پاورپوینت کامل فلسفه نظری تاریخ و دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فلسفه نظری تاریخ و دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه نظری تاریخ و دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه نظری تاریخ و دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۷۵

چکیده

برای فهم درست آینده و کاربردی کردن آن، نیاز به آموزه ای است که توضیح کامل و
درستی از آینده بدهد؛ معنا و غایت تاریخ را با توجه به گذشته به دست آورد و بستر
عمل فرد باشد.

فلسفه نظری تاریخ، عهده دار تبیین بخشی از موارد یاد شده است، اما پاسخ کامل و درست
آن تنها در دکترین مهدویت قابل دست یابی است.

بر این اساس پژوهش حاضر ضمن بررسی کامل فلسفه نظری تاریخ، دیدگاه اسلام را در این
زمینه مطرح و پیوند آن را با دکترین مهدویت تبیین می کند. آن گاه در این چهارچوب به
توضیح دکترین مهدویت می پردازد.

واژگان: فلسفه تاریخ، فلسفه نظری تاریخ، دکترین مهدویت

پیش درآمد

توجّه و نگرش ویژه به آینده و انتظار تغییرات و تحولات مثبت و روشن در آن، موجب
بروز پرسش ها و پاسخ ها و تحلیل های مختلف از آن شده است. نگرش و نحوه دید نسبت به
آینده، معمولاً به شکل های گوناگون صورت می گیرد. کسی که از دیدگاه دینی یا فرهنگی
به آینده می نگرد، می کوشد با مفاهیم و واژه های فرهنگی به آن بپردازد و صاحب نظر
سیاسی، از مفهوم سیاسی برای توضیح آینده استفاده می کند و فیلسوف و مورّخ از منظر
فلسفی ـ تاریخی، آینده را مورد مطالعه قرار می دهد و…. متون دینی نیز به فراخور، از
آینده بحث کرده و کتاب های آسمانی، هر کدام درباره آینده، پیش گویی هایی
داشته اند.

در این رابطه دیدگاه ها و نظریه های گوناگونی ارائه شده است که مهم ترین آنها به
فیلسوفان (نظری) تاریخ تعلق دارد، ولی باید دید کدام دسته از این نظرات توانسته اند
پاسخ درستی به این سؤال بدهند که: آینده جهان چگونه خواهد بود؟

الف) مهم ترین مسئله در این جا فهم درست آینده است. فهم آینده، یعنی به دست آوردن
تصویری از وضعیت هایی که در آینده تحقق می یابند. از آن جا که این وضعیت ها بستر
عمل فرد هستند، بنابراین، تصویر مزبور در عمل امروز دخل دارد.۱ درستی فهم نیز بر
اساس تحقّق آن است و هر قدر وضعیت پیش بینی شده به واقعیت نزدیک تر باشد، فهم
درست تری در اختیار بوده است. بر این اساس نیاز به نگره و آموزه ای است که بتواند:

۱. توضیح کامل و درستی از آینده بدهد؛

۲. بستر عمل فرد در حال باشد؛

۳. معنا و مفهوم و غایت تاریخ را با توجّه به گذشته، به دست آورد.

بر اساس فرض پژوهش حاضر، دکترین مهدویت این توان و امکان را دارد که بتواند به
درستی آینده را توضیح داده و پیش بینی کند و مبنای استراتژی و برنامه های امروزی ما
باشد.

ب) توضیح و تفسیر تاریخ بشری و ارتباط مستمّر گذشته با حال و آینده، بر عهده فلسفه
نظری تاریخ است. انسان ها همان گونه که از دیرینه ترین دوران زندگی خویش، به محیط
پیرامونی و جهانی که در آن می زیسته اند، عطف نظر کرده و کوشیده اند تا با بر ساختن
تفسیری از آن و پدیده هایش، به پرسش های خود پاسخ گویند؛ گذشته، آینده و تاریخ خویش
را نیز موضوع پرسش و تأمّل قرار داده و با پاسخ های ویژه، دیدگاه ها و فلسفه های
تاریخ خاص خود را طرح و تولید کرده اند.

بر این اساس فلسفه (نظری) تاریخ، شاخه ای از تحقیق های فلسفی و اجتماعی است که به
تاریخ می نگرد و در پی آن است که از یک سو، منطق حاکم بر تلاش مورخ را دریابد و از
دیگر سو، هدف و معنای سیر کلّی تاریخ را کشف کند و چگونگی آینده را توضیح دهد۲.

ج) دکترین مهدویت، نظریه کامل و جامع برای تفسیر و اداره زندگی (سیاسی، اجتماعی،
فرهنگی و …) بشر و پاسخ اساسی به تمامی نیازهای واقعی و بنیادینِ انسان ها است.

و به عبارتی، دکترین مهدویت، آموزه ای اعتقادی، جهانی و بر محور مهدویت است که
تفسیری راه بردی از عرصه های اساسی حیات بشری ارائه می دهد و در نگرش، انگیزش و کنش
انسان ها و ساحت های مختلف زندگی اجتماعی آنها، تحوّلی بنیادین ایجاد می کند.۳

حال این آموزه جامع و کامل را می توان در قالب فلسفه نظری تاریخ توضیح داد و بر
اساس آن، مؤلّفه های مختلفی را به دست آورد؛ به خصوص آن که هدف و غایت تاریخ و
عوامل حرکت آفرین آن و معنا داری تاریخ، در آن بسیار مهم و بنیادین است. اگر بتوان
پیوند میان گذشته، حال و آینده را بر اساس این قالب و چهارچوب درک و فهم کرد و
تصویری جامع و کامل از زندگی بشری به دست آورد و آینده را توضیح داد، در این صورت
می توان بعضی از ابعاد مهم دکترین مهدویت را بررسی و تبیین کرد و به پرسش همیشگی
انسان ها (آینده جهان چگونه خواهد بود)، پاسخ درست داد.

د) اصولاً بررسی آموزه مهدویت، بدون توجّه به آموزه های فلسفه (نظری) تاریخ،
ناقص و ناتمام است. درست است که مبنای توضیح آینده در اندیشه مهدویت منابع وحیانی
است؛ اما وقتی این منابع در قالب فلسفه تاریخ، قرار گیرند و از تجربه های زندگی
بشری و برداشت های عقلی و فلسفی استفاده گردد، می توان تفسیر و تبیین فراگیر و
کاملی از آن ارائه داد. این روی کرد، مبنای شکل گیری فلسفه متعالی تاریخ است که
با توجه به آموزه های وحیانی اسلام و به کارگیری تجربه و عقل به دست می آید.

) ارائه نظریه ها و دکترین ها و انجام پژوهش های علمی، نیاز به روش و چهارچوب های
نظری خاصی دارد. تأمل و پژوهش درباره آینده نیز، از این قاعده مستثنا نیست، و
باید آن را در این قالب نظری قرار داد. مهم ترین و رایج ترین چهارچوب نظری برای
آینده پژوهی و آینده نگری فلسفه (نظری) تاریخ است.

