پاورپوینت کامل دفاع از روایات مهدویّت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دفاع از روایات مهدویّت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دفاع از روایات مهدویّت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دفاع از روایات مهدویّت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۹۹

(نقد کتاب مشرعه بحارالانوار)۲

اشاره

در پاورپوینت کامل دفاع از روایات مهدویّت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint (1) به نقد کتاب مشرعه بحارالأنوار پرداختیم

روشن ساختیم که از دیدگاه اکثریّت قریب به اتّفاق عالمان و فقیهان شیعه تنها خبر ثقه حجّت نیست
بلکه آنچه حجت است و اعتبار دارد خبر موثوق به است راوی ثقه باشد یا نباشد در آن شماره به اثبات
رسید که علی رغم اهتمام شدید به ثقه بودن راوی، برای اثبات اعتبار روایات راههای دیگری وجود دارد و
بر پایه آنها روایات بسیاری اعتبار می یابد و چنین نیست که اکثر روایات بحارالانوار از اعتبار و حجیّت
برخوردار نباشد.

هم اکنون با ما همراه شوید تا در این شماره به پاورپوینت کامل دفاع از روایات مهدویّت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint بپردازیم و مجموعه ای از
روایات را که مورد مناقشه محتوایی و مفادی نویسنده کتاب مشرعه قرار گرفته است به بررسی بنشینیم.

مقدمه:

عن الحسن بن علی بن أبی طالب، عن أبیه صلوات الله علیهما قال:

یبعث اللّه رجلاً فی آخرالزمان و کلب من الدهر و جهل من الناس یویّده اللّه بملائکته و یعصم أنصاره و
ینصره بآیاته و یظهره علی الأرض حتّی یدینوا طوعا او کرها یملأ الأرض عدلاً و قسطا و نورا و برهانا
یدین له عرض البلاد و طولها لا یبقی کافر الاّ آمن و لاطالح الاّ صلح و تصطلح فی ملکه السباع و تخرج
الأرض نبتها و تنزل السماء برکتها و تظهر له الکنوز یملک ما بین الخافقین اربعین عاما فطوبی لمن أدرک
ایّامه و سمع کلامه.

امام حسن مجتبی علیه السلام از پدربزرگوارش حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام روایت می کند که
فرمود:

خداوند در آخرالزمان، در روزگار سخت و در عین نادانی مردم، مردی را بر می انگیزد و او را با فرشتگان
خویش تأیید می نماید و یارانش را حفظ می کند. وی را با آیات خود پیروز می گرداند و بر پهنه زمین مسلّط
می سازد تا همه مردم خواسته یا ناخواسته به اوتن دهند. او زمین را از عدل و قسط، نور و برهان پر می کند و
سرتاسر شهرها او را می پذیرند.

کافری نمی ماند جز آن که مؤمن می شود و بدکاری نیست جز آن که صالح و شایسته می گردد. در زمان
حکومت وی درندگان با هم آشتی و سازش می کنند و زمین گیاهان خود را می رویاند و آسمان برکت
خویش را فرو می ریزد و گنج ها همه برای وی آشکار می گردد.

او مشرق و مغرب عالم را در سایه حکومت خویش می گیرد. خوشا آنان که زمان او را درک کنند و سخن
وی را بشنوند و بپذیرند.

در مقاله پاورپوینت کامل دفاع از روایات مهدویّت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint (شماره اول) به نقد مبنای سخت گیر نویسنده مشرعه در پذیرش
روایات پرداختیم و اشاره کردیم که حجیّت خبر موثوق به مبنای اکثریت قریب به اتفاق فقیهان و عالمان
شیعه است و تنها اقلیتی در پذیرش روایات سخت گیرند و تنها خبر ثقه را حجّت می دانند.

کلمات فقیهان و عالمان بزرگ شیعه گرد آوری و روشن شد که مجموعه های روایی شیعه چه اندازه
اعتبار دارد و چنین نیست که نویسنده محترم مشرعه می پندارد.

نتیجه مقاله شماره (۱) این شد که بیشتر روایات بحارالأنوار و نیز در محدوده روایات مهدویّت
(ج ۵۱،۵۲،۵۳ بحار) بیشتر روایات از اعتبار ویژه ای برخوردار است و چنین نیست که تنها حدود ۹۰
روایت از مجموعه هزار و دویست و سی شش روایت بحار درباره مهدویّت اعتبار داشته باشد؛ آن گونه که
نویسنده مشرعه می گوید.

هم اکنون با ما همراه شوید تا به مناقشات دلالی نویسنده محترم در برخی از رویات معتبر مهدویّت
رسیدگی کنیم و بنگریم که مناقشات دلالی ایشان شتاب زده، سلیقه گی و فردی است و بر پایه مقبول و
قویمی استوار نیست.

طرد و نفی روایات از نظر محتوا کار فردی نیست، به علاوه که احاطه و سلطه ویژه ای را می طلبد.

ما از خوانندگان محترم به جدّ می طلبیم که با دقت همراه شوند و آن گاه داوری کنند که آیا شایسته است
این مجموعه را مجعول، نامفهوم، مخالف واقعیت ها و مخالف قرآن بدانیم.

