پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله امامی کاشانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله امامی کاشانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله امامی کاشانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مصاحبه با آیه الله امامی کاشانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۱
انتظار: بسم الله الرحمن الرحیم . خیلی خوش حال هستیم که در خدمت شماییم . امیدواریم در این فرصت محدودی که هست،
هر چه بیش تر استفاده ببریم . در ابتدای بحث، اگر حضرت عالی، صحبتی دارید، بفرمایید والا، به عنوان نخستین سؤال، فضای
کشورهای مسیحی را به لحاظ موقعیت مهدویت، و نظری که آنان درباره ی مهدویت دارند، توضیح بفرمایید . حضرت عالی، به
خاطر این که مسافرت های زیادی به کشورهای غربی و تقریبا مسیحی داشتید و حتی ملاقاتی هم با پاپ داشتید، و به عنوان کسی
که در کتاب های مسیحی ها، کاملا مسلط هستید، می خواستیم که در این رابطه، ما را مستفیض بفرمایید .
بسم الله الرحمن الرحیم . من، خیلی از این که جناب عالی و آقایان، لطف فرمودید، متشکرم و نیز خیلی تقدیر می کنم از اهتمامی
که به این بحث اساسی، دارید . این بحث، بحثی است که در دنیای امروز، لازم است و بنده هم به همین جهت، الآن، چندین سال
است که در این باره تحقیق می کنم .
اصل بحث منجی و مصلح که ما می گوییم، او مهدی علیه السلام، است یک بحث مهم و لازمی است . بنده، آن وقتی که کتاب ها را
مطالعه می کردم و می دیدم که در تورات و انجیل و نیز اوستا و بوداییسم، مباحثی درباره ی این مسائل مطرح است، به فکر افتادم
که این بحث را دنبال کنم و ببینم واقعا، دنیای امروز، این حرف ها را قبول دارد که در این کتاب ها نوشته شده یا قبول ندارد و یا
این استنتاج هایی که ما از این کتاب ها داریم، درست است یا نه .
ما می گوییم، در انجیل، این عبارت است و این، معنایش، دوازده امام علیهم السلام است . بعضی، این را مطرح کردند . شاید از آن
کسانی که خیلی این را مطرح کردند، انیس الاعلام است و بعضی از کتاب های دیگر .
من دنبال این بودم که ببینم، این حرف ها را خودشان قبول دارند یا ندارند . ما، بیاییم یک چیزی را مطرح کنیم، بعدا آن ها را در
کتاب هایمان بخوانند و بخندند و در نتیجه، حرف های حسابی ما هم پایمال بشوند، درست نیست; چون، گاهی، حرف های اساسی،
فدای بعضی از اغراق ها می شود .
به نظرم آمد که سفر کنم و با اهل فن، در این مسئله، صحبت کنم و ببینم اینان، نظرشان چیست .
این بود که سفرم را آغاز کردم . در این بررسی، به این نکته ای که حالا صحبت بود، رسیدم . یعنی متوجه شدم که این بحث، اصلا،
لازم است که در دنیا مطرح بشود . من نمی دانستم این چنین ضرورتی دارد . من فکر می کردم که بروم یک تحقیق علمی بکنم، ولی
بعد رفتم، دیدم که این بحث، باید در دنیا مطرح بشود . من، با اهل نظر، چه متکلم و چه فیلسوف که روبه رو می شدم، می دیدم که
خمیر مایه و اساس، وجود دارد، ولی غفلت، خیلی است، و حتی انحراف از بحث هم بسیار وجود دارد .
به نظرم آمد که ما، از این اساس و اصلی که در نوشته ی ایشان و در گفتارشان است، استفاده کنیم .
نوعا، مباحث ما، تقریبا، سه ساعته و چهار ساعته بود .
از این بحث ها، دو استفاده کردم: یکی این که اصلا، این نوشته های ما، درباره ی ادیان گذشته، تا چه اندازه قابل قبول است، و دیگر
این که طرح این بحث، ضرورت دارد .
