پاورپوینت کامل فلسفه ی امامت از دید متکلمان اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فلسفه ی امامت از دید متکلمان اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه ی امامت از دید متکلمان اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه ی امامت از دید متکلمان اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۷

اشاره:

یکی از بحث های مهم امامت، فلسفه ی آن است که در این نوشتار ضمن بیان و بررسی دیدگاه متکلمان اسلامی، به مهم ترین فلسفه
آن که به پرتو روایات نورانی اهل بیت (علیهم السلام) در بیانات متکلمان امامیه انعکاس یافته، پرداخته شده است .

مقدمه

بحث درباره ی فلسفه یا اهداف امامت، یکی از بحث های کلی امامت است . این بحث، در آثار کلامی، به گونه های مختلف مطرح
شده است . متکلمان اسلامی، آن جا که به تعریف امامت پرداخته اند .

از هدف امامت و رسالت امام سخن گفته اند; زیرا، چنان که می دانیم، یکی از گونه های تعریف، تعریف به غایت است . تعریف منطق،
به این که «آن، علمی است که رعایت قوانین آن، ذهن انسان را از خطای فکری مصون می دارد .» ، از این قسم است و . . .

متکلمان اسلامی، در تعریف امامت گفته اند: «امامت، رهبری عمومی در امور دینی و دنیوی است .» . در این تعریف، در حقیقت، به
غایت و فلسفه ی امامت اشاره شده است .

جای دیگری که متکلمان اسلامی از فلسفه و غایت امامت و وظایف مسئولیت های امام سخن گفته اند، مبحث «وجوب امامت و
ادله ی آن » است . دلیل عقلی مستقل و غیر مستقل متکلمان اسلامی بر وجوب امامت، به فلسفه ی امامت نظر دارد .

البته، بحث درباره ی فلسفه ی امامت، به صورت یک محور اساسی، جداگانه هم مورد توجه متکلمان اسلامی قرار گرفته است .

خواجه نصیرالدین طوسی، در «رساله امامت » گفته است:

سخن در باب امامت، بر پنج مسئله استوار است که از هر یک از آن ها با کلمه ای خاص تعبیر می شود . آن واژه های پنجگانه، عبارت
است از: ما; هل; لم; کیف; من . نخستین مسئله، این است که گفته می شود: «ماالامام؟ امام چیست؟» ، و مسئله ی دوم، عبارت
است از «هل الامام؟ آیا امام، در همه ی زمان ها موجود است یا در برخی از اوقات وجود دارد یا اصلا وجود ندارد؟» ، و سومین مسئله،
عبارت است از «لم الامام؟ امام برای چیست؟» . این بحث، به علت غایی وجود امام مربوط می شود . چهارمین مسئله، عبارت است
از «کیف الامام؟ امام، چه گونه است؟ و چه صفاتی دارد؟» ، و پنجمین مسئله، این است که «من الامام؟ چه کسی امام است؟» . در این
مسئله، درباره ی راه تعیین و تشخیص امام بحث می شود . (۱)

ابن میثم بحرانی نیز در کتاب قواعد المرام، مباحث امامت را بر محورهای یاد شده مبتنی کرده و گفته است:

سخن درباره ی این قاعده، مانند سخن در باره ی قاعده ی نبوت، در پنج مسئله خلاصه می شود که به ترتیب عبارت است از: ۱ –
تعریف امامت (ما الامام؟) ; ۲ – وجود امام (هل الامام؟) ; ۳ – علت غایی وجود امام (لم یجب وجود الامام؟) ; ۴ – صفات و
ویژگی های امام (کیف الامام؟)، ۵ – تعیین امام در هر زمان (من الامام؟). (۲)

قاضی عبدالجبار معتزلی، محورهای کلی مباحث امامت را سه مسئله ی ذیل دانسته است:

۱ – اموری که امام عهده دار رهبری آن ها می گردد;

۲ – صفات و ویژگی هایی که امام را از دیگران ممتاز می سازد;

۳ – راه تعیین امام .

