پاورپوینت کامل سطوح، ابعاد و گستره عدالت در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سطوح، ابعاد و گستره عدالت در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سطوح، ابعاد و گستره عدالت در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سطوح، ابعاد و گستره عدالت در حکومت مهدوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۹۵
اشاره:
آن چه در این نوشتار بدان پرداخته شده، موشکافی و بررسی سطوح، أبعاد و گستره عدالت
در حکومت حضرت مهدی(عج) می باشد.
سطوح عدالت، فردی، اجتماعی و تاریخی دانسته شده، امّا از آنجا که تمام مکاتب لاف
برقراری عدالت اجتماعی را می زنند به ابعاد عدالت اجتماعی پرداخته شده و تفاوت آن
در دو جامعه مهدوی (اوج جامعه توحیدی انبیاء) و جامعه ابلیسی روشن شده است. در
جامعه مهدوی بر خلاف جامعه شهوت و لذّت ابلیسی که رفاه و لاف عدالت اقتصادی بُعد
اصلی است، عدالت سیاسی و عدالت فرهنگی در قلّه اهمیّت می باشد.
برای روشن شدن ابعاد در این دو جامعه، در مقدمه به تفاوت جامعه توحیدی و الحادی در
علّت فاعلی، مادّی، صوری و غایی پرداخته شده تا روشن شود که عدالت اجتماعی در هر یک
از این دو جامعه، هم آغوش نوع پرستش اجتماعی است و با پرستش خدا یا پرستش انسان سیر
همسری دارد.
در بخش پایانی مقاله نیز گستره جغرافیایی و گستره انسانی عدالت نمایان شده است.
در همه این بحث ها در ساحل معارف اهل بیت : از صدف روایاتِ دریای وجودشان گوهرهایی
برگرفته شده است.
دریچه:
یکی از واژه هایی که بشر همیشه با آن انس ویژه ای داشته، واژه عدالت است.عدالت،
آزادی ،امنیت، آسایش، آرامش و … از کلید واژه های حیات انسانی و از آرزوهای
آغازین حیات اجتماعی بشر بوده و هست. اما این آرزوی آدمی ناظر به مفهوم عدالت
نبوده، بلکه تحقق آن را همواره آرزو می کرده است و آن چه این واژه را در نظر او
زیبا و با شرافت جلوه می داده، آرزوی دیدن عدالت در تمام مناسبات حیات بوده است. در
مقابل ، آن چه خاطر انسان را ازخاطره زندگی مشمئز می کرده، دیدن ظلم و تبعیض در
مناسبات و تصرفات آدمی بوده است.
آن انس و این اشمئزاز، سبب می شده است که بشر به دنبال دستی از پس غیب باشد تا
بیاید و عدالت را به او تقدیم کند و همین، راز تمسک آدمی به هر مدّعی و هر شعاری به
عنوان موعود و بشیر عدالت می باشد. این موعودها یک بار در لباس شخص ظاهر شدند و یک
بار در لباس مکتب و ایدئولوژی. یک بار با شعار توسعه و دموکراسی و لیبرالیسم در سه
بعد اقتصادی و سیاسی و فرهنگی خود را به بشر عرضه کردند و یک بار در مانکن های به
ظاهر زیبای جامعه اشتراکی ، اقتصاد اشتراکی و همه چیزِ اشتراکی.
همه این ها را بشر تجربه کرده است و آن چه یافته، دروغ است و جامعه طبقاتی و حقوق
سرمایه داران و فقر و محرومیت از حقوق اجتماعی و شکاف و شکاف بیش تر. آن چه هنوز
بشرآن را به بوته آزمایش نسپرده است، تعالیم انبیا و اولیای الهی در باب عدالت
است . تاریخ آدمی از این تعالیم بیگانه نیست و کسانی را از آدم تا محمد(ع)و از علی
تا عسکری: به چشم رصد کرده است و دیده که تعالیمشان در باب عدالت، بالاتر از توسعه
یا اشتراک است . آن ها در پی باروری انسان با عدالت بوده اند، نه این که چوب حراج
بر انسانیت او بزنند و عدالت را در حدّ رفاه و نظم اجتماعی و حقوق اکثر و … تنزل
دهند تا بتوانند از انسان، حیوانی متکامل تر با ابزاری پیچیده تر و با درندگی
بیش تر بپرورانند. امّا همه این زیبایی ها و جلوه ها تنها بخش اندکی از عمر بشر را
در برگرفته و تنها مقاطع کوتاهی از زندگی اجتماعی آدمی با عدالت انبیا و اولیا به
نور نشسته است. چرا که همیشه طواغیت، مترفان و سران باطل سدّ راه رشد و تکامل و
عدالت گستری انبیا و اوصیای آن ها بوده اند. از این رو، بشر هنوز منتظر است و
چراغ امید در روح و فکر او به خاموشی نگراییده است و ندای موعود اصلی و حقیقی را
هنوز از فطرت و عقل خود به ترنم می شنود و عزم این دارد که به بزم این موعود چنگ
زند. شیعه این موعود را (( مهدی)) می نامد و او را خوب می شناسد و با او انس و
الفتی دیرین دارد.