ما بر این باوریم که با کمی تأمّل و عدم شتاب در طرد و نفی، جایگاه این روایات مشخص می شود و مفاد
مقبول و معقول آن آشکار می گردد.

حدود شش روایت از روایات مهدویّت که در مجلّدات ۵۱،۵۲ و ۵۲ بحارالأنوار آمده است که بیشتر
آن ها اعتبار دارد و نویسنده مشرعه در آن مناقشه محتوایی دارد، تک تک مورد بررسی ما در این شماره قرار
می گیرد و ما از آن ها دفاع می کنیم.

و اینک فهرست این مجموعه:

۱ ـ روایت معتبری که از پذیرفته نشدن توبه در زمان ظهور سخن می گوید.

۲ ـ روایتی که از ایمان و صلاح عموم مردم و نیز آشتی عموم درندگان در زمان ظهور می گوید.

۳ ـ روایاتی که مدت زمان ظهور حضرت را تعیین می کند.

۴ ـ روایتی که ادعای مشاهده را در زمان غیبت کبری کذب می داند.

۵ ـ روایت معتبری که بر قتل راضیان به قتل سید الشهداء علیه السلام دلالت دارد.

۶ ـ روایت عَمْری که توجیهی برای ممنوعیت ذکر نام حضرت دارد.

در مشرعه(۱) می نویسد:

ابن رئاب است و درباره آن می گوید:

اقول: و الاولی ردّ علمها الی قائلها و لا یتیسّر للمحقق الحکم بعدم قبول التوبه حین
ظهور المهدی عجّل الله فرجه

سزاوارتر آن است که دانش این روایت را به گوینده اش واگذاریم و محقق نمی تواند بگوید
که توبه در هنگام ظهور حضرت مهدی علیه السلام پذیرفته نیست.

متن حدیث:

أبی، عن سعد، عن ابن ابی الخطّاب، عن ابن محبوب، عن ابن رئاب، عن ابی عبداللّه علیه السلام أنّه قال:

فی قول اللّه یوم یأتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل فقال: الایات هم الائمه
و الآیه المنتظر هوالقائم علیه السلام فیومئذٍ لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل قیامه بالسیف و ان آمنت بمن
تقدّمه من آبائه علیهم السلام (۲)

یعنی پدران حضرت علیه السلام ایمان داشته باشد.

گفتنی است علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان، می نویسد:

و قد عدت فی الروایات من تلک الآیات خروج دابه الأرض و الدخان و خروج
یأجوج و مأجوج و هذه امور ینطق بها القرآن الکریم و عدّ منها غیر ذلک کخروج
المهدی علیه السلام و نزول عیسی بن مریم و خروج الدجال و غیرها و هی و ان کانت من
حوادث آخر الزمان لکن کونها ممّا یغلق بها باب التوبه غیر واضح.(۳)

نیست.

دفاع ما:

با توجه به چند نکته پذیرفته نشدن توبه در زمان ظهور پس از اتمام حجت ها و ابلاغ پیام ها آن زمان که
حضرت دست به شمشیر می برد توجیه شدنی است.

الف: کسانی که تا آن زمان که امام دست به شمشیر می برد، ایمان نیاورده اند دیگر ایمان واقعی نمی آورند
و ایمانشان صوری و منافقانه است و امام مهدی علیه السلام هر منافقی را از دم تیغ می گذراند … ثم یدخل الکوفه
فیقتل بها کل منافق مرتاب(۴) آن گاه امام به کوفه می رود و هر منافق تردید کننده را می کشد.

امام است، چونان توبه کسانی است که با دیدن عذاب دنیایی توبه می کنند؛ این توبه پذیرفته نیست.

برای توضیح بیشتر به این آیات بنگرید و در تفسیر و روایات ذیل آن ها دقت کنید.

آیات

۱ـ هل ینظرون الاّ أن تأتیهم الملائکه او یأتی ربّک او یأتی بعض آیات ربّک یوم یأتی بعض آیات
ربّک لاتنفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا قل انتظروا انّا منتظرون.(۵)

که شما چنین انتظارات نادرستی دارید) انتظار بکشید ما هم انتظار (کیفر شما را) می کشیم.

۲ـ ان الذین حقّت علیهم کلمه ربّک لا یومنون و لو جاء تهم کلّ آیه حتّی یروا العذاب الالیم فلو لا کانت
قریه آمنت فنفعها ایمانها الاّ قوم یونس لمّا آمنوا کشفنا عنهم عذابی الخزی فی الحیوه الدنیا و متّعنا هم الی
حین.(۶)

ساختیم.

۳ـ و یقولون متی هذا الفتح ان کنتم صادقین قل یوم الفتح لا ینفع الذین کفروا ایمانهم و لا هم ینظرون
فأعرض عنهم وانتظر انّهم منتظرون.(۷)

باش آن ها نیز منتظرند.

۴ـ فلّما جاءتهم رسلهم بالبیّنات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا به یستهزئون فلّما رأوا
باسنا قالوا آمنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین فلم یک ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا سنّه اللّه التی قد
خلت فی عباده و خسر هنالک الکافرون.(۸)

سودی نداشت. این سنّت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده و آن جا کافران زیانکار شدند.