از نظر علمی، ما حرف های اساسی مان را داریم از بین می بریم و فدای این بحث ها می کنیم . این چنین نیست که، عبارات و
واژگانی را که ما اشاره به ائمه علیهم السلام و اوصیای رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می دانیم، آنان نیز موافق باشند .
حالا، این که چه می گفتم و آنان چه جواب دادند، آن، یک بحث دیگری است . در انجیل، نوشته است که مسیح علیه السلام، ظهور
خواهد کرد . این، یک حقیقت است، ولی آنان، همین بحث را، غالبا، به حکومت جهانی تعبیر نمی کنند .
آقای رات سینگر، که بزرگ ترین شخصیت علمی کاتولیک است و پاپ و امثال او، نظر علمی را از وی می گیرند، یعنی، از کمیته ی
علمی می گیرند که رییس اش آقای رات سینگر است، وقتی با او صحبت کردم، دیدم، زیر بار حکومت نمی رود، و حکومت جهانی را
نمی پذیرد . او می گفت، مسیح علیه السلام، ظهور خواهد کرد، ولی به اسکاتالوژی که همان عالم آخرت باشد، وصل می کرد .
می گفت، عالم آخرت است که عدل خداوند، ظهور تام دارد و حضرت مسیح علیه السلام، مجرای عدل خدا است . آن جا است که
همه، به کیفر و پاداش شان می رسند .
انتظار: یعنی، برگشت حضرت عیسی علیه السلام به این دنیا، مطرح نیست؟ آیا آنان معتقد نیستند که حضرت عیسی علیه
السلام به این دنیا برمی گردد؟ آیا می گویند، حضرت، در عالم آخرت است؟
البته، من نمی خواهم عرض کنم که مسیحیان، این را می گویند . مسیحیان، همین طور که می دانید، سه دسته هستند .
کاتولیک ها، به پیروی از کلیسا، چنین عقیده ای دارند . من، در بحث ها، آنان را متزلزل کردم . البته آقای رات سینگر، از من
نپذیرفت، ولی بقیه، نتوانستند به من جواب دهند; برای این که من، متن انجیل را برای شان می آوردم . مثلا، متن انجیل متی را
برای شان خواندم که ظاهرا، باب بیست و چهار است که حضرت مسیح علیه السلام، وقتی ظهور بکند، عدل را در زمین گسترده
می کند . می گفتم، این «گستردگی عدل در زمین » ، با قیامت نمی سازد . خداوند متعال، در قیامت، عدل اش، همه ی عالم را
می گیرد . و این یک مسئله ی خاص و استثنایی برای حضرت عیسی علیه السلام نیست . او، در زمین عدل ایجاد می کند و این، با
قیامت نمی خواند .
آنان، استدلال می کردند که در سطور پیشین، سخن از گرفتن خورشید و کم نور شدن ستارگان است، و این، مربوط به قیامت
است . من می گفتم، این، تقارن است و تقارن را ما هم قبول داریم . می گفتند، ما هم تقارن را قبول داریم، و می گوییم، وقتی آخرین
حجت رفت، قیامت برپا می شود، ولی بالاخره، این، آخر زمان است . این آخر زمان بودن را، ما، درباره اش بحث نداریم و آخر الزمان،
معنایش همین است . من می گفتم، ممکن است که پایان زمان، دو هزار سال باشد . ما بیاییم زمان را سه قطعه کنیم، بگوییم: «ما،
الآن وارد شدیم در قطعه ی سوم » ، این، معنایش این است . بنابراین، تقارن، چه بسا این باشد که حضرت مسیح علیه السلام ظهور
می کند و چنین می شود و چنان می شود و بعد، قیامت برپا می شود . این را خیلی ها پذیرفتند، حتی رییس تمام ارامنه که با من یک
بحثی داشت، می گفت، مطلب درستی است . بعضی از اساتید هم که حتی از متکلمان یا فلاسفه بودند، اینان، به تردید افتاده بودند .
برخی شان می گفتند، کلیسا، این طور برای ما معنا کرده است .
