا آن مشکل را پرسش کنیم، بتوانم.» . آن جناب، اشعاری فرمود که بخوان.
بیدار شدم. بعضی از اشعار را فراموش کردم. بار دیگر به خواب رفتم. باز
همان مجمع و امامان را در خواب دیدم و آن ابیات را مداومت و مواظبت
کردم تا این که از تاییدات ایزدی و الهام ربانی دانستم، مراد آن حضرت،
مداومت در قرائت الفاظ آن اشعار نیست، بلکه باید به مضمون آن متصف شد. پس
کوشش خود را به کار بردم و همت گماشتم و خود را به معانی آن متخلق و
معتقد ساختم. هر زمانی که یکی از امامان را قصد می کردم، در عالم رؤیا، به
دیدار او مشرف می گشتم و حل مشکلات مسایل از ایشان می کردم. تا آن که مرا
به دیار ایران گذر افتاد و با شاهنشاه قاجار و حاکمان، آمیزش شد.
اعتباری یافتم. خوراک ایشان را خوردم پس از آن، حالت نخستین از من رفت.
اکنون، کم تر، ائمه علیهم السلام را در خواب می بینم. (۲)
به راستی آیا با این ادعا، می توان سخن از عقاید گوناگون به میان آورد و
جعل اصطلاح کرد!
احسایی، بر آن است که تمسک اش به اهل بیت علیهم السلام در دریافت حقایق،
سبب شده است که در برخی مسایل، با بسیاری از حکما و متکلمان، مخالفت کند.
وی، در عین احاطه بر آرای حکما، مبانی فلسفی را تا آن جا پذیرفته است که
از دید او با باطن تعالیم شریعت، در تعارض نباشد. در نتیجه، اصطلاحاتی هم که
به کار برده است، در مواردی، با آن چه از این اصطلاحات در حکمت رایج
فهمیده می شود، تفاوت دارد.
شاید از همین رو باشد که برخی گمان کرده اند، آن چه در نظر عده ای، احسایی را
بنیانگذار مکتبی بیرون از جریان مقبول امامیه نمایانده است، می تواند
ناشی از دو عامل باشد: یکی، آسان فهم نبودن پاره ای از آراء، و دیگر،
تندروی هایی از هر دو جانب مخالف و موافق او که گاه با شناخت لازم نیز
همراه نبوده است. (۳)
این تعلیل، سبب نمی شود که هر عقیده ی خلاف واقع و ناموزون وی، مورد اعتراض
قرار نگیرد و احیانا، آن دسته از عالمان بزرگ که به نقد و بررسی افکار وی
پرداخته اند، به تند روی یا عدم فهم درست اصطلاحات به کار گرفته از سوی
احسایی، متهم گردند. همان طور که پیش از این یادآور شدیم، نظریه ی «تفویض » و
طرح «جایگاه امام در آفرینش » نکته ای نیست که فهم آن آسان نباشد، بلکه
موضوعی است که پیش از وی، رواج داشت و از سوی پیشوایان معصوم علیهم السلام
مورد مذمت قرار گرفته است. علاوه بر آن، برخی از مدافعان احسایی، ضمن
اعتراف به وجود متشابهات، در کلام احسایی، و توصیه به دیگران نسبت به
اخذ محکمات کلمات وی، اظهار داشته است:
ما نمی گوییم حتما کلام متشابه شیخ احسایی و یا دیگران را تاویل صحیح
کنند. اگر چه وظیفه ی هر مسلمان، این است که گفته ی متشابه مسلمانان را
تا هفتاد مرتبه تا آن جا که می تواند، توجیه کند و به محمل های صحیح حمل
کند، ولی لااقل، آن متشابه را به محکمات کلام خود او برگردانند. (۴)
راستی، اگر سخنان هر نویسنده ای، تا هفتاد مرتبه توجیه گردد، هیچ مخالف و
معاندی تمییز داده خواهد شد؟ !
با تذکاری که گذشت، به پاره ای دیگر از آرای احسایی اشاره می شود:
الف) معاد جسمانی
معروف ترین رای احسایی، درباره ی کیفیت معاد جسمانی است. همین نظریه، دلیل
اصلی تکفیر او از سوی برخی علما، از جمله ملا محمد تقی برغانی بود که گزارش آن
را تنکابنی (۵) و دیگران آورده اند.
