پاورپوینت کامل رویکرد عقلی بر ضرورت وجود امام (قاعده ی امکان اشرف) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل رویکرد عقلی بر ضرورت وجود امام (قاعده ی امکان اشرف) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رویکرد عقلی بر ضرورت وجود امام (قاعده ی امکان اشرف) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل رویکرد عقلی بر ضرورت وجود امام (قاعده ی امکان اشرف) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۶۷
اشاره
در نوشتار پیشین (۱) ، یک از ادله ی نیاز علام و آدم به امام معصوم منصوب، نقد و بررسی شد (قاعده ی لطف) . رهاورد آن، پاسخ
آخرین و مهم ترین شبهات، و اثبات کارامدی آن بر تامین مدعا بود (نیاز همیشگی به امام و پاسخ مثبت خداوند به آن نیاز) .
این نوشتار، بر آن است تا یکی دیگر از ادله ای را که بر مدعای مذکور اقامه شده و یا واجد شیاسته گی آن است، بدون گرایش به
سمت و سوی خاصی، نقد و بررسی کند، و نتیجه ی آن را پیش روی دانش پژوهان این رشته قرار دهد . (۲)
قاعده ی امکان اشرف
مراد از وجود امام، امامت عام است که شامل رسول نبی هم می شود و از آن جا که ختم نبوت، قطعی و مسلم است، بیش ترین
هدف، اثبات مقام امامت، بعد از ختم رسالت، و در نهایت، استمرار این وجود مبارک تا پایان عالم بشریت است .
امامی که به اذن خداوند و اقتضای مقام خلیفه الهی، تصرف در عالم تکوین دارد (۳) و در درجات بالایی اقلیم وجود، وطن دارد،
بیش ترین کارش هدایت موجودات امکانی به سوی آفریدگارشان است . هدایت تشریعی و رهبری سیاسی جامعه، تنها، گوشه ی از
وظایف او است . (۴) . مراد از امام، امامت شخصی و یا حاکم سیاسی جامعه ی اسلامی نیست; زیرا، برهان عقلی بر امور جزئی اقامه
نمی شود (۵) ، هر چند وقتی برهان، نیاز عمومی موجودات را به چنان وجودی، ثابت کرد، همان برهان و عقل می گویند، چنان
موجودی را با چنان ویژگی هایی (عصمت و هدایت تکوینی و . .). ، جزء وحی، کسی نمی شناسد، پس وحی، حتما، اقدام به معرفی
آن کرده است .
تفاوت دو قاعده (لطف، امکان اشرف)
قاعده ی لطف . بیش تر بعد اجتماعی و حکومتی و هدایت تشریعی و ظاهری امام نگاه می کرد، در حالی که قاعده ی امکان اشرف،
بیش ترین نگاه اش به بعد وجودی، تکویینی و باطنی امام است .
از ویژگی های مهم این برهان، این است که همراه با اثبا اصل وجود امام، استمرار وجود مبارک او را در گستره ی عالم بشریت تا
آخرین فرد اسنانی نیز ثابت می کند . (۶)
امکان اشرف، با نگاه به کل هستی، ساختمان آن را به گونه ی می یابد که جایگاه وجود امام، ذاتا، پیش از سایر انسان ها است، در
حالی که قاعده ی لطف، با نگاهی به هستی آفریدگار و ذات و صفات کمالی او، در می یابد که لازمه هدف مندی خلقت و تکلیف،
وجود حتمی و مستمر امام است .
پیشینه
سرنخ و ریشه های این قاعده، در سخنان ارسطو به چشم می خورد (۷) . حکمای اشراقی، توجه خاصی به آن کرده اند . این قاعده،
بعدا به دست حکمای مشاء رسید و برهانی شد .
شیخ الرئیس (۸) ، شیخ اشراق (۹) ، میرداماد (۱۰) ، ملاصدرای شیرازی (۱۱) ملاهادی سبزواری (۱۲) علامه ی طباطبائی (۱۳) در باره ی این
قاعده سخن گفته اندو شبهاد وارد بر آن را پاسخ داده اند و گاهی نیز بر استحکام آن براهینی آورده اند .
پس آوای این قاعده، در گستره ی فلسفه ی قدیم یونان و حکمت مشاء و اشراق و متعالیه، طنین انداخته، برای دانشمندان فلسفی
و عرفانی و کلامی، دل ربایی کرده و در اوج مابحث عمده ی علوم عقلی و نقلی آشیانه کرده است .