او، سپس افزوده است: «دیگر مباحث امامت، باید به یکی از مسایل یاد شده باز گردد .» . (۳)

روش ما، در این بحث، چنین است که با رجوع به کتاب های کلامی معتبر شیعه و اهل سنت و با نقل اقوال و آرای متکلمان
برجسته ی دو مذهب، نظر آنان را در باره ی فلسفه و غایت امامت و وظایف و مسئولیت های امام، در دو بخش بررسی خواهیم کرد .
بخش نخست را به بررسی «نظر اهل سنت » و بخش دوم را به بررسی «نظر شیعه » اختصاص خواهیم داد .

بخش نخست – فلسفه ی امامت از نظر اهل سنت

در آغاز، یادآوری این مطلب لازم است که اصطلاح «اهل سنت » کاربردهای گوناگونی دارد . فراگیرترین کاربرد آن، همه ی مذاهب
غیر شیعی را شامل می شود . مطابق این اصطلاح هر کس به امامت بلافصل امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتقاد ندارد، «سنی » یا
«اهل سنت » نامیده می شود .

در کابرد دیگر، اهل سنت، در مقابل اهل بدعت است . اهل حدیث و حنابله و ماتریدیه و اشاعره، خود را مصداق این اصطلاح
می دانند و دیگر مذاهب و فرقه های اسلامی را اهل بدعت می شمارند .

اصطلاح اهل سنت، در سومین کاربرد، به معنای فرد یا گروهی است که در فهم آیات و روایات، از روش تاویل استفاده نمی کند . بر
این اساس، کسانی که از روش تاویل بهره می گیرند، اهل سنت شناخته نمی شوند . این اصطلاح، تنها، بر اهل حدیث و حنابله
اطلاق می شود و حتی ما تریدیه و اشاعره را هم در بر نمی گیرد; چرا که آنان، در متشابهات و صفات خبریه، روش تاویل را به کار
می برند . (۴)

مقصود ما از اصطلاح «اهل سنت » ، در این بحث، نخستین کاربرد آن است و عمدتا، سه مذهب کلامی معتزله و ماتریدیه و اشاعره
را در نظر داریم:

۱ – معتزله (۵) و فلسفه ی امامت

متکلمان معتزلی، بر این عقیده اند که فلسفه ی وجوب امامت، اقامه ی حدود الهی است; زیرا، اجرای حدود الهی، واجب است، و از
طرفی، وجوب آن، متوجه عموم مسلمانان یا یکایک آنان نیست، بلکه بر عهده ی امام است . بنابراین، وجود امام برای تحقق
بخشیدن به این حکم و قانون الهی واجب خواهد بود . قاضی عبدالجبار معتزلی، در این باره چنین گفته است:

دو استاد برجسته ی کلام معتزله (یعنی ابوعلی و ابوهاشم جبایی) در تبیین وجوب شرعی امامت، به وجوب اقامه ی حدود که در
قرآن کریم وارد شده است، استناد جسته اند . قرآن کریم، درباره ی حد سرقت فرموده است: «والسارق والسارقه فاقطعوا ایدیهما . . .
» (۶) و درباره ی حد زنا فرموده است: «الزانیه والزانی فاجلدوا کل واحد منهما مئه جلده » (۷) و از طرفی، اقامه ی حدود، از وظایف و
شئون امام است نه دیگران . بنابراین، باید امامی باشد که به این مهم اقدام کند .

وی، آن گاه این اشکال را در مورد استدلال یاد شده مطرح کرده است که «ممکن است وجوب اقامه ی حدود الهی، مشروط به
وجود امام باشد، و از قبیل واجب مطلق نباشد . در این صورت، نمی توان از وجوب اجرای حدود، وجوب امامت را استنباط کرد .» .
او، در پاسخ گفته است، اصل در باب وجوب، این است که مطلق باشد، مگر آن که مشروط بودن آن به دلیل دیگری ثابت شود . در
مورد زکات، معلوم است که وجوب آن، مشروط به داشتن مال و نصاب خاصی است و چون درباره ی اجرای حدود، چنین دلیلی در
بین نیست، وجوب آن، مطلق خواهد بود . (۸)

از کلام عبدالجبار در «شرح الاصول الخمسه » به دست می آید که فلسفه ی وجوب امامت، تنها، اجرای حدود الهی نیست، بلکه
اجرای همه ی احکام شرعی که به امامت وابستگی دارد، غایت و فلسفه ی امامت به شمار می رود .

او گفته است:

بدان جهت به وجود امام نیاز است که به احکام شرعی، مانند اقامه ی حدود و حفظ کیان مملکت و مرزهای کشور و آماده ساختن و
بسیج نیروهای رزمنده برای مبارزه با دشمن و اموری از این قبیل، عینیت بخشد . هیچ گونه اختلافی در این وجود ندارد که این
گونه امور، از شئون و وظایف امام است . (۹)

عبدالجبار، در جایی دیگر از کتاب المغنی نیز به این مطلب تصریح کرده و گفته است:

ان الامام انما یراد لامور سمعیه، کاقامه الحدود و تنفیذ الاحکام و ما شاکلهما (۱۰)

در توضیح نظر معتزله می توان گفت، احکام و قوانین اسلامی، دو گونه اند: احکام و قوانین فردی; احکام و قوانین اجتماعی .
احکام فردی، خارج از قلمرو امامت است . مثلا، اقامه ی نماز، بر هر مسلمان بالغ و عاقلی، واجب است، و انجام دادن این واجب،
وابسته به وجود امام و رهبری که عهده دار امور اجتماعی و سیاسی مسلمانان باشد، نیست، اما حفظ کیان کشور اسلامی و
مرزهای سرزمین اسلامی از تجاوز بیگانگان و شورش آشوب طلبان، اگرچه از واجبات کفایی است، ولی تحقق یافتن این حکم
اسلامی، بدون وجود امام و پیشوایی که نیروهای اسلامی را در جهت تحقق یافتن حکم مزبور، متحد و بسیج کند، امکان پذیر
نیست . از طرفی دیگر، تعطیل حدود اسلامی، روا نیست; چرا که فلسفه ی حدود – چنان که از قرآن و روایات استفاده می شود –
جلوگیری از فساد و تباهی و تجاوز و تعدی در جامعه است، و بدیهی است که اگر اجرای حدود به امام سپرده نشود، و هر کس
بتواند به اجرای آن اقدام کند، نه تنها تجاوز و تباهی در جامعه مهار و محدود نمی شود، بلکه خود، از اسباب و عوامل گسترش آن
خواهد بود .

با توجه به ملاحظات یاد شده، ضرورت وجود امام در جامعه اسلامی، برای اجرای احکام اجتماعی و حدود اسلامی، امری است
مبرهن و روشن . در حقیقت، این گونه استدلال بر وجوب امامت، از قبیل ملازمات عقلیه است; یعنی، احکام اجتماعی و حدود
اسلامی، مستلزم وجوب امامت است .

این استدلال، از این جهت، اشکالی ندارد، و اگر اشکالی مطرح است، مربوط به منحصر ساختن فلسفه ی امامت در چنین غایت و
غرضی است . آری، اجرای احکام و حدود اسلامی، یکی از اهداف و اغراض امامت است، نه یگانه هدف و غرض آن .

۲ – ما تریدیه (۱۱) و فلسفه ی امامت

ابوحفص نسفی (متوفای ۵۳۷ ه) در رساله ی العقائد النسفیه امور زیر را به عنوان اهداف و اغراض امامت بیان کرده است .

۱ – تنفیذ و اجرای احکام اسلامی (تنفیذ احکامهم) ;

۲ – اقامه ی حدود اسلامی (واقامه حدودهم) ;

۳ – پاسداری از مرزها (و سد ثغورهم) ;

۴ – تجهیز نیروهای دفاعی (و تجهیز جیوشهم) ;

۵ – گرفتن زکات و مالیات های شرعی (و اخذ صدقاتهم) ;

۶ – سرکوبی آشوب طلبان و دزدان و راهزنان (و قهرالمتغلبه والمتلصصه و قطاع الطریق) ;

۷ – اقامه ی نمازهای جمعه و اعیاد اسلامی (و اقامه الجمع والاعیاد) ;

۸ – فصل خصومت ها و منازعه ها (و قطع المنازعات الواقعه بین العباد) ;

