پاورپوینت کامل عقلانیت در دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عقلانیت در دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عقلانیت در دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عقلانیت در دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۷۱

چکیده

مقاله حاضر با عنوان دکترین مهدویت و عقلانیت ابتدا ضمن توجه به ساختار مفهومی
عقل و انواع آن به تحلیل عملکرد آن میپردازد و از آنجا که بدون تحلیل و بررسی
مدرنیته به عنوان بزرگترین مدعیان عقل گرایی، نمیتوان به ارزش و اهمیت دکترین
مهدویت پی برد، از این رو در فصلی جداگانه به مباحثی چون مفهوم مدرنیته، و سیر تطور
عقلانیت در عصر روشنگری و در ادامه به تبیین محدودهی عقل مدرن میپردازد. ضمناً در
بخشی دیگر به مسئله تکامل تاریخی، و عقلانیت از منظر متفکران میپردازد، در ادامه به
بررسی ادعای بزرگ مدرنیته که همان اعلام بینیازی از وحی است میپردازد و نظریه کفایت
خرد جمعی (بسندگی عقل) را مورد مداقه قرار میدهد، و در فصل پایانی مقاله ضمن
پرداختن به جایگاه تعقل و محدوده آن در دکترین مهدویت، به مسئله بسیار مهم عدم
تعارض بین عقل و دین پرداخته شده است و به مسئله رهایی عقل از استخدام دل اشاره
میکند، چرا که مهم ترین مشکل عصر مدرنیته این است که ادعای حاکمیت عقل دارد، در
حالی که در واقع این عقل نیست که حاکم است بلکه هوا و هوس بشر است که در این عرصه
میدان داری میکند و ضمن اشاره در این فصل به کمال عقل به عنوان مهم ترین ره آورد
عصر ظهور در نهایت هم نتیجهگیری شده است که ظهور و شکوفایی عقل به معنای واقعی و
حاکمیت آن در تمامی عرصههای زندگی بشر بزرگترین ارمغان عصر ظهور است که با دست
عنایت خداوند، زمینه کمال یافتگی عقلانیت بشر فراهم میگردد؛ عقلانیتی که همواره در
پرتو نور هدایت وحی قرار میگیرد.

مقدمه

یکی از مسائل اساسی روز، بحث عقلانیت است که پیرامون آن آراء افراطی و تفریطی زیادی
ابراز شده، مدعیان عقلانیت با نقدها و چالشهای زیادی مواجه گردیدند، تا آن جا که
بعد از پافشاری مدرنیته بر بسندگی عقل برای رفع تمامی نیازهای جامعه و عدم تحقق این
ادعا، موجب گردید از سوی پست مدرنها مورد چالش قرار گیرد و ماحصل آن ایجاد تفکر
فرا مدرنیستها بود که در مقابل عقلانیت محض، مسئله گفتمان را مطرح نمودند. بشر
متحیر و سرگردان امروز متوجه گردید که تکیه بر عقلانیت و ادعای رفع تمامی نیازهای
بشر به وسیله خرد جمعی و اعلام بینیازی به وحی جز عدم یقین، سرگردانی، سیطره کمیت،
خلاء معنویت و رفاه زدگی چیز دیگری در پی نداشته است. در این برهه حساس که کلیه
نسخههای پیچیده شده توسط بشر رنگ باخته است، به نظر میرسد تبیین و توجیه و معرفی
دکترین مهدویت از منظر عقل و عقلانیت اصیل و مستحکم و تثبیت شده با مصباح وحی به
عنوان مترقیترین دکترین میتواند بهترین نسخه عملیاتی را برای درمان دردهای بشرِ
بریده شده از وحی بپیچد. دکترینی که ضمن قائل بودن به جایگاه رفیع تعقل، عقل را در
حل نیازهای واقعی انسان بسنده نمی داند، و بنا دارد با شکوفایی عقل، نیاز جدی بشریت
به دین را احیاء نماید و با تسلیم انسان در برابر فرمان های الهی، مسیر حرکت به سمت
صلح جهانی و جامعه پر از عدل و داد را که آرمان همیشگی بشر بوده است، تحقق بخشد.

مفهوم عقل

عقل، واژهای عربی است که از جهت معنای لغوی با عقال تناسب دارد و عقال یعنی زانو
بند شتر، که به وسیله آن، زانوی شتر سرکش بسته میشود و طغیانگریاش مهار میگردد. عقل
در لغت یعنی امساکو استمساک و یا عقد و امساک.