روایات

تفسیر نورالثقلین، از سوره انعام روایاتی مشابه این روایت را می آورد.

بنگرید به روایت ۳۵۷ که خروج قائم منتظر را از این آیات می داند:

قال الصادق جعفر بن محمد علیهماالسلام فی قول اللّه عزوجلّ «یوم یأتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفسا ایمانها لم
تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا» یعنی خروج القائم المنتظر منّا(۹)

حالشان نخواهد داشت»، فرمود: منظور خروج حضرت قائم منتظر علیه السلام ماست.

در روایتی دیگر ازامام رضا علیه السلام سؤال می شود که چرا ایمان فرعون پذیرفته نشد، امام می فرماید: چون به
هنگام دیدن عذاب ایمان آورد و چنین ایمانی پذیرفته نیست. آن گاه امام به تقویت این سنّت در گذشته و
آینده اشاره می فرماید و به آیه فلّما رأو ابأسنا قالوا آمنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین فلم یک
ینفعهم ایمانهم لمّا رأوا بأسنا و آیه یوم یأتی بعض آیات ربّک … را گواه می گیرد. (به نورالثقلین، ج ۱،
ص ۷۸۰ تا ۷۸۲ بنگرید).

بدین شکل چه اشکالی دارد اگر کسی حقیقت را پس از ظهور حضرت و اتمام حجّت و ابلاغ پیام
نپذیرفت، دیگر پس از شمشیر کشی حضرت (قیام بالسیف) توبه اش پذیرفته نباشد.

آن گونه که امام هادی علیه السلام در موردی به آیه «فلّما رأوا بأسنا قالوا امناباللّه وحده» استناد کرده اند و حکم به
قتل فردی مسیحی دادند که با زن مسلمان زنا کرده بود و هنگامی که خواسته بودند او را بکشند ایمان آورده
و مسلمان شده بود.

بنگرید:

قدّم الی المتوکّل رجل نصرانّی فجر بامرأه مسلمه فأراد ان یقیم علیه الحدّ فأسلم فقال یحیی ابن اکثم
الایمان یمحو ما قبله و قال بعضهم یضرب ثلاثه حدود فکتب المتوکل الی علی بن محمد النقی یسأله فلمّا
قرأ الکتاب کتب یضرب حتی یموت فأنکر الفقهاء ذلک فکتب الیه یسأله عن العلّه فقال: بسم اللّه الرحمن
الرحیم فلّما رأوا بأسنا قالوا آمنّا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین السوره قال فأمر المتوکل فضرب حتی
مات.(۱۰)

بزنند تا بمیرد.

به این روایات نیز بنگرید:

ابراهیم بن محمد الهمدانی قال قلت لأبی الحسن الرضا علیه السلام لایّ علّه غرق اللّه تعالی فرعون و قد آمن به
و أقرّ بتوحیده؟

قال لأنّه آمن عند رؤیه البأس و الایمان عند رؤیه البأس غیر مقبول و ذلک حکم اللّه تعالی ذکره فی
السلف و الخلف قال اللّه عزّوجلّ فلمّا رأوا بأسنا قالوا آمنا باللّه وحده و کفرنا بما کنّا به مشرکین فلم یک
ینفعهم ایمانهم لما رأوا بأسنا و قال عزّوجلّ: یوم یأتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت
من قبل او کسبت فی ایمانها خیرا و هکذا فرعون و ملاءه لمّا أدرکه الغرق قال آمنت انه لا اله إلاّ الذی
آمنت به بنواسرائیل و أنا من المسلین فقیل له الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین.(۱۱)

اللّه الّتی قد خلت فی عباده و خسر هنالک المبطلون فأمر به المتوکل فضرب حتی مات.(۱۲)

خود می بیند.

و به نظر می رسد با کمی دقت این حقیقت جا می افتد، البته ما با گفته علامه طباطبایی مشکلی نداریم.
ایشان تنها می نویسد بسته شدن باب توبه با حضور این آیات روشن نیست.

این گفته نشان دهنده آن است که باید در این زمینه تأمل کرد و تأمل چنین حکم می کند که می توان با
توجه به انتقام گیری امام زمان( علیه السلام ) و برخورد سنگین حضرت ـ که کاملاً با انبیای دیگر متفاوت است ـ این
حقیقت را توجیه کرد که پس از ظهور و اتمام حجّت و دست به شمشیر بردن، دیگر توبه کسی پذیرفته
نیست. شاید بتوان گفت که حجّت، قبل از آمدن حضرت در نزدیک ظهور بر همه تمام می شود و یکی از
اهداف امام علیه السلام تصفیه انسان هاست.

البته توبه قوم یونس در این زمان پذیرفته شد، و این استثناء است همان گونه که آیه بر آن دلالت دارد «إلاّ
قوم یونس» و شاید استثناء هم نباشد، چون آنان پیش از نزول عذاب توبه کردند.

بنابراین، ظهور حضرت چون عذابی آسمانی برای دشمنان تلقی می گردد که اگر سخن آن حضرت
مقبولشان نیفتد، دیگر پس از قیام به سیف توبه کسی پذیرفته نیست.