ما در این نوشتار به عدالت در حکومت این موعود می پردازیم و گستره و ابعاد عدالت او
را از کلمات اجدادش استخراج خواهیم کرد تا بفهمیم تفاوت عدالت او در ابعاد و سطوح و
گستره با عدالتی که دیگران نوید آن را داده اند، چیست و تا کجاست.
قبل از پرداختن به بحث اصلی، باید مفاهیم و تعاریف واژه های بحث در فرهنگ انبیا و
اولیا روشن شود. چرا که عدالت مهدوی همان عدالت انبیا و اولیا است که او وارث
آدم، نوح، ابراهیم و… ، محمد، علی، فاطمه و… : می باشد.
۱. حقیقت و مفهوم عدالت و قسط در فرهنگ انبیا و اولیا
وقتی از عدالت در فرهنگ انبیا سخن می گوییم، واژه قسط هم دوشادوش آن به ذهن می آید.
حال آیا این دو واژه مترادف هستند یا تفاوت معنایی دارند ؟ در آیات قرآن، پیامبر
اکرم (ص) به عنوان شأن رسالت و شریعتش امر به عدل شده است:
] …و قل آمنتُ بما أنزل الله من کتابٍ و اُمرت لأعدِلَ بینکم…[[۱]
(( …و بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده، ایمان آوردم و مأمور شدم که میان شما
عدالت کنم…))
در جای دیگر خداوند به پیامبر۶ خود می گوید:
]قل أمر ربّی بالقسط…[[۲]؛ (( به مردم بگو: پروردگارمن به قسط امر نموده است…
.))
و در آیه دیگر، اقامه قسط به عنوان هدف بعثت رسولان بیان شده است:
] لقد ارسلنا رسلنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس
بالقسط…[[۳]
به راستی ما پیامبران خود را با دلایل آشکار فرستادیم و با آنها کتاب و ترازو را
فرود آوردیم تا مردم به قسط قیام کنند…
نکته ای که از تتّبع آیات به دست می آید این است که در بسیاری از موارد که قسط به
عنوان هدف بعثت انبیا مطرح شده یا مؤمنان تکلیف به قسط شده اند، سخن از (( اقامه و
برپایی)) است. شاید از این مطالب بتوان نتیجه گرفت که: قسط همان عدل است با این
تفاوت که قسط شکل اجرایی و عینی عدل می باشد. یعنی وقتی عدل شکل اجتماعی و بروز و
ظهور خارجی یافت، از آن تعبیر به قسط می شود و بدین جهت است که قسط متعلق اقامه
قرار گرفته و به عنوان غایت و هدف ارسال رسولان بیان شده است.
۲. تفاوت عدالت اجتماعی در جامعه توحیدی با عدالت اجتماعی در جامعه الحادی
در مقدمه قبل روشن شد که قسط در فرهنگ توحیدی مترادف است با عدالت اجتماعی. حال سخن
در این است که آیا عدالت اجتماعی در جامعه توحیدی و الحادی یکسان است ؟ و اگر یکی
است، چرا عدالت اجتماعی و اقامه قسط به عنوان اهداف بعثت رسولان آمده است؟ یعنی اگر
بشر خود می تواند با عقل جمعی و قراردادهای اجتماعی ، عدالت اجتماعی را برقرار کند،
پس چرا در آیات قرآن، اقامه قسط جزء اصلی ترین و محوری ترین اهداف انبیا بیان شده
و حتی إنزال کتب آسمانی و میزان و در یک کلام وحی، به عنوان ابزار اقامه قسط شمرده
شده است؟
برای این که تفاوت عدالت اجتماعی در دو جامعه روشن شود باید چند مطلب را بررسی
کنیم.