در کتب لغت از نظر اصطلاحی هم این واژه مورد بحث قرار گرفته است و معانی چون قوه
شناسایی مجهولات و حابس از اقوال و افعال مذموم و یا نوری روحانی که نفس به وسیله
آن، علوم بدیهی و نظری را درک میکند… و گاه از عقل حالتی مقدماتی برای ارتکاب خیر
و اجتناب از شر اراده میشود.

در نتیجه میتوان گفت معنای اصلی عقل، با توجه به مفهوم عقال بستن و بازداشتن
است و به زانو بند شتر هم از این جهت عقال میگویند که شتر را از حرکت بی جا منع
میکند. به بیان دیگر عقل دارای دو گونه کارکرد علمی و عملی است. از یک سو قادر است
که حق و باطل را در عرصه نظر تشخیص دهد و از سوی دیگر خیر و شر را در قلمرو عملی از
یک دیگر بازشناسی نماید. به همین دلیل عقل گاهی منشأ فعالیتهای علمی عقل نظری و
گاه مبدأ فعالیتهای عملی عقل عملی است.

انواع عقل

عقل در اصطلاح به عقل نظری و عقل عملی تقسیم میشود: عقل نظری، راهنمای اندیشه بشر
است. و عقل عملی، راهبر انگیزه او، عقل نظری نیرویی است که با آن هستها و نیستها و
بایدها و نبایدها درک میشود و عقل عملی نیرویی است که با آن عمل میشود. امام
صادق(ع) در تبیین عقل فرمودند:

العقلُ مَا عُبِدَ به الرَّحمن واکتُسِبَ به الجنان.

مقصود از این عقل، عقل عملی است که با صِرف درس خواندن به دست نمیآید. آموختن دانش،
عقل نظری را کامل میکند. اما عقل عملی با تمرین مکرر عمل صالح، به کمال میرسد.

عقل عملی، اصطلاح دیگری نیز دارد که به لحاظ معقول یعنی حکمت عملی؛ منطق باید و
نباید، نام گذاری میشود. به طوری که معرفت آن چه باید انجام شود و آن چه نباید
انجام شود، عقل عملی نام دارد.

کارکرد عقل

عقل کارکردهای متفاوت و مختلفی در زندگی بشر دارد، که به چند عملکرد اساسی و مهم
عقل در این بخش از نوشتار میپردازیم:

۱. اعتدال بخشی و هم آهنگی بین اندیشه و انگیزه

عقل نیروی راهنما و راهبر اندیشه و انگیزه است و وظیفه اصلی او هم آهنگ ساختن این
دو است. بدین منظور، نخست عقل نظری، اندیشه را از وسوسههای حس و وهم و خیال
میرهاند، ولی از آنها به کلی دست نمیشوید، بلکه با تعدیل این امور از آنها بهره
میبرد و از افراط و تفریط میپرهیزد.

۲. کنترل نیروی حس و خیال

حس و وهم و خیال، چونان مرکبهایی راهوار، در خدمت انسان در آیند و عقل به اندیشه
میآموزد که زانوی این نیروهای چموش و سرکش را عقال کند، و از آن بهره عالمانه برد.
عقال کردن یعنی بستن زانوی جانور چموش، چنان که عقل نیز زانوی جهل سرکش را در بخش
دانش و زانوی جهالت عنان کش را در بخش منش رام و تعدیل و تنظیم مینماید.

۳. تعدیل شهوت و غضب

عقل عملی، زانوی شهوت و غضب را عقال میکند تا انسان از این مرکبهای راهوار و تعدیل
شده نیز به درستی بهره گیرد. از آن پس انسان خردمندانه تصمیم میگیرد و به جا عمل
میکند.

استاد فرزانه جوادی آملی بر این باور هستند که:

اگر شهوت و غضب لجام زده شود، به نام جاذبه و دافعه یا تولی و تبری، در خور انسان
سالک صالح قرار میگیرد. آن گاه او خواهد دانست که از چه کسانی بیزاری جوید و به چه
کسانی ارادت ورزد. شهوت و غضب لجام گسیخته، انسان را از حیوانات پستتر میکند و
زندگی او را به سطح نباتی تنزل میدهد مانند نهال سبز و برومندی که جذب و دفعی
خردمندانه ندارد و هر چیزی را جذب میکند و دیری نمیپاید که مواد سمی از راه ریشه
جذب بدنه آن میشود و او را پژمرده و خشک میکند.