این حقیقت در بحارالانوار، این چنین آمده است:

… و قوله تعالی«هل ینظرون الاّ أن تأتیهم الملائکه أو یأتی ربّک أو یأتی بعض آیات ربّک» یخبر
محمدا صلّی اللّه علیه و آله وسلّم عن المشرکین و المنافقین الذین لم یستجیبوا للّه و لرسوله فقال: هل
ینظرون الاّ أن تأتیهم الملائکه أو یأتی ربّک أو یأتی بعض آیات ربّک یعنی بذلک العذاب یأتیهم فی
دارالدنیا کما عذّب القرون الاولی فهذا خیر یخبر به النبی(ص) عنهم.

ثمّ قال: یوم یأتی بعض آیات ربّک لا ینفع نفسا ایمانها لم تکن آمنت من قبل الآیه یعنی لم تکن آمنت
من قبل أن تجئ هذه الآیه و هذه الآیه هی طلوع الشمس من مغربها…(۱۳)

پذیرفته نیست.

در پایان یادآور می شویم این که حضور حضرت چون صاعقه ای آسمانی برای دشمنان است، هیچ
مشکلی ندارد و چهره مهر و عطوفت آن حضرت را خدشه دار نمی سازد. این خشم و خشونت در برابر
کسانی است که شایسته آن هستند وگرنه در برابر آنانی که طرف دار حق و یا جویای حق هستند، مهر و
مهربانی حضرت مطرح است.

گفتنی است آن چه امروز بر برخی زبان ها افتاده است که چهره خشم و خشونت و انتقام گیری حضرت را
می خواهند نادیده بگیرند و بر این باورند که روایات گسترده ای که در کنار مهر و عطوفت امام علیه السلام از
خشونت و خشم و انتقام گیری و کشت و کشتار سخن می گویند ضعیف و مجعول است، از نظر ما کاملاً
مردود است.

ما تا این اندازه می پذیریم که نباید تنها قهر حضرت را بازگو کرد، بلکه باید هم از مهر و هم از قهر گفت
که هر کدام در موردش زیبنده است؛ درباره خداوند در دعای افتتاح آمده است: «و اشهد انک ارحم
الراحمین فی موضع العفو و الرحمه و أشدّ المعاقبین فی موضع النکال و النقمه؛ گواهی می دهم که تو از همه
در جای عفو و رحمت مهربان تری و در جای عذاب و نقمت از همه سخت تر عذاب می کنی.» درباره
حجت او هم که مظهر اسماء و صفات الهی است، همین گونه است، ولی یادآور می شویم که مهر حضرت با
کسانی است که شایسته مهرند و قهر و خشم و درگیری حضرت با کسانی است که با وی درگیر می شوند و
می جنگند.

بنابراین، نفی چهره قهر در جایگاه ویژه خودش کاملاً باطل است و هیچ توجیه صحیحی ندارد.

در بسیاری از روایات که چهره قهر حضرت ترسیم شده است، می بینید که حضرت با کسانی می جنگد
که با او می جنگند؛ «فیقتل المقاتله»(۱۴) او با کسانی که جنگ با او را شروع کرده اند، می جنگد.

گفتنی است المقاتله جمع مقاتل و به معنای کسانی است که شروع به جنگ می کنند و می جنگند.

در روایت دیگری آمده است: «… فتقاتلونه فیقاتلکم فیقتلکم؛(۱۵) شما با او می جنگید پس او با شما
می جنگد و شما را می کشد».

در روایت دیگری آمده است: «ثلاثه عشر مدینه و طائفه یحارب القائم أهلها و یحاربونه…؛(۱۶) سیزده شهر
و طائفه اند که حضرت قائم علیه السلام با آنان می جنگد و آنان نیز با حضرت می جنگند».

در پایان این بخش بد نیست به روایاتی اشاره کنیم که می گوید: امام زمان علیه السلام پس از ظهور کارش جنگ
است و تقاضای توبه از کسی نمی کند و وای بر کسی که بخواهد با حضرت دشمنی کند.

بنگرید:

…والقائم یسیر بالقتل بذلک أمر فی الکتاب الّذی معه أن یسیر بالقتل و لا یستیتب
أحدا و ویل لمن ناواه…(۱۷)

همین است. او از کسی تقاضای توبه نمی کند و وای بر هر کسی که با او دشمنی کند.

گفتنی است روایاتی که بر شدّت و صلابت بر خورد امام علیه السلام دلالت دارد و سخت گیری او را در برخورد
با دشمنان بازگو می کند، همه گواه این حقیقت است که پس از دست به شمشیر بردن دیگر از کسی توبه
پذیرفته نیست واساسا آنان که در چنین حالی ایمان می آورند، ایمانشان از ترس عذابِ حاضر است و این
پذیرفته نیست.

بررسی حدود پنجاه روایت در ارتباط با قهر حضرت را به آینده می سپاریم. مطمئنا قهر حضرت در
جایگاه خود چون مهر او در جایگاهش حکیمانه است. در این باره به گستردگی در مقاله ای جداگانه باید
سخن گفت و روایات جنگ و کشتار در زمان ظهور را بررسی کرد و از آن ها دفاع نمود.

در مشرعه، ج ۲، ص ۲۳۰ آمده است:

فی مرسله الاحتجاج لا یبقی کافر الا آمن و لاطالح الا صلح و تصطلح فی ملکه
السباع… لعلّها إن صحّت محموله علی الغلبه و امّا اصلاح العموم فهو غیر واقع جزما
حسب التجربه من لدن آدم ( علیه السلام ) الی یومنا فما دام الاختیار مفروضا فلابدّ من التخلف
حسب الطبیعه البشریه و اما اصطلاح السباع بینها فان کان کنایه عن شی اخر فهو و الاّ
فهو غیر محتمل.

در مرسله کتاب احتجاح آمده است که کافری نمی ماند جز این که مؤمن می شود و بدکاری
نیست مگر این که صالح و شایسته می شود. و در زمان حکومت حضرت درندگان با هم آشتی
می کنند…

سپس ایشان درباره مفاد این حدیث این گونه داوری می کند که:

اگر این روایت درست باشد محمول بر غالب است (یعنی غالب مردم ایمان می آورند) و امّا این که عموم
مردم اصلاح شوند این قطعا تحقق نخواهد یافت؛ آن گونه که از زمان حضرت آدم علیه السلام تا به امروز تجربه
کرده ایم؛ چون تا زمانی که اختیار باشد، قطعا طبق طبیعت بشر خلاف هم هست.

و امّا آشتی کردن درندگان اگر کنایه از چیز دیگری باشد (مثلاً کنایه از صلح و صفای بین مردم) که همان،
وگرنه آشتی بین درندگان احتمال آن نمی رود.

به نظر می رسد ایشان تنها استبعادی ارایه داده است و استبعاد ایشان حتی جواب لازم ندارد؛ چون ایشان
برهانی بر بطلان این معنی ارایه نداده است. چه دلیل عقلی ای داریم که از تحقق ایمان همه مردم آن زمان و
تحقق صلاح همه منع کند و نیز چه دلیل و برهانی بر تحقق نیافتن سازش درندگان در آن زمان وجود دارد
تحولاّتی که در زمان ظهور پدید می آید، بیش از این ها را در پی دارد صرف استبعاد که دلیل نیست وقتی که
روایت اثبات می کند و شما دلیلی بر نفی آن ندارید باید بپذیرید (دقت شود اشکال ما تنها در ارتباط با
مناقشه دلالی نویسنده محترم است)

در این جا مناسب است که به روایات مشابه این روایت اشاره کنیم. این روایات از پدید آمدن تحوّل
عجیبی در زمان حکومت حضرت حکایت دارد.

در حدیث اربعمأه آمده است «واصطلحت السباع والبهائم؛(۱۸) درندگان و حیوانات با هم سازش و آشتی
می کنند».

و اگر بنا باشد این تحول شگفت پذیرفته نشود و در نتیجه آشتی حیوانات را نپذیریم، چیزهای بسیار
دیگری از این دست نیز نباید پذیرفته شود. مانند از بین رفتن کینه ها و بهبودی یافتن همه مریضان و …

ولی حق آن است که چنان تحولی در زمان حضرت پدید می آید و در جای خود تبیین شده است که در
سایه آن پذیرش این امور کاملاً طبیعی و بدون مشکل است.

بررسی تحولات زمان ظهور و پیامدهای آن از دیدگاه روایات بسیار جالب و شگفت انگیز است.

همچنین در روایتی که به علایم ظهور اشاره می کند آمده است: «… و رأیت البهائم تفرس بعضها بعضا…؛(۱۹)
و می بینی که حیوانات یکدیگر را می درند».

در المنجد آمده است: «البهیمه ج بهائم کل ذات اربع قوائم من دواب البر و الماء ماعدا السباع و
الطیور.»

بهیمه که جمعش بهایم است به هر چهار پایی از حیوانات دریایی و بیابانی به جز درندگان و پرندگان
گفته می شود. در مفردات نیز چنین آمده است:

البهیمه ما لا نطق له و ذلک لما فی صوته من الابهام لکن خصّ فی التعارف بماعد
السباع و الطیر فقال تعالی احلت لکم بهیمه الأنعام

بهیمه حیوان است که نطق دارد چرا که در صدای او ابهام است ولی در عرف ویژه حیوانات
غیر درنده و پرنده است خداوند متعال فرموده است: چهارپایان برای شما حلال شده است.

با کمی تأمل و با توجه به لغت روشن است که درندگی حیوانات پیش از ظهور تنها مربوط به درندگان
نیست. واژه بهایم برای غیر درندگان به کار می رود. به علاوه، درندگی درندگان چیز تازه ای نیست؛ آن چه از
علایم ظهور است این است که خوی درندگی و وحشی گری در حیوانات غیر درنده هم به اوج می رسد و
آن حیوانات هم یکدیگر را می درند.

اوج درندگی حیوانات قبل از ظهور، به درندگی حیوانات غیر درنده می انجامد و پس از ظهور و پدید
آمدن آن تحول ژرف، درندگان حتی با هم آشتی و سازش می کنند.

