پاورپوینت کامل اثبات امامت و انسان کامل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اثبات امامت و انسان کامل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اثبات امامت و انسان کامل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اثبات امامت و انسان کامل ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۴۱

اشاره

در بخش نخست، پیشینه انسان کامل در مکاتب فکری، پیدایش اصطلاح انسان کامل، تبیین
جایگاه او در چینش هستی با دید عرفانی، بیان شده و یکی از ادله عرفانی مدعی وجود
انسان کامل و این اصل که در هر زمان، تنها یک انسان کامل پا در رکاب است، بررسی شد.

در این بخش، پس از بیان دلیلی دیگر بر اثبات و استمرار وجود انسان کامل و برهانی
شدن این موضوع، به دنبال تطبیق این اصل اصیل، بر وجود مبارک امام(ع)هستیم و این مهم
را – که یکی از ادله عقلی اثبات امامت به شمار میرود- با نگاه و روشی تازه، به
تماشا مینشینیم.

ابتدا سیما، وظایف و ویژگیهای نبیّ، ولیّ و امام (پیشوای الهی) در پرتوی آیات و
روایات ترسیم و پس از آن، سیما، وظایف و ویژگیهای انسان کامل، در سایه سخنان و آثار
عرفا، حکمت متعالیه و متون ادبی تصویر میشود. آن گاه، تطبیق و همخوانی این دو مفهوم
در قالب یک وجود، خاطرنشان میگردد. برای تأیید و تحکیم این تطبیق، از سخنان مشاهیر
فن، گواههایی فراخوانده میشود، تا باید و استدلال، جای شاید و احتمال بنشیند. با
نقد و بررسی برخی دیدگاههای افراطی و تفریطی درباره انسان کامل، هر مانعی از سر
راهِ این همخوانی برداشته میشود.

دلیل اول لزوم انسان کامل در گستره هستی

دلیل عمده و مورد توجه بیشتر عرفا- که بر هستی شناسی عرفانی مبتنی بود- در بخش نخست
این نوشتار تدوین شد، که فشرده آن یادآوری میشود:

هر یک از مخلوقات، مظهر و جلوه اسم یا اسمای الهیاند و هر چیز، به محدودیت و اندازه
خودش آینهای برای نمایش اسماء الهی است. عالم عقل، تنها اسماء تنزیهی حق- سبحانه-
را جلوه میدهد، عالم ماده، اسماء تشبیهی او را و عالم مثال… هر چند خداوند خود را
در ذات خود میبیند و شاهد و مشهود است، اما جلاء (در خود دیدن)، غیر از استجلاء
(خود را در غیر دیدن) است. صاحب کمال، به کمالات خود علم دارد؛ ولی در آینه دیدن،
لذت دیگر دارد؛۱ پس در آفرینش، آینههایی هستند؛ ولی تمامنما نیستند و به مظهر و
آینهای نیاز است که نشان دهنده همه اسماء و صفات باشد. این، همان انسان کامل است که
از سویی، جنبه عنصری و طبیعی دارد و مصداق یأکل الطعام و یمشی فی الاسواق۲ است و
از سوی دیگر، جنبه آسمانی دارد و مصداق دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی۳ است.

دلیل دوم لزوم انسان کامل

دلیل پیشین ناظر به سرِّ پیدایش عالم و آدم بود؛ یعنی پاسخی به این پرسش که چرا
جهان و انسان کامل، موجود شد؟ دلیل حاضر بیشتر به استمرار آفرینش، توجه دارد؛ یعنی
همانگونه که پیدایش جهان، طفیل وجود انسان کامل بود، پایداری و نگهداری آن نیز طفیل
استمرار وجود انسان کامل است؛ پس برای برقراری جهان، وجود انسان کامل، همواره لازم
است.

انسان کامل دارای شؤون و وظایفی است؛ مانند: رسالت، نبوّت، امامت، ولایت و…..
مدار رسالت و نبوت، بر نیازمندیهای ملکی و پایانپذیر، مانند: سیاسات، معاملات، و
عبادات استوار است. هر گاه تشریع کامل (دین اسلام)، بیاید، به تمام این نیازمندیها
پاسخ گفته شود و آنها برطرف میشوند؛ درنتیجه به نبیّ و رسول جدید نیازی نیست؛ لذا
نبوّت و رسالت، پایانپذیر است.۴ رسول و نبیّ از اسماءُ الله نیستند. ولیّ از اسماء
الهی است؛ لذا منقطع نمیشود.۵ چنانکه وظیفه و مقام امامت، راهنمایی و پیشوایی
انسانها به سرمنزل مقصود است. امام، ریاست عامه در امور دین و دنیای مردم دارد. تا
راه و راهرو و منزل است، راهنما نیز لازم است.۶

اما شأن ولایت، بسیار عمیقتر وگستردهتر از مقام نبوّت و حتی امامت است. ولیّ یعنی
سرپرست نظام هستی به اذن خدای سبحان۷ و ولایت، باطن شریعت است.۸

شیخ عطار در بیان معنای ولایت میگوید:

ولایت برتر از طور عقول است

ولایت عالم عشق است میدان

از این معنی که عقلت بوالفضول است

که عقل آن جا بود مدهوش و حیران۹

و در معنای دوام ولایت میگوید:

به هر وقتی و هر دور و زمانی

وجود او بلاها میکند دفع

نباشد ختمشان تا روز محشر

بود صاحبدلی در هر مکانی

به جمله مردمان از وی رسد نفع

که گردد این جهان یکسر مکدر۱۰

بنابراین، محور برهان حاضر، جنبه امامتی و ولایتی انسان کامل است که به اذن خداوند
و اقتضای جایگاه وجودیاش، این موهبت را دریافته است. برهان عقلی اثبات این مقام و
جایگاه (ولایت بر آفرینش) برای انسان کامل و تحلیل آن، از بررسی ریزش نظام هستی، از
مبدأ فیاض آشکار میشود. در بخش نخست این نوشتار، سرّ پیدایش و ترتیب آن، به طور
مشروح بیان شد و طی آن، جایگاه انسان کامل نیز مشخص شد که اقتضای مرحله وجودیاش،
ولایت بر دیگر موجودات است. فشرده آن بحث اینجا بیان میشود:

حقیقت انسان کامل، همه حقایق را در خود گرد آورده است (تعین اول، تعین ثانی، عالم
عقل، عالم مثال و عالم ماده). او با اینکه از اکوان (ما سوی الله) است، میتواند
مقامات گوناگونی را در خود جای دهد و جامع جهت حقانی و الهی باشد. سرّ اشرفیت،
خلافت و ولایت او، همین دوسویه بودنش است؛ لذا واسطه فیوضات الهی و مواهب ربوبی، به
ما سوا و مایه حفظ آفرینش است.۱۱ این برهان عرشی، در لسان روایات و سخنان اهل فن،
به خوبی در قالب فرشی تمثیل شده است؛ امیر بیان فرمود:

جایگاه من نسبت به خلافت، مانند جایگاه قطب (محور) نسبت به آسیاب است؛۱۲

یعنی خلافت الهی، حقیقتی است که من محور و اساس آن هستم و خلافت، گرد من میچرخد.

خلافت الهی، آن امانتی است که آسمانها، زمین و کوهها از برداشتن آن امتناع
ورزیدند.۱۳ علامه طباطبایی با بیانی زیبا و استناد به خود قرآن، ثابت میکند که مراد
از امانت در این جا همان ولایت الهی است.۱۴ بر همین اساس، امام صادق(ع) فرمود: اگر
زمین، بیامام شود، خراب میشود؛ همانگونه که آسیاب، بدون محور شود.

امام هشتم (ع) نیز فرمود:

امام، ابر بارنده، باران سیلآسا، خورشید رخشنده، آسمان سایه افکن. زمین گسترده،
چشمه جوشنده و… است.۱۵

ابن عربی (متوفای۶۳۸ق) نخست، دلیل اول را تقریر میکند که موجودات دیگر، هیچ کدام
شایستگی نمایش تمام اسما و صفات الهی را نداشتند و همه بیروح بودند؛ لذا انسان کامل
را آفرید، تا آینه تمامنمای او باشد:۱۶

جلوهای کرد رُخت دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد۱۷

پس از آن، به تقریر دومین دلیل میپردازد. این موجود، انسان نامیده شد. چون حق تعالی
به واسطه او به خلق مینگرد و رحمت میفرستد، پایداری عالم، به وجود او است. نسبت
انسان کامل به عالم، مانند نسبت نگین است به انگشتری (ارزش رکاب به نگین است).
نگین، محلّ نقش و علامت سلطان است که با مهر زدن توسط آن، خزائن حفظ میشود. خداوند
همین گونه به وسیله انسان کامل، عالم را حفظ میکند.۱۸ در جای دیگر میگوید:

انسان کامل، مانند ستون جهان خلقت است؛ همانگونه که خانه یا خیمه، بدون ستون
نمیپاید، عالم نیز بدون او برقرار نمیماند.۱۹

قیصری (متوفای۸۵۱ق) در شرح سخن ابن عربی، به گوشههای پنهان این دلیل اشاره میکند:

خداوند، آفرینش را به واسطه انسان کامل حفظ میکند. پیش از آفرینش انسان، خود خداوند
حافظ بود. انسان، به سبب خلافتی که دارد، عالم را حفظ میکند و به همین سبب خلیفه
نامیده شد…. حق تعالی در آینه دل انسان کامل تجلّی میکند و انوار الهی از دل او
بر عالم میتابد؛ پس عالم، به واسطه این فیض، باقی است۲۰.

عبدالکریم جیلی (متوفای ۸۰۵ق) میگوید:

الانسