پاورپوینت کامل مصاحبه با استاد محمد سند (۲) ۹۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با استاد محمد سند (۲) ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با استاد محمد سند (۲) ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با استاد محمد سند (۲) ۹۴ اسلاید در PowerPoint :
۱
در شماره ی پیشین، قسمت نخست مصاحبه با استاد، فراروی خوانندگان محترم
قرار گرفت. ایشان، ضمن قبول اصل ملاقات با حضرت ولی عصر علیه السلام مراد
از تکذیب مدعیان مشاهده را در توقیع شریف حضرت حجت به نایب چهارم، تکذیب
مدعیان نیابت و ارتباط برشمردند.
در ادامه ی گفت وگو، استاد، در پاسخ به سؤالی در باره ی معیار صدق و کذب مدعیان
ملاقات (و نه نیابت) بحث اصلی در این باب را حجیت و عدم حجیت ملاقات های
صادقانه برشمرده، ضمن رد حجیت خواب و امثال آن، برگشت کلام را به حجیت
کتاب و سنت دانسته و فرمودند، در روایات مستفیض که از خود حضرت در
دوران غیبت صغرا رسیده، فقط، قرآن و روایات پدران گرامی اش حجت اند و
توصیه هایی که در تشرف های صحیح دیده می شود، فقط، برای ملاقات کننده حجیت
دارد.
در نهایت با مطلوب شمردن تمنای دیدار حضرت مهدی علیه السلام با توجه به
ادعیه و روایات، ارتباط قلبی را مهم تر بیان کردند.
و اینک ادامه گفتگو را پی می گیریم:
لطفا بفرمایید چه نیازی وجود دارد که امامی معصوم، سالیان طولانی، در غیبت باشد
تا زمینه ی ظهور مساعد گردد؟ چه اشکالی دارد اگر بگوییم امام زمان علیه
السلام در آینده متولد می شوند؟
پرسش شما را به سه صورت دیگر هم می توان مطرح کرد که ظاهرا با صورت
مذکور، متفاوت هست، اما در مفهوم، یکسان اند.
صورت یکم – اصلا، امامی که پشت پرده ی غیبت باشد، چه امامت فعلیه ای دارد؟
صورت دوم – ضرورتی که شیعه برای امامت معصوم معتقد است، چگونه با غیبت و
پنهان بودن امام، تامین می شود؟
صورت سوم – ما، با یک برهان عملی و تطبیقی و تجربی به این نتیجه می رسیم که
بشریت، بدون راهنمایی وهدایت امام، نظم جامعه ی خودش را تامین کرده است –
اگر چه در راه خود، به قله ی مدینه ی فاضله نرسیده است – پس چه نیازی به امام
معصوم دارد؟
پاسخ این پرسش ها، در فصل سوم کتاب الامامه الالهیه آمده. همه ی، این
اشکال ها، از تعاریف ناقصی که در مورد امامت ارائه گشته، ناشی شده است.
متاسفانه، از قدیم الایام، متکلمان شیعه – با وجود زحماتی که متحمل
شده اند – در نوشته های خودشان، تعریفی را از امامت ارائه کرده اند، که با
ماهیت امامت، طبق عقل و نقل قطعی، همخوانی ندارد و ماهیت امامت، خیلی فراتر
از آن تعریف ها است.
اگر ما با برداشت از دلایل قطعی کتاب و سنت یا با براهین عقلی و عرفانی،
بتوانیم تعریف امامت را به ماهیت حقیقی خودش نزدیک کنیم، همه ی این اشکال ها،
پاسخ داده می شود.
البته، محدثان و بعضی از فلاسفه ی شیعه، به ماهیت امامت نزدیک شده اند.
علامه طباطبایی رضی الله عنه، در تفسیر المیزان و کتاب پاسخ ها و پرسش ها، در
ذیل آیه ی «انی جاعلک للناس اماما» وآیات دیگری که به امامت مربوط است،
مانند آیه ی «وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا» می فرماید، امام، سردار قافله ی
نفوس در سیر ملکوتی به سمت مقامات معنوی است.
در هر جای قرآن که امامت مطرح شده، هدایت ملکوتی هم به دنبال آن آمده است.
البته، این، یکی از اجزای ماهیت امامت است.
متکلمان، امامت را به عنوان یک مقام اعتباری (رئاسه عامه لامور الناس)
مطرح کرده اند که در آن صورت، اگر ریاست به فعلیت نرسد، امامت هم فعلیتی
ندارد، همان طور که ریاست فعلی، به صورت ظاهری، تنها، چندین سال در زمان
امیر المؤمنین علیه السلام و چند ماه در دوران امام مجتبی علیه السلام
اتفاق افتاد، در حالی که طبق تعریف علامه (سرداری قافله ی جان ها در سیر
ملکوتی به سوی منازل معنوی) امامت، هیچ گاه قابل انجماد و رکود نیست و
همیشه فعلی است.