۹ – قبول شهادت گواهان در زمینه ی حقوق (و قبول الشهادات القائمه علی الحقوق) ;

۱۰ – تقسیم غنایم و ثروت های عمومی (و قسمه الغنائم). (۱۲)

ملا علی قاری (متوفای ۱۰۱۶ ه) نیز در کتاب شرح فقه اکبر (۱۳) امور یاد شده را به عنوان هدف و غرض از امامت بیان کرده و آن ها را
نمونه هایی از احکام شرعی دانسته که آحاد امت اسلامی مسئولیت تولی و تصدی آن ها را ندارند، بلکه از وظایف و شئون امام به
شمار می روند . (۱۴)

جمال الدین غزنوی حنفی (متوفای ۵۹۳ ه) در کتاب اصول الدین، فلسفه ی امامت را اجرای احکام و حدود الهی، فرماندهی سپاه
و مجهز ساختن لشکریان اسلام، گرفتن مالیات های شرعی و دادن آن به مستحقان، و در یک کلام، تامین مصالح مسلمانان دانسته
است . (۱۵)

در کتاب الحصون الحمیدیه (۱۶) پس از بیان امور یاد شده، گفته است:

این امور در جوامع اسلامی تحقق نخواهد یافت، مگر با داشتن امام و پیشوایی که درامور خویش به وی رجوع کنند، او، مفاسد را از
جامعه دور می سازد و مصالح اجتماعی را حفظ می کند و از بروز آن چه مقتضای طبایع و غرایز بشری و طمع ورزی آدمی است،
جلوگیری می کند، چنین پیشوایی، تکیه گاه مردم است و آنان، بر اساس رای و نظر و امر و نهی وی عمل می کنند . (۱۷)

دیدگاه ماتریدیه درباره ی اهداف و اغراض امامت، نسبت به دیدگاه معتزله، مشروح تر و گویاتر است . نقطه ی مشترک هر دو
دیدگاه، این است که فلسفه ی امامت را از جنبه ی حیات اجتماعی و سیاسی جامعه ی اسلامی ارزیابی کرده اند .

از دید آنان مسئولیت امام، اجرای احکام و حدود اسلامی، و حفظ نظم و امنیت جامعه و مبارزه با مفاسد و مظالم اجتماعی است،
اما حفظ دین از خطر تحریف و تبیین مفاهیم و معارف و احکام اسلامی، از شئون امام و اهداف امامت به شمار نمی رود .

۳ – اشعریه (۱۸) و فلسفه ی امامت

دیدگاه مذهب اشعریه، درباره ی فلسفه ی امامت، در برخی از کتاب های کلامی آنان به صورت جداگانه، و در برخی دیگر، در بحث
مربوط به «دلایل وجوب امامت » مطرح شده است . در این جا نمونه هایی از آن ها را یادآور می شویم .

۱ – قاضی ابوبکر باقلانی (۱۹) (متوفای ۴۰۳ ه) در پاسخ این پرسش که «هدف از نصب امام چیست؟» گفته است:

فرماندهی سپاه، پاسداری از مرزها، سرکوبی ستمگران، حمایت از مظلومان، اقامه ی حدود، تقسیم سرمایه های عمومی میان
مسلمانان و هزینه کردن آن در اموری مانند جهاد با دشمنان، اموری است که هدف از نصب امام را تشکیل می دهد و به عنوان
وظایف و مسئولیت های او به شمار می رود . (۲۰)

۲ – ابومنصور بغدادی (متوفای ۴۲۹ ه) گفته است:

مسلمانان، به پیشوایی نیاز دارند که احکام و حدود آنان (احکام و حدود اسلامی) را اجرا کند، سپاهیان را فرماندهی کند، اموال
عمومی را میان آنان تقسیم کند . (۲۱)

۳ – ابوحامد غزالی (متوفای ۵۰۵ ه) در بیانی کلی تر درباره ی وجوب امام گفته است:

بدون شک، نظام دین، مغلوب و مقصود شارع است، و از طرفی، نظام دین، جز با امامی که از دستورهای وی اطاعت شود، پایدار و
استوار نخواهد شد . نتیجه ی این دو مقدمه، وجوب نصب امام است .