طرح موضوع امکان اشرف در اندیشه ی فلسفی اسلامی، از دیدگاه تاریخی، به ابن سینا بر می گردد . بی آن که وی آن را به صورت
قاعده ی در آورد و مانند مسئله ای مستقل، به آن بپردازد و یا آن را در پاسخگویی به مسائل دیگر، به کاربرد او، بعد از بیان مفاد
قاعده، آن را به ارسط نسبت می دهد (۱۴) .
صد و اندی سال پس از او، شیخ اشراق، صریحا، اصل قاعده را به ارسطو باز می گرداند .
صدر المتالهین، چهارصد و اندی سال پس از شیخ اشراق، عین عبارات او را به کاربرد و به تفصیل قاعده پرداخت و طبق گفته ی
خودش به قاعده ی دیگری نیز دست یافت امکان اخس) (۱۵)
از این گزارش، اهمیت تلاش پیگیر دانشمندان اسلامی در حفظ و گسترش و نوآوری دانش فلسفه و تمدن، آشکار می شود .
تقریر و مفاد
ارسطو: «باید نسبت به عالم بالا باور داشت به موجوداتی که با کرامت تر و با شرافت تر هستند . (۱۶) » .
ابن سینا: «کمال مطلق، حیثیت وجوب بدون امکان و وجود بدون عدم و فعل بدون قوه و حق بدون باطل است . هر آن چه از پس
آن بیاید، ناقص تر از وجود اول است و . . . (۱۷) » .
سهروروی: «هر گاه ممکن اخس به وجود آمد، مستلزم آن است که ممکن اشرف وجود داشته باشد . (۱۸) » .
متاخرین: «ممکن اشرف در مراتب وجود، اقدم از ممکن اخس است . بنابراین هر گاه ممکن اخس موجود شود، باید ممکن اشرف
پیش از آن موجود گشته باشد . (۱۹)
پس در صورتی که وجود اشرف برای ما ثابت نباشد از وجود غیراشرف می توانیم وجود آن را کشف کنیم (۲۰) .
وجود و حیات و علم و رحمت و بقیه ی کمالات غیرمتناهیه، از مبدا فیاض به ممکنات اخس و پست تر نیم رسد مگر این که در
مرتبه ی قبل به اشرف (موجودات برتر) رسیده باشد . مثلا، لامپ لوستر، نخست بدنه ی لوستر، بعد فضای نزدیک خود، بعد فضای
بالایی اتاق و سپس انسان های ساکن اتاق و در آخر، فرش و کف اتاق را روشن می کند، و نشدنی است که نخست فرش و کف اتاق را
روشن کند، سپس قسمت های بالایی و نزدیک خود را بنابرین، هرگاه کف و قسمت های پایینی اتاق روشن باشد، با علم قطعی و
وجدانی، در می یابیم که فضای بالایی و نزدیک لوستر نیز روشن است . (۲۱)
بیان مفردات (قاعده، امکان، اشرف)
قاعده
بیش تر دانشمندان، از این اصل فلسفی – کلامی، تعبیر به قاعده کرده اند که به نظر می اید به خاطر این جهت باشد که اثبات
مسائلی زیادی بر این اصل بنا شده است، مانند «ترتیب ریزش و فیضان هستی (صدور) از مبدا متعال (اثبات عقول و نفوس مجرد
از ماده)» و «اولین صادر، اشرف موجودات است » و «اثبات عقول عرضیه (ارباب انواع و مثل افلاطونی)» (۲۲) و «مسئله ی جواز
اجتماع دو میل به یک سو (۲۳) » و «اثبات وجود صدا و بوی و مزه در افلاک (۲۴) » و «اثبات علام مثل » (۲۵) .