پس اگر دکترین مهدویت در این قالب قرار گیرد، زوایای ناپیدای آن، آشکار و ابعاد
مختلف نظری و علمی آن برجسته می شود. بر این اساس ارتباط سلسله وار حوادث،
روی دادها و وقایع و تأثیر آنها بر زندگی بشری و شکل گیری آینده، شناسایی می شود و
پاسخ های مناسب به سؤالات اساسی بشر ارائه می گردد و … این کاوش سازمان یافته برای
پیش بینی آینده است.

فصل اول: فلسفه (نظری) تاریخ

تاریخ، حرکت مستمر و مداوم زندگی انسان ها، از گذشته تا حال و آینده است؛ مملوّ
از شکست ها و پیروزی ها، کامیابی ها و ناکامی ها، دشواری ها و راحتی ها،
حق گرایی ها و باطل محوری ها، پیشرفت ها، پسرفت ها و … به همین جهت نگرش و اظهار
نظر درباره آن، مطلوب همه بوده و خواهد بود.

لیبرال ها تاریخ را به منزله پیشرفت به شمار می آورند؛ یعنی تاریخ هنگامی پدید
می آید که هر نسل، از راه انباشت دانش و فهم، در مقایسه با نسل پیشین پیشرفت کند.
لیبرال ها معمولاً باور دارند که این پیشرفت از طریق اصلاحِ تدریجی یا فزاینده، نه
از راه انقلاب، صورت می گیرد.

محافظه کاران تاریخ را به لحاظ سنّت و استمرار درک می کنند و جای کمی را برای
پیشرفت باقی می گذارند. درس های گذشته هم چون آیینه عبرتی است برای زمان حال و
آینده. محافظه کارانِ ارتجاعی باور دارند که سِیر تاریخ به معنای انحطاط است و لذا
مایلند که به یک زمان اوّلیه و مُرجّح رجعت کنند.

سوسیالیست ها متعهد به یک نظریه مترّقی در باب تاریخ هستند، و این نظریه بر حوزه
توسعه اجتماعی و شخصی تأکید می ورزد. مارکسیست ها باور دارند که تضاد طبقاتی
موتور تاریخ است و این که یک جامعه بدون طبقات و کمونیستی، نقطه از قبل تعیین شده
تاریخ است.

فاشیست ها معمولاً تاریخ را یک فرآیند انحطاط و زوال، انحطاطی از یک گذشته عصر
طلایی می دانند. با این وصف، آنان پذیرای یک نظریه چرخه ای تاریخ هستند که به
امکانِ زایِش دوباره و تجدید حیات ملی ـ معمولاً از راه پیکار خشونت آمیز و جنگ ـ
باور دارد۴ و …

مهم تر از این دیدگاه ها، نظرات فیلسوفان (نظری) تاریخ است که هر یک از منظری به
تاریخ نگریسته و آن را مورد مطالعه و بررسی قرار داده اند. اگر بخواهیم آن چه را
که فلسفه تاریخ در بطن خود پرورانده خلاصه کنیم، به چند مفهوم دست می یابیم.

۱. جامعه های بشری در حال تحوّل دائمی هستند و آنها به تنهایی و در مجموع مسیر
معیّنی را طی می کنند؛

۲. طی این مسیر عبارت است از پیمودن مراحلی که حاصل تضادها و برخوردهای داخلی جوامع
یا اثرات محیط خارج است؛

۳. جامعه های بشری، دائماً در حال پیشرفت هستند و در طی مراحل خود، به سمت کمال پیش
می روند؛

۴. این مسیر را می توان با علت یابی تاریخ، شناخت و از آن قوانینی استخراج کرد؛

۵. بر اساس تجزیه و تحلیل این قوانین و بررسی سیر گذشته، می توان درباره آینده
جامعه ها به پیش بینی پرداخت؛

۶. در نظر دو دسته از دانش مندان این دگرگونی به نحو خاص صورت می گیرد؛ به طور
خلاصه یا ادواری است یا ثانوی و یا قهقرایی و یا حتی در جهت سقوط و اضمحلال
جامعه ها و تمدن ها؛

۷. در بحث سرنوشت بشر در تاریخ، هر کسی مطلقی برای خود قائل شده است (چنان که هگل
به روح جهانی قائل است و مارکس به جامعه بی طبقه و … )۵.

دو رهیافت: فلسفه نظری و انتقادی تاریخ

یکی از انگاره های قابل توجّه در فلسفه تاریخ، استفاده های گوناگون و پیچیده از این
اصطلاح است؛ به طوری که کاربرد تک ساحتی آن و یا تعریف های یک سویه از آن، نادرست و
گمراه کننده به نظر می رسد. چنان که برخی از نویسندگان فلسفه تاریخ را چنین تعریف
کرده اند: فلسفه تاریخ، به کارگیری روش های فلسفی در پاسخ گویی به موضوع های و
مسائل اساسی در حوزه علم تاریخ مربوط می شوند … فلسفه تاریخ را به علم تاریخ به
منزله یک رشته و دانش (درجه اوّل)، از بیرون نظر می کند و درباره مسائل و موضوعات
کلیدی و اصلی دانش اوّل (علم تاریخ) به تفکر فلسفی می پردازد… !۶

باید در کاربرد این اصطلاح، دقت و وسواس زیادی داشت. در واقع دو شاخه مختلف، اما
وابسته پژوهش فلسفی، معمولاً فلسفه تاریخ نامیده می شود: یکی تحلیل فلسفی
تاریخ نگاری است؛ یعنی توصیف منطقی، عقلانی و معرفت شناختی آن چه که مورّخان انجام
می دهند. دیگر کوششی است، برای کشف معنا و مفهومی در سیر و روند کلی روی دادها یا
ماهیّت عمومی فرآیند تاریخی که فراتر از عقلانیتی است که کار و پژوهش متداول تاریخی
می تواند به آن دست یابد.۷ در تعاریف و کاربردهای جداگانه، این دو اصطلاح فلسفه
انتقادی (تحلیل) تاریخ و فلسفه نظری (جوهری) تاریخ نامیده می شوند.

فلسفه جوهری و فلسفه تحلیلی تاریخ، از نظر اصول و مبانی از هم مستقل هستند و هر
کدام برای خود اصول و مبانی مشخّصی دارند؛ گرچه به ندرت این امکان وجود دارد که هر
کدام از این دو را بتوان کاملاً جدا و مستقل از دیگری به کار گرفت. بیشتر مورّخان و
فلاسفه در یکی از این دو گروه قرار می گیرند.

فلاسفه تاریخ تحلیلی یا انتقادی، تاریخ را به معنای مطالعه گذشته، مورد بررسی
قرارمی دهند و به مسائل متعدّد توجّه می کنند؛ از جمله این که: مورخان چه چیزی را
شواهد، مدارک، یا تبیین تلقّی می کنند؛ آیا نتایج و دست آوردهای آنان واجد حقیقت
عینی است یا خیر؛ آیا قضاوت های اخلاقی درباره شخصیت های تاریخی وظیفه مورّخ است یا
خیر و… مهم ترین فلاسفه تاریخ تحلیلی عبارت اند از: بار تولد نیبور، رانکه، لرد
اکتن، ریکرت، دیلتای، کروچه، کالینگوود، پوپرو شماری از فلاسفه نه چندان مشهور… .

فلاسفه تاریخ جوهری یا نظری، تاریخ را به معنای گذشته، مطالعه و بررسی می کنند و
مشخصّاً به شیوه ای بلند پروازانه تر از مورخان معمولی، به تعمیم درباره آن
می پردازند. از جمله مهم ترین فلاسفه تاریخ جوهری می توان به فیوره، ویکو، کانت،
کندرسه، هر در، فیخته، هگل، شلینگ، مارکس، انگلس، کنت، اسپنسر، اشپنگلر و توین بی
اشاره کرد.۸

تا پیش از قرن بیستم، تعبیر فلسفه تاریخ، معمولاً به تأمّلات نظری درباره کلّ
جریان حوادث و وقایع (تاریخ به مثابه واقعه) اطلاق می شد که در واقع حاصل تلاش
سیستم سازان بزرگی بود که در میان آنان کسانی چون هگل، مارکس، اشپنگلر و توین بی،
شناخته شده تر و مشهورتر هستند.

در خلال قرن بیستم، هم فلاسفه و هم مورّخان، به ردّ این طرح های کلان برخاستند؛
صرفاً به این دلیل که شواهد و مدارک کافی برای توجیه یا اثبات درستی و صحّت این
قبیل ادعاهای بلند پروازانه موجود نیست. در عوض فلاسفه توجّه خود را به فعالیت دست
دوّم؛ یعنی، به زیر سؤال بردن و انتقاد از نحوه عمل کرد و فعالیت مورّخان معطوف
نمودند. این همان فلسفه تحلیلی یا انتقادی از تاریخ است.۹ فلسفه انتقادی تاریخ،
عمدتاً طی صد سال اخیر تکامل یافته و دارای وجوه مختلفی است؛ از جمله: تبیین
تاریخی، واقعیت و حقیقت در تاریخ، عینیت تاریخی و … .۱۰ در پژوهش حاضر، تنها فلسفه
نظری تاریخ مورد نظر بوده و ابعاد مختلف آن بررسی می شود.

پیشینه فلسفه نظری (جوهری) تاریخ

فلسفه (نظری) تاریخ، یکی از مباحث کلیدی و مهم در آینده پژوهی و پرجاذبه ترین مسائل
فلسفی در دو سه قرن اخیر است. این فلسفه را باید میراث دورانی خاص از مراحل رشد
تفکّر اجتماعی و تاریخی و قدیمی تر از فلسفه تحلیلی دانست. فلسفه تاریخ (یعنی،
پرسشی که نویسنده در باب حرکت تاریخ و مسیر آن برخورد، مطرح می سازد) ، با اشکالی
خاص، قرن ها افکار را به خود مشغول داشت.

شاید بتوان ویکو، فیلسوف ایتالیایی(۱۶۲۸-۱۷۴۴) را اولین کسی دانست که فلسفه تاریخ
را بیان کرد؛ ولی از دیدگاه عملی تر می توان گفت: فلسفه تاریخ، به عنوان یک مبحث
مستقل و جدا، نخستین بار در دورانی مورد شناخت قرار گرفت که با انتشار قسمت اوّل
اندیشه هایی در زمینه تاریخ فلسفی بشر اثر هردر آغاز گشت و کمی بعد از انتشار
خطابه هایی درباره فلسفه تاریخ اثر هگل (۱۸۳۷) این دوران به اوج خود رسید.

ویکو بسیار پیش تر از این فیلسوفان، درباره فلسفه جوهری تاریخ، مطالبی نگاشته بود.
البته خاست گاه های پراکنده تر و دورتری را نیز می توان در نظریه های چرخه ای یا
دوری دنیای باستان، در اعتقاد یهودی ـ مسیحی در باب خلقت، عصیان و رانده شدن از
بهشت و در نهایت هبوط، خدشه گناهان و رستگاری دید … فلسفه تاریخ به صورت سنّتی خود،
با مرگ هگل به پایان نرسید. پس از او، مارکس ـ هر چند به شکلی متفاوت ـ آن را ادامه
داد و در دوران بعد نویسندگانی از قبیل اشپنگلر و توین بی آن را به کار بستند.۱۱

در بررسی دیدگاه ها و اندیشه های این متفکران و دانش مندان، تاریخ و آینده آن،
جایگاهی ویژه و برتر دارد؛ این امر به خصوص در ادیان و مکاتب آسمانی پررنگ تر و
بارزتر است و می توان مباحث مختلفی از فلسفه تاریخ در آموزه های آنها یافت. همه
ادیان در قالب تئوری های آینده نگر ، فرجام جهان را نهایتی دیگر و منجر به ایجاد
جامعه ایده آل بشری دانسته اند. در این میان ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی، هر
کدام به نحوی از آینده و پایان تاریخ، سخن گفته اند.

بر اساس نگرش ادیان ابراهیمی اراده و مشیّت الهی، بر تاریخ سوار و حاکم است و آن را
بر اساس سنّت های مختلف به حرکت در می آورد و نهایت آن نیز، نیک فرجامی و به زیستی
در این دنیا و آخرت است.

بنا به نوشته پل ادواردز آن جا که عقل و مشاهده می تواند حداکثر نظم و ترتیب ادوار
تاریخی را بیابد، چشم ایمان در یک فرآیند خاص تاریخی، فعل و اثر نجات بخش خداوند را
تشخیص می دهد.

شهر خدای آگوستین، بیان کلاسیک فلسفی چنین دیدگاهی است. سیر تاریخ به مثابه جدال و
کشاکش دو جامعه مدینه الهی و مدینه زمینی است. آن چه که به این مبارزه معنا
می بخشد، ایمان و اطمینان خاطری است که از طریق وحی و ایمان نسبت به پیروزی نهایی
مدینه الهی حاصل می گردد… مشیت الهی، معطوف به نجات و رستگاری است. پس از
دیدگاه های دینی شاهد بروز فلسفه های غیر دینی هستیم. ولتر نخستین بار تعبیر فلسفه
تاریخ را به کار برد. رساله در باب رفتار و اخلاقیات ملل (۱۷۵۶)، عمدتاً به خاطر
بازگرداندن کانون توجّه از تاریخ عمومی به جزئیات و دقایق معمولی و پیش پا افتاده
جامعه بشری ـ که ولتر به عنوان حرکت از تاریکی و ظلمت خرافه پرستی، به جانب روشنایی
دم افزون عقل مطرح کرد ـ جایگاه برجسته ای دارد.

دانش نو از ویکو ، بلند پروازانه تر و قصد آن تبیین سیر کلی تاریخ بر اساس الگوی
رشد و فساد دائمی؛ اما در مجموع رو به کمال است. اگر چه مشیّت الهی در آن مورد
قبول است، مآلاً با قوانین خود پیشرفت، یکسان دانسته می شود.

اندیشه هایی برای تاریخ فلسفی نوع بشر (۱۷۸۴) از هردر ، بر وحدت ارگانیک و سازوار
فرهنگ های بشری و مساهمه های منحصر به فردی که روح هر یک از آنها ـ حتّی قرون
وسطی ـ به پیشرفت و تکامل عمومی نوع بشر انجام دادند، تأکید نمود.

اندیشه نوعی تاریخ جهانی از دیدگاه جهان وطنی (۱۷۸۴) از کانت، پیشرفت در تاریخ را
بر اساس نوعی طرح پنهان (یعنی) در اجتماع پذیری و اجتماع گریزی انسان ـ که او را
بر خلاف میل و اراده بشر، به جانب بنا نمودن نوعی نظم مدنی عقلانی ـ هم در سطح ملی
و هم در سطح بین المللی سوق می دهد ـ تبیین نمود.

هگل در فلسفه حق (۱۸۲۱) و خطابه هایی در باب فلسفه تاریخ، موضوع تاریخ را فعلیت
یافتن مطلق در زمان و بسط و تکامل خود روح از طریق ادوار حیات شماری از ملّت های
تاریخی ـ جهانی دانست. از آن جا که ذات روح، آزادی است، مضمون تاریخ جهان در همان
حال، بسط و تکامل آزادی انسانی ـ هم کیفاً و هم کمّاً ـ در انواع سازمان اجتماعی
است.

اسپنسر در اصول جامعه شناسی (۱۸۷۷-۱۸۹۶) و آثار دیگرش، نوعی قانون کیهانی و جهان
شمول تحوّل را درباره تاریخ به کار برد که بر اساس آن تکامل اجتماعی، مانند هر
تحوّل دیگری، از نوعی تجانس نامشخص و فاقد انسجام، به تجانس مشخّص و منسجم حرکت
می کند.

مارکس با بسط دیدگاه ماتریالیستی در باب تاریخ، بر عوامل اقتصادی تأیید می کرد. وی
با آن برداشت معروف خود از تاریخ به مثابه روایت تضاد طبقاتی، از مناقشه
برانگیزترین و در عین حال تأثیرگذارترین فلاسفه تاریخ در دوران معاصر بوده است.

اشپنگلر و توین بی به شیوه ای استقرایی، از قوانینی نام می برند که حاکم بر تحوّل و
پیشرفت متعارف فرهنگ ها یا تمدن ها است و این قوانین را برای پیش گویی سرنوشت تمدن
خاص خود مورد استفاده قرار می دهند. اشپنگلر در سقوط غرب (۱۹۲۲-۱۹۱۸)، ادعا می کند
که از طریق درک و شهود زیبایی شناسی، به شناخت شماری از ارگانیسم های فرهنگی دست
یافته است که به دنیا می آیند، رشد می کنند، به کمال می رسند و پس از استفاده از
حداکثر امکانات نوعی شیوه خاص حیاتی می میرند.

توین بی در مطالعه تاریخ، در تاریخ نوعی سیر و پیشرفت روحانی می یابد که ناشی از
پاسخ انسان ها به تحدّی فروپاشی و اضمحلال نسل های متوالی تمدن ها است۱۲.

عموم این فیلسوفان و اندیش ورزان، به دنبال کشف حقایقی از تاریخ، قوانین کلّی حرکت،
شناخت هدف و مسیر تاریخ و تفسیر دقیق از روی دادها و حوادث و در نهایت پیش بینی
روند وقایع بوده و آن را ذیل فلسفه نظری تاریخ پی گیری کرده اند.

تعریف و چیستی فلسفه (نظری) تاریخ

فلسفه (نظری) تاریخ، متضمّن تلاش برای تمییز دادن یا مشخص ساختن وجود الگو یا
ساختار در روند خود تاریخ است. هم چنین مطالعه و بررسی تاریخ (به معنای گذشته) و
تعمیم درباره آن است. فلسفه تاریخ، بررسی سیر حرکت تاریخ از گذشته تا حال و
پیش بینی مسیر و نهایت آن در آینده است. در این منظر تاریخ موجودی حقیقی، زنده و
متحرک است که جسمی دارد، روحی، اراده ای، خواستی، آهنگی، حرکتی، محرّکی، مبدئی،
مسیری، مقصدی، هدفی، قانونی، نظامی و… در واقع تاریخ آینده، برآمد گذشته است و بر
این اساس فلاسفه تاریخ، به هدف دار بودن تاریخ و تصویر آن به عنوان موجودی زنده،
پویا و متحرّک اصرار دارند.

در فلسفه نظری تاریخ، فیلسوف به دنبال فهم معنا و هدف تاریخ، محرّک و مکانیسم این
حرکت و غایت و سر منزل آن است. در این راستا باید بتواند به سه پرسش اساسی پاسخ
دهد:

۱. هدف و مقصد تاریخ چیست و تاریخ به چه سمتی حرکت می کند؟

۲. محرّک و مکانیسم حرکت تاریخ چیست و بر اساس چه اهرم هایی حرکت می کند؟

۳. مسیر و منزل گاه های مهم و برجسته این حرکت کدام است؟

در این جا بایسته است به چند تعریف از فلسفه (نظری) تاریخ اشاره شود:

الف( قبول و تصوّر یک یا چند قانون در سیر امور تاریخ حیات بشر؛۱۳

ب) مُعرّفی که در آن از حرکت، محرّک، مسیر و هدف تاریخ بحث می شود؛۱۴

ج( کوششی است تا معنا و مفهوم روند کلّی پدیده های تاریخی را کشف نماید و به ماهیت
عمومی فرآیند تاریخی دست یابد۱۵؛

د( علم به تحوّلات و تطورات جامعه ها از مرحله ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر
این تطورات و تحوّلات. به عبارت دیگر، علم به شدن جامعه ها، نه بودن آنها؛۱۶

هـ( شاخه ای از دانش که کار آن بحث در عوامل اساسی و مؤثر در وقایع تاریخی و تحقیق
در قوانین عمومی حاکم بر رشد و توسعه جوامع انسانی و دگرگونی های آن در طول زمان
است؛۱۷

و( فلسفه تاریخ، به اعتباری دیگر، به بحث و بررسی هدف مندی، قانون مندی و نظام مندی
تاریخ پرداخته و هم چنین سیر و ادوار تاریخی و پیوستگی یا گسستگی و نیز تکاملی یا
غیر تکاملی بودن آن را واکاوی می نماید و هستی و چیستی یا منشأ علمی و نظری، مبدأ
علمی و عینی و نیز مبنا، مفهوم و حدود آنها را وارسی می کند؛۱۸

ز( فلسفه تاریخ، به قانون مندی تاریخ اعتقاد مؤکّد دارد. تاریخ هویّتی حقیقی است،
نه اعتباری. این هویت حقیقی مستقل، از جایی آغاز کرده است؛ از طریقی می گذرد و
سرانجام هم به مقصدی می رسد. فلسفه تاریخ بر این سر است که نشان دهد این رفتن و
بالیدن چگونه صورت می گیرد و آن نقطه نهایی (بارانداز تاریخ)، کجا است و چگونه از
منازل کنونی، می توان منزل واپسین را ـ ولو به ابهام و اجمال ـ تصویر کرد و آیا گذر
از منازل و مراحل گوناگون تاریخی اجتناب ناپذیر است یا چاره پذیر و بالاخره محرّک
تاریخ کدام است؟۱۹

خ( وظیفه فلسفه تاریخ این است که شرحی چنان دقیق از مسیر روی دادهای تاریخی بنویسد
که اهمیت واقعی و منطقی اساسی این مسیر به طور بارز نشان داده شود (و طرح و قواره
تاریخ روشن گردد)؛۲۰

ط( فلسفه تاریخ علم به تحوّلات و تکامل جامعه ها، از مرحله ای به مرحله دیگر و
قوانین حاکم بر مسیر و جهت تحوّلات و تکامل ها است. به سخن دیگر، فلسفه تاریخ به
علل ارتقای انسان و جامعه ها از دوره ای به دوره ای و از نظامی به نظام دیگر
می پردازد.۲۱

پس در تعریفی جامع و کامل از فلسفه (نظری) تاریخ می توان گفت: فلسفه تاریخ، کشف
الگو و قوانین حاکم بر تاریخ و شناسایی هدف، مسیرها و عوامل حرکت آفرین آن، جهت
پیش بینی آینده و معنا بخشی به حرکت تاریخ است.

فلسفه تاریخ، ابعاد و زوایای مختلف زندگی بشری را مورد مطالعه قرار می دهد و تعالیم
و آموزه های مختلفی درباره تاریخ و آینده جهان ارائه می کند؛ با این حال این دانش،
ناگفته ها و ابهام های فراوانی دارد و نویسندگان و پژوهش گران موضوع ها و مسائل آن
را به روشنی بیان نکرده اند!

با کاوش و ژرف نگری در آرا و عقاید اندیش مندان و فیلسوفان تاریخ، می توان مسائل و
آموزه های گوناگونی را برداشت کرد. به آینده معلوم تاریخ عقیده دارند. به دنبال
مشخص کردن غایت و مسیر حرکت تاریخ هستند. آنان وجود طرح و الگو در تاریخ را مطرح
می کنند و قواره ای کلّی برای آن نظر می گیرند. از دیدگاه ایشان، تاریخ دارای معنا
و مفهوم خاص خود است و سمت و سوی عام و کلّی دارد و … . در این جا به عمده ترین
آموزه های فلسفه تاریخ اشاره می شود:

مسائل و آموزه های فلسفه (نظری) تاریخ

الف) شناخت واقعی تاریخ

چهره تاریخ و آن چه مربوط به روی دادها و وقایع زندگی بشری است، همواره با غبار
ابهام ها و اشکال های سندی و روایی، پوشیده مانده است و شناخت درست و واقعی آن و
آشنایی با مسیر و مراحل تاریخ، می تواند گوشه ای از پرده ها را به کناری نهد و
واقعیت ها را بازگو کند. در واقع ما با دو امر رو به رو هستیم: تاریخ به معنای کل
جریان حوادث و وقایع (تاریخ به مثابه واقعه) و تاریخ به معنای دیدگاه ها و
اعتقادهای بیان شده درباره آنها. از دیدگاه والش، فلسفه تاریخ عبارت است از : بحث
و بررسی نظری در زمینه مشروح حقایق تاریخی۲۲

استنفورد نیز وظیفه فلسفه (نظری) تاریخ را، شناخت ماهیت سرشت و طبیعت تاریخ، و درک
معنای آن می داند.۲۳

فیلسوفان نظری تاریخ، به پژوهش در تاریخ عمومی می پردازند و حتّی خود، باید از
مورّخان عمومی باشند؛ یعنی به درستی وقایع را شناسایی و قوانین حاکم و علّت های آن
را کشف کنند تا بتوانند درباره تعمیم یا عدم تعمیم آن اظهار نظر نمایند. بر این
اساس گام اوّل فلسفه (نظری) تاریخ، شناخت درست تاریخ و زدودن ابهام از چهره
غبارآلود آن است. البته فلسفه (انتقادی) تاریخ نیز با نقد و بررسی علم تاریخ، تا
حدودی به پیراستن ابهام های تاریخی کمک می کند.

ب) معنا بخشی به تاریخ

در مفهوم وسیع، فلسفه تاریخ معنا دادن به حوادث و اتفاق های پراکنده ای است که
ظاهراً تصادفی بوده و به یک دیگر نامربوط اند۲۴. فیلسوف تاریخ در این باره، سعی
می کند با جمع بندی و پیوند آنها به یک دیگر، یک سلسله نتایج منطقی و قابل قبول
در باره علل تبیین حوادث استخراج کند.

فلسفه تاریخ، فرض را بر وجود سرآغازی برای روی دادهای تاریخ می گذارد و بعد پیامدها
و حوادث دیگر را تا پایانی مشخص، معنا و مفهوم می بخشد. از این رو، گفته شده است:
مهم ترین مسأله در فلسفه های نظری تاریخ، اصل غایت و معنا داشتن تاریخ است.
ارائه طرح و الگوی مشخّص برای تاریخ و تبیین آن بر اساس نیروهای محرک خاص و ادوار و
مراحل گوناگون و دگرگونی کل فرآیند تاریخی، آن را معنادار یا معقول می گرداند…۲۵
پیش تر نیز گفته شد که از چشم انداز فلسفه نظری، تاریخ موجودی حقیقی، زنده و متحرّک
است که جسمی دارد، روحی، اراده ای، خواستی، آهنگی، محرّکی، مسیری، قانونی و… بر این
اساس فلاسفه تاریخ به هدف دار بودن آن و تصویر تاریخ به عنوان موجودی زنده، پویا و
متحرّک اصرار دارند.

بر اساس این آموزه دو دیدگاه نسبت به آینده وجود دارد:

۱. آینده معلوم (در صورت معنا دار بودن تاریخ)؛

۲. آینده نامعلوم (در صورت بی معنا بودن تاریخ).

ج) کشف الگو و طرح کلّی تاریخ

یکی از مباحث مهم فلسفه (نظری) تاریخ، کشف و ارائه نوعی طرح و الگوی کلّی و فراگیر
برای تاریخ است. کانت معتقد است: وظیفه فلسفه تاریخ این است که نشان دهد تاریخ، طبق
نقشه و طرحی قابل درک در جریان است و به سوی هدفی رهسپار می باشد۲۶ و اتکینسون نیز
می گوید: فلسفه تاریخ … متضمّن تلاش برای تمیز دادن یا مشخص ساختن وجود الگو یا
ساختار در روند خود تاریخ نیز هست.۲۷

اچ. والش نیز خاطر نشان می سازد که هدف از نظریه پردازی فلسفی، درک مسیر تاریخ به
طور کلی و نشان دادن این نکته بود که با وجود کیفیات غیر عادی ظاهری متعددی که
تاریخ از خود نشان می داد و نتیجه گیری از آن را مشکل می نمود؛ مع هذا امکان داشت
که آن را به صورت یک واحد به هم پیوسته، حاوی یک طرح و برنامه کلّی تلقّی نمود و
چنان چه این طرح و برنامه کلّی درک می گشت، هم روشن گر مسیر دقیق حوادث بود و هم به
ما امکان می داد که جریان های تاریخی را به مفهومی ویژه ـ به صورتی که مورد قبول
عقل و دلیل باشد ـ تلقّی کنیم.۲۸

این انگاره، باعث پدید آمدن سه الگو و طرح کلّی درباره حرکت تاریخ و بروز اندیشه ها
و تفکّرات گوناگون درباره آن شده است:

۱. الگوی خطی (ترقّی یا قهقرایی): بر اساس این الگو حوادث تاریخ از نقطه مشخّصی
آغاز شده و سیر خود را ادامه داده است، تا این که اکنون به مرحله ای که ما در آن
قرار داریم، رسیده است. در این الگو تاریخ در جهت و راستای معیّنی حرکت می کند.

۲. الگوی ادواری (چرخشی یا تکراری): در الگوی دوم، عقیده بر این است که حوادث
تاریخی از جایی شروع می شود و طی یک حرکت تناوبی و در یک چرخه عظیم تکرار می شود.
بر این اساس تاریخ خود را در ملّت ها و ادوار متوالی، تکرار کرده است.

۳. الگوی بخت و تصادف: در این الگو گفته می شود، تصادف و اتفاق به طور کلی بر همه
چیز حاکم است، یعنی فاقد نظم و بی شکل بوده است!

نظریه خطی ممکن است شامل مفهوم ترقّی یا سیر قهقرایی باشد؛ لیکن بخش اعظم چنین
نظریه هایی بر پیشرفت نوع انسان تأکید کرده اند. هم چنین ممکن است تکامل و پیشرفت
ادواری با تکامل خطّی توأم گردد و نوعی سیر ارتقایی مارپیچ را پدید آورد؛ نظیر
آن چه که ویکو پیشنهاد کرده است.۲۹

د) قانون مندی حرکت تاریخ

یکی از کارکردهای فلسفه (نظری) تاریخ، کشف قوانین خاص حرکت تاریخ (سنت های تاریخی)
و شناخت نظام علّت و معلولی در آن است. از دیدگاه شهید مطهری، فلسفه تاریخ، علم به
تحوّلات و تطورات جامعه ها، از مرحله ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر آن تطوّرات
و تحولات است۳۰ و از نظر یکی از نویسندگان فلسفه تاریخ به بحث و بررسی هدف مندی،
قانون مندی و نظام مندی تاریخ می پردازد… .۳۱

بر اساس نوشته فرهنگ فلسفی کار فلسفه تاریخ، بحث از عوامل اساسی مؤثر در وقایع
تاریخی و تحقیق در قوانین عمومی حاکم بر رشد و توسعه جوامع انسانی و دگرگونی های آن
در طول زمان است.۳۲

البته برخی از فیلسوفان نظری تاریخ، علاوه بر بیان قوانین تاریخی، به ارائه
نظریه هایی درباره مهم ترین عوامل علّت و معلولی در فرآیند تاریخی پرداخته اند.
قانون مارکس در باب تقدّم عوامل اقتصادی بر عوامل سیاسی، یک نمونه از این قوانین
است. به هر حال آنان صرفاً خواستار نشان دادن طرح و الگوی روی دادهای گذشته نیستند
… آنان هم چنین می خواهند بدانند چرا و چگونه آن طرح و الگوی خاصی غلبه یافته است.

در این ارتباط بسیاری ادعا کرده اند که به کشف قوانین خاص فرآیند تاریخی، توفیق
یافته اند. در این رابطه، دو نوع ادعا وجود دارد:

۱. کشف نوعی طرح کلّی از روی دادهای گذشته؛

۲. یافتن نوعی قانون جهت دار در تاریخ۳۳.

ه) تقدیر و حتمیت تاریخی

پاره ای از نظریه ها و دیدگاه های نظری تاریخ، دارای یک وجه جبرگرایانه یا
ضرورت گرایانه هستند! ظاهراً عقیده بر آن است که روند بلند مدت حوادث و رخدادها (یا
به تعبیر بهتر جریان تاریخ)، بدون توجّه به تلاش ها و اقدام ها یا فعالیت افراد،
مسیر خود را طی خواهد کرد. تاریخ آن چیزی خواهد شد که باید باشد؛ حال هر کاری که
انسان ها بخواهند و از دستشان برآید انجام دهند! نوعی جبر محتوم و ضرورت اجتناب
ناپذیر بر کل روند تاریخ حاکم است. انسان ها قادر به ممانعت، جلوگیری یا متوقف
ساختن چرخ های تاریخ نخواهند بود.

ضروری بودن روی دادهای تاریخی از سوی مورخان و فیلسوفان، حداقل به سه معنای
کاملاً متفاوت به کار رفته است:

۱. سرنوشت و مشیّت خداوند؛

۲. ضرورت تاریخی (حتمیت تاریخی)؛

۳. جبر علمی (شرط و مشروط).

معنای نخست این مفهوم آن است که روی دادها بنابر تقدیری ناشناخته رخ می دهند؛
مفهومی که هم برای یونانیان و هم برای اندیشه شرقی آشنا است. بسیاری از فلسفه های
دینی و کلامی تاریخ، به خاطر نقشی که برای اراده خداوند در روایات و تبیینات خود
قائلند، تقدیرگرا هستند(!) البته نگرش تقدیرگرایانه، در منظر دینی به دیدگاهی مشیت
آمیز تبدیل می گردد.

اما ضرورت تاریخی، کوشش در جهت نشان دادن این است که تقدیر یا مشیت، ذاتی فرآیندهای
عادی تاریخ است (حتمیت تاریخی) : در این دیدگاه، سیر تاریخ نوعی جهت و سمت و سوی
ضروری عام و کلّی دارد.