۳ـ در مشرعه، ج ۲، ص ۲۳۱ می نویسد:

و علی کلٍّ هذا الانتظار الکثیر الطویل الذی ربما یمتدّ الی الاف السنین لهذه المدّه القلیله بعیده الاّ أن
یکون له نوّاب بعد وفاته کما یظهر من بعض الروایات.

در هر حال این انتظار طولانی که چه بسا به هزارها سال برسد، برای این مدت کم بعید است؛ مگر این که
نائبان حضرت پس از او حکومت حق را استمرار بخشند.

این اشکال را ایشان در صفحه ۲۱۲ هم آورده بود می نویسد:

اذا فرضنا عمر الامام المنتظر علیه السلام بعد ظهوره اربعین سنه فضلاً عن تسع سنوات کما فی بعض روایات
الباب فالأمر لایخلو من غرابه فان انتظار اکثر من الف سنه و ربّما اکثر من آلاف السنین لظهوره علیه السلام فی مده
قلیله لأهل عصر واحد عجیب و غریب و ان ظفر القاری بجوابه فالرجاء منه اعلام المولف الفقیر فی قرض
الحیاه و کل ما قیل او رأیته فی امثال المقام قعقعه و مجرّد کلمات

اگر فرض کنیم که عمر امام مهدی علیه السلام پس از ظهور چهل سال باشد ـ چه برسد به آن که در بعضی از
روایات است نه سال آمده است ـ قضیّه خالی از غرابت نیست؛ چرا که بیش از هزار سال و چه بسا بیش از
هزارها سال انتظار کشیدن برای یک مدت کم، آن هم برای مردم یک زمان عجیب و غریب است. و اگر
خواننده به جوابی در این رابطه دست یافت امید است که مؤلف را اگر زنده بود با خبر سازد ولی هر چه
گفته شده و آنچه من در چنین موارد دیده ام جملات بی محتوایی بوده است.

آنگاه پس از اشکال می نویسد:

نعم اذا فرض استمرار عمله و حکومته(ع) بتوسّط نوّابه فهو نعم الجواب لکبه احتمال غیر مدلل
قطعیّا

بله اگر استمرار حکومت حضرت توسّط نمایندگانش یقینی باشد این جواب خوبی است، ولی این هم
احتمالی است که دلیل قطعی ندارد.

آن گاه وعده می دهنده که شاید در مبحث رجعت به این بحث گذری کنیم.

دفاع ما:

۱ـ ما هم مثل خود ایشان می شویم و به ایشان در مقام جواب می گوییم چه کسی و چه دلیل معتبری دارید
که زمان حکومت کوتاه است؟ چه کسی به شما گفته است که این روایات اعتباری ندارد؟

چه طور روایت غیر معتبر را (البته به گفته خودتان) می پذیرید و آن گاه اشکال می کنید که چرا چهل سال
و یا نه سال؟ این مدت کم است. (دقت کنید ایشان در ص ۲۳۰-۲۳۱ به روایات اشاره می کند و گویا هیچ
کدام اعتبار ندارد، ولی ایشان اشکال می کند)

۲ـ اگر منظور شما این است که حکومت حق دیده شود و تجربه گردد و همه گذشتگان و انسان هایی که به
دنیا آمده اند و حکومت ناحقّ را دیده و تجربه کرده اند، حکومت حق را ببینند؛ این منظور تحقق می یابد و
زنده و یا مرده انسان ها حضور حکومت حق را مشاهده خواهند کرد.

و اگر منظور این است که مردم به کمال برسند این از حسن حکومت حق است که در سال های کوتاه مردم
را به اوج کمال می رساند. به تعبیر شما هزارها سال حکومت ها مردم را در اختیار داشته اند، ولی نتوانسته اند
مردم را رشد دهند و این از عظمت حکومت حضرت مهدی علیه السلام است که در دوره ای نه چندان طولانی
مردم را به اوج کمال می برد و ره صد ساله را یک شبه طی می کنند.

و اگر منظورتان این است که انسان های جدیدی خلق شوند و آنان نیز در سایه این حکومت هدایت
شوند؛ در پاسخ باید گفت که حکومت مهدی در پایان عمر دنیا می آید پس از آن که همه آمدند و نتوانستند
حق را فراگیر سازند.

و اگر بنا باشد که انسان های جدیدی باز بیایند، ممکن است آنان فکر کنند که می توانند بدون وحی و …
باز حکومت شایسته ای به پا سازند و اساسا خداوند می خواهد حقیقت را انسان هایی که آمده اند نشان
بدهد؛ نه این که انسان های دیگری را در عصرهای دیگری بیافریند.

در پایان باید گفت که ما انسان ها حتّی شایستگی این چند سال را هم نداریم. آری، شایستگی هزارها سال
دوری از امام را داریم؛ چرا که قدردان نبوده ایم، ولی شایستگی این چند سال حکومت حق مهدی علیه السلام را
نداریم. این فضل الهی است که شامل حال مردم می شود آن هم به خاطر وجود ارزشمند اولیای الهی از آغاز
آفرینش تا زمان ظهور.

آری، اگر مردم قدردانی کنند شاید زمان ظهور طولانی تر شود؛ بداء که مشکلی ندارد.