و یا به جهت این است که مانند سایر قواعد فلسفی و کلامی و فقهی، مانند قاعده ی فقهی لاضرر، در ابواب متعدد فقهی . جاری
می شود وسائل زایدی با آن حل می گردد . (۲۶)
امکان
از آن جا که بستر قاعده، اقلیم وجود است، و امکان، ملازم ماهیت و خارج از حلقه ی وجود است، پس مراد از امکان، «ممکن » است;
یعنی، موجودی که ممکن است، و گر نه، امکان، چیزی نیست که به «اشرف » یا «اخس » توصیف شود (شدت و ضعفی ندارد) . (۲۷)
اشرف
مراتب وجودی در فضای ابن قاعده، چنین نمودی دارند: اخس (پست تر) ; خسیس (پست) ; شریف (عالی و بلند) ; اشرف (اعلی و
بلندتر) (۲۸)
عالی ترین مرتبه ی وجودی، همیشه، اشرف، و دانی ترین مرتبه ی وجودی، همیشه، اخس است، اما مراتب موجود بین این دو، آغاز
و انجام هر کدام، نسبت به پائین، اشرف و یا شریف و نسبت به بالا، اخس یا خسیس است . بنابراین، هر او از اشرف، تمام این مراتب
میانی است که وجود مرحله ی پایینی، حکایت از وجود مراحله ی بلایی دارد . اشرف، یعنی، نزدیک تر و جلوتر به مبدا هستی و
دارای شدت وجود، و اخس، یعنی دورتر و پست تر به مبدا هستی و دارای وجود ضعیف (۲۹) .
هر یک از عقول فعال، نسبت به آن چه از آن صادر می شود، اشرف است و همه ی عقول فعال، از امور مادی شریف تراند . در میان
مادیات نیز موجودات آسمانی، بر عالم طبیعت برتری دراند .
بوعلی سینا می گوید: «مراد ارسطو از اشرف، در این جا، چیزی است که در ذات خود تقدم دارد و هستی، مرتبه ی فروتر از آن، تنها
پس از هستی آن امر متقدم امکان پذیر است .» (۳۰) .
انگیزه ی طرح و جایگاه قاعده
مبدا متعالی، برتر از لایتناهی بمالایتناهی است، و در حد اعلای نامحدودی و بی انتهایی است و در همگی کمال هایش، از جمله
فیاضیت و صدور مخلوقات نیز، کما و کیفا، بی حد و مرز است، و از طرفی، مجموعه ی ممکنات که زمینه ی جریان و صدور فیاضیت
الهی اند، همراه با محدودیت اند، پس ممکن نیست که فیض بی حد و مرز الهی، در ظرف محدود ممکنات، به یک باره نمود کند .
فاعل، تام و تمام است، اما ضعف در قابل است . پس به ناچار، در زمینه ای استمرار آفرینش الهی، تقدم و تاخر و تورد رخ می نماید .
مثلا، اگر اقیانوس بزرگی را در بر کسی به نمایش در آورید . روشن است که تنگی بر که، مانع نموداری یک جا و یک باره ی اقیانوس
است، و تنها وقتی عجایب مخلقوات اقیانوس به نمایش در می آید که هر قسمتی را به نوبت و اندک اندک به نمایش درآورید .
این جا، پرسشی طرح می شود که «نوبت بندی ریزش موجودات چه گونه و بر چه پایه ی باشد؟» . قاعده ی امکان اشرف آمده تا به
این پرسش پاسخ دهد (انگیزه) .
پس اینک، جایگاه این بحث نیز روشن شد . این قاعده، در مبحث علت و معلول و از متفرعات اصل «الواحد لایصدر عنه الا الواحد»
است، و در نهایت به درد توجیه صادر اول از مبدا متعال می خورد . (۳۱)
براهین قاعده
بن مایه ی سخن در این نوشتار، همین جا است که «کدامین گواه و برهان، این کبرای کلی (قاعده) را مسلم و قطعی می سازد؟» .
دانشمندان این وادی، براهینی را ابداع و تقریر کرده و یا توضیح داده اند . این جا به فراخور حال، به بیان دو یا سه دلیل بسنده
می شود .