در نگرش سوم، یک روی داد را در صورتی می توان جبری دانست که روی دادی دیگر، یا شرط
دیگر، یا گروهی از آنها موجود باشد (علّت روی دادها). بنابراین، حکم کلّی جبر
تاریخی به این قول مؤدّی می گردد که برای هر روی داد تاریخی، چنین شرط کافی ای وجود
دارد… .

این آموزه فلسفی تاریخ، با انتقادهای فراوانی، به خصوص از سوی پوپر، رو به رو شده و
جبرگرایی در تاریخ انکار گشته است.۳۴ از منظر دینی، به خصوص اسلام، اراده آزاد
انسان ها در حرکت تاریخ، نقش اساسی دارد؛ هرچند همه چیز تحت مشیّت و قدرت خداوند
است.

و) تکامل و پیشرفت در تاریخ

یکی از مباحث مهم فلسفه (نظری) تاریخ، تکاملی یا غیر تکاملی بودن تاریخ و پیشرفت و
پسرفت انسان ها بوده است. امروزه با پیشرفت های علوم طبیعی، و الگوی پیشرفت، به
قدری نزد عامه مردم جزء بدیهیات شده که تصوّر چیز دیگری تقریباً محال است. بر این
اساس عده ای پیشرفت بشر را در علوم یا در جریان تکامل علمی، عده ای در توسعه و
پیشرفت تکنیک و فنون و برخی دیگر در تسلّط بر طبیعت و استفاده هرچه بیشتر از آن و …
می دانند.

البته موضوع اصلی فلسفه تاریخ، تکامل اجتماعی است. در این مورد دو نظریه مهم وجود
دارد که یکی نظریه ای است مثبت و به وسیله تکامل گرایان به بار آمده است و دیگری
نظریه ای است منفی که تکامل ستیزان دورگرای، آن را ابداع کرده اند.

تا پیش از سده شانزدهم، عموماً این اعتقاد وجود داشت که انسان در ابتدا، در عصری
طلایی و در مقامی امن می زیسته، اما در فاصله سده شانزدهم و نیمه سده نوزدهم، این
اعتقاد معکوس شد و مردم کما بیش باور کردند که انسان در آغاز، فرهنگ نازل خشنی
داشته است؛ ولی به تدریج تکامل یافته و صاحب تمدن شده است. پس تاریخ وجهی امیدبخش
پیدا کرد.

فرانسیس بیکن، اعلام داشت که نسل فعلی از همه نسل های پیشین خردمندتر است و
پیش بینی کرد که بر اثر تکامل علوم عملی، اصلاحات درخشان تری دست خواهد داد.

ویکو (۱۶۶۸-۱۷۴۴) نظریه دورگرایی تاریخ را نفی کرد و معتقد شد که اقوام انسانی در
مسیری مارپیچ تکامل می یابند.

تورگو (۱۷۲۷-۱۷۸۱) نظریه پیوستگی حوادث تاریخی و تراکم و تکامل اقوام را پیش کشید.

کانت کوشید قوانین تکامل را بیان کند و مخصوصاً تکامل اخلاقی را به اثبات برساند.

کندرسه (۱۷۴۳-۱۷۹۴)، نظریه ای مشعر بر توالی مراحل تمدن آورد و پیش بینی کرد که بر
اثر انقلاب فرانسه و استخدام علوم در زندگی انسانی، پیشرفت های بزرگی در قرن بعد
دست خواهد داد و… .۳۵

انگاره پیشرفت و تکامل یکی از مباحث چالش برانگیز فلسفه تاریخ است و تحقّق آن در
وضعیت کنونی حیات بشری، مورد سؤال شماری از اندیش مندان قرار گرفته است. اگر هم
معتقد به پیشرفت های مادی و صنعتی باشیم، نمی توانیم بر تکامل اخلاقی و فرهنگی صحّه
بگذاریم و از کاستی ها و مشکل های فراوان زندگی بشری چشم بپوشیم.

ز) تعمیم و پیش بینی آینده

نگاه به آینده و پیش بینی روی دادها و حوادث، همواره مورد توجّه عموم بوده و امکان
یا عدم امکان آن، بحث هایی را به وجود آورده است. فلاسفه تاریخ جوهری، تاریخ را
عمدتاً به معنای گذشته مطالعه و بررسی می کنند و مشخّصاً به شیوه ای بلند
پروازانه تر از مورّخان معمولی، به تعمیم درباره آن می پردازند. حتّی برخی
نوشته اند: موّرخ و محقّق باید کوشش کند تا مسیر حرکت گذشته، حال و آینده را مشخّص
نماید و با کمک بررسی های دقیق، قوانین حرکت تاریخ ـ از گذشته تا حال را ـ تا حدودی
به دست آورد تا بتواند طبق آن، آینده و سرنوشت ملّت ها را در صورت امکان پیش بینی
نماید.۳۶

بر اساس عقیده رایج و غالب قرن نوزدهم، یک سری قوانین تکامل وجود دارند که تعیین
کننده ویژگی ها و خصوصیات کل های اجتماعی به شمار می روند و نیز این عقیده که بر
مبنای شناخت قوانین مذکور، امکان پیش بینی های علمی درباره آینده میسّر است! از این
رو، مفهوم کل گرایی وارد این قبیل مباحث شد و کسانی چون هگل، کنت و مارکس به عنوان
شارحان، مفسّران و مدافعان عمده تاریخی گری مطرح شدند. تاریخی گری، برای مشخص
ساختن دکترین هایی به کار می رود که برای علوم اجتماعی، نقش پیش بینی کننده
جریان ها و تحول های آینده، بر اساس قوانین قابل کشف تحول های تاریخی قائل هستند؛
یعنی، با تکیه بر قوانین و قواعد مربوط به سیر تحول های تاریخی گذشته و حال، روند
و سیر تحول ها در آینده قابل پیش بینی است!

نتیجه روشن این دیدگاه این است که روند تاریخ، تحت کنترل و هدایت قوانین عام و
قواعد کلی قرار دارد و شناخت آنها، پیش بینی آینده جوامع، تمدن ها و … را ممکن
می سازد. قوانین مذکور ثابت و لا یتغیر بوده، به طوری که مقاومت در برابر آنها، بر
مبنای موازین اخلاقی بیهوده است، به عبارت دیگر، خارج از قلمرو کنترل اراده و
انتخاب انسانی قرار دارند۳۷.

