پاورپوینت کامل عصمت امام از دیدگاه خرد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عصمت امام از دیدگاه خرد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عصمت امام از دیدگاه خرد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عصمت امام از دیدگاه خرد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۷۱

اشاره:

بحث درباره عصمت امام یکی از مهم ترین و پر چالش ترین بحث های امامت به شمار می رود.
در میان مذاهب اسلامی، امامیه و اسماعیلیه عصمت را از اساسی ترین صفات امام می دانند؛ در
حالی که مذاهب دیگر لزوم چنین صفتی را برای امام انکار کرده اند.

در این نوشتار پس از تبیین ماهیت عصمت، دلایل عقلی امامیه بر لزوم عصمت امام را بررسی
خواهیم کرد.

هم چنین ضمن بررسی این ادله، به اشکالاتی که منکران مطرح کرده اند پاسخ خواهیم داد.

حقیقت عصمت

عصمت در لغت به معنی امساک، حفظ و منع است. چنان که ابن فارس گفته است:

عَصَم یدل علی اِمساک و منع و ملازمه، والمعنی فی ذلک کله واحد، من ذلک أن یعصم اللّه
تعالی عبده من سوء یقع فیه(۱)

که خداوند بنده خویش را از امر ناگواری که بر او وارد شود نگه می دارد، از این باب است.

ابن منظور نیز گفته است:

العصمه فی کلام العرب المنع، و عصمه اللّه عبده أن یعصمه مما یوبقه»؛(۲)

موجب هلاکت او است باز دارد. وی در ادامه گفته است:

الاعتصام الاِمتساک بالشی ء، و منه شعر أبی طالب: ثمال الیتامی عصمه للأرامل، ای
یمنعهم، من الضیاع والحاجه

اعتصام به معنی تمسک نمودن به چیزی است، و شعر ابوطالب از این باب است (که در وصف
پیامبر صلی الله علیه و آله ) گفته است: پناهگاه یتیمان و نگهبان بیچارگان است؛ یعنی آنان را از این که در اثر فقر و بیچارگی
نابود شوند حفظ می کند.

راغب اصفهانی نیز گفته است: عَصْم به معنی امساک و نگهداری است. وی سپس به آیه کریمه «لاعاصم
الیوم من امر اللّه»(۳) اشاره کرده و گفته است:

نمی تواند او را از طوفان نجات دهد)(۴)

استناد عصمت معصومان به اراده الهی نیز تفسیرها و تعبیرهای متفاوتی ارایه شده است.

متکلمان اشعری که نظام اسباب و مسببات را نپذیرفته و به استناد بی واسطه حوادث به اراده الهی اعتقاد
دارند، عصمت را به «نیافریدن گناه در معصوم از جانب خداوند» تعریف کرده اند. چنان که قاضی عضدالدین
ایجی گفته است: «و هی عندنا ان لایخلق اللّه فیهم ذنبا»(۵) عصمت از نظر ما این است که خداوند گناهی را
در معصومان نیافریند. میرسید شیریف گرگانی در شرح کلام او گفته است:

این تعریف مقتضای اصل کلامی ما است که همه اشیا بدون واسطه به فاعل مختار
(خداوند) استناد داده می شوند(۶) سعدالدین تفتازانی نیز گفته است:

است».(۷)

تفسیر کرده اند، چنان که سید مرتضی گفته است:

اعلم ان العصمه هی اللطف الّذی یفعله تعالی، فیختار العبد عنده الاِمتناع من فعل القبیح؛
بدان که عصمت عبارت است از لطفی که خداوند در مورد (بنده خود) انجام می دهد، و به واسطه آن
انسان از فعل قبیح امتناع می ورزد.