۱/۲ نسبت عدالت اجتماعی با پرستش اجتماعی حول محور ولیّ الهی یا ولیّ طاغوت
۱/۱/۲ تفاوت جامعه توحیدی و جامعه الحادی
هنگامی که افرادی دارای تمایلات روحی واحد و گرایش های فکری واحد و تصرفات خارجی
واحد باشند، به هم پیوند می خورند و جامعه را می سازند. یعنی هر جامعه ای از ترکیب
و تقوم سه نظام تشکیل یافته است به طوری که اگر عده ای بتوانند تمایلات و
انگیزه های خود را از یک سو، اندیشه و افکار خود را از سوی دیگر و تصرفات و
رفتارهای خود را با هم هماهنگ نمایند، جامعه تشکیل می شود و از این هماهنگی ، نظام
انگیزه ها و تمایلات اجتماعی (نظام اراده) و نظام فکری و نظام تصرفات اجتماعی شکل
می گیرد.
اما آن چه می تواند بین این سه ، وحدت و هماهنگی ایجاد کند خود این ها نیست. این ها
تا بر محور واحدی شکل نگرفته باشند متشتت خواهند بود و تفاوت دو جامعه توحیدی و
الحادی در این سه نظام ، در تفاوت محور است .
جامعه توحیدی و الهی بر محور پرستش حضرت حق و عبودیت و تکامل قرب شکل می گیرد و
آن چه این سه نظام را هماهنگ می کند و جهت می دهد همین محوریت قرب حضرت حق به
سرپرستی ولیّ خدا است. اما جامعه الحادی بر محور پرستش طاغوت و پرستش انسان و
انانیت بشری به سرپرستی ابلیس شکل می گیرد و هماهنگ کننده نیز همین محور می باشد.
آن چه این تفاوت در محور را در دو جامعه ایجاد کرده، دونوع نگرش به انسان است. در
نگرش الهی به انسان ، انسان از منزلت خلیفه اللهی برخوردار است. از این رو، انسان
باید از یک مصرف کننده صِرف نعم الهی بالاتر رود و سطح حضورش در جامعه، تاریخ و
هستی از چریدن و لذت مادی بردن ارتقا پیدا کند و خود را از حضور مبتنی بر تحقیر
انسانیت و تنزل انسانیت به بهیمیت برهاند و در نظام اختیارات و فاعلیت خود در جامعه
، تاریخ و هستی توسعه ایجاد کند و حضوری مبتنی بر تصمیم و عزم برای به فعلیت رساندن
خلیفه اللّهی و رسیدن به قرب داشته باشد. انسان در جامعه توحیدی بالاتر از دهن و
دامن است.
اما انسان در جامعه الحادی و با نگرش مادی و به برکت مکتب اصالت انسان (امانیسم) به
دنبال توسعه لذّت ها و شهوات روز افزون مادی است . او خود بنیادی و عقل بنیادی را
بر خدا بنیادی ترجیح داده و اصالت لذت مادی را برابر اصالت لذت پرستش و قرب، عَلَم
کرده است و اصالت رفاه مادی را در برابر اصالت سعادت جست وجو می کند .
بنا بر این، آن چه دو جامعه الحادی و الهی را از هم متمایز می کند، تفاوت در محور
پرستش و تفاوت در پذیرش ولایت ولیّ خدا یا ولایت ابلیس برای سرپرستی جامعه است و
آن چه تاریخ را صحنه درگیری این دو جامعه و جبهه قرار داده، همین تفاوت در محور
پرستش است و تفاوت در نظام تمایلات ،افکار و افعال به تبع تفاوت در پذیرش ولایت خدا
یا شیطان است.
از این مطالب چند نکته روشن می شود:
۱- جامعه که حاصل عبادت اجتماعی برای پرستش ولایت شیطان یا ولایت الهیه است، امری
حقیقی می باشد که از هماهنگی تمایلات و اندیشه ها و تصرفات حول محور واحد تشکیل می
یابد به طوری که تمایلات و اراده هر فرد در فعل کلّ حضور دارد و شریک در فعل کلّ
است. یعنی هویت جامعه، وحدت یافتن تعلق ها و پیدایش یک مرکب جدید است به طوری که
وجود جامعه متقوم به وجود افراد و عناصر است و وجود قدرت عناصر هم متقوم به وجود
جامعه است.
۲- پرستش دو گونه فردی و اجتماعی می باشد . در پرستش فردی که فرد با معبود خود
ارتباط دارد فقط خود او مسؤول است و از نیت ، اراده و رفتار فرد سؤال می شود نه از
نظام. ولی در پرستش اجتماعی، کلّ نظام مشارکت دارد و از هر فردی به میزان قدرتی که
در نظام به شراکت گذاشته و به میزانی که در رشد و انحطاط کلّ مؤثر بوده, سؤال می
شود به طوری که می توان هر فرد را نسبت به فعل کلّ و جامعه پاداش داد یا مؤاخذه کرد
و از این جاست که در نصوص دینی ما، هم فرد کتاب و نامه عمل دارد و هم امّت و
جامعه.[۴]
۳- پرستش اجتماعی در دو جبهه حق و باطل صورت می گیرد که اولی به دنبال توسعه
تمایلات و افکار و تصرفات در جهت قرب و عبودیت به سرپرستی اولیا و انبیا است و
دیگری به دنبال توسعه ابعاد روحی ، فکری و عملی در جهت و با محوریت لذت مادی و
پرستش خود و ابلیس است.
۲/۱/۲ رابطه عدالت با پرستش اجتماعی در جبهه حق و باطل
حال سخن این است که پرستش اجتماعی که حاصل ترکیب سه نظام است، در مرحله اول با چه
ابزاری تحقق و در مرتبه بعد، تکامل پیدا می کند؟
پرستش اجتماعی اگر بخواهد صورت عینی پیدا کند و وصف حکومت شود، باید بتواند عدالت
را در جامعه نهادینه کند. یک حکومت وقتی می تواند امیال و افکار و اعمال را برای
هدف خود به کار اندازد که عدالت را در جامعه اقامه کند. یعنی پیش شرط تکامل یک
جامعه بر محور پرستش ابلیس یا خدا ، برقراری عدالت بر اساس انسان شناسی آن جامعه
است. مثلا در جامعه الهی که هدف جامعه، رشد و تکامل قرب است، این رشد نمی تواند
جنبه عینی پیدا کند مگر این که عدالت الهی در این جامعه گسترش یابد. در چنین
جامعه ای وقتی تکامل قربی پدید می آید که افراد جامعه ، همه امکان به کارگیری
اختیارات و فاعلیّت های خود را داشته باشند (عدالت سیاسی) و همه امکان استفاده از
آموزش و اطلاعات و کسب فضائل را داشته باشند (عدالت فرهنگی) و همه امکان استفاده از
امکانات و ثروت را بدست آورده باشند(عدالت اقتصادی). در چنین جامعه ای چون هدف
تکامل الهی انسانهاست، باید عدالت در سه بخش توزیع اختیارات اجتماعی، توزیع
معرفت ها و آگاهی ها و توزیع امکانات و برخورداری ها اجرا شود.
محور عدالت در عدالت الهی، اصالت معنویت، ارزش ها و قرب در تنظیمات سیاسی، فرهنگی و
اقتصادی است. اما محور و اساس در جامعه الحادی و نظام های مادی، لذت بیشتر از ماده
و دنیا است. از این رو، عدالت اجتماعی غالباً به عدالت اقتصادی تفسیر می شود. یعنی
عدالت را از طریق توزیع ثروت جست وجو می کنند و اگر سخن از عدالت سیاسی و فرهنگی
زیر لوای دموکراسی و لیبرالیسم به میان می آید یک شوخی بیشتر نیست. چرا که مناصب
اجتماعی به دست همان سرمایه داران و کارتل های اقتصادی است و لیبرالیسم نیز چیزی جز
هرزگی فرهنگی، به جای عدالت فرهنگی، برای رسیدن کارتل ها به مقاصد اقتصادی نیست.
این عدالت هیچ گاه نمی تواند صورت عینّیت به خود گیرد؛ چرا که محور جامعه و جبهه
الحاد، حرص به دنیا است نه ایثار و تعاون و با وجود حرص به دنیا، دیگر جایی برای
توزیع عادلانه ثروت باقی نمی ماند. از این رو در عدالت غربی آن چه در تعریف عدالت،
محور است اصالت سود می باشد.