ایشان در ادامه میفرمایند:

بارگاه منیع عقل نظری و عملی در موحد کامل به یک منظر باز میگردد و دانش او عین
قدرت و اراده و عملش همان عمل او خواهد بود. جز به خیر و حق نمیاندیشد و جز به صلاح
و فلاح عمل نمیکند. و نیز به محض اندیشیدن مصلحت خیری، تصمیم میگیرد و آن را به کار
میبندد.

۴. عقل احیا کننده ارزشهای اخلاقی

در اصول کافی تمثیل عجیبی در باب عقل مطرح است، مبنی بر این که خداوند سبحان به
حضرت آدم(ع) میفرماید که یکی از سه عامل عقل، دین و حی را انتخاب کند و
بپذیرد. حضرت آدم(ع) عقل را انتخاب میکند.

در این تمثیل از قول دین و حی نقل میشود که ما مدافع عقل هستیم و مأموریم که
هر جا عقل باشد، همراه او باشیم. پس تعقل، اساس حی و ارزشهای انسانی و دین
است. عامل مهمی که در سعادت و عاقبت به خیری و یا شقاوت انسان اثر دارد و دین هم بر
آن تأکید میکند تعقل و عدم آن است. و عقل مهم ترین عامل برای احیاء ارزشهای اخلاقی
و حاکمیت بخشی به آنها در زندگی بشر است، چرا که هر جا عقل باشد، ارزشهای اخلاقی هم
حضور خواهد داشت.

۵. عقل و تصمیمگیری

مبنای رفتارهای انسان تصمیم است و اساس هر تصمیم درست هم بر تفکر و تعقل سالم است.
دین به ما آموزش میدهد که چگونه تفکر سالم داشته باشیم و چگونه از این تفکرات گزینش
طریق کنیم. بررسی راههای مختلف ارایه شده توسط فکر، ارزش گذاری آن راه ها و گزینش
احسن، کار عقل است.

عاملی که تصمیم اتخاذ شده را به عرصه ظهور و محقق میرساند (حوزه اجرا) عقل است.
علاوه بر این به دلیل آن که اساس دیانت بر تعقل و تفکر استوار است، سرنوشت انسان
هم با تعقل رقم میخورد.

وَ قالُوا لَوْ کُنّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِF؛

میگویند اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل میکردیم در میان دوزخیان نبودیم.

آیه به خوبی نشان می دهد که نداشتن گوش شنوا و یا تعقل موجب جهنمی شدن

فرد میشود.

عقلانیت و سیر تطور آن در عصر روشنگری

از آن جا که بدون بررسی عقلانیت و سیر تطور آن بالاخص در عصر روشن گری نمیتوان به
بررسی پاورپوینت کامل عقلانیت در دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint پرداخت. از این رو در این فصل از نوشتار به بررسی
مباحثی پیرامون عقلانیت و سیر تطور آن در عصر روشنگری می پردازیم.

مفهوم مدرنیته

واژه مدرن به معنای اکنونی، امروزی و جدید است، در قرن پانزدهم مقارن با دوره
رنسانس، مدرن در نقطه مقابل وسط قرار داشت. در قرن شانزدهم و هفدهم به مفهوم
نوآوری و امروزی بودن، به کار میرفت و در عصر روشنگری (قرن هجدهم) مفهوم نوآوری در
آن تثبیت شد و صریحاً با مفهوم سنت به تقابل افتاد.

اما اصطلاح مدرنیته را اولین بار ژان ژاک روسو در قرن هجدهم به کار برد. واژه
تجدد گرایی و نوگرایی معادل مدرنیسم است. به طور خلاصه مدرنیته یعنی شیوه
زندگی جدید و امروزی.

از نظر ماکس وبر یکی از بنیان گذاران جامعهشناسی، مدرنیته عبارت است از: فرآیند
تعمیم یافته و همگانی عقلانی شدن یعنی فرآیندی که در آن عقلانیت (ابزاری) بر تمام
شئون جامعه سیطره میاندازد، و به تبع آن سنتها، خرافات و توهمات از جامعه زدوده
میشود. مدرنیته همواره خود را در ستیز و چالش با کهنگی، کهنه پرستی، رکود، عقب
افتادگی و توسعه نیافتگی و نیز ستیز با هرگونه قدمت و سنت قرار میدهد، و در عین
حال، کشش و تمایل آن به سوی آینده است.

مدرنیته، مدعی ارائه بهترین شیوه زیستن است و همواره وعده و بشارت رسیدن به امنیت
و نیک بختی را داده لذا با فلسفه اخلاق و فلسفه سیاست کاملاً مرتبط میشود.

ایده مدرنیسم، تحقق مدرنیته غربی را در سراسر جهان مطلوب میداند. و طالب جهانگیر
شدن مدرنیته و اشاعه نهادهای آن و منحل کردن فرهنگهای دیگر و در نتیجه جانبدار
مدرنیزاسیون است.

از آن جا که مدرنیته خود را در مخالفت با سنت فهم میکند، میکوشد برای خود دست آویزی
در عقل بجوید و چارهای جز این نداشت که برای تثبیت خود به عقل توسل جوید و تنها
با این وسیله بود که میتوانست سنت را بیمقدار جلوه دهد و بر آن غلبه نماید. از زمان
دکارت به بعد، فلسفه مدرن، نقطه مرکزش را متوجه خودآگاهی و ذهن کرد. هگل این مدل
اندیشه ورزانه از عقل را انتخاب کرد تا عصر مدرن را با اصل ذهنیت مشخص کند.

بنابراین هگل در ساختار خود عقل و اصل ذهنیت را جا داد. کانت عقل عملی و قوه
داوری را از عقل نظری جدا ساخت. از دیدگاه هگل، فرهنگ روشنگری تنها همتای دیگری
برای یک دین بود که با قرار دادن تفکر و تأمل نظری و عقلانیت ابزاری به جای عقل در
صدد ساختن بت از عقل بود.

و بر نظریه روشنگری را به پرسش میکشاند. در آسیبشناسی وبر، بدبینی نسبت به
کارکردهای عقل وجود دارد، و هم چنان هم این بدبینی باقی ماند. او راهی نمیبیند که
به جز با توسل به یک عقل کلیت بخش، بتوان برای رسیدن به یک جامعه منسجم و مسالمت
جوتر، با انشقاق اجتماعی مبارزه کرد. به نظر او از درون نمیتوان بر قفسی که توسط
عقل ابزاری آفریده شده و در همه ارکان جامعه نفوذ کرده است، فائق آمد. او از دست
رفتن معنا و از دست رفتن آزادی را ارمغان این تفکر میدانست.

سیر تطور عقلانیت در عصر روشنگری

قرن هجدهم را عصر عقل (Ae of Reason) نامیدهاند، زیرا در آن عصر تصور بر آن بود که
آرمان عقلانیت که فعالیت آن محدود به حوزههای تجربی و علمی بود عرصه همه
فعالیتهای انسانی را در بر میگیرد.

این قرن را عصر روشنگری (Enlihten ment) نیز نامیدهاند. در این عصر عقل با بسیاری
از سنتها و باورها به نبرد برخاسته بود و تلاش میکرد تا همه قلمروهای انسانی را
تسخیر نماید. از پیشروان نهضت عقل گرایی روشنگری میتوان از ولتر، منتسکیو، هیوم،
کند پاک، دالامبر، ویدرو، ولف، لامبرت و زملر نام برد.

در نزد اینان عقل در برابر ایمان، مرجعیت سنتی جمود گرایی و خرافه پرستی قرار
میگیرد، و خصوصاً تعاملی با مسیحیت سنتی دارد. متفکران روشنفکری به قابلیت و کفایت
عقل در تمام حوزههای مربوط به حیات انسانی، اعم از علم، دین، اخلاق و سیاست و غیر
آن، اطمینان داشتند. (عقل بسندگی)

به بیان دیگر، متفکران عصر روشنگری، عقل را در همه شئون حیات انسانی مرجع میدانند.
به طور کلی عقلانیت و عقل گرایی روشنگری، یکی از ویژگیهای دوران مدرن محسوب میشود،
و از آن با عنوانهایی چون عقل ابزاری، عقل جزیی یا عقل استدلال گر نیز یاد
میشود. نکته قابل ذکر این است که نسل اول روشنگری، هم دین طبیعی (عقلانی) را قبول
داشته و هم دین الهی (وحیانی) نسل بعدی از دین طبیعی جانبداری و وحی را تخطئه
میکردند و نسل سوم، انواع دین را طرد نمودند. ناگفته نماند که عقل گرایی قرن هجدهم
و انواع عقل گراییهای صرفاً امروزه توسط بسیاری از متفکران هم چون
اگزیستانسیالیستها، پست مدرنیستها و محافظه گرایان و زمینه گرایان و… به چالش و
ستیز فراخوانده میشود.