انتظار: «سلطنت هزار ساله » را چه می گفتند؟
«سلطنت هزار ساله » را همه نمی گویند . برخی، این هزاره را معتقدند . آن بخش را هم در کاتولیک ها نیافتم . من، در فرانسه، این
مسئله ی هزاره را با بعضی، بحث کردم . آنان، درباره ی هزاره می گویند، هر هزار سالی، یک تحولی به وجود می آید، که این تحول با
آمدن حضرت مسیح علیه السلام اتفاق می افتد .
البته، یک دائره المعارف اسلامی در لندن است، که گفتم ترجمه کنند . من، با آن کسانی که معتقد به هزاره بودند، در پاریس
صحبت کردم، ولی این را در دائره المعارف دیدم، که تقریبا، همان حرفی است که او می زند . این، اعتقاد بعضی است . آنانی که
طبعا، حالت کلامی شان قوی است، معتقدند که مسیح علیه السلام، با فرد دیگری، خواهد آمد، که نام اش «ایلیا» است . من، به
بعضی شان می گفتم: «شما فکر نمی کنید که او، همان مهدی علیه السلام باشد؟» آنان می گفتند: «ما احتمال می دهیم .» .
انتظار: در اکثر منابع شان، این هست که برای مسیح علیه السلام، پس از بازگشت، یک دوره ی سلطنت هزار ساله است . این را چه
گونه تفسیر می کنند؟
آن چه را که آنان می گویند، این است که هر هزاره ای، یک تحولی دارد . می گویند، الآن، وارد هزاره ی سوم شدیم . در این هزاره ی
سوم، تحولی رخ خواهد داد . اینان، این را می گویند .
من، با سینگر که صحبت می کردم، به ایشان گفتم: «شما، این عبارات را چه کار می کنید که در زمین عدل ایجاد خواهد کرد؟» .
اولا، آنان، فرود آمدن حضرت مسیح علیه السلام را قبول دارند، و تقریبا، مسیحیت، مثل شیعه، حرکت می کنند .
همین طور که شیعه ی امامیه می گوید، انسانی است که مجرای فیض خدا است، آنان هم می گویند، مسیح علیه السلام، مجرای
فیض خدا است . در بحث ها، معلوم شد که حتی آنان از اختلاف شیعه و سنی، خبر داشتند و می گفتند، ما، نظر شیعه را قبول
داریم . کسی که خواهد آمد، او، نمی تواند مجرای فیض باشد . او، همانی است که شما معتقد هستید و ما هم معتقدیم که حضرت
مسیح علیه السلام، مجرای فیض خدا است و ظهور خواهد کرد .
من، به آنان می گفتم: «خوب، این مجرای فیض حق تعالی که روی زمین حکومت خواهد کرد، آیا همین زمین خواهد بود؟» .
می گفتند: «بله; همین زمین است، ولی زمین تازه ای است .» . من می گفتم: «نو، یعنی چه؟ مقصود شما از نو، یعنی آن که ما
می گوییم که “اشرقت الارض بنور ربها”؟» . در قرآن هم دارد که وقتی عدل، زمین را فرا گرفت، زمین، نو می شود، نشاط خاصی پیدا
می کند . این را اگر می گویید، ما هم می گوییم، ولی این، معنایش همان حکومت است . ایشان، از کلمه ی «حکومت » فرار می کرد .
البته، من، احتمال مسائل سیاسی را هم می دهم . اینان، نمی خواهند بگویند، حکومت، در سراسر زمین، به دست حق خواهد افتاد،
برای این که، با این بساطی که الآن هست و اوضاع و احوال استکباری مطرح است، نمی خواهند حکومت مطرح شود . این احتمال
را من می دهم . به هر حال، از نظر مسیحیت، البته ارتدوکس و پروتستان، شاید بسیاری شان، این حکومت را بگویند، ولی من، به
یک کاتولیک محکم برخورد نکردم که بگوید، در دنیا، حکومت برپا می شود، مگر این که فیلسوف بود و آن صبغه ی کلامی اش
ضعیف بود . اگر صبغه ی کلامی اش ضعیف بود، این حرف ها را می پذیرفت و گرنه نمی پذیرفت .
انتظار: آیا می توان نتیجه گرفت که کاتولیک ها، به آمدن حضرت مسیح علیه السلام بر روی زمین، معتقد نیستند؟
نه; ابدا، این نتیجه را نگیرید . خود سینگر، این را قبول داشت، ولی از زیر بار واژه ی «حکومت » فرار می کرد .
من، آن چیزی را که می خواهم عرض کنم، این است که ما، این عقیده را که حضرت مسیح علیه السلام می آیند و حکومت عدل در
دنیا تشکیل می شود، قبول داریم، ولی این، در مسیحیت، مورد اتفاق نظر نیست . تقریبا جمهور کاتولیک ها، این عقیده را ندارند، و
عدل را هم به «کیفر اخروی » معنا می کنند .
انتظار: همین نکته ای که حضرت عالی اشاره فرمودید، نکته ی جالبی است که ما، از منظر متولیان مسیحیت، به مسیحیت نگاه
کنیم و ببینیم برداشت شان از متون شان چیست .
معمولا، در ایران، آنانی که درباره ی مسیحیت می نویسند و بشارت انجیل را می خواهند به اسلام یا پیغمبر مطرح کنند، بحث
«فارقلیط » را مطرح می کنند و مکاشفه و رؤیای یوحنا را تطبیق می کنند به اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله . در فضای
فرهنگی داخل کشور، این تفسیر، از این دو بخش از انجیل یوحنا می شود . نظر خودشان نسبت به این چیست؟ آنان، تفسیرشان از
«فارقلیط » چیست؟ آیا این را بشارت به اسلام یا پیغمبر ما می دانند یا یک تفسیر خاص دیگری دارند؟
آنان «فارقلیط » را که در بعضی از جاها، همین تعبیر است، و در بعضی از جاها، «پاراکله » است، و در بعضی از تعبیرات شان،
«پاراکلیتوس » است، می گویند، «روح القدس » است . بنده، در بررسی ای که کردم، ترجمه هایی که به انگلیسی شده، از این قرن تا
قرن نهم میلادی، همه، به اتفاق می گویند، روح القدس است .
در بروکسل، دانشگاه الهیاتی هست . آن جا، استادی داشت که الآن، نام اش یادم نیست، ولی در نوشته هایم هست . من، این مسئله
را مطرح کردم . ایشان گفت، «بله; قرآن شما، این را می گوید .» . بعد هم پشت سرش، کتابخانه اش بود . دست اش را برد و قرآن را باز
کرد و درست، سوره ی صف را آورد و آیه را هم از رو خواند که «یاتی من بعدی اسمه احمد» و گفت: «شما معتقدید، ولی ما، با تمام
احترامی که به اسلام می گذاریم، معتقدیم که این، روح القدس است .» .
مرحوم آقای شعرانی، کتابی دارند به نام اثبات نبوت . در آن جا، همین «فارقلیط » و «پاراکلیتوس » را مطرح می کند . چون این
«فارقلیط » یا «پاراکلیتوس » ، معنای تفضیلی ندارد، به معنای «شفیع » و «وکیل » و «مدافع » و «حامی » است، در حالی که «محمد صلی
الله علیه و آله » و «احمد صلی الله علیه و آله » معنای تفضیلی دارند . آن واژه، اگر بخواهد معنای تفضیل بدهد باید «پرکلیتوس »
باشد . مرحوم آقای شعرانی می نویسد، یک نفر از کسانی که با من بود و به انگلیسی تسلط داشت، او می گفت: «پرکلیتوس است » و
به اشتباه، در این جا، «پاراکلیتوس » آمده است .
من، ترجمه های انگلیسی بلکه فرانسوی و زبان های دیگر را تا قرن نهم، به کمک کسی که با من بود و مسلط بود، دیدم . همه،
بدون تفضیل است و تطبیق به رسول اکرم صلی الله علیه و آله نمی کند .
انتظار: جدای از این که ما روی لفظ یا واژه بحث کنیم، چون انجیل را خودشان هم معقتدند که تفسیر حواریون، الفاظ اش، الفاظ
وحی نیست، اشکالی که هست، ناسازگاری متن است .
متن، این است: «زیرا، من، تا نروم، آن پاراکله یا او نخواهد آمد .» . در خود انجیل، باز، به کرات، این مطلب را تکرار کرده است که در
زمان حیات مسیح علیه السلام، روح القدس آمده است . اگر روح القدس باشد، با این عبارت ناسازگاری دارد که «من تا نروم، او
نمی آید .» . این، تضاد محتوایی دارد . این را چه طور جمع می کنند؟
نکته ی دوم هم که من می خواهم خدمت تان عرض کنم، این است که قرآن، در جزیره العرب که اهل کتاب و مسیحیان زیاد بودند،
این ادعا را مطرح کرد که حضرت عیسی علیه السلام، به رسولی که نام اش «احمد صلی الله علیه و آله » است، بشارت داده است .
مناظرات اهل کتاب با مسلمانان، در تاریخ، زیاد ثبت شده است . ما، تا آن جایی که نگاه می کنیم، در هیچ مناظره ای نمی بینیم که
یک مسیحی، در مقابل رسول خاتم صلی الله علیه و آله گفته باشد که این ادعا، کاذب است و در کتاب ما نیست! اگر کذب باشد، و
عیسی علیه السلام مبشر به خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله نبود، آنان، قطعا، جبهه می گرفتند . این، دو بحث محتوایی است که
گمان کنم، نیاز است ببینیم نظرشان چیست؟ هیئت علمی شان، چه برداشتی از این ها دارند؟
من، نظیر این بحث ها را با آنان کردم، البته نه به این مشخصه . آنان، مرحله مرحله را مطرح می کنند، شبیه حرف هایی که عرفا
دارند که اگر بنا باشد که بگوییم، آمده است، می گویند، آن، مرحله ی ملکوتی است و بعد مرحله ی ملکی خواهد آمد و . . . آنان این
تحولات را زیاد دارند .
همین مسئله ی تثلیث را که قرآن کریم، صریحا، محکوم می کند، آنان معنا می کنند . البته، من، به آنان گفتم، شما دارید این
طوری فرار می کنید . اینان، این بحث را به مراتب عرفانی تفسیر می کنند .
این حرف هایی که شما دارید می زنید و می گویید: «اب و ابن و روح القدس » ، آنان می گویند، هر کدام، یک مرحله است . روح
القدس، نفس رابطه ی میان «اب » و «ابن » است . این ها، یک مرحله از وجود است و یک مرحله از هستی است . این حرف هایی است
که از سهروردی و امثال این ها به غرب آمده و شما دارید تکرار می کنید . آنان، این طور چیزها را، راحت، این طوری جواب
می دهند .
انتظار: اسلام، قطعا، روی کلام مسیحیت تاثیر گذاشته است . خودشان هم در بعضی از منابع شان می گویند، یک زمانی، میان
کلیساها درباره ی برداشتن برخی از تماثیل، نزاع بود . این نزاع، عمدتا، تحت تاثیر مسلمانان بود . بعضی از این مباحث، از جمله
همین بحث تثلیث، قبل از اسلام، در میان مسیحیان بوده است . آگوستین از قرن چهارم است . او هم تثلیث را یک نحوی تفسیر
می کند که نسبتا، معقول و قابل قبول است; یعنی، به سه شخص مستقل، معتقد نیست . او، می آید مسئله ی حیات و علم را مطرح
می کند و می گوید دو شخص دیگر، به عنوان علم و حیات اند .
حالا من، جزئیات دیدگاه آگوستین، خاطرم نیست، اما به هر حال، به نحوی که بیش تر، با اوصاف سازگار است، مطرح کرده است .
البته، من بحث آگوستین را نوشته ام، ولی به این صورت، در نظرم نیست . او، بحث را به وادی یک اصطلاحاتی می برد که به نظرم،
آن توجیه ها را از اسلام، به آن جا آورده است . حالا من بحث آگوستین را در نوشته هایم نگاه می کنم . جناب عالی هم نگاه بفرمایید،
ولی به نظرم، به این صورت نیست .