البته، همین تعریف هم ناقص است; چون، طبق آیات وروایات، ماهیت امامت،
اجزای تکوینی بیش تری دارد.
خداوند متعال، استخلاف آدم را، در زمین، در هفت سوره مطرح فرموده است. و این
استخلاف، مخصوص حضرت آدم نیست، بلکه نخستین مصداق آن، حضرت ایشان است.
جالب است که در آیه ی شریف، «انی جاعل فی الارض رسولا» یا «نبیا» ، نیامده، بلکه
«خلیفه » آمده است که مرادف واژه ی «امامت » است.
در خلیفه و استخلاف، بحث قدرت مطرح است که اعم از نبوت است.
سجده ای هم که ملائکه مامور به آن شدند، به معنای خضوع وتبعیت برای متبوع
است که همان امامت را می رساند.
مطلب شما، در صورتی صحیح است که بگوییم، فقط، «سلطنت » قابل استخلاف است، در
حالی که طبق یک نظر، خلیفه آمده است که «صفات خدایی » را بگیرد وآن ها را
ارائه کند.
در قرآن، دو گونه استخلاف داریم:
۱- «استخلاف اصطفایی » که یقینا، فقط در مورد انبیا و رسولان و امامان وجود
دارد.
۲- «استخلاف عمومی بشر» برای آبادی زمین که اصطفایی نیست.
استخلاف اصطفایی را، خداوند، محتاج علم جامع اسمایی دانسته است: «علم آدم
الاسماء کلها»
خداوند متعال، در بیان ایراد ملائکه وپاسخ به آن، کارت شناسایی یا حد جنس
وفصل ماهوی خلیفه را که مترادف «امامت » است، بیان فرموده است، آن هم با
عنوان ابدی و جاویدان، یعنی از ابتدا تا انتهای بشریت. چرا خداوند متعال
عنایت داشته که ایراد ملائکه و پاسخ آن را بیاورد؟ زیرا، می خواهد بفرماید،
یکی از شاخص های امام، جلوگیری از فساد و خون ریزی در زمین است، اگر دقت کنیم،
ایراد ملائکه در فساد کلی و خون ریزی است; چون، فساد در حد جزئی، قبحی ندارد
تا ملائکه به آن ایراد بگیرند. فساد غالب و کلی است که مفسده انگیز است.
خداوند متعال می فرماید، استخلاف و خلافت قدرتی، از این دو ایراد (فساد غالب و
کلی) جلوگیری می کند; یعنی، هر فسادی در زمینه ی اخلاقی و اقتصادی و بیولوژی و
جنسی و…، اگر غالبی باشد، خلیفه، مانع آن فساد می شود وباعث می گردد تا اصل
بشریت محفوظ بماند وهدف خداوند از خلقت بشر، محقق گردد.
حفظ اصل بشریت و انجام دادن شئون خلافت امام، به شیوه های مختلفی صورت
می گیرد که به بعضی از آن ها اشاره خواهد شد.
در قرآن و روایات برای امامت، چهار شیوه بیان شده است. البته، بیان این
چهار شیوه، حصری نیست، بلکه استقرایی و تتبعی است و شاید در تتبع جدید،
شیوه های دیگری نیز یافت شود.
شیوه ی نخست، همان رهبری ملکوتی در هدایت نفوس است که مرحوم علامه
طباطبایی هم آن را در تعریف امامت آورده اند. این هدایت نفوس، به دست
امام حی انجام می شود; یعنی، امامی که به عالم طبیعت تنزل داده شده است و با
متعلقات عالم طبیعت، می تواند نفوس را به عالم ملکوت سوق بدهد.
این شیوه از رهبری، در ادبیات سیاسی امروز هم مطرح است، ولی از راه ملکوت
نازل نه ملکوت صاعد. ملکوت نازل، یعنی از راه سحر و هیپنوتیزم و جادو و…
امروزه بیان می کنند که بعضی از حرکت های سیاسی یا نظامی مهم، از همین
راه ها انجام می شود.
مسائلی مانند تسخیر جن وهیپنوتیزم و… روشن است، ولی شیوه ی رهبری مذکور در
مورد امام معصوم چه گونه متصور است؟
فلاسفه، در «عقل فعال » و «نفس کلیه » ، بیانات جالبی دارند. آنان می گویند، تا
نفس کلیه ای در کار نباشد، نفوس جزئیه، هیچ گاه به تکامل نمی رسد.