خلاصه بحث: در نظام قرب گرا و خدا محور، عدالت صرفاً هدف نیست؛ بلکه راهی است برای
تکامل قرب به سوی حق، و در نظام بت گرا و انسان محور، عدالت به نقیض خود یعنی اصالت
سود و لذت بیشتر تعریف می شود.
توسعه الهی عدالت اجتماعی پرستش اجتماعی قرب به خدا
۲/۲ خصوصیات و شاخصه های عدالت اجتماعی در جامعه انبیا و اولیا
از بحث های گذشته روشن شد که عدالت اجتماعی همه جانبه و فراگیر تنها با تمسک به وحی
و معارف انبیا و اولیا امکان پذیر است و استقرار عدالت اجتماعی در این جامعه مساوی
است با نوسازی معنوی جامعه. روشن شد که ویژگی چنین عدالتی عبارت است از:
۱- تکامل و گسترش دیانت و معنویت(تکامل قرب)؛
۲- فقر زدایی به معنای عام آن در توزیع عادلانه سهمِ تأثیر در حیات اجتماعی، توزیع
عادلانه آموزش و فرهنگ و توزیع عادلانه ثروت و امکانات؛
۳- تبعیض زدایی؛
۴- فضیلت مجاهدت و ایثار اجتماعی؛
۵- فضیلت زهد اجتماعی؛
۶- فضیلت برّ و تقوا.
اصل بحث:
حال بعد از این بحث فلسفی- جامعه شناختی در مورد مفهوم عدالت اجتماعی در دو جبهه
انبیا و جبهه طواغیت، وارد بحث اصلی یعنی گستره و ابعاد عدالت مهدوی در حکومت حضرت
مهدی(عج) می شویم. چرا که جامعه آرمانی وجود مقدس امام زمان همان جامعه آرمانی
انبیا و اوصیای آن ها است و به تبع آن، عدالت آرمانی جامعه مهدوی همان عدالت آرمانی
جامعه نبوی است با این تفاوت که جامعه مهدوی، اوج بعثت انبیا و در واقع، ثمره تامّ
و تمام آن تلاش ها و خون دل خوردن ها است. در جامعه مهدوی و به برکت عدالت مهدوی،
انسان بعثتی دوباره از خاک به افلاک دارد. در جامعه موعود حتی تعاریف هم عوض
می شود، تعریف انسان، تعریف عدالت، تعریف لذت و… یعنی انسان ممکن است به دنبال
لذّت باشد، ولی این لذّت چیزی جز لذت عبودیت نیست. یعنی مصداق این فرمایش می شود
که:
أستغفرک مِنْ کلّ لذّه بغیر ذکرک و من کلّ سُرور بغیر قُربک و من کلّ راحه بغیر
اُنْسک و مِنْ کلّ شغل بغیر طاعتک.
در جامعه موعود، تمام ابعاد و لایه های زندگی انسان، آهنگ عدالت در جهت عبودیت
می گیرد و مصداق سخن امیرمؤمنان(ع) می شود که:
(( … حتی تکونَ أعمالی وأورادی کلّها ورداً واحداً و حالی فی خدمتک
سرمداً….))[۵]
۱. سطوح عدالت در حکومت مهدوی
عدالت در جامعه مهدوی در سه سطح تاریخی، اجتماعی و طبیعی(فردی) خود را به تمام
مدعیان عدالت نشان می دهد و روشن می سازد که عدالت در این جامعه، انسان را بالاتر
از طبیعت می بیند. عدالت مهدوی به نیاز فردی، طبیعی و غریزی انسان نظر دارد و در
مقابل هر خصلت طبیعی و غریزی، حقی را قائل است و عهده دار پاسخ گویی به این حق
طبیعی است. این سطح عدالت زمینه ساز پرستش فردی و تسهیل کننده تحصیل پرستش فردی
است. اما عدالت مهدوی در این سطح نمی ماند و به جامعه راه پیدا می کند. چرا که بر
اساس انسان شناسی الهی بسیاری از استعدادهای آدمی در بستر جامعه رشد می یابد. عدالت
مهدوی در این سطح هم باقی نمی ماند؛ بلکه سطحی دیگر از عدالت نیز در حکومت مهدوی
محقق می شود و آن عدالت تاریخی است. در زمان حضرت با وقوع رجعت انسانها – که بهترین
خوبان تاریخ و بدترین بدان تاریخ سر از قبر بر می دارند- حضرت از اولیای طاغوت و
جبهه تاریخی باطل انتقام خواهند گرفت و عدالت قضایی را در مورد آن ها اجرا خواهند
کرد.
در روایاتی که به توصیف عصر ظهور پرداخته، هر سه سطح عدالت مورد توجه قرار گرفته
است. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است:
إذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فی أیّامه الجور و أ منت به السُبل و أخرجت
الارض برکاتها و رُدّ کلّ حق إلی أهله و لم یبق أهلُ دین حتی یظهروا الاسلام و
یعترفوا بالایمان … .[۶]
آن گاه که قائم قیام کند ، به عدالت حکم راند و در زمان او، ستم رخت بربندد و به
واسطه او، راه ها ایمن شود و زمین برکاتش را بیرون ریزد و هر حقی به صاحب آن
برگردانده شود و پیروان تمام ادیان، اسلام را اظهار و اعتراف به ایمان کنند… .
چنان که در این روایت آمده، برقراری امنیت و رجوع هر حق به صاحب آن از برکات قیام
حضرت است که هر دو از نیازهای طبیعی است . اما رجوع هر حق به صاحب آن می تواند از
حقوق اجتماعی باشد که همان عدالت اجتماعی است و می تواند از حقوق طبیعی باشد که
همان عدالت در سطح طبیعت است.
در مورد عدالت تاریخی آن حضرت چنین نقل شده است:
آن گاه که قائم خروج کند فرزندان قاتلان امام حسین(ع) را به سبب فعل پدرانشان به
قتل برساند. چرا که آن ها راضی به فعل پدرانشان هستند.
حضرت رضا(ع) در ادامه فرمودند:
و لو أنّ رجلا قُتل بالمشرق فرضی بقتله رجلٌ بالمغرب لکان الراضی عند الله عز و جل
شریک القاتل.[۷]
اگر شخصی در مشرق کشته شود و شخصی در مغرب به قتل او راضی باشد، در نزد خداوند، شخص
راضی شریک قاتل محسوب می شود.
در روایات متعدد دیگری آمده است که:
(( حضرت انتقام امام حسین(ع) را می گیرد.))[۸]
یا این که ذیل آیه ۵ سوره قصص آمده است که:
مراد از فرعون و هامان دو تن از جباران قریش هستند که حضرت بعد از زنده شدنشان از
آنها انتقام خواهد گرفت.[۹]
و در روایت دیگری آمده است که آن حضرت از بنی امیه انتقام می گیرد.[۱۰]
۲- ابعاد و عرصه های عدالت اجتماعی در جامعه مهدوی بر محور ولیّ خدا
عدالت اجتماعی در حکومت مهدوی، در عدالت اقتصادی، رفع فقر و تبعیض اقتصادی خلاصه
نمی شود؛ بلکه عدالت اجتماعی شامل چهار بُعد و عرصه خواهد شد و اتفاقاً اقامه قسط
اقتصادی در آن حکومت، بُعد تبعی عدالت اجتماعی است. در حکومت مهدوی، از تمام طبقات
اجتماع در سه بُعد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، فقرزدا
یی خواهد شد که این فقر زدایی راه تحققّ عدالت اجتماعی است. در واقع، عدالت اجتماعی
همان جنبه ایجابی فقر زدایی می باشد.
سه بعد محوری:
۱- عدالت اجتماعی در بُعد سیاسی: توزیع عادلانه اختیارات و مناصب اجتماعی یا توزیع
عادلانه قدرت.
۲- عدالت اجتماعی در بُعد فرهنگی: توزیع عادلانه آموزش و اطلاعات مناسب به مردم و
رشد فضائل و ارزش ها برای رسیدن به قرب.
۳- عدالت اجتماعی در بُعد اقتصادی: توزیع عادلانه ثروت و امکانات در جامعه.
بُعد دیگری را که به ابعاد عدالت اجتماعی می توان اضافه کرد و در روایات به آن
پرداخته شده، عدالت حقوقی و قضایی است که در واقع، درمان ظلم هایی است که در جامعه
بشری به وقوع می پیوندد.
دقیقاً در برابر سه بعد اصلی عدالت اجتماعی در جامعه نبوی ومهدوی، سه بعد و سه چهره
از جامعه شیطانی و کفر صف آرایی کرده است :
۱- کفر در رابطه با قدرت و در زمان ما در چهره دموکراسی و حکومت مردم ( طاغوت ).