اما مسئله ی دوم، جواب مشکل دومی که شما مطرح کردید، آن آقا گفت: «ما، به قرآن احترام می گذاریم، ولی معنای آن واژه،
روح القدس است و در آن، تفضیل نیست .» . من، با آنان بحث کردم و از خود انجیل، شاهد آوردم که در خود انجیل، تفضیل وجود
دارد . من، درباره ی «پاراکلیتوس » شاید پنجاه صفحه; یا شصت صفحه تحقیق کرده ام .
انتظار: به لفظ آرامی چه گونه است؟
آن که در انجیل است، «پاراکله » است . مسلمانان، آن را به «فارقلیط » معنا کردند . این، معرب «پاراکلیتوس » است . اصل این هم،
همان «پاراکلیتوس » است، ولی من، از انجیل، هم «پاراکلیتوس » را برداشت کردم و هم «پرکلیتوس » . آدرس هایش را هم مشخص
کردم . اعتقادم هم هست که همین انجیل، دو تا محمد دارد: پیغمبر صلی الله علیه و آله و حضرت ولی عصر علیه السلام . این
اعتقاد من است .
انتظار: متن کلام آنان و آدرس شان خاطرتان هست؟
من، با یکی از واژه شناسان ایتالیا صحبت کردم . او، اشعاری مربوط به دوران نزدیک میلاد مسیح علیه السلام را آورد . در آن اشعار،
«پرکلیتوس » است، یعنی، تفضیل می شود . بعد، در عصر تدوین انجیل، «پاراکلیتوس » شده است .
به این نکته، باید جنبه ی فنی بدهم . این بحث، تکمیل نیست . سبب این که تکمیل نیست، این است که آن آقا، تمام اسناد و اشعار
را برای من آورد و من هم دادم سفارتخانه، ترجمه کردند، بعد که ایران آمدم، خلاصه ی ترجمه اش به دست ام رسید، ولی متن
اشعار را نفرستاده اند . الآن، پنج یا شش سال است که من دنبال آن آقا و متن اشعار می گردم تا سخن ام را با شاهد و دلیل بگویم .
انتظار: آنان، چه معنا می کنند و شما چه معنا می کنید؟
آنان، در اشعارشان، هر جا که به کار بردند، «پرکلیتوس » به کار بردند که به صورت تفضیل است; یعنی، «حمد گردیده شده » ،
«ستوده شده » . حضرت مسیح علیه السلام گفته است، کسی که بعد از من خواهد آمد، «ستوده شده » است . این، یک بار، به هنگام
تدوین انجیل، «پاراکلیتوس » شده است . ما، باید اشعارش را بیاوریم و بعد بگوییم، این طور است . ما، اگر اشعارش را نیاوریم،
ادعای صرف می شود . آن وقت یک نفر می خواند و حرف های اساسی ما متزلزل می شود . او، از نظر واژه شناسی اثبات کرده که اصلا
«پاراکلیتوس » که در این جا به معنای «شفیع » یا به معنای «حامی » به کار برده شده، مبنی للفاعل است، در حالی که «پرکلیتوس »
مبنی للمفعول است . او، اثبات می کرد که این واژه، مبنی للمعفول است; یعنی، «شفاعت گردیده شده » . اصلا، این «پاراکلیتوس » که
به عنوان «شفیع » آمده، به طور کلی، در کتب مسیحیت، غلط است . این ادعا، ادعای مهمی است . سندهایش را برای من ذکر کرده
بود، ولی تا سندهایش را پیدا نکنم، نمی آورم .
انتظار: فرمودید که اسنادی پیدا کرده اید که بر حضرت مهدی علیه السلام دلالت می کند .
من، در کتاب ام، همه ی این ها را مستند نوشتم . من، الآن، نمی توانم بگویم، کدام باب است و چیست، ولی در انجیل، این بحث
وجود دارد که کسی خواهد آمد که مردم، او را نمی بینند و از نظرها غایب است، ولی آثارش را می بینند . یک چنین چیزی است .
من، در آن انجیلی که نگاه می کردم، دیدم که این دو تعبیر، یعنی «در غیبت به سر بردن » و «آثارش را دیدن » ، هست و این تعبیر، بر
«احمد صلی الله علیه و آله » تطبیق نمی کند .
انتظار: آیا به نظر شما، با «ایلیا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 