عده ای از این نویسندگان ـ چون پوپر و هایک ـ با این نگرش فلسفی ـ تاریخی، مخالفت
کرده و عقیده دارند که: نه درباره روند حرکت و تحوّل جامعه و نه درباره جریان
تاریخ، به هیچ وجه نمی توان دست به تعمیم های کلّی یا پیش بینی های آینده نگرانه
زد. حوادث تاریخی ماهیتاً غیر قابل پیش بینی هستند…. پیش بینی سیر دقیق حوادث
تاریخی و نتایج آنها به طوری ماهوی ناشدنی است.۳۸

به نظر ما نیز پیش بینی حوادث و وقایع آینده تاریخ، کار علم و یا فلسفه تاریخ
(مبتنی بر عقل و تجربه صرف) نیست؛ بلکه این امر تنها در توان وحی و آموزه های دینی
است و فلسفه تاریخ به عنوان قالب و چهارچوب ارائه این پیش بینی ها، مفید و اثرگذار
است.

خ) هدف، مسیر و محرّک تاریخ

چنان که پیش تر گذشت، پاسخ به سه پرسش بنیادین، بر عهده فلسفه (نظری) تاریخ است. به
عبارت روشن تر فلسفه تاریخ، معرفتی است که در آن از حرکت، محرّک، مسیر و هدف موجودی
به نام تاریخ بحث می شود.

این هویت مستقل که به راه خود می رود و انسان ها را نیز یا تسلیم خود می کند و یا
در زیر چرخ های تیزرو و پرشتاب و سنگینش له و مثله می کند از جایی آغاز کرده است و
از طریقی می گذرد و سرانجام هم به مقصدی می رسد. حال فلسفه (نظری) تاریخ، بر این سر
است که نشان دهد این رفتن و بالیدن چگونه صورت می گیرد و آن نقطه نهایی (بارانداز
تاریخ) کجا است و چگونه از منزل کنونی، می توان منزل واپسین را ـ ولو به ابهام و
اجمال ـ تصویر کرد.۳۹

سه پرسش اساسی ـ که هر فلسفه نظری تاریخ عمدتاً به پاسخ آنها می پردازد ـ بدین
قرارند:

۱. تاریخ به کجا می رود (هدف)؟

۲. چگونه می رود (مکانیسم حرکت، محرّک)؟

۳. از چه راهی می رود (مسیر و منازل برجسته حرکت)؟

از دیدگاه اچ. والش فلاسفه نظری، بر آن بودند که مفهوم و هدف جریان تاریخ را به طور
کلی کشف کنند. به نظر آنها، تاریخ ـ به صورتی که تاریخ نویسان عادی آن را عرضه
می داشتند ـ ظاهراً از یک سلسله روی دادهای نامرتبط و فاقد انجام و دلیل، خیلی
بیشتر نبود… (در حالی که چنین نیست) و مسلماً قواره ای وجود دارد. وظیفه فلسفه
تاریخ آن است که شرحی چنان دقیق از مسیر روی دادهای تاریخ بنویسد که اهمیت واقعی و
منطق اساسی این مسیر به طور بارز نشان داده شود.۴۰

بر این اساس، تحول ها و تکامل جامعه ها از مرحله ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر
مسیر و جهت تحول ها و تکامل ها و در نهایت هدف و سرمنزل تاریخ، مورد توجه فلسفه
(نظری) تاریخ است.

مسأله دیگر هر فلسفه نظری تاریخ آن است که حرکت تاریخ به کمک عوامل حرکت آفرین شکل
می گیرد و نیروهای خاصی جامعه را به حرکت درمی آورند و از مراحل مختلف، عبور
می دهند. در این جا با نظریه ها و آرا و عقاید گوناگونی رو به رو هستیم که هرکدام
به نحوی حرکت تاریخ را توجیه و تبیین کرده و عامل عوامل به خصوصی را دلیل این حرکت
دانسته اند. دیالکتیک و تضاد طبقاتی (مارکس)، محیط طبیعی و شرایط آب هوایی و
جغرافیایی (منتسکیو) ؛ وجود برخی از نژادها (کنت گوبینو)، مشیت الهی (بوسوئه)،
قهرمان گرایی (فاشیست ها)، غریزه جنسی، عشق و گرسنگی (فروید و …)، عصبیت (ابن
خلدون)، عنصر زور و عوامل سیاسی (دورینگ) و … از جمله عوامل محرّک تاریخ در آرا و
افکار نویسندگان و دانش مندان هستند.۴۱

نقد و بررسی

درباره فلسفه (نظری) تاریخ، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد و اشکال ها و انتقادهایی
چند به آن وارد شده است:

الف) نظریه های فلسفه تاریخ، دارای یک وجه جبرگرایانه و ضرورت گرایانه هستند. گویا
تاریخ بدون توجّه به تلاش ها و اقدام ها و یا فعالیت های افراد، مسیر خود را طی
خواهد کرد. از این منظر، انسان ها اراده و اختیار چندانی در برابر حرکت تاریخ
ندارند و تسلیم بی چون و چرای آن هستند؛

ب) وقایع تاریخی تکرار ناپذیرند و هرگونه پیش گویی، ممکن است واقعیت نیابد؛ یعنی،
تنها چند درصد امکان دارد این احتمال ها تحقّق یابد؛

ج) ارائه یک قانون عام بر کل بشریت (آن هم با توجّه به تنوّع، تکثّر و پیچیدگی
فرهنگ ها و اقوام و سنت ها) دشوار است؛ به خصوص اگر این روی کرد تنها مبتنی بر یک
سری شواهد تاریخی و برداشت های فلسفی باشد؛

د) برخی منتقدان ادعا کرده اند: نگارش تاریخ عمومی ناممکن است؛ بدین دلیل که تاریخ
در مجموع یک کلّ نیست، و نویسنده تاریخ عمومی ـ مثلاً در قیاس با مورّخ انقلاب
فرانسه یا دوران استعمار آمریکا ـ فاقد موضوع مطالعه خاص است!

به نظر می رسد، عموم این اشکالات درباره فلسفه (نظری) تاریخ وارد باشد و برای رهایی
از آنها باید به روی کردی جدید دست یازید و آن چیزی نیست جز فلسفه متعالی تاریخ.

فصل دوم: مهدویت و فلسفه (نظری) تاریخ

فلسفه متعالی تاریخ بررسی و تبیین آموزه های وحیانی اسلام درباره روند تاریخ و
کمک گرفتن از تجربه و عقل است (وحی + عقل + تجربه) نماد و کانون محوری این دانش،
دکترین مهدویت است.

مهدویت، فرجام متعالی و شکوه مند آینده جهان و سرمنزل متعالی و متکامل تاریخ بشری
است. مهدویت، پیش بینی وحیانی هدف و مقصود تاریخ و پایان حرکت متلاطم و پرفراز و
نشیب آن است. مهدویت، تحقّق معناداری و غایت مندی تاریخ و باور به سرنوشتی روشن و
محتوم است.

این آموزه متعالی، به گونه های مختلف و در قالب های گوناگون ارائه و تصویر شده است،
اما از منظر فلسفه تاریخ، کمتر به آن پرداخته شده و پیوند و رابط

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.