وی، آنگاه به ریشه لغوی عصمت که به معنای منع است، اشاره می کند در اصطلاح متکلمان این معنا کار
برد خاصی پیدا کرده است و آن این گونه است: امتناع و خودداری اختیاری انسان از گناه به واسطه لطفی که
خداوند در حق او انجام داده است.(۸)

خواجه نصیر الدین طوسی، پس از نقل کلام فخرالدین رازی درباره عوامل و اسباب عصمت گفته است:

بر مبنای عقیده معتزله؛ خداوند در حق معصوم لطفی را اعمال می کند که با وجود آن داعی بر ترک
واجب و فعل معصیت ندارد، اگرچه بر انجام آن تواناست.(۹)

مبنای قاعده لطف است که متکلمان امامیه و معتزله بر آن توافق دارند. چنان که فاضل مقداد گفته است:

اصحاب ما و دیگر متکلمان عدلیه در تعریف عصمت گفته اند: «عصمت لطفی است که خداوند به
مکلف ارزانی می دارد به گونه ای که صدور معصیت از وی ممتنع می گردد؛ زیرا با وجود لطف داعی بر
انجام گناه ندارد بلکه صارف از آن در او موجود است، اگرچه بر انجام گناه توانایی دارد. (بر این اساس)،
صدور معصیت از معصوم به لحاظ قدرت او ممکن است و به لحاظ نداشتن داعی بر گناه و وجود صارف
از آن، ممتنع خواهد بود».(۱۰)

سرزدن گناه از معصوم محال خواهد بود. محقق طوسی گفته است:

«إنها ملکه لایصدر عن صاحبها معها المعاصی، و هذا علی رأی الحکماء»(۱۱)

بر اساس دیدگاه حکما عصمت ملکه ای است که از دارنده آن معصیت سر نمی زند.

قاضی عضدالدین ایجی نیز گفته است: «و هی عند الحکماء ملکه تمنع عن الفجور»: عصمت از نظر
حکما ملکه ای است که مانع انجام گناهان است.

وی آن گاه به اسباب پیدایش این ملکه اشاره کرده و گفته است: این ملکه به واسطه علم به پی آمدهای
ناگوار گناهان و نتایج ارزشمند طاعات و عبادات حاصل می شود و در اثر وحی الهی در مورد اوامر و
نواهی، مورد تأکید قرار می گیرد:

و تحصل بالعلم بمثالب المعاصی و مناقب الطاعات و تتأکد بتتابع الوحی بالأوامر
والنواهی.(۱۲)

است. چنان که مولوی عبدالعزیز فرهاری(۱۳) پس از آوردن تعریف اشاعره و حکما گفته است:

خداوند آن را در انسان می آفریند و سبب عادی برای نیافریدن گناه در او خواهد بود».(۱۴)

است.(۱۵)

معصیت(۱۶)،

دلایل عقلی و نقلی، تفسیر جبری عصمت را مردود می سازد.

از نظر عقل اگر عصمت مستلزم مجبور بودن معصوم در انجام طاعات و ترک معاصی باشد، مستحق
مدح و ستایش نخواهد بود، چنان که امر و نهی، تکلیف و پاداش و کیفر نیز نامعقول خواهد بود. قرآن کریم
نیز آشکارا یادآور شده است که پیامبران با دیگر انسان ها از نظر آفرینشی تفاوتی ندارند: «قل انما انا بشر
مثلکم یوحی الیَّ»(۱۷): بگو من فقط بشری مانند شما هستم با این تفاوت که بر من وحی می شود.

بالسوء الا ما رحم ربّی».(۱۸)

است. نظریه اشاعره چون با اصل علیت در تعارض است، پذیرفته نیست.

دیدگاه حکما نیز اگر به گونه ای تفسیر شود که مستلزم اکتسابی بودن عصمت باشد، پذیرفته نیست؛ زیرا
لازمه آن این است که معصومان در آغاز فاقد ویژگی عصمت باشند، و به تدریج، در سایه علم و عمل به آن
دست یابند. نظریه درست در باب عصمت این است که پیامبران و امامان از آغاز خلقت دارای صفت عصمت می باشند، و
عصمت موهبتی است الهی که به دلیل شایستگی ویژه آنان، به آن ها اعطا شده است.(۱۹)

الهی نسبت به معصومان است.

علامه طباطبایی در این باره چنین گفته است:(۲۰)

نما کرده اند و در پرتو صفای فطرت و سلامت نفس از نعمت اخلاص بهره ای شایان برده اند.

بهره ای که بسی بالاتر از آن است که دیگران در پرتو تلاش و کوشش خویش به دست می آورند؛ چرا که
درون آنان از هر گونه آلودگی که مانع رشد و کمال معنوی است، پیراسته است. ظاهر این است که این افراد
همان کسانی اند که قرآن آنان را مخلَصون نامیده است. آنان پیامبران الهی و امامان معصوم اند که به تصریح
قرآن کریم خداوند، آنان را برای خود گرد آورده و برگزیده است؛ چنان که فرموده است:

«واجتبیناهم و هدیناهم الی صراط مستقیم»(۲۱). و از ویژگی آنان این است که معرفت آنان به خداوند بر
همگان برتری دارد. خداوند در حق آنان فرموده است «سبحان اللّه عما یصفون* الا عباداللّه
المخلصین»(۲۲)؛ خداوند از آنچه او را بدان وصف می کنند پیراسته است مگر وصف بندگان مخلَص خداوند.

عصمت علمی

آن چه گفته شد مربوط به عصمت عملی بود، که به نام عصمت از گناه معروف است. گونه ای دیگر از
عصمت، عصمت علمی است؛ یعنی معصوم در حوزه علم و معرفت دچار خطا نمی شود. عصمت علمی
دارای مراتب و ابعادی است که عبارتند از:

۱. عصمت در شناخت احکام الهی؛

۲. عصمت در شناخت موضوعات احکام شرعی؛

۳. عصمت در تشخیص مصالح و مفاسد امور مربوط به رهبری جامعه اسلامی؛

۴. عصمت در امور مربوط به زندگی عادی اعم از مسایل فردی و اجتماعی،

اگرچه در کتب کلاسیک کلامی درباره مراتب و ابعاد یاد شده مفصَّل و روشن بحث نشده است، ولی
می توان گفت: درباره مورد نخست تردیدی نیست؛ یعنی درباره پیامبران، همه مذاهب اسلامی بر لزوم
عصمت در علم به احکام شریعت و خطاناپذیری معرفت آنان اتفاق نظر دارند، همان گونه که از نظر کسانی
که عصمت را برای امام لازم می دانند نیز در این باره سخنی نیست، اما درباره دیگر مراتب عصمت علمی،
دیدگاه مذهب غیرشیعی چندان روشن نیست. اگرچه می توان گفت بیش تر آنان عصمت در موارد یاد شده
را برای پیامبران الهی لازم ندانسته اند، اما دیدگاه مشهور میان شیعه لزوم عصمت پیامبران و امامان در همه
مراتب یاد شده است.(۲۳) حکیم لاهیجی در این باره سخن جامع و گویایی دارد که خلاصه آن را یادآور
می شویم:

از نظر امامیه، همان گونه که عصمت از ذنوب در امام شرط است، عصمت از عیوب نیز
شرط است، خواه آن عیوب جسمانی باشد مانند بیماری های مزمن یا نفرت آور همچون
جذام، بَرص، نابینایی، ناشنوایی و گنگی، یا عیوب نفسانی مانند بخل، خسیس بودن،
خشونت و ترش رویی، یا عیوب عقلانی مانند نادانی، جنون، بی هوشی و بیماری فراموشی.
همان گونه که پیراستگی امام از عیوب یاد شده، در آغاز لازم است، پس از آن نیز نباید چنین
عیب هایی بر او عارض گردد.

مشهور علما در باب عصمت، تنها عصمت از گناهان را مطرح می کنند، و پیراستگی امام از
عیوب دیگر را به عنوان شرایط جداگانه ذکر می نمایند. ولی ما در این کتاب (گوهر مراد) و
کتاب «سرمایه ایمان» عصمت را در معنای اعم آن به کار برده ایم. معنایی که عیوب نسبی مانند
دنائت و پستی نیاکان و ناپاکی مادران را هم شامل می شود.(۲۴)

عقاید و آرا

لزوم عصمت امام از عقاید مسلّم شیعه امامیه است. شیخ مفید در این باره گفته است:

امامانی که در اجرای احکام و اقامه حدود الهی و حفظ شرایع و تربیت بشر جانشینان
پیامبرانند، هم چون پیامبران، معصوم اند و صدور گناه صغیره (نیز) از آنان روا نیست. آنان در
مسایل مربوط به دین و احکام الهی دچار لهو و نسیان نخواهند شد. این مطلب مورد قبول
همه امامیه است؛ مگر افراد شاذی که با استناد به ظواهر پاره ای از روایات که تأویلات درستی
دارد، به اعتقادی نادرست گرویده اند.(۲۵)

علامه حلّی نیز گفته است:

امامیه بر این عقیده اند که امامان، هم چون پیامبران، باید در تمام دوران زندگی از همه گناهان و پلیدی ها،
عمدا و سهوا، معصوم باشند؛ زیرا آنان، همانند پیامبران حافظان شرع الهی اند…(۲۶)

نصیرالدین طوسی دیدگاه اسماعیلیه درباره مقام امام را چنین باز گفته است:

آنان امام را مظهر عالم امر می دانند، امام نفس کل و حاکم بر عالم باطن است و پیامبر مظهر
نفس کل می باشد، و غیر امام، جز به واسطه امام، به معرفت کامل به خداوند نمی رسد؛ از این
روی، آنان را تعلیمیه گویند.(۲۷)

(۲۸)(۲۹)

هفتگانه ای را بر لزوم عصمت امام اقامه کرده است.(۳۰)

جارودیه اختصاص دارد.(۳۱)

برخی چون جمال الدین حنفی از عصمت به عنان ملاک برتری امام یاد کرده و گفته است:

افضل این است که امام هاشمی و معصوم باشد.(۳۲)

ضرورتی ندارد.

۱. برهان امتناع تسلسل

مهم ترین برهان عقلی بر لزوم عصمت امام، برهان امتناع تسلسل است. شکل منطقی این برهان در قالب
قیاس استثنایی بدین صورت است: اگر امام معصوم نباشد، وجود امامان غیرمتناهی یا تسلسل در امامت لازم خواهد
آمد. لازم، به حکم عقل محال و باطل است. پس ملزوم نیز محال و باطل خواهد بود؛ در نتیجه امام باید معصوم باشد.

منتج بودن قیاس استثنایی مزبور به دو چیز بستگی دارد: یکی، درستی ملازمه، و دیگری، نادرستی لازم.

نادرستی لازم تردیدناپذیر است؛ زیرا وجود امام در هر زمانی محدود است. به عبارت دیگر، فرض
امامان غیرمتناهی در زمان محدود تناقض آلود است و امتناع تناقض از بنیادی ترین بدیهیات عقلی است.
بنابراین، آن چه در این استدلال به تبیین و اثبات نیاز دارد، درستی ملازمه است؛ یعنی اثبات این که چرا در
فرض معصوم نبودن امام، وجود امامان غیر متناهی لازم می آید.

برای تبیین ملازمه باید علت نیازمندی جامعه دینی به امام، مورد توجه قرار گیرد که این مطلب در باب
وجوب امامت و فلسفه آن بررسی شده است. برای علت و فلسفه وجوب امامت وجوه گوناگونی بیان شده
است. یکی از این وجوه که متکلمان امامیه بسیار بدان پرداخته اند. این است که امام لطفی در حق مکلفان
است. یعنی وجود امام در جامعه باعث می شود که مکلفان نسبت به انجام تکالیف عقلی و شرعی خویش
توجه بیش تری داشته باشند. در نتیجه به انجام طاعات رغبت کنند و از ارتکاب گناهان دوری گزینند. با این
تحلیل روشن می شود که لطف بودن امام در حق افراد جامعه مبتنی بر دو مطلب است:

الف ـ مکلف بودن افراد؛

ب ـ خطاپذیر یا معصوم نبودن آنان.

در درستی این دو مطلب کم ترین تردیدی راه ندارد. بنابراین، ملاک نیازمندی افراد جامعه به امام،
مکلف بودن و معصوم نبودن آنان است. در این که امام هم چون دیگر افرادی که دارای شرایط تکلیف اند
مکلّف است، سخنی نیست. پس اگر او معصوم نباشد، ملاک نیازمندی به امام در او نیز موجود است و امام
نیز به امام دیگری نیاز دارد. این سخن درباره امامِ امام و هر امام دیگری که معصوم نباشد، نیز جاری خواهد
بود. در نتیجه اگر امام معصوم، نباشد، باید در یک زمان امامان نامتناهی وجود داشته باشد و چنان که
گذشت، این امر محال است.