دلیل یکم
مفاد قاعده، یک قضیه ی فطری است و چندان نیازی به اقامه ی برهان ندارد; یعنی، فطرت آدمیان، در صورت درک صحیح از آن،
گواهی به صحت آن می دهد . از این رو می توان این قاعده را مانند یک امر بدیهی، مانند دو نصف چهار است، به شماره آورد . (۳۲)
نمونه ی ملموس تر از این دریافت عام در گسترش دامنه ایجاد را می توانیم در رفتار انسان مشاهد کنیم . گروهی را به خانه ی خود
دعوت کرده اید، در توزیع طعام، می بینید تمایل طبیعی و فرطر آزاد شما، به این است که غذای هر چه بهتر و بیشتر را در برابر
میهمان بزرگ تر و عزیزتر قرار دهید و بر همین معیار، از دیگران پذیرایی کنید . این خواست، نموداری دیگر از اصل مذکور در
افاضه و بخشش است که در ترازی پایین انجام گرفته است . (۳۳)
دلیل دوم
اگر میان دو چیز هیچ رابطه و مناسبت ذاتی نباشد و از هم بیگانه باشند، هیچ علاقه و ارتباط علی و معلولی نیز بین آن ها نخواهد
بود، اما اگر مناسبت و ارتباط باشد، بالاخره میان آن ها به نحوی ارتباط علی و معلولی برقرار است و به حکم اصل سنخیت میان
علت و معلول، در قدم نخست، آن معلول های صادر می شوند که به علت نزدیک تر و ارتباط تنگ تری دارند . بنابرین، اگر معلول
ممکنی از باری تعالی صادر شود (به عنوان صادر نخست) و در عالم امکان و اقلیم ابداع، ممکنی اشرف از آن قابل تحقق باشد – که
هنوز موجود نشده – در این صورت، لازم می آید . امر ابداع و ایجاد، برخلاف مناسبت ذاتی (سنخیت علی و معلولی) جریان یافته
باشد، که این، امری باطلی است; زیرا، یقینا، ممکن اشرف، به حسب مرتبه اش، در شرافت و فضل، به مبدا متعال، نزدیک تر، و به او،
انسب است . لذا مناسبتی که بین او و باری تعالی برقرار است تام تر و اولی از مناسبتی است که بین این ممکن اخس و واجب تعالی
موجود است . پس لا محاله، ابتدائا، ممکن اشرف و سپس ممکن اخس محقق خواهد شد . (۳۴)
دلیل سوم
اگر موجود اشرف، در مرتبه ای مقدم بر غیراشرف به وجود نیاید، یا همراه آن به وجود می آید و یا در مرتبه ای متاخر از آن و یا اصلا
به وجود نمی آید .
اگر همراه آن به وجود آید – مثلا جوهر عقلانی همراه با جوهر جسمانی از علت نخستین صادر شوند – قاعده ی «الواحد» نقض
می شود .
اگر بعد از آن به وجود آید، مثلا جوهر عقلانی بعد از جوهر جسمانی به وجود آید و جوهر جسمانی واسطه در صدور آن باشد –
لازم می آید وجود علت پست تر از وجود معلوم باشد .
اگر اصلا به وجود نیاید، معنایش این است که علت اول، صلاحیت صدور معلول اشرف را ندارد و این، خلف فرض است; چون، وجود
و تمامیت علت اول، فرض واقعی برهان بود . پس تنها فرض صحیح، همان است که اشرف، جلوتر از غیر اشرف موجود شود . (۳۵)
همین بیان را حاجی سبزواری به نظم کشیده است:
الممکن الاخص اذ محققا
فالممکن الاشرف فیه سبقا
لانه لولاه ان لم یفض
فجهه تفضل حقا یقتضی
و ان اخس فاض قبل الاشراف
علل الاقوی عند ذا بالاضعف
وان مع الاشر فی الصدور
بواحدها ما مصدر الکثیر (۳۶)
فرزانگان و قاعده
ابن سینا; وی، به قاعده ی امکان اشرف، کاملا توجه داشته و آن را معتبر دانسته است . او می گوید «الطبعه مالم یوف علی النوع
الاتم شرایط النوع الانقص بکماله لم تذخل فی النوع الثانی (۳۷)
سهروردی; وی، برای این قاعده، فواید بسیار عمیق و عظمی معتقد است، او به کمک و با به کار بردن آن، به اثبات بسیاری از
مسائل دست یافته . . . (۳۸)
میرداماد; وی، از شبهات احتمالی بر برهان قاعده، پاسخ گفته و در مقام دفاع و اثبات، ادله ی جدیدی نیز اقامه کرده است: «ان لنا
علی اصل القاعده برهانا آخر ابسط والطف . الست قددریت بما ادریناک . . . (۳۹) » .
ملاصدرا; وی می گوید: «سال ها بر این قاعده اشکل داشتم تا این که خداوند، دل ام را روشن ساخت و آن را حل کردم (۴۰) .» . در
جای دیگر می فرماید: «هذا اصل شریف، برهانی، عظیم جداوه، کریم دؤواه کثیر فوائده، متفر منافعه، جلیل خیراته و برکاته وقد
نفعنا الله به نفعا کثیرا . . . (۴۱) »
حاجی سبزواری; او نیز به پیروی از حکمای سلف، در کتاب منظومه حکمت و حاشیه بر اسفار، به برهانی کردن مفاد قاعده
پرداخته است . (۴۲)
علامه ی طباطبائی; او که یادگار مکتب حکمت متعالیه در عصر حاضر بود، با یک تقریر ابتکاری و جالب، دست به تحکیم و تبیین
مفاد قاعده زد (۴۳) .