وی، در ادامه، یاد آور شده است که نظام دنیا، بدون امام و رهبر ثبات و استقرار نخواهد داشت، و از طرفی نظام دنیا، در ثبات و
استقرار نظام دین، ضرورت دارد، و نظام دنیا، در رستگاری بشر و نیل به سعادت اخروی، امری است ضروری که مقصود همه ی
پیامبران الهی بوده است . بر این اساس، امامت، از ضروریات شریعت به شمار می رود . (۲۲)

غزالی، در پاسخ این پرسش که «مگر نه این است که دنیا، از نظر شریعت، مورد نکوهش است و توجه به آن، با دینداری منافات
دارد؟» ، گفته است، دنیا، در دو معنا به کار می رود: یکی غرق شدن انسان در تمایلات و لذت های حیوانی، و دیگری، بهره گیری
معقول و مشروع از لذایذ و تمتعات دنیوی . آن چه با دینداری ناسازگار است، معنای نخست دنیا است، اما معنای دوم آن، نه تنها با
دینداری ناسازگاری ندارد، بلکه از مقدمات ضروری آن به شمار می رود .

۴ – سیف الدین آمدی (متوفای ۶۳۱ ه) درباره ی وجوب و فلسفه ی امامت یاد آور شده است که مقصود از اوامر و نواهی شرعی در
موارد مختلف، از قبیل حدود و قصاص و جهاد و اظهار شعایر اسلامی در مراسم اعیاد و جمعه ها، همگی، برای اصلاح امور معاش و
معاد بشر بوده است، و این غرض، بدون این که امام و رهبری مطاع، زمام امور جامعه ی اسلامی را عهده دار شود، تحقق نخواهد
یافت . بر این اساس، نصب امام، از مهم ترین مصالح مسلمانان و برترین پایه های دین است . (۲۳)

۵ – قاضی عضدالدین ایجی (متوفای ۷۵۶ ه) نیز در این باره مطالبی را دنبال کرده است که با آن چه از آمدی نقل کردیم، تفاوت
چندانی ندارد . (۲۴)

۶ – سعد الدین تفتازانی (متوفای ۷۹۳ ه) از اقامه ی حدود، پاسداری از مرزها، آماده سازی سپاهیان برای جهاد، امور مربوط به
حفظ نظام و کیان اسلامی، به عنوان اهداف و آرمان های امامت یاد کرده است . (۲۵) وی، در جایی دیگر گفته است:

در کتب فقهی ما آمده است که باید در جامعه ی اسلامی، امامی باشد که دین را احیا کند و سنت را بر پا دارد و از مظلومان دفاع
کند و استیفای حقوق کند; یعنی، حقوق عمومی را از کسانی که چنین حقوقی بر ذمه ی آنان است، دریافت کند و در مواضع
شرعی آن مصرف کند . (۲۶)

با دقت در عبارت های یاد شده از مشاهیر متکلمان اشعریه، روشن می شود که دیدگاه آنان در ارتباط با مقاصد و اهداف امامت، با
دید متکلمان ما تریدی و معتزلی تفاوتی ندارد . آنان نیز امامت را صرفا از جنبه ی عملی و اجرایی مطالعه کرده اند . نقش امام در
جامعه ی اسلامی، نقش اجرایی و تنفیذی است، نه نقش علمی و ارشادی . وظیفه ی امام، این است که احکام و حدود اسلامی را در
جامعه اجرا کند و امنیت و عدالت را در جامعه حاکم سازد . اطاعت از او نیز در این حوزه، واجب است، ولی او، رسالت رهبری
فکری و علمی جامعه ی اسلامی را بر عهده ندارد، و نیز تبیین معارف و احکام دینی، از شئون و وظایف او به شمار نمی رود .

