پاورپوینت کامل ضرورت توسعه فرهنگ عدالت پذیر؛ برای نیل به جامعه عدل موعود(۲) ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ضرورت توسعه فرهنگ عدالت پذیر؛ برای نیل به جامعه عدل موعود(۲) ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضرورت توسعه فرهنگ عدالت پذیر؛ برای نیل به جامعه عدل موعود(۲) ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ضرورت توسعه فرهنگ عدالت پذیر؛ برای نیل به جامعه عدل موعود(۲) ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

۸۶

اشاره

در اینجا، بخش دوم مقاله ای که بخش اول آن در شماره ۹و۸ به استحضار رسید، ارائه می گردد:

در بخش اول ضمن ارائه چکیده کل مقاله، بر نقش عدالت بر افزایش انسجام ملی اشاره شده، تحقق عدالت اجتماعی منوط
به اشتیاق و مشارکت آگاهانه مردم دانسته، بر ضرورت توسعه فرهنگ عدل پذیری تاکید شد. همچنین با تأمل بر مبانی
روانشناختی ظلم، و برخی از دلایل ستم گری یا ستم پذیری مورد بررسی قرار گرفتند و احتمال بروز خطاهای ادراکی در
شناخت عدل و ظلم مدّ نظر قرار گرفت.

در این بخش ضمن تأمل بر «چرخه های پویا ساز فرهنگ، در اثر تعامل مفروضات و باورهای عدل شناسانه، ارزشهای
عدالت خواهانه، مصنوعات و ساخته های عدل گرایانه و نمادها و علائم عدل نمایانه»، بر اهمیت نقش «خانواده ها» و «خرده
سیستم آموزش و پرورش» در توسعه فرهنگ عدالت پذیری تأکید شده است و در پایان مجموعه توصیه هایی برای مهیا
ساختن شرایط تحقق عدالت اجتماعی ارائه شده است.

اقدام در عرصه پویاییهای فرهنگ جامعه

فرهنگ پدیده ای ذهنی است که به موجودیت های عینی نسبت داده می شود. هر موجودیت فرهنگی
(مانند یک قوم یا سازمان اجتماعی) یک واحد اجتماعی مشخص است که از هویت فرهنگی متمایز از
دیگر واحدهای اجتماعی فعال در محیط، برخوردار است؛ بدین ترتیب، سلسله مراتبی از
«خرده فرهنگ ها در سطح خانواده و محل» تا «فرهنگ حاکم بر جامعه بشری» قابل تصور است.
«مفروضات و باورها»،(۱) «ارزش ها و هنجارها»(۲) «ساخته ها و مصنوعات»(۳) و «علایم و نمادها»(۴)
عناصر محتوایی شکل دهنده فرهنگند که در تعامل پویا با یکدیگر قرار دارند. مدل پویایی های فرهنگی
هچ(۵) فرهنگ را متشکل از فراگردهایی می داند که در طی آن ها، مصنوعات و نمادها، در متن ارزش ها و
مفروضات ایجاد می شوند (هچ، ۱۹۹۷،۲۶۲). همچنین این مدل توضیح می دهد که چه طور به کارگیری
و تفسیر مصنوعات و نمادها، موجب حفظ و اصلاح ارزش ها و مفروضات می شود . طبیعت تعاملات
دو طرفه مصنوعات،نمادها، مفروضات، و ارزش ها به گونه ای است که تغییر در یکی از آن ها موجب
ایجاد تغییر در بقیه می شود.

مفروضات و ارزش ها انتظاراتی درباره دنیا ایجاد می کنند که مولد تصورات(۶) و بینش هایی(۷) برای
هدایت اعمال است. رابطه دو طرفه مفروضات و ارزش ها، چرخه ای پویا را می سازد که در طی آن
مستمرا، مفروضات در ارزش ها تجلی(۸) می یابند.

(۹)(۱۰)(۱۱)

فرهنگ ها، ملیت ها و جوامع تبدیل می شوند.

بدین ترتیب سخنان و رهنمودهایی که برای تحقق جامعه عدل بیان شده بودند، با کارکرد جدید خود،
در فهرست گنجینه افتخارات ملی ثبت می شوند، ولی در جهان واقع، غیر عملی قلمداد می گردند!
بدینسان، جامعه فراخور شعور امروز خود از مصنوعات علمی و هنری پیشینیان استفاده می کند؛ بویژه
با توجه به این که فاصله زمانی پدید آمده میان زمان تفسیر نمادها و مصنوعات (زمان کنونی) با زمان
تولید آن ها، نوعی گسستگی میان فراگردهای تجلی، تحقق، نمادسازی، و تفسیر ظاهر می سازد که بر
امکان بروز تحریف در چرخه پویاساز فرهنگ می افزاید.

به هر حال باید توجه داشت که فراگردهای توصیف شده در مدل پویایی های فرهنگی هچ استمرار
دارند. بنابراین، هرگونه تلاش برای تغییر و تحول فرهنگ به مثابه جزیی از این فراگردها، سیر تعاملی
آن ها را تحت تأثیر قرار می دهد. معمولاً تلاش برای تغییر، به عمد از قلمرو فراگردهای تحقق و
نمادسازی آغاز می شود. برای نمونه، ایده ها و طرح های جدیدی با استفاده از زبان یا مصنوعات هنری
معرفی می شوند. نماد سازان این مصنوعات را به نماد تبدیل می کنند و تفسیر آن ها باورهای پیشین
جامعه را به چالش می کشد. اگر نمادهای جدید همنوا با ارزش ها و مفروضات موجود جامعه باشند،
ایجاد تغییر نسبتا آسان است؛ اما این تغییر عمیق و دگرگون ساز نخواهد بود؛ زیرا تغییری دگرگون کننده
و بنیادی خوانده می شود که بتواند مفروضات و باورهای عمیق فرهنگی را دگرگون کند.

هچ بر این باور است که رهبران باید بیش از آن چه به فراگرد تحقق می پردازند، دارای قدرت نمادین
باشند و کمتر به کنترل تفاسیر دست بزنند . مدل پویایی های فرهنگی، برخلاف مدل های کلاسیک یا
حتی دیدگاه های نوگرا (که کنترل مدیریت بر سازمان های اجتماعی را ضروری و سودمند فرض
می کردند) مدیران را در درون فرهنگ و جزیی از آن در نظر گرفته، چنین اظهار می کند که قدرت رهبران به
حساسیّت آن ها به معانی نمادین موقعیت و رفتارشان متکی است؛ معانی نمادینی که متناظر با «دنیای
نمادینِ ساخته شده توسط فعالیت های تفسیری دیگران»، تغییر کرده، متحول می شوند. توانایی رهبران
در اعمال نفوذ اثر بخش بر جامعه، به دانش آن ها درباره فرهنگ و سیر ادراک شده آن بستگی دارد. به
نظر هچ، مدیران و رهبرانی که از توانائی ها، منزلت، و جایگاه نمادین خود آگاهند، فرصت بهتری دارند تا
خودشان را به طور مؤثر به مثابه نماد تغییر به کار ببرند. فرانوگرایان در این جا این پرسش را مطرح
می کنند که «چه کسانی حق دارند دیگران را تغییر بدهند و چه مسؤولیت هایی در این باره دارند؟»(هچ،
۱۹۹۷،۳۶۵ و ۳۶۶).

با توجه به این که هچ مدل خود را در سطح تحلیل سازمان مطرح می کند، تسری آن به سطح جامعه
باید با دقت و احتیاط همراه باشد. به هر حال، این مدل علی رغم سودمندی های آشکارش (بویژه از
حیث معطوف نمودن توجه رهبران سازمان های اجتماعی به ماهیت پویای فراگردهای شکل دهنده
فرهنگ)، نارسایی های در خور تأملی نیز دارد.

پیش از پرداختن به نارسایی های مدل یاد شده، در پاسخ به پرسش فرانوگرایان درباره مشروعیت و
حق تغییر فرهنگ، دست کم می توان پذیرفت که اعضای هر جامعه فرهنگی، حق دارند برای اصلاح و
هدایت فرهنگ خود اقدام کنند.

حال ممکن است این پرسش پیش آید که فراگرد اصلاح و هدایت باید در چه سمت و سویی جریان
یابد؟».

در پاسخ به این پرسش نیز می توان دست کم، برآوردن خواسته هایی چون حفظ اصالت های فرهنگی
«نیل به توسعه و پیشرفت، حفظ یکپارچگی و اقتدار ملی، و تعالی جامعه را به مثابه اصیل ترین اهداف
اصول موضوعه اخلاقی رایج در جوامع انسانی، مورد اشاره قرار داد. جالب توجه است که مراتب تعیّن
و تحقق این اهداف و خواسته ها، رابطه آشکاری با میزان تحقق عدالت اجتماعی دارد.

بدین ترتیب ضمن رد مشروعیت «مداخلات لجام گسیخته ای که آموزهای سیاسی و فرهنگی
توتالیتر، پیشنهاد می کنند. بی اعتنایی ادعایی آموزه های لیبرالی، مبنی بر ضرورت دخالت نکردن در
جریان طبیعی پویاییهای فرهنگی نیز در معرض انتقاد عقلانی قرار می گیرد؛ زیرا این حد از بی تفاوتی و
آزاد انگاری، معنایی قرین مطلوبیت بی تفاوتی به سرنوشت جامعه را به ذهن متبادر می سازد و اساسا با
رسالت خرده سیستم های آموزشی فعال در جوامع بشری تعارض دارد. از این رو ضمن اجتناب از اتخاذ
رویکردهای ایدئولوژیکِ آموزهای سیاسی، بر ضرورت اخذ رویکرد علمیِ کمال جویانه به جریان
اصلاحات فرهنگی تأکید می شود.

یکی از نارسایی های مدل هچ، تصریح نکردن آن بر تأثیر گذر زمان بر سیر پویایی های فرهنگ
سازمان های اجتماعی است؛ هرچند که او بر استمرار پویایی فراگردهای مدل خود تأکید کرده است
(هچ، ۱۹۹۷،۳۶۵)،ولی تصریح به تأثیر گذر زمان، بر مراتب واقع نمایی چهارچوب تحلیل فرهنگ
اجتماعی می افزاید.

نکته دیگر در مورد مدل هچ، ساده نمایی آن از فراگردهای متعامل پویاساز فرهنگ است. مدل هچ، به
نوعی فقط بر وجود روابطی دو طرفه که به صورت مرحله ای بین دو عنصر محتوایی فرهنگ شکل
می گیرند، صحه می گذارد؛ در حالی که انتزاع این روابط دوگانه، صرفا برای سهولت تحلیل مفید است و
نمی تواند تصویر حقیقی تعاملات پیچیده و چندگانه عناصر فرهنگی را منعکس سازد.

نکته سوم این که هچ در تحلیل مدل خود با بیان این که مدیر باید برای تحول فرهنگ، خودش را تغییر
دهد(۱۲)، بر نقش نمادین مدیر تأکید دارد (هچ،۱۹۹۷، ۳۶۶).

اگر این تأکید برنقش نمادین رهبران و مدیران، به معنای پرهیز از درگیری در برنامه ریزی، هدف
گذاری و هدایت مؤثر رفتار اجتماعی تلقی شود و مسؤولیت جدی آن ها را در حمایت از جامعه در برابر
رخدادهای محیطی انکار نماید، شأن اقدامات مدیران فرهنگ اجتماعی را از حد «معلمان مسؤول» تا
حد «هنرمندان عرضه کننده رفتارها و کالاهای نمادین به جامعه» تنزل خواهد داد؛ از این رو در نمودار
شماره ۵، با تأکید بر اثر حائز اهمیت متغیر زمان، بر امکان ترکیب هم زمان فراگردهای تجلی، تحقق،
نمادسازی، و تفسیر تصریح شده است.

بنابراین فراگرد تعامل ترکیبی(۱۳) تصور واقع نمایانه تری از ترکیب هم زمان اثر گذاری های عناصر فرهنگی
در ذهن، رفتار، و آثار موجودیت های فرهنگی ارائه می دهد. این موضوع در نمودار شماره ۶ با تصریح و
تأکید بر عوامل مؤثر بر فرهنگ عدالت پذیری مطرح شده است. پیچیدگی به تصویر کشده شده در این
نمودارها، به مسؤولان اقدام در عرصه فرهنگی هشدار می دهد که مداخله بر مبنای نظریه های کلاسیک
(برای کنترل مکانیکی عرصه فرهنگ) نمی تواند کارساز باشد؛ ضمن این که تأکید بیش از حد مکتب
فرانوگرایی بر جلوه های نمادین (که شاید بتوان آن را روایت دیگری از آموزه های عدم مداخله(۱۴) فرض
کرد، بخش قابل توجهی از قابلیت ها و ظرفیت های اصلاح فرهنگی را نادیده می گیرد.

نقش خرده سیستم آموزشی جامعه در هدایت فرهنگ اجتماعی

پارسونز(۱۵) نقش های ایفایی خرده سیستم های «خانواده» و «آموزش و پرورش» را برای حفظ وضع
موجود و نظم اجتماعی حیاتی می داند. وی در سال ۱۹۵۹ ضمن بحث درباره خانوده در جامعه جدید
امریکایی، دو کارکرد اساسی غیر قابل اجتناب را برای همه خانواده ها و در همه جوامع قائل می شود:

ـ جامعه پذیر ساختن کودکان؛

ـ تثبیت شخصیت های بالغ.

بدین ترتیب، با ایفای کارکرد جامعه پذیر ساختن کودکان، با تضمین این که ارزش های اجتماعی
تلقینی، به بخشی از خودآگاهی افراد تبدیل می شوند، به اجماع نظر ارزشی اجتماع کمک می کند.
همچنین با ایفای کارکرد تثبیت شخصیت های بالغ، به ایجاد امنیت عاطفی برای اعضای جامعه کمک
می کند؛ و بدین ترتیب آن ها را در برابر فشارهای تنیدگی آور و بی ثبات کننده ناشی از مشکلات زندگی،
مقاوم می سازد.

خرده سیستم آموزش و پرورش نیز به منزله پلی میان خانواده ها و کلیت جامعه(۱۶) عمل می کند و
کودکان را برای ایفای نقش های بزرگسالی مهیا می سازد؛ بدین ترتیب که با آموزش ارزش های اساسی
جامعه، آن ها را برای ارایه عملکرد اثر بخش آماده می کند. برای مثال، مدرسه های آمریکایی تلاش
می کنند که دو مجموعه ارزشی عمده را به دانش آموزان القاء کنند: ارزش کسب موفقیت(۱۷) و ارزش
برابری فرصت ها(۱۸). کارکرد دیگر خرده سیستم آموزش و پرورش تخصیص منابع انسانی جامعه به
«ساختار ـ نقش»(۱۹) اجتماع بالغ است. بدین ترتیب که با آزمایش و ارزشیابی دانش آموزان، استعدادها،
مهارت ها، و ظرفیت های آنان را با مشاغلی که بیشترین تناسب را با آن ها دارد، تطبیق می دهند؛ از این رو
می توان مدرسه ها را ساز و کار اصلی تخصیص نقش ها دانست (چرتون، ۲۰۰۰، ۲۸ و ۲۹).

در واقع مدرسه را می توان یک موجودیت فرهنگی بسیار مؤثر در صحنه اقدامات فرهنگی به شمار
آورد. تأکید می شود که مدرسه به مثابه مظهر خرده سیستم آموزش و پرورش مد نظر است که فعالیت ها و
اقداماتش به طور مستقیم، عرصه فرهنگ جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد. اگر جامعه ای واقعا مشتاق
تحقق عدالت اجتماعی باشد، باید فرزندان خود را چنان تربیت کند که در سیر کامیابی های خود،
صبورانه در برابر حق دیگران گردن فرود آورند و در عین حال، شجاعانه حق خود را از دیگران بازستانند.
اهتمام به شناسایی حق، توقف در برابر حق دیگران، و پافشاری بر بازستانی حق خود، مستلزم تجلی
مفروضات و باورهای حق پذیری در ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، و تعمیق آن ها در وجدان افراد
جامعه است؛ به گونه ای که زمینه تحقق ارزش ها و تجلی میل باطنی به حق طلبی و عدالت خواهی در
مصنوعات فیزیکی، شفاهی، و رفتاری مردم فراهم گردد. در چنین جامعه ای نمادهایی ساخته و پذیرفته
می شوند که مظهر عدالت خواهی و حق طلبی مردم باشند. این نمادها تفسیر می شوند و باورها و
مفروضات حق طلبی را تحکیم می بخشند (نمودارهای شماره ۵ و ۶).

در واقع اقدام مؤثر در عرصه فرهنگ جامعه مستلزم توجه به سیر پویائی های عناصر و موجودیتهای
فرهنگی است: فرهنگ پدیده ای است بسیار ذهنی(۲۰) که از حیث گستره حوزه عمل، در سطحی بسیار
کلان مورد توجه قرار می گیرد (ریتزر، ۲۰۰۰، ۴۷۰) و خرده سیستم آموزش و پرورش که در مدت زمانی
نسبتا طولانی و در گستره ای وسیع، تقریبا همه عناصر اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهد، یکی از
مناسب ترین نهادهای اجتماعی برای اقدام در عرصه فرهنگ تلقی می شود؛ بویژه با توجه به این که
بخش عمده ای از رفتارهای فردی و اجتماعی در سنین خردسالی، کودکی و نوجوانی (دوران تحصیل)
شکل می گیرد، بنابراین، دست اندرکاران امور آموزش و پرورش، سهم قابل توجهی در هدایت فرهنگ
عمومی جامعه دارند.

نهاد آموزش و پرورش زمینه مناسبی برای استفاده از رویکرد تفهمی(۲۱) به فهم باورها و مفروضات،
توجه به ارزش ها، نقد مصنوعات، و تأمل بر نمادها، برای اقدام در جهت تکامل فرهنگی فراهم می کند.
در رویکرد تفهمی، فرد می آموزد که خود را به جای دیگران قرار دهد تا بتواند کنش آن ها را تحلیل کند.
برای تحلیل کنش انسان ها باید معانی، نیات، احساسات، تفکرات، اعتقادات، و نگرش های آن ها مورد
ملاحظه قرار گیرد؛ در غیر این صورت، بررسی احوال جوامع انسانی بدون توجه به نیات و معانی
کنش های آن ها، ممکن است گمراه کننده باشد (قلی پور، ۱۳۸۰، ۱۵). در واقع رویکرد تفهمی، رویکرد
مناسبی برای بررسی علل سست شدن برخی باورها، بی توجهی به برخی ارزش ها، تحریف کارکردهای
برخی از مصنوعات، و از رونق افتادن برخی از نمادهای اصیل فرهنگی است.

وقتی باورهای عدل پذیری و عدالت پیشه گی از سوی ارزش های اجتماعی و مصنوعات تولیدی
جامعه حمایت نمی شوند، جریان غالب تولید مصنوعات و نمادها، بدون توجه به ضرورت رعایت و
ترویج عدالت شکل می گیرد و با باورهایی ناسازگار با روحیه حق طلبی تفسیر می شود، نمی توان انتظار
داشت که جامعه از استقرار عدالت استقبال نماید و از حاکمان دادگر، حمایت کند؛ چنین جامعه ای
چنان شتابان سیرقهقرا را می پیماید که «بی همتی و لا قیدی اعضای آن نسبت به عدالت» تا ابد، وجدان
جامعه بشری را در سیر تاریخ، جریحه دار می کند!

حضرت امام علی علیه السلام در خطبه ۳۴ نهج البلاغه، خطاب به چنین جامعه ای می فرماید:

«اُفٍّ لَکُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتابَکُمْ … وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفا»

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.