در پایان باز تعجب خویش را از برخورد دوگانه نویسنده محترم ابراز می داریم؛ از یک سو روایت غیر
معتبری را (البته از دیدگاه خود) به کار می گیرد و از سوی دیگر به مفاد آن اشکال می کند و از مردم تقاضای
استمداد دارد.

توضیح بیشتر

باید دید روایاتی که عمر حکومت حضرت را نه سال و یا چهل سال می داند، از دیدگاه نویسنده مشرعه
معتبر است یا خیر؟ اگر معتبر نیست نباید آن را علیه عقیده ای به کار ببرد.

من هم اکنون فرصت مراجعه به این روایات را ندارم، ولی نویسنده محترم خود در ج ۲ صفحه ۲۳ و ۲۳۱
به بخش عمده ای از این روایات اشاره کرده و ظاهرا همه را غیر معتبر دانسته است.

شما به این دو صفحه مراجعه کنید، ولی باز در ذیل آورده است «و علی کل هذا الانتظار الکثیر الطویل
الذی ربما یمتدّ الی الاف السنین لهذه المده القلیله بعیده…».

البته شاید نویسنده بزرگوار می خواهد بگوید که این روایات علاوه بر ضعف سند با اعتبار نیز سازگار
نیست و یا می خواهد ادعا کند که از مجموع این روایات قدر مشترکی می گیریم و آن کمی زمان ظهور است
و آن قدر مشترک حجت است و آنگاه اشکال می کند.

گفتنی است: ادامه یافتن حکومت حضرت با رجعت امامان علیهم السلام و نیز با آمدن جانشینانی دیگر برای
حضرت خود پاسخی متین است. به نظر می رسد که با دقت در حقیقت ظهور جواب های دیگری در این
باره به دست می آید.

۴ـ در مشرعه، ج ۲، صفحه ۲۲۷ می نویسد:

الباب ۲۳ من ادّعی الرؤیه فی الغیبه الکبری

فیه روایات اولیهما تشتمل علی قوله علیه السلام و سیأتی من شیعتی من یدّعی المشاهده ألا من ادّعی المشاهده
قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو کذاب مفتر

قلت: ان الروایه بجهاله حال حسن بن أحمد الکتب شیخ الصدوق غیر معتبره علی أنّه مخالفه للروایات
الکثیره الداله علی الرؤیه فلا عبره بها.

در باب ۲۳ روایاتی است که نخستین آن ها همین روایت است که می گوید: هر کس پیش از خروج
سفیانی و پیش از صیحه آسمانی ادعای مشاهده کند، بسیار دروغ گو و مفتری است. آن گاه نویسنده در یک
اظهار نظر می گوید این روایت به دلیل جهالت حسن بن احمد استاد صدوق بی اعتبار است به علاوه این
روایت با روایات بسیاری که بر رؤیت امام دلالت دارد، منافات دارد؛ بدین دلیل این روایت اعتباری ندارد.

ما ابتدا متن روایت را می آوریم، آن گاه به دو اشکال نویسنده محترم درباره سند و محتوای روایت پاسخ
می گوییم.

خرج التوقیع الی ابی الحسن السمری یا علی بن محمد السمری اسمع أعظم الله أجرا اخوانک فیک
فأنّک میّت ما بینک و بین ستّه ایّام فاجمع أمرک و لا توص الی أحد یقوم مقامک بعد وفاتک فقد وقعت
الغیبه التامّه فلا ظهور الاّ بعد اذن اللّه تعالی ذکره و ذلک بعد طول الأمد و قسوه القلوب و امتلاء الأرض
جورا و سیأتی من شیعتی من یدعی المشاهده الا فمن ادّعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو
کذّاب مفتر و لا حول و الا قوه الا باللّه العلی العظیم.(۲۰)

و قوه ای نیست جز به واسطه خداوند بلند مرتبه و بزرگ.

این روایت به طور مسند در کمال الدین شیخ صدوق قدس سره و غیبت شیخ طوسی آمده و به طور ارسال در
کتاب احتجاج مرحوم طبرسی ذکر شده است.

الف: درباره سند:

در کتاب مکیال المکارم این روایت به عنوان روایت صحیح و عالی السند معرفی شده است.

بنگرید: ان هذا الحدیث صحیح عال اصطلاحا لانه مروّی عن مولانا صاحب الزمان علیه السلام بتوسّط ثلاثه
اشخاص این روایت از حضرت مهدی علیه السلام با سه واسطه نقل شده است:

۱ ـ مرحوم شیخ صدوق علیه السلام

۲ ـ مرحوم حسن بن احمد مکتّب، استاد شیخ صدوق

۳ ـ مرحوم ابوالحسن علی بن محمد سمری

آن گاه در مکیال المکارم از مولی عنایه الله قهپائی مؤلف مجمع الرجال نقل می کند که:

ابو محمد الحسن بن الحسین بن ابراهیم بن احمد بن هشام المکتّب و یروی عنه الصدوق مکرّرا مترضیّا
مترحّما و هذا من امارات الصحه و الوثاقه.

مکتّب استاد و شیخ صدوق قدس سره است و مکرّرا صدوق از وی روایت می کند و درباره وی «رضی الله عنه» و
«رحمه الله» می گوید و این ترضی و ترحم بر استاد حکایت از توثیق استاد دارد.