شیوه ی دوم، همان جریان خضر است که خداوند به عنوان «عبد» او را معرفی
فرموده است، عبدی که رحمت خاص اصطفایی و علم لدنی دارد. حضرت خضر، برنامه ها
ودستورهای خدایی داشته ولذا بیان کرده که برای همان اغراض شریعت موسی،
مبعوث شده است.
در این جا لازم است ذکر شود که نبوت ورسالت، با امامت، یک فرق تکوینی
دارد; یعنی، هدایت نبوت، ارائه ی طریق است، ولی هدایت امامت (به عنوان سردار
قافله ی نفوس برای سیر به سوی منازل معنوی) ایصال الی المطلوب است. البته،
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم هم پیغمبر بود و هم امام.
در هر زمانی، امام معصوم، در اطراف خودش، اخیار و نجبا و اوتادی دارد که
همین شیوه های سری حکومت را اجرا می کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم این
شیوه ی حکومت را در مکه داشتند. امیر المؤمنین علیه السلام هم بیست و پنج سال
با این دو شیوه، عمل می کردند. این شیوه ها، از حضرت آدم تا وصی خاتم، جاری
است.
شیوه ی سوم، شیوه ی اصحاب کهف است که هدایت شان برای نسل بعد باقی ماند.
سر مبارک امام حسین علیه السلام هم آیه ی مربوط به اصحاب کهف را خواند;
یعنی، می خواهد بفرماید که با کشتن ظاهری، غایت الهی و هدایت حسینی از بین
نمی رود، همان طور که اصحاب کهف از بین نرفتند و هدایت شان برای نسل های
بعد باقی ماند.
این شیوه شیوه ی نیم آشکار، و شیوه ای است که در روند اجتماعی بستر می گیرد.
این شیوه را همانند شیوه های نخست و دوم پیامبر صلی الله علیه و آله و همه ی
ائمه علیهم السلام داشتند. در ادبیات سیاسی روز، به این شیوه، «حکومت نیم
پنهان » یا «نیم رسمی » می گویند.
در تاریخ داریم که امام کاظم علیه السلام این قدرت اجتماعی را در مدینه
داشتند; زیرا، اموال زیادی به دست ایشان می رسید و حدود هفتاد هزار نفر سرباز
شمشیرزن در اختیار ایشان بود.
مرجعیت شیعی سنتی نیز همین شیوه را دارد.
شیوه ی چهارم، شیوه ی ذوالقرنین است، یعنی، حکومت رسمی و قدرت اجتماعی.
ذوالقرنین، با این که پیغمبر نبوده و مبعوث به رسالت نشده است، ولی حکومت
رسمی الهی داشته است.
این شیوه، آشکارترین شیوه ها است و پیامبر هم در مدینه، همین شیوه را داشتند.
پس یکی از شیوه های امامت، حکومت رسمی است که این شیوه را فقط پیامبر صلی
الله علیه و آله وسلم به مدت ده سال و امیرالمؤمنین علیه السلام پنج سال و امام
حسن هشت ماه و امام حسین علیه السلام شش ماه (به دست مسلم در کوفه) اجرا
کردند.
امامت، به شیوه های دیگر هم انجام می گیرد که ذکر شد، لذا نمی توان گفت،
امامت امام زمان علیه السلام فعلی نیست; چون، امامت، منحصر در یک شیوه نیست.
گرچه در این غفلت، چه بسا، نویسندگان و گویندگان بزرگ نیز واقع شدند.
این که می پرسند: «امامت امام زمان کجا است؟» ، به این خاطر است که معنای
غیبت درست فهمیده نشده است. غیبت امام، غیبت عنوان است، نه این که، غیبت به
معنای عدم حضور باشد. حضرت مهدی علیه السلام غیبت وجودی وحضوری ندارند، بلکه
غیبت ایشان، در مقابل ظهور است نه در مقابل حضور. ایشان، حاضر است وایفای
نقش امامت می کند.
در این جا، به همان پرسش که «چرا خدا، حجت را در زمان مناسب خلق نمی کند؟»
بر می گردیم.
پاسخ این پرسش، به ضرورت پیامبر و امام بر می گردد; یعنی، بشر، توانایی ندارد
که بدون واسطه، هدایت را از جانب خدا تلقی کند. جوامع بشری، در روند خود،
بدون حکومت معصوم – با شیوه های مختلف که ذکر شد – نمی تواند از سقوط در
پرت گاه ها و گردنه های سخت، ایمن باشد.
ما معتقدیم که روح امام، پس از شهادت، حضور دارد. چه اشکالی دارد که هدایت
مذکور، به سبب روح امام وفات کرده صورت گیرد؟
قبلا گفته شد، باید نفس در کار باشد; یعنی، اگر متعلق به ماده نباشد،
نمی تواند با نفوس جزئیه ارتباط پیدا کند.