با توجه به براهین سه گانه و سخنان بزرگان فن، هر گونه شک و تردیدی از اعتبار و اتقان قاعده برداشته می شود و جایی برای
طرح و نقد شبهات و توهمات احتمالی (۴۴) – بویژه که رسالت اصلی این نوشتار اثبات وجود امام با استفاده از قاعده ی مذکور است
– نمی ماند .
امکان اشرف و اثبات وجود امام (۴۵)
(صغرا) : بی شک، انسانی که همه ی کمالات انسانی را دارد (امام) وجودش شریف تر از انسان های دیگر است که تنها برخی از آن
کمالات را دارند .
(کبرا) : هر گاه شی ء ممکنی تحقق یابد که کمالات وجودیش کم تر از شی ء ممکنی دیگری است، آن ممکن شریفت تر باید پیش از
او موجود باشد (قاعده ی امکان اشرف) (۴۶)
(نتیجه) : از مشاهده ی این همه انسان هایی که تنها برخی از کمالات را دارند، به اصل وجود امام پی می بریم .
به اقتضای قاعده، محال است که افراد انسان، وجود، حیات و علم، جمال، . . . را از مبدا فیاض دریافت کرده باشند، لکن در مرتبه ی
پیشین، انسان کامل دریافت نکرده باشد . (۴۷)
فلاسفه اشراق، آن وجود پیشین را حکمه ی قدیسه ی الهیه، و حکمای مشاء، عقل فعال، و حکمای پهلوی کدبانوی عالم، و عرفا،
انسان کامل، و ادیان الهی، حجه الله می دانند .
بنابرین، اگر یک فرد از افراد بشر، روی زمین باشد، باید فرد دیگری نیز باشد که انسان کامل و حجه الله و . . . در او متظاهر شود .
زمین، هرگز، از وجود حجت، خالی نمی تواند باشد . پس جرگه ی عالم بشریت، بدون انسان کامل، طفره و محال است . (۴۸) اگر
ترتیب بالذات موجودات را تفحص کنی، همواره کامل و شریف را پیش از ناقص و خسیس می یابی (۴۹) » .
محقق طبرسی نوری (متوفای ۱۳۲۱ ق) با بیان شیوا و کوتاه، ضمن اقامه ی برهان، اصل صغرا و کبرا را نیز برهانی می کنند:
«شکی نیست که هر کسی قابل تلقی وحی از حضرت افریدگار نخواهد بود و هر فردی از افراد انسان را تحمل ایشان به او امر و
نواهی ربانی نمی باشد و این مطلب ثابت است به وجدان و عیان، چه تفاوت مراتب انسان، امری است ظاهر و هویدا (بیان صغری)
[از آن جا که مراتب پایینی، شایسته دریافت وحی و . . . را ندارند] پس لازم است از وجود شخصی که ممتاز باشد به قابلیت امور
مذکوره و ذوجهتین باشد، تا از جههتی تلقی وحی الهی نماید و به جهتی دیگر تبلیغ اوامر و نواهی به مکلفین (۵۰) (بیان کبری و
نتیجه) .» .
کارای قاعده بر اثبات مدعا
بازیابی علمی مدعا (اثبات وجود امام) از دل این قاعده ی شریف، بسته به تجیزه و تحلیل پیروزمندانه ی یک پیش فرض و دو
شرطی دارد که خبرگان فن، آن دو را در مورد و مجرای قاعده معتبر دانسته اند .
پیش فرض; امام، هر چند از لحاظ ماهیت با سایر انسان ها یک سان است، اما از لحاظ مرتبه ی وجودی، در میان افراد ماهیت
(حداقل) (۵۱) برخوردار از ویژگی های است که موجب تقدم و نشدید و قو ت او می شود .
شرط اول; قاعده، در موردی جاری می شود که ممکن اشرف و اخس تحت یک ماهیت باشند . صدر المتالهین می فرمایند: «المشهور
عند المعتبرین لهذه القاعده ان یراعی فی جریانها سرطان، احدهما استعمالهای فی متحدی الماهیه للشریف والخسیس دون غیره
(۵۲) .» .