این مطلب که «هدایت و ارشاد علمی و معنوی، از شئون امام نیست، بلکه از وظایف و شئون علما و دانشمندان به شمار می رود» ،
در کلمات برخی از متکلمان اشعری تصریح شده است . عبدالکریم شهرستانی (متوفای ۵۴۸ ه) در این باره چنین گفته است:

دیدگاه اهل سنت، این است که بر مسلمانان واجب است که امامی را تعیین کند، و از او اطاعت کنند; زیرا، باید امامی وجود داشته
باشد تا احکام اسلامی را اجرا کند، حدود اسلامی را اقامه کند، از کیان اسلام و مسلمین دفاع کند، سپاهیان را فرماندهی کند،
غنایم و مالیات های شرعی را میان آنان تقسیم کند، در مرافعات و مخاصمات مردم داوری کند، از مظلومان حمایت کند، حقوق
آنان را از ظالمان باز ستاند، قضات و والیان را برای نواحی مختلف نصب کند، اما علم و معرفت و هدایت، اموری است که از طریق
تفکر درست برای عقلا حاصل می شود .

آن چه بر عهده ی امام است، این است که هر گاه کسی از طریق حق، منحرف شد، او را تنبیه کند و از او بخواهد که طریق حق را
برگزیند . هر گاه این روش کار ساز نباشد، از مجازات سخت تری مانند قتل استفاده خواهد کرد . (۲۷)

از آن چه گفته شد، روشن گردید که مقصود از «حفظ دین » که در عبارات برخی از دانشمندان اهل سنت، آمده است، اجرای احکام
اسلامی و تعطیل نشدن آن ها یا ظهور و شیوع عقاید و آرای بدعت آمیز در جامعه ی اسلامی است; یعنی، بر عهده ی امام است که از
تعطیل یا تحریف شدن احکام اسلامی جلوگیری کند، اما چنین نیست که رای و نظر او ملاک و معیار شناخت حق از باطل باشد،
بلکه این امر، از شئون علما و دانشمندان اسلامی است .

ابن خلدون (متوفای ۸۰۸ ه) درباره ی حقیقت خلافت و امامت گفته است:

حقیقت خلافت و امامت، عبارت است از سوق دادن مردم به این سوی که مطابق نظر شریعت عمل کنند; زیرا، عمل به شریعت، در
برگیرنده ی مصالح دنیوی و اخروی آنان است . بنابراین، حقیقت خلافت، جانشینی صاحب شریعت در حفظ دین و تدبیر امور
دنیوی بر اساس آن است . (۲۸)

بخش دوم: فلسفه ی امامت از نظر امامیه

مقدمه

مذهب امامیه، عمده ترین مذهب شیعی است . پیوسته بیش تر شیعیان پیرو این مذهب بوده اند . نام دیگر مذهب امامیه، «شیعه ی
اثنا عشریه » است . آنان، مانند دیگر مذاهب شیعی (زیدیه و اسماعیلیه) به امامت بلافصل امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعتقاد دارند
و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) را به ترتیب، امامان پس از امام علی (علیه السلام) می دانند . به اعتقاد آنان،
تعداد جانشینان معصوم پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، دوازده نفر است . نه امام دیگر، همگی، از نسل امام حسین
(علیه السلام) هستند . آنان، عبارتند از: امام زین العابدین (علیه السلام) ; امام محمد باقر (علیه السلام) ; امام جعفر صادق
(علیه السلام) ; امام موسی کاظم (علیه السلام) ; امام رضا (علیه السلام) ; امام محمد تقی (علیه السلام) ; امام علی نقی
(علیه السلام) ; امام حسن عسکری (علیه السلام) ; حجه بن الحسن (عج). ایشان، آخرین جانشین پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و
حجت الهی بر بشر است . او، همان مهدی موعود است که اینک در غیبت به سر می برد و در آینده، ظهور خواهد کرد و عدل و قسط
را بر پایه ی احکام اسلامی، جهان گستر خواهد کرد .

از مذهب زیدیه، درباره ی فلسفه ی امامت، مطلبی که نشانه ی تفاوت نظر، آنان با نظر مذاهب غیرشیعی باشد، به دست نیامد، اما
نظر مذهب اسماعیلیه، این است که هدف و غرض اصلی امامت، تعلیم معارف الهی به بشر است . به اعتقاد آنان، طریق
عرفت خداوند، یکی، عقل است و دیگری، نقل، و طریق نقلی معرفت، به واسطه ی امام به دست می آید . حتی پیامبر نیز به
واسطه ی امام است که به معرفت راستین خداوند واصل می شود . به اعتقاد آنان، امام، مظهر عالم عقل، و پیامبر، مظهر عالم نفس
است . از این روی، مقام امام، برتر از مقام پیامبر است .