مهم ترین چالش از سوی پست مدرنیستها صورت میپذیرد. آنان مؤلفههایی چون علم گرایی،
تجربه گرایی، عقل گرایی، انسان محوری و… را مسئول خرابیها و خسارتهای انسانی عصر
حاضر میداند. آنان رجعت به تاریخ و سنت را مجاز میدانند و فهم انسان را منوط و
محصور به شبکه گفتمانی و فضای فرهنگی و سنتی میدانند. تلقی سه دوره پیشامدرن، مدرن
و پسامدرن نسبت به عقل کاملاً متفاوت است.

رویکرد سنتی پیشامدرن، عقل را عنصری لازم اما ناکافی میداند و بر عوامل تکمیلی، مثل
سنت و تجربه نسلها و در اندیشههای دینی بر وحی نیز تأکید میشود (عقل نابسندگی). اما
دوره مدرن، عقل استدلال گر و برنامه ریز را عنصری هم لازم و هم کافی و منبعی لایزال
برای نیل به سعادت میشمارد (عقل بسندگی)، در حالی که دوره پسامدرن به عنوان تاوانی
بر افراط های مدرنیته، معمولاً با بدبینی تمام، عقل سوژه محور مدرن را به چالش
میکشاند (عقل ستیزی). پست مدرنیستها در مقابل عقلانیت مدرن، بر احساس و غرایز آدمی
تأکید میکنند.

محدوده عقل مدرن

در تفکر مدرنیته محدوده توانایی عقل کاملاً در حیطه امور تجربی است و رابطه آن را
از روان و فطرت الهی انسان جدا کرده و محدودهای تجربی برای آن تعیین کردهاند. یکی
از ویژگیهای عقل مدرن، آگاهی از توانایی تجربی خود است، در واقع عقل مدرن با به
آزمایش گذاشتن نیروی داوری خویش درباره انسان و جهان، موقعیت عقلانی خود را در
واقعیت تحقق میبخشد و به اثبات میرساند.

عقل مدرن دلیل وجودی خود را در اصل خود مشروعیت یافتگی جست وجو میکند. بنابراین،
مدرنیته به مثابه فرآیند خود مشروعیت یافتگی سوژهای سکولار، هرگونه رجوع به اساس
مشروعیتی خارج از خود را رد میکند.

ماحصل این تفکر از نگاه اندیشمندان قابل رؤیت نبودن معنا لوک فری تصور اینکه
همواره پیشتر، همان همواره بهتر است. چرا که همیشه نگاه او به آینده است
اوگارسورنی عدم تعیین و وجود بر سر دو راهی اوگارسورنی است که در مجموع، عدم
یقین، سرگردانی، سیطره کمیت، خلاء معنویت و رفاه زدگی. از دست آوردهای توجه به عقل
جزئینگر بدون وحی است.

این آثار در زندگی اروپاییان کاملاً قابل مشاهده است. چرا که در آنجا روند زندگی
صرفاً براساس عقلی جزیینگر و معیارهای علمی تعیین میگردد. عمدتاً همت مصروف ایجاد
رفاه اجتماعی است و صرفاً به خاطر ثروت مند بودن رفاه بیشتر و یا عوض کردن اتومبیل
در هر شش ماه یک بار زندگی میکنند (لوک فری).

چنین شیوه زندگی به دلیل تعارض اساسی با فطرت اصیل انسانی، نمیتواند افراد جامعه را
به رضایت برساند. به همین دلیل، اندیشمندان مغرب زمین این تفکر را همان طور که از
زبان آنان ذکر شد، شدیداً مورد انتقاد قرار دادهاند.

تکامل تاریخی، عقلانیت از منظر متفکران

متفکرانی چون ولتر، کانت، هگل، کنت، اسپنسر، دورکیم، مارکس، تونیس، وبر، توین بی،
پارسنز، ردفیلد و فوکویاما، معتقد به وحدت بسیط تمدنها هستند و بر این باورند که
تکامل تاریخی به معنای ظهور تمدن عقلی ـ علمی جدید است و تجارب فرهنگی سنتی در آن
راه ندارد. سایر تمدنها در تمدن غرب حل میشوند و منطق تمدن نوین مسلط میگردد.