شرط دوم; دانشمندان این فن . قاعده را در عالم «ابداعیات » (خارج از عالم کون و فساد)، یعنی عالم امر جاری کرده اند، نه در عالم
حرکات و طبیعت و کائنات (۵۳) . ملاصدرا می فرماید: «و (الشرط) الثانی; استعالها فیما فوق الکون و الابداعیات دون ما تحت الکون
وما فی عالم الحرکات .» . (۵۴)
اثبات پیش فرض
دقت در نظم پدیده های جهان طبیعت، به سادگی، ترتیب وجودی انواع این قلمرو را روشن می کند . وقتی آثار و ساز کار
موجودات بی جان با گیاهان سنجیده می شود، دیده می شود که گیاهان، نمودهای برتری دارند، پوسته ی سخت دانه را می شگافند،
با جوانه ی لطیف و نازک، نیزه های خورشیدی را شکار می کنند و با تکیه بر ریشه های باریک در دل خاک و تاریک، به فراهم کردن
مواد کانی می پردازند تا بر ایند این همه تلاش، تناوری و افراشتگی اش باشد .
وقتی جانوران با گیاه سنجیده می شود، برتری موجودی آن ها ملموس و مشهود است . بهره گرفتن گیاهان از باد و جنگل و آب و
کوهستان، نگهداری از لانه و نوزاد، تبعیت محض از سر گروه، . . . ، همه و همه، حکایت از نوعی آگاهی آن ها می کند .
وقتی انسان با آنان دو گروه سنجیده می شود، موجودی است کاملا برتر تمام طبیعت را اسیر کمند و رام خود کرده، از همه کام
می گیرد، بی آن که به آن ها خسارتی پس دهد بر آن ها فرمانروایی می کند .
تا این جا وجود مراتب (موجودات اشرف و اخس) در جهان مادی طبیعت، وجدانی و محسوس است . در میان افراد نوع انسانی نیز
افرادی به چشم می خورند که در زمره ی رهبران الهی و امامان معصوم و نوابغ روزگار و . . . می شوند . اینان، از دیدگاه چهارچوبه ی
بشری، همانند دیگر افراد این نوع هستند، اما به سبب ویژگی خاص شان از تمایزی ویژه برخوردارند . موجودی که می تواند هم با
سرچشمه ی اصلی وجودها و هم با حلقه های پایینی وجود مرتبط باشد (۵۵) ، موقعیت و جایگاه ممتازی در میان افراد هم نوع و هم
ماهیت خود دارد، رویی به سوی خالق دارند و رویی به سوی خلق . از همین روی است که قافله هایی از دل و جان آدمیان را به دنبال
دارند و چه بسیارند در میان کاروان بشریت که برای امیر کاروان فداکاری و ایثار می کنند (۵۶) ، بلکه انسان عالی، واسطه ی فیض به
تمام عالم است; چون، انسان، پس آفرینش اش، معلم ملائکه شد . (۵۷)
تمام گفته آمد . با وجدان و شهود باطنی و تجربه با ظاهری قابل لمس است .
شرط یکم
فراهم بدون این شرط در مورد اثبات مدعا، بسیار روشن است; چون، ذات مبارک امام و ذات سایر افراد، همه، تحت یک ماهیت
نوعی (انسان) داخل هستند .
از این گذشته، تقریر برهان قاعده ی اشرف، بنابر حکمت صدرایی که تکیه بر تشکیک وجود دارد، تمام موجودات را شامل می شود .
در این تقریر، صحبت از ماهیت واحد نیست، بلکه صحبت از وجود و مراتب آن است که مرتبه ی نازاری وجود، حکایت از تحقق
مرتبه ی عالی می کند .
به بیان روشن تر، در تطبیق قاعده ی امکان اشرف بر اثبات امامت، دو راه پیش رو است:
الف) از افراد اخس و یا خسیس ماهیت انسانی به تحقق فرد اشرف;
ب) از وجود مراتب اخس یا خسیس به وجود مراتب اشرف .
طبق بیان اول، شرط مذکور، تامین شده است و طبق بیان دوم، اصولا، شرط مذکور لازم و لحاظ نشده است .
شرط دوم
به نظر می رسد سرنوشت نهایی اثبات مدعا با قاعده ی امکان اشرف . در گرو تامین و فراهم شدن همین شرط است .
آیا می توان مفهوم این شرط را به گونه ی تعمیم داد تا در عالم عنصر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 