گفتنی است که گر چه حضرت خویی قدس سره در معجم رجال الحدیث ترضی و ترحم را دلیلی بر وثاقت
نمی گیرد، ولی ترضی و ترحم مکرّر قطعا حکایت از وثاقت شخص دارد.

در مکیال المکارم آمده که حضور این روایت در کتاب احتجاج طبرسی نیز دلیلی بر درستی و اعتبار
حدیث است؛ چرا که مرحوم طبرسی در ابتدای کتاب احتجاح فرموده است: دلیل ما بر ذکر نکردن سند
احادیث یکی از سه امر است:

الف ـ موافقت احادیث با اجماع

ب ـ اشتهار احادیث بین مخالف و موافق

پ ـ موافقت احادیث با عقل

دلیل دیگری بر درستی و اعتبار این حدیث در مکیال المکارم آمده که از زمان صدوق تا امروز کسی از
عالمان در اعتبار این حدیث مناقشه نکرده است.

بنگرید به مکیال المکارم، باب هشتم، امر هفتاد و یکم.

و مما یدل علی صحه هذا الحدیث و صدوره عن الامام ایضا ان الشیخ الطبرسی ره صاحب کتاب
الاحتجاج ذکره مرسلاً من دون ذکر السند و التزم فی اول الکتاب و صّرح بأنه لا یذکر فیه سند الاحادیث
التی لم یذکر اسانیدها اما بسبب موافقتها للاجماع او اشتهارها بین المخالف و المؤالف او موافقتها لحکم
العقل…

و مما یدل ایضا علی صحته ان علمائنا من زمن الصدوق رحمه الله الی زماننا هذا استندوا الیه و اعتمدوا علیه و
لم یناقش و لم یتأمل أحد منهم فی اعتباره کما لا یخفی…

آن گاه نویسنده محترم مکیال المکارم در نتیجه گیری پایانی می نویسد:

فتبین من جمیع ما ذکرناه ان الحدیث المذکور من الروایات القطعیه التی لا ریب فیها و لاشبهه تعتریها و
هو ممّا قال فیه الامام علیه السلام فانّ المجمع علیه لا ریب فیه.

ب: درباره محتوای روایت

ما نمی دانیم نویسنده مشرعه چه انگیزه ای برای نفی این قبیل روایات دارد و چرا این گونه روایات را از
دم تیغ می گذراند؟

ما اگر به اشکال سندی ایشان تن دهیم و مثل ایشان معتقد باشیم که حتما باید راوی حدیث از سوی
قدمای عالمان رجال توثیق داشته باشند و درباره وی ثقهٌ و مانند آن گفته شده باشند و به این دلیل حسن بن
احمد مکتّب را مجهول بدانیم، چرا در محتوای روایت دقت نکنیم و احتمال ندهیم که منظور از مشاهده،
مشاهده خاصی باشد؛ یعنی اگر کسی ادعا کند که امام را دیده و از سوی او مأموریت و نیابتی دارد. بگذریم
از این که احتمالات دیگری نیز در مفاد روایت پیش می آید.

بنابراین، ما نمی توانیم این مفاد روایت را بی اعتبار بدانیم. کاری که به گفته نویسنده مکیال المکارم احدی
از عالمان شیعه نکرده است. در این جا ضروری می دانم که متن بیان مرحوم مجلسی و نیز کلام صاحب
مکیال المکارم را بیاورم:

الف: متن بیان مرحوم مجلسی

لعلّه محمول علی من یدعی المشاهده مع النیابه و ایصال الاخبار من جانبه علیه السلام الی الشیعه علی
مثال السفراء لئلاّ ینافی الاخبار التی مضت و ستأتی فیمن رأه علیه السلام واللّه یعلم.

شاید این حدیث بر کسی حمل شود که ادعای دیدار حضرت را همراه با دعوی نیابت از سوی حضرت
و واسطه خبر بودن بین حضرت و شیعه را داشته باشد تا این حدیث با احادیث گذشته و آینده منافاتی پیدا
نکند…

ب: متن کلام صاحب مکیال المکارم

و لا شبهه بقرینه صدر الکلام فی انّ المراد بدعوی المشاهده هی المشاهده علی نحو ما وقع للسفراء
الاربعه المحمودین المعروفین فی زمان الغیبه الاولی…

و الحاصل ان المراد باالمشاهده هی المشاهده المقیده بکونها بعنوان البابیه و النیابه الخاصه مثل ما کان
للسفراء الاربعه الموجودین فی زمان الغیبه الصغری لا مطلق المشاهده

ایشان پس از تأیید این تفسیر برای حدیث می نویسد:

و قد قیل فی الجمع بینهما وجوه بعیده لا حاجه لنا فی التعرض لها و ردّها و ان ما ذکرناه واضح لأهله
کالنور علی شاهق الطور والله الموفق.

در هر صورت این روایت بر مبنای صحت خبر موثوق به حجیّت و اعتبار می یابد و بر مبنای حجیّت
خبر ثقه نیز اعتبار می یابد، البته اگر ما در پذیرش توثیق راویان سخت گیر نباشیم؛ چرا که به راحتی از ترضی
و ترحم مکرر صدوق از استاد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.