۲- کفر در رابطه با لذت و در زمان ما در چهره لیبرالیسم فرهنگی (مُترَف).
۳-کفر در رابطه با ثروت و در زمان ما در چهره سرمایه داری و کاپیتالیسم (مَلأ).
تضادّ اصلی همیشه میان کفر و توحید ،مؤمن وکافر با تمام ابعادشان است .درگیری بین
جامعه نبوی و مهدوی با جامعه ابلیسی در تمام ابعاد طاغوت، مترف و ملأ بوده است.
آنان که تضاد را میان جامعه مؤمن و جامعه ملأ می دانند در واقع، تضاد را فرعی
کرده اند و به انحراف افتاده اند.
۱/۲- عدالت سیاسی بُعد اصلی عدالت اجتماعی در حکومت مهدوی
آن گاه که به تمدن غرب نگاه می افکنیم ظاهرش این است که اقتصاد و سرمایه داران نقش
اصلی را در سیاست بازی می کنند؛ یعنی اقتصاد و ثروت، توزیع کننده مناصب اجتماعی
است؛ اما با نگاهی ژرف تر می توان گفت سیاست نقش اصلی را دارد و قدرت تسخیر و غصب
مناصب اجتماعی، باعث جذب ثروت و امکانات به طرف آنها می شود و حد اقل این است که
بین چپاول ثروت و تسخیر قدرت، تعاملی وجود دارد .
اما در جامعه مهدوی و موعود که به دنبال عدالت است نه غصب، توزیع عادلانه مناصب
اجتماعی در رأس قرار می گیرد و به عنوان بُعد اصلی عدالت مطرح می شود . در این
جامعه، مناصب و اختیارات اجتماعی بر اساس میزان تقرّب اشخاص به خدا تقسیم می شود.
در چنین جامعه ای چون قرار است انسان به سعادت برسد مقرب ترین انسان ها که توانایی
ساختن جامعه مقرّبان را دارند، در قلّه مناصب اجتماعی قرار می گیرند و جامعه مهدوی،
مصداق تامّ آیه شریفه: ]…إنّ اکرمکم عند الله اَتقاکم[ [۱۱] می گردد که با
تقواترین ها به کرامت دنیا و آخرت می رسند و مستضعفان، ائمه و پیشوایان این جامعه
می شوند.[۱۲]
در روایات نیز بعضی از آیات به حکومت صالحان در زمان حضرت مهدی(عج) تأویل شده است.
مثلاً در حدیثی در ذیل آیه شریفه: ]…أنَّ الأرض یرثُها عبادی الصالحون[[۱۳]
صالحان به حضرت قائم و اصحاب ایشان تفسیر شده است .[۱۴] در این حدیث و احادیث دیگر،
صالحان و اصحاب حضرت، وارثان زمین و حکمرانان آن شمرده شده اند.
عن ابی جعفر علیه السلام فی قوله: ]ألذین إن مکّـنّاهم فی الأرض أقاموا الصلوه و
آتوا الزکاه[ قال: هذه لآل محمّد، المهدی واصحابه، یملّکهم الله مشارق الأرض و
مغاربها و یظهر الدینَ و یُمیت الله عزّوجلّ به و بأصحابه البدع و الباطل…[۱۵]
امام باقر(ع) در باره آیه شریفه (( همان کسانی که اگر در زمین به آنان توانایی
دهیم، اقامه نماز می کنند و زکات می پردازند)) می فرمایند: این آیه در مورد آل
محمّد، مهدی و اصحابش است. خداوند، شرق ها و غرب های زمین را در اختیار آنان
می گذارد، او دین را آشکار می کند. خداوند به واسطه او و اصحابش، بدعت ها و باطل ها
را می میراند… .
در حدیثی متولّیان به ولایت حضرت و شیعیان ایشان، حاکمان زمین دانسته شده اند:
عن علی بن الحسین قال: اذا قام قائمنا اذهب الله عزّ و جلّ عن شیعتنا العاهه و …
و یکونون حکّام الارض و سنامها.[۱۶]
امام سجاد(ع) می فرماید: آن گاه که قائم ما قیام کند خداوند، رنج و درد را از
شیعیان ما می برد … آنان، حاکمان و فرمانروایان زمین می شوند.
جالب این است که در بعضی از روایات حتی مصادیقی از
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 