از آن جا که آنان، غرض اصلی امامت را تعلیم حقایق و معارف الهی به بشر می دانند، آنان را «تعلیمیه » نامیده اند . (۲۹)

ما، اینک، در پی بحث درباره ی نظر اسماعیلیه و زیدیه درباره ی فلسفه ی امامت نیستیم، بلکه هدف ما، تبیین دیدگاه امامیه در
این باره است . در کتب کلامی امامیه نیز، اهداف و آرمان های امامت، غالبا، در بحث درباره ی دلایل وجوب امامت بیان شده است،
اگرچه گاهی نیز به صورت جداگانه، بیان گردیده است .

با ذکر این مقدمه، به نقل و بررسی آرای متکلمان امامیه درباره ی اهداف و اغراض امامت می پردازیم:

۱ – حفظ نظام اجتماعی مسلمانان

شکی نیست که برقراری نظم و امنیت در جامعه ی بشری، عموما، و جامعه ی اسلامی، خصوصا، مورد اعتنا و اهتمام شارع مقدس
است . از طرفی، این غرض و مقصود شرعی، بدون وجود امام و پیشوایی که اطاعت و پیروی از او بر دیگران واجب باشد، به دست
نمی آید بر این اساس، یکی از اهداف امامت و مسئولیت های امام، بر قراری نظم و امنیت اجتماعی است . علامه ی حلی (متوفای
۷۲۶ ه) در این باره چنین گفته است:

حفظ نظام نوع (نظام اجتماعی) یکی از اهداف و مقاصد امامت است; زیرا، بشر، مدنی بالطبع است و به تنهایی از عهده ی حل
مشکلات و تامین نیازهای خود بر نمی آید، و بلکه باید هر کس عهده دار مسئولیتی شود، و کارها با مشارکت و تعاون به انجام رسد .
حال، ممکن است که برخی از افراد، از انجام دادن مسئولیت خویش شانه خالی کند، و این امر، موجب اختلال نظام اجتماعی
می شود . برای جلوگیری از آن، وجود امام و پیشوایی لازم است که با متخلف به گونه ای مناسب برخورد کند، و از بروز اختلال در
نظم اجتماعی جلوگیری کند . (۳۰)

۲ – برقراری عدالت اجتماعی

چنان که یاد آور شدیم، زندگی اجتماعی، برای بشر، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است . از طرفی، انسان، چونان فرشتگان، عقل
خالص نیست، بلکه در وجود او، علاوه بر عقل و فطرت انسانی، تمایلات و غرایز حیوانی نیز وجود دارد . هرگاه غرایز و تمایلات
حیوانی، بر عقل و فطرت انسانی غلبه کند، انسان حریم قانونی را نقض کرده، و به حقوق دیگران تجاوز می کند، و در نتیجه،
عدالت اجتماعی نقض می شود . این جا است که وجود زمامداری با کفایت و عدالت پیشه، می تواند از قانون شکنی و تعدی و تجاوز
به حقوق دیگران از سوی ظالمان و قانون شکنان جلوگیری کند . روشن است که برقراری عدالت اجتماعی، یکی از آرمان های بلند
شریعت های آسمانی بوده است . از آن جا که امامت برای تحقق این آرمان برین، ضرورت دارد، برای برقراری عدالت در جامعه ی
بشری، یک ضرورت دینی به شمار می رود . (۳۱)