احسایی، اصل «معاد جسمانی » را که در آیات قرآنی و احادیث مستفیض، بر آن
تاکید شده، می پذیرد، اما تفسیر ویژه ای از جسم ارایه می دهد که مقبول
دانشمندان مسلمان نیست. معنای متداول و عرفی معاد جسمانی، این است که آدمی،
در حیات اخروی، مانند حیات دنیوی، دارای کالبد ظاهری مرکب از عناصر طبیعی
است. بدن، در سرای آخرت، محشور گردیده و نفس، بار دیگر، به آن تعلق می پذیرد، و
پاداش ها و کیفرها و لذات و آلامی که جنبه ی جزئی و حسی دارند و تحقق آن ها
بدون بدن و قوای حسی امکان پذیر نیستند، محقق می یابد. (۶)
احسایی، معاد جسمانی را به این معنا، نمی پذیرد و بر آن است که این نحوه ی
فهم با آن چه از تغیر و تباهی در کالبد ظاهری می شناسیم، سازگار نیست و باید
پاسخ را در حقیقت جسم انسانی جست و جو کرد. وی، بحثی لغوی و حدیثی درباره ی
«جسم » و «جسد» می آورد و توجه می دهد که معانی این هر دو واژه از آن چه به ذهن
متبادر می شود، گسترده تر است. (۷)
بر این اساس می گوید، آدمی، دو جسد و دو جسم دارد: جسد اول، کالبد ظاهری ما است
که از عناصر زمانی تشکیل یافته و از عوارض حیات دنیوی است، پیدا است که
این جسد، در بردارنده ی حقیقت انسانی نیست; زیرا، در عین کاهش و افزایشی که
در آن روی می دهد، حقیقت فرد و صحیفه ی اعمال او کاهش و افزایش نمی یابد. جسد
اول، در واقع، به منزله ی جامه ای است که بر تن داریم. این جسد، در قبر،
تجزیه و زوال می پذیرد و سرانجام، به عناصر تشکیل دهنده ی خود در طبیعت باز
می گردد. (۸)
آدمی را جسد دومی نیز هست به نام جسد هور قلیایی (۹) که ویژگی های فناپذیر جسد
اول را ندارد و در قیامت برانگیخته می شود. در حدیث آمده است که «طینت » آدمی، در
قبر، به صورت «مستدیر» باقی می ماند. این طینت، همان جسد دوم است. معنای
مستدیر ماندن آن، این است که هیئت پیکری و ترتیب اندام ها را در دل خاک از
دست نمی دهد. این جسد، مرکب از عناصر مثالی و لطیف زمین هورقلیا است که عناصری
برتر از عناصر دنیا هستند. (۱۰)
جسد دوم، پیش از مرگ، در باطن جسد اول نهفته است و پس از زوال آن در خاک،
خلوص یافته، در قبر بر جا می ماند، اما به سبب لطافت اش، قابل رؤیت نیست. (۱۱)
مرگ آدمی، مفارقت روح از این دو جسد است و این مفارقت، با جسم اول صورت
می گیرد که حامل روح در عالم برزخ است. جسم اول، جسمی است لطیف و اثیری که
صورت دهنده ی آثار و قوای روح در حیات برزخی انسان است، همچنان که جسد
مادی، صورت دهنده ی آثار حیات دنیوی او است. (۱۲) آن چه در همه ی این نشئات،
هویت شخص را ثابت می دارد، جسم اصلی و حقیقی او است (جسم دوم) که جز در فاصله ی
دو نفخه ی صور، از روح جدا نیست. (۱۳) با دمیدن نفخه ی نخست (نفخه ی صعق) جسم اول، از
روح جدا می گردد و از میان می رود و آن چه پس از نفخه ی دوم (نفخه ی بعث) حشر می یابد،
جسم دوم به همراه جسد دوم است. (۱۴)
احسایی، تاکید می کند که بدن اخروی انسان – که عبارت از مجموع جسم دوم
و جسد دوم است – همان بدن دنیوی انسان است، با این تفاوت که بدن دنیوی،
کثیف و متراکم است، اما بدن اخروی، از تصفیه های متعدد عبور کرده و لطیف و
خالص شده است.
وی، از همین جا نتیجه می گیرد که به معاد جسمانی معتقد است.
ب) کالبد پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام در قبر
بر اساس مبنایی که احسایی درباره ی جسم و جسد، اختیار کرد، می گوید، حکم
تباهی کالبد در قبر، درباره ی پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم
السلام نیز صادق است، اما این کالبد، از جسم اصلی ایشان که در غایت لطافت
است، جدا است و امری است عارضی که دیدار و استفاده ی خلق را از ایشان
امکان پذیر ساخته است. زمانی که خداوند در ابقای صورت ملموس آنان، مصلحتی
ببیند، قالب خاکی با مرگ تجزی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 