این استدلال در بیش تر کتاب های متکلمان امامیه یافت می شود. سید مرتضی آن را استوارترین دلیل
عقلی بر لزوم عصمت امام دانسته است:

هذا الدلیل من آکد ما اعتمد علیه فی عصمه الامام من طریق العقول(۳۳) خواجه نصیرالدین
طوسی با عبارتی کوتاه به این استدلال اشاره کرده و گفته است: «وامتناع التسلسل یوجب
عصمته(۳۴) امتناع تسلسل موجب این است که امام معصوم باشد». ابولصلاح حلبی در «تقریب
المعارف»،(۳۵) سدید الدین حمصی در «المنقذ من التقلید»(۳۶)، ابن میثم بحرانی در «قواعد المرام»(۳۷)،
علامه حلّی در آثار کلامی خود مانند «کشف المراد»،(۳۸) «نهج المسترشدین»(۳۹)، «الباب الحادی
عشر»(۴۰)، فاضل مقداد در کتابهای کلامی خویش مانند: «اللوامع الإلهیه»(۴۱)، «ارشاد الطالبین»(۴۲)، و
«النافع یوم الحشر»(۴۳) برهان امتناع تسلسل را بر لزوم عصمت امام آورده اند.

در این جا برای آگاهی خوانندگان گرامی متن عبارت علامه حلّی را در کتاب کشف المراد نقل می کنیم:

ان الامام لو لم یکن معصوما لزم التسلسل، والتالی باطل، فالمقدم مثله، بیان الشرطیه ان
المقتضی لوجوب نصب الامام هو تجویز الخطأ علی الرعیه، فلو کان هذا المقتضی ثابتا فی حق
الإمام وجب أن یکون له امام آخر و یتسلسل أو ینتهی الی امام لایجوز علیه الخطأ، فیکون
هو الإمام الأصلی.

اگر امام معصوم نباشد، تسلسل لازم می آید. تالی باطل است، پس مقدم نیز باطل است. بیان شرطیه
(ملازمه) این است که مقتضی وجوب نصب امام جایز الخطا بودن مکلفان است. هرگاه این مقتضی درباره
امام هم ثابت باشد، باید او هم امام دیگری داشته باشد و این مطلب یا به صورت غیرمتناهی ادامه می یابد یا
به امامی منتهی می شود که خطاپذیر نیست و او امام اصلی برای عموم مکلفان است.

بررسی اشکالات

بر این استدلال اشکالاتی وارد شده است که لازم است آن ها را بررسی کنیم:

اشکال اول

فلسفه وجوب امامت و دلیل نیاز امت به امام آن چیزی نیست که در استدلال بیان شده است؛
(خطاپذیری و معصوم نبودن مکلفان) بلکه فلسفه آن این است که اگر امت بدون امام باشد احکام و حدود
الهی اجرا نمی شود و از کیان امت اسلامی در برابر هجوم دشمنان دفاع نخواهد شد. در نتیجه ضررها و
مفاسد بزرگی بر جامعه وارد خواهد شد و چون دفع این گونه ضررها و مفاسد ـ هر چند احتمالی یا ظنی
باشد ـ از نظر شرع واجب است، امامت نیز واجب خواهد بود.(۴۴)

حسن اعتقاد او کافی است.

اصولا، انسان معصوم نیز از خطاپذیری مصون نیست؛ زیرا او نیز مانند دیگران مکلف است و مشمول
امتحان الهی است. گذشته از این، بر فرض که ضررهای یاد شده با وجود امام غیرمعصوم دفع نشود،
مشکلی پیش نخواهد آمد؛ زیرا امت اسلامی که بهترین امت هاست و نیز علمای شریعت مانع و دافع
ضررها و مفاسد یاد شده خواهند بود.(۴۵)

ارزیابی

در این که اجرای احکام اسلامی، حدود الهی و دفاع از کیان اسلام و مسلمین از اهداف امامت و وظایف
امام است، تردیدی نیست. متکلمان امامیه هرگز چنین اهداف یا وظایفی را در باب امامت انکار نکرده اند،
بلکه بر آن ها تصریح نیز کرده اند.(۴۶) سخن در این است که امور یاد شده یگانه یا اساسی ترین فلسفه امامت
نمی باشد، ولی در هر حال، این پرسش هم چنان مطرح است که آیا امت اسلامی به آن دلیل که معصوم است
به امام نیاز دارد یا به خاطر آن که غیر معصوم است.

هرگاه بپذیریم که اجرای احکام اسلامی و حدود الهی از اهداف مهم امامت است، به گونه ای که بدون
امام از این جهت جامعه اسلامی با ضررها و مفاسد عظیمی مواجه می شود(۴۷)، بی شک مفاسد یاد شده بر
معصوم نبودن امت بار می شود؛ چرا که اگر عموم مکلفان معصوم باشند، در اجرای احکام الهی کوتاهی
نخواهند کرد و زمینه ای برای اجرای حدود شرعی فراهم نخواهد شد.

بنابراین، افراد جامعه اسلامی از آن جهت که معصوم نیستند، به امام نیاز دارند. هرگاه امام معصوم نباشد،
این ملاک در او نیز موجود است. پس امام نیز به امام دیگری نیاز دارد. اگر او هم معصوم نباشد، به امام
دیگری نیاز دارد و این امر نهایتی نخواهد داشت، مگر این که معصوم بودن امام را بپذیریم.

سید مرتضی در پاسخ به این اشکال که علت نیاز به امام، اقامه حدود شرعی است، گفته است:

در این جا دو فرض بیش نیست: فرض اول این که نیاز به امام در صورتی است که فرد یا
افرادی مستحق اجرای حدود شرعی باشند. فرض دوم این که وجود امام لازم است تا اگر
مستحق اجرای حدود تحقق یافت، امام حدود الهی را اجرا کند. (به عبارت دیگر یا مقصود
فعلیت استحقاق اجرای حدود است یا شأنیت استحقاق).

فرض اول نادرست است؛ زیرا لازمه آن این است که تنها افراد خطاکار و فاسقان نیازمند امام باشند؛ در
حالی که وجوب امامت همگانی است. فرض دوم نیز به اعتقاد امامیه باز می گردد؛ زیرا مفاد آن این است که
چون افراد جامعه اسلامی جایز الخطا و غیرمعصوم اند، باید در جامعه امامی باشد تا هر گاه کسی مرتکب
خطایی شد که مستحق اجرای حدود الهی است، امام حدود الهی را اجرا کند.(۴۸)

دارد و تسلسل لازم خواهد آمد.

اما این سخن وی که «معصوم نیز جایزالخطاست چون او نیز مورد تکلیف و امتحان الهی است». بسیار
شگفت آور است؛ زیرا جواز یا امکان خطا در باره انسان معصوم، جواز و امکان ذاتی است، نه جواز و
امکان وقوعی، چنان که در بحث مربوط به حقیقت عصمت یادآور شدیم، از آن جا که در معصوم انگیزه
گناه وجود ندارد، بلکه عامل بازدارنده از آن در وی موجود است، سر زدن گناه از او، وقوع معلول بدون
علت تامه است که محال است. بنابراین، تفتازانی امکان ذاتی را با امکان وقوعی خلط کرده است.

سخن پایانی تفتازانی نیز بی پایه است؛ زیرا اگر امت اسلامی یا علمای شریعت برای دفع ضررهای ناشی
از نبودن امام کافی می بود، اصولا امامت واجب نمی شد. این در حالی است که مهم ترین دلیل وی و دیگر
دانشمندان اهل سنت بر وجوب امامت این است که اگر امام نباشد، برای جامعه اسلامی ضررها و مفاسد
مهمی پیش خواهد آمد و چون دفع این گونه ضررها و مفاسد در شریعت اسلام واجب است، پس نصب
امام نیز واجب است. اصولاً اجرای حدود الهی توسط عموم امت یا علمای اسلامی امکان پذیر نیست و به
هرج و مرج می انجامد و امامت و رهبری یگانه دستگاه لازم برای تحقق بخشیدن به هدف مزبور است.