۳ – تکالیف اجتماعی

در شریعت اسلام، یک سلسله تکالیف و احکامی وجود دارد که به صورت فردی به انجام نمی رسد، بلکه اجرای آن ها در گرو اجتماع
و بسیج و همکاری عمومی است . جهاد با دشمنان، از این نوع است . از طرفی، انجام دادن این گونه تکالیف، نیازمند برنامه ریزی
مشخص و روشن است که زمان و مکان و چگونگی انجام دادن تکلیف را روشن سازد . بدیهی است، این گونه مسائل، بدون تمرکز در
برنامه ریزی و تصمیم گیری، به نحو مطلوب تحقق نخواهد یافت; زیرا، با توجه به اختلاف عقاید و سلایق و منافع افراد، اگر به
صورت متمرکز و قاطع تصمیم گیری نشود، تفرقه و تشتت پدید می آید، فرصت از دست می رود، و در نتیجه، شکست در برابر
دشمن، قطعی خواهد بود . بدین جهت، وجود امام و رهبری با کفایت و مدبر و توان مند، ضرورت دارد تا صفوف مردم را متحد و
منسجم سازد . و بدین طریق، به تکلیف شرعی جهاد و دفاع در راه دین جامه ی عمل بپوشاند . (۳۲)

۴ – اجرای حدود الهی

در شریعت اسلامی، برای برخی از گناهان، مانند سرقت، زنا، تهمت، . . . ، حدودی مقرر شده است . حد سرقت، قطع دست، (۳۳) و
و حد قذف، هشتاد تازیانه (۳۵) است و . . . بدیهی است که حدود شرعی، الطاف الهی در حق مکلفان است، و
اجرای آن ها نقش مؤثری در جلوگیری از مفاسد و مظالم اجتماعی دارد، اما اگر اجرای آن ها به دست افراد سپرده شود، نه تنها
مانع از بروز و گسترش مفاسد و مظالم نمی شود، بلکه خود، از عوامل پیدایش هرج و مرج و تعدی و تباهی خواهد بود . از این روی،
اجماع مسلمانان، بر این است که اجرای حدود شرعی از شئون و مسئولیت های امام است . (۳۶)

۵ – امامت و لطف

یکی از مهم ترین وجوه نیازمندی جامعه ی بشری به امام، از دید متکلمان امامیه، نیازمندی افراد بشر به لطف الهی است که جز از
طریق امامت به دست نمی آید، زیرا، افراد بشر، به حکم این که معصوم از خطا و گناه نیستند، چه بسا تحت تاثیر غرایز و تمایلات
حیوانی قرار می گیرند و مرز و حریم انسانیت و فضیلت را می شکنند و مرتکب معصیت و گناه می شوند . تجربه ی تاریخی، ثابت
کرده است که وجود رهبر و زمامداری با کفایت و پرهیزگار در جامعه، در التزام افراد به موازین دینی و اخلاقی، نقش مؤثری دارد، و
هرگاه چنین رهبری نباشد، نتیجه، معکوس خواهد بود .

از این جا، روشن می شود که امامت، یکی از مصادیق روشن لطف در حق مکلفان است، و چون لطف، مقتضای حکمت خداوند است
و امری واجب شمرده می شود، بنابراین، امامت نیز واجب خواهد بود .

اکثرا، بلکه عموم متکلمان امامیه، این وجه را به عنوان یکی از اسباب و علل غایی امامت بیان کرده اند . (۳۷) ما، در شماره ی پیشین،
لطف بودن امامت را به تفصیل بررسی کرده و به شبهات منکران پاسخ دادیم . (۳۸)

۶ – نقل و حفظ شریعت

یکی از دلایل متکلمان امامیه بر وجوب امامت و رهبری امام معصوم، این است که شریعت اسلامی، شریعتی است ابدی و جاودانه .
بنابراین، همه ی افراد بشر تا قیامت، مکلف اند که به آن عمل کنند، بدون شک، عمل به شریعت در گرو آن است که شریعت و
احکام آن، نقل و حفظ شود .

این مهم، جز با وجود امام معصوم تحقق نخواهد پذیرفت . بنابراین، نقل و حفظ شریعت، یکی از اهداف مهم و بنیادین امامت است
.

سدیرالدین حمصی، در تقریر و تبیین این وجه، سخن جامعی دارد که حاصل آن چنین است:

این مطلب، مسلم است که شریعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) برای همه ی افراد بشر از عصر رسالت تا پایان عصر تکلیف
(پایان دنیا)، حجت و لازم است و در تعبد به شریعت او، میان افراد عصر رسالت و افرادی که پس از آن آمده و خواهند آمد، تفاوتی
وجود ندارد . چنین شریعتی، باید از سوی کسی پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.