بر اساس نظر ولتر، تاریخ، گذار و انتقالی اجتنابناپذیر از تاریکی عصر خرافات به
روشنایی عقل و خرد است و این گذار و انتقال امری بازگشتناپذیر است. هم چنین کانت
معتقد است که تکامل تاریخ دارای دو مرحله است: مرحله اول آن با اتمام دوران جنگ همه
علیه هم از طریق تأسیس قدرت و دولتهای ملی پایان یافت و مرحله دوم آن باید به
برقراری نظم بین المللی میان دولتها بینجامد. بر این اساس، تمدن اخلاقی ـ عقلانی در
سطح مدنی و بین المللی پدید میآید که مظهر تکامل نهایی تاریخ است.

بر طبق اندیشه هگل، تاریخ مظهر عقل است و این پدیده خود را به گونهای دیالکتیکی
تکامل میبخشد. هدف این تکامل دست یابی به آزادی است، لذا چنین به نظر میرسد که
تمدنهای گذشته از آزادی و عقل بهره کمتری داشتهاند و تمدن جدید مظهر کاملتری از
تحقق عقل در زمان به شمار میرود. بر پایه نظر مارکس، تمدن مسلط جدید تمدن علمی ـ
صنعتی است که بر عقل گرایی، فردگرایی، لیبرالیسم و تکنولوژی مبتنی میباشد. به این
ترتیب کلیه تمدنهای سنتی و دینی در تمدن مسلط جدید حل میشوند. بر اساس نظریه
ماکسوبر، تمدنهای دینی جای خود را به تمدن عقلی، علمی جدید میسپارند.

مدرنیزاسیون، عقلانی شدن، بینیازی از وحی

مدرنیزاسیون مستلزم یک فرآیند دنیوی سازی است یعنی به طور نظاممند عقل و علم
جای گزین نهاد، اعتقادات و کردارهای مذهبی میشود. این فرآیند اولین بار در اروپای
مسیحی اواخر قرن هفده رخ داد. دنیوی سازی، تجلی یک فرآیند فرهنگی بزرگتری است که کل
جوامع مدرن را متأثر کرده است. فرآیند عقلانی شدن، در حالی که فرآیند نمونه اعلای
ظهور جهان بینی علمی است، اما حوزههای وسیعتری از حوزههای علمی را متأثر کرده است.
و به استمرار نظام عقلانی قوانین و اداره جامعه مدرن انجامید، و بر این مسئله تأکید
داشت که عقلانی شدن به این معنی نیست که مردمان جوامع مدرن افرادی معقولتر و پر
معلوماتتر هستند، بلکه عقلانی شدن به این معناست که دانشِ علمیِ معتبریِ در دست
مردمان مدرن وجود دارد که میتواند در خصوص جهانی که در آن زندگی میکنند، به آنها
دانش دهد و بر رفتارشان حکم کند.

مهم ترین اصلی که در تفکر مدرنیته وجود دارد، اعلام بینیازی نسبت به وحی است.
اندیشه بینیازی از وحی و کفایت خردجمعی نخستین بار در شرق آسیا توسط برهماییان هندی
مطرح شد. آنان خرد بشری را برای اداره جامعه کافی پنداشتند و عقیده داشتند که انسان
عاقل، نیازی به وحی و رهبران الهی ندارد. زیرا ره آورد وحی یا مخالف عقل است یا
موافق آن، اگر مطابق عقل است، دیگر نیازی به وحی نیست و اگر مخالف عقل باشد، مردود
است، زیرا عقل بر وحی مقدم است. بنابراین طبق رأی آنان، وحی مطلب تازهای افزون بر
فتوای عقل ندارد. غافل از آن که بسیاری از ره آوردهای وحی، اموری است که عقل بشر به
آنها دسترسی ندارد و در عین حال، دانستن آنها برای انسان نیاز ضروری است.

برخی از زوایای اندیشه عقل گرایی، کم کم به غرب راه یافت و از آن جا با نام
سکولاریزم سر برآورد. سخن غربیان عقل گرا، این بود که دین از زندگی و معیشت جداست
و نیازی به آن در سیاست و اداره امور دنیا نیست بلکه عقل برای اداره جامعه بسنده
است.

دیری نپایید که با پیشرفت دانش و تکنولوژی این اندیشه تحول یافت، زیرا پس از آن که
غربیان با اختراع زیردریایی و کشتی، اقیانوسها را در نوردیدند و با فرستادن سفینهها
و ایستگاههای فضایی به آسمان، بر کرههای دیگر پای نهادند، علوم تجربی میاندار
اندیشه آنان شد و م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.