پس چه گونه پیامبر اکرم و دیگر ائمه علیهم السلام عنایات خودشان را
انجام می دهند؟
عنایات ایشان هم به دست امام حی حاضر انجام می شود.
در زیارت ائمه علیهم السلام می خوانیم: «انک تشهد مقامی و تسمع کلامی و…» .
همه ی این ها، عین حضور است. پس چه گونه می گویید واسطه، امام زمان علیه السلام
است؟
خدا هم کلام ما را می شنود ومقام ما را شاهد است، اما تلقی فیض از خدا،
مستقیم انجام نمی شود، بلکه به واسطه ی نور اول است و انوار بعدی; زیرا، ما،
کشش نداریم، نه این که خداوند، عجز داشته باشد.
یکی از شبهاتی که مطرح می کنند، این است که: «چون شیعه، معتقد به برقراری
حکومت اسلامی به دست فقها است، از شرط «عصمت » ، در حکومت دست برداشته اند.»
و نیز گفته اند: «علمای شیعه که شورا را موجب صلاحیت حکومت نمی دانستند،
امروز، به عنوان ایجاد کننده ی صلاحیت حکومت، آن را قبول دارند.» .
شبهه ی دیگری که مطرح می کنند، آن است که «چون شما در حکومت، به ولایت فقیه
معتقد هستید، اعتقاد به حضرت مهدی علیه السلام و این که ایشان زنده است یا
نه، برای شما خاصیتی ندارد.» .
احمد الکاتب و…. هم می گوید: «آن چه، شیعیان را در فعالیت های اجتماعی
وصحنه های بزرگ اسلامی، عقب انداخته، همین اعتقاد به مهدویت است; زیرا، از
ایفای نقش در صحنه های اسلامی، خود داری می کنند، خصوصا که عده ای از آنان،
به سبب عقیده به حضرت حجت، قیام را حرام می دانند.» .
باید گفت این اشکال ها، از جایی ناشی می شود که در کتاب برخی از بزرگان، در
بحث حکومت و مشروعیت آن، از قاعده ی شورا مدد گرفته شده است، یا از آیه ی
«المؤمنون بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف وینهون عن المنکر» در حالی که
در این بین، ولایت وامامت حضرت مهدی علیه السلام را نمی توان یافت.
پخته نبودن بحث ها، ما را به این جا کشانده که نقش امام مهدی علیه السلام
را در اجتهاد و تقلید و فتوا دادن نمی بینیم و در بحث قضا هم، نیابت از
امام مطرح نیست و بعضی ها قضا را از باب تحکیم می دانند.
البته، بحث قاضی منصوب هم مطرح است، ولی عده ای قابل توجهی می گویند، قاضی
تحکیم، است که مشروعیت دارد و نه قاضی منصوب.
خیلی از فقهای نامی ما، ولایت فقیه را – که نیابت از معصوم است – از باب امور
حسبیه که ربطی به نیابت ندارد، بلکه صرف جواز حکمی است، می دانند.
این گونه مباحث، بیان کننده ی نوعی حالت گسستگی از معصوم است.
در باب خمس، می گویند، فقیه از باب امور حسبیه یا مجهول المالک تصرف می کند
و بحث نیابت نیست.
منشا همه ی این غفلت ها، تعریف ناقصی است که از امامت ارائه شده است.
اگر تعریف محدثان ومفسران شیعه وبعضی از فلاسفه ی شیعه را در نظر بگیریم،
می بینیم که همه ی صلاحیت ها، از امام معصوم است و هر ولایتی، باید از او منشعب
شود. اگر امامت را جایگاهی تکوینی بدانیم وامامت را فعلیه در نظر بگیریم،
این اشکال ها، مطرح نمی شود:
کدام یک از این تعاریف را نارسا می دانید؟
تعریف امامت به «رئاسه عامه للناس » و «حافظ للدین والدنیا» ، نارسا است و طبق
آن، امامت امام مهدی علیه السلام منجمد می شود، ولی اگر بگوییم، امامت تکوینی
وجود دارد، فعلیت اش، انجماد بردار نیست. در این صورت، قوه ی مقننه و
قضاییه ومجریه را با نیابت از معصوم مطرح می کنیم، ولایت، در مکتب اهل بیت
علیهم السلام، هرمی نیست که قاعده ی آن مردم و راس آن، ولی باشد. ولایت، از
مردم و جمهوریت گرفته نمی شود.
ولایت، از خدا شروع می شود و بعد به پیامبر و امام می رسد و نقش جمهور، مراقبت
است. حتی برای حکومت معصوم هم مراقبت مردم مطرح است; زیرا وزرای امام
معصوم نیستند و احتیاج به مراقبت مردم دارند. ال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 