سیف الدین آمدی در تبیین وجوب وجود امام در بین امت اسلامی گفته است:

می دانیم که مقصود شارع از اوامر و نواهی، تشریع حدود و قصاص و احکام مربوط به
معاملات و زناشویی و احکام جهاد و برپایی شعایر اسلامی در اعیاد و جمعه ها، همگی برای
اصلاح معاش و معاد مسلمانان بوده است و این هدف جز با وجود امامی مطاع از جانب شرع
که مسلمانان زمام امور خویش را به دست او بسپارند، تحقق نخواهد یافت. بدین جهت
گفته اند: «الدین اسٌّ والسلطان حارسٌ؛ دین اساس است و زمامدار نگهبان آن.»

بر این اساس، نصب امام از مهم ترین مصالح مسلمانان و بزرگ ترین ارکان دین است.(۴۹)

دلیل وجوب امامت بر شمرده و گفته است:

چون شارع به اقامه حدود و حفظ مرزها و آماده بودن سپاه برای جهاد با دشمنان و بسیاری از امور
مربوط به حفظ نظام امر کرده است، اموری که جز با امام انجام شدنی نیست، و از طرفی، آن چه واجب
مطلق بدون آن تحقق نمی یابد، واجب است، پس وجود امام نیز واجب است.(۵۰)

اشکال دوم

اگر امام به خاطر آن که عهده دار اداره جامعه اسلامی و مجری احکام و حدود الهی است باید معصوم
باشد، حکام و والیان منصوب از سوی او نیز باید معصوم باشد؛ زیرا آنان نیز به نمایندگی از امام عهده دار
امور مزبورند.

ولی امامیه به چنین لازمی ملتزم نیستند و بطلان لازم دلیل بر نادرستی ملزوم است. امام الحرمین جوینی در
این باره گفته است:

کل ما یحاولون به اثبات عصمه الإمام یلزمهم عصمه ولاته و قضاته و جباته للأخرجه(۵۱)

گردآورندگان خراج از سوی او را هم اثبات کنند.

پیش از وی ابوبکر باقلانی نیز به گونه ای این اشکال را یادآور شده است، وی گفته است: همان گونه که امیر
سپاه، قاضی، گردآورنده خراج و صدقات از جانب امام لازم نیست معصوم باشند، معصوم بودن امام نیز
لازم نیست؛ زیرا او در این گونه امور وظیفه ای بیش از آن چه نمایندگان او انجام می دهند، بر عهده ندارد».(۵۲)

(۵۳)

اشکال را به گونه ای متفاوت با آن که در کلمات متکلمان اشعری آمده، مطرح کرده است. وی می گوید:

امامیه، امیرانی را که امام تعیین می کند معصوم نمی دانند، بنابراین، با این که امیر با افراد
تحت امارت خود از نظر معصوم نبودن همانند است، ولی در اجرای حدود و احکام الهی از
آنان ممتاز است، و هرگاه از امیر گناهی سر زند که مستحق اجرای حد باشد، توسط امام عزل
می شود. امام نیز هر گاه چنین گناهی مرتکب گردد، توسط امت عزل خواهد شد. بنابراین،
معصوم نبودن امام با این که او نسبت به اجرای احکام و حدود الهی بر دیگران ممتاز است،
منافات ندارد.(۵۴)

ارزیابی

با دقت در سخنان متکلمان امامیه، روشن می شود که نکته اساسی در برهان امتناع تسلسل بر لزوم
عصمت امام هیچ کدام از نکاتی که در عبارت های یاد شده آمده نیست؛ یعنی آنان از این نظر که امام، مجری
احکام و حدود الهی یا عهده دار امور مربوط به نظام سیاسی جامعه اسلامی است، عصمت را برای امام
واجب ندانسته اند تا گفته شود: والیان و امیرانی که امام بر می گزیند، نیز عهده دار چنین اموری هستند، پس
باید آنان نیز معصوم باشند.

نکته اساسی در استدلال آنان این است که خواه وجوب امامت را بر اساس قاعده لطف تبیین کنیم خواه
بر اساس این که امامت مقدمه تحقق یافتن مقاصد شریعت در زمینه حفظ نظام اجتماعی امت اسلامی است،
در هر حال، آن چه زمینه ساز این جنبه ها است، دو چیز می باشد: یکی این که افراد جامعه اسلامی مکلف به
تکالیف الهی اند.

دیگری این که آنان خطاپذیر و غیرمعصومند. نقش عدم عصمت، به ویژه در باره برپایی حدود اسلامی
آشکار است. بنابراین، معصوم نبودن مکلفان ـ دست کم ـ یکی از اسباب نیازمندی افراد جامعه اسلامی به
امام است. هرگاه امام معصوم نباشد این سبب در او نیز موجود است و او هم به امام نیاز دارد که لازمه آن
تسلسل محال است.

بنابراین، اشکال متکلمان اشعری و معتزلی ـ با تعبیرهای گوناگون آن ـ بر برهان امتناع تسلسل بر
عصمت امام از بی دقتی در رکن اساسی استدلال متکلمان امامیه سرچشمه می گیرد.

اشکال سوم

راه رهایی از تسلسل در باب امامت تنها معصوم بودن امام نیست؛ زیرا اگر اجماع امت را معصوم از خطا
بدانیم، می توان گفت: اگرچه امام معصوم نیست، ولی چون امت معصوم است و بر گفتار و کردار امام
نظارت دارد، خطاهای احتمالی امام را به وی گوشزد می کند و اگر اعتنا نکند، وی را از مقام امامت عزل
می کند و فرد مناسب دیگری را به امامت بر می گزیند.(۵۵) بر این اساس، امام برای هر یک از افراد امت لطف
است و مجموع امت برای امام لطف می باشند و چون جهت مختلف است، دور لازم نخواهد آمد.(۵۶)

ارزیابی

فرضیه جایگزین کردن عصمت اجماع امت به جای عصمت امام پذیرفتنی نیست؛ زیرا مجموع امت
بدون در نظر گرفتن امام معصوم نیست. چرا که از نظر شیعه حجیت و عصمت اجماع به خاطر حجیت و
عصمت امام است و از نظر اهل سنت نیز چون امام یکی از افراد امت است، بدون او اجماع تحقق
نمی یابد.(۵۷)

اشکال چهارم

همان گونه که فرض معصوم نبودن امام مستلزم تسلسل در مورد امام است، فرض معصوم بودن امام نیز
مستلزم یکی از دو مطلب است: یکی معصوم بودن امت و دیگری تسلسل در مورد مأموم (امت)؛ زیرا امام
در صورتی لطف است که دست او در اداره جامعه باز باشد و بتواند رفتار جامعه را تحت کنترل خود قرار
دهد. تحقق این امر در گرو آن است که امت معصوم باشند و از اطاعت امام روی بر نتابند که واقعیت چنین
نیست. از سوی دیگر، تسلسل در وجود امت نیز باطل است. بنابراین، لطف بودن امام معصوم که مورد
اعتقاد شیعه است، نیز باطل است.(۵۸)

ارزیابی

تحلیل یاد شده مبنای استواری ندارد؛ زیرا وجود امام معصوم به خودی خود لطف است و تصرف او در
امور جامعه لطف دیگری است. به دیگر سخن، لطف بودن امام معصوم را می توان از دو سویه مطالعه کرد؛
یکی از سویه ظاهری و سیاسی یعنی کنترل اعمال و رفتار جامعه و دیگری از سویه باطنی و معنوی. باز
بودن دست امام مربوط به سویه نخست است.

ولی از سویه دوم اعتقاد و باور مردم به وجود امامی معصوم که در پیدا و پنهان، موازین شریعت را
رعایت می کند و گفتار و کردار او مظهر و معیار حق است، در عقیده، اخلاق و رفتار آنان تأثیرگذار است.
گذشته از این که او از طریق ولایت و هدایت تکوینی نیز نفوس آماده و شایسته را به کمال می رساند.

آری، تحقق کامل لطف امامت در گرو آن است که امت از او اطاعت کنند و اوامر و نواهی او را گردن نهند،
ولی اگر چنین نکردند، محرومیت از لطف کامل امامت به خود آنان بر می گردد و نه به امام مربوط می شود،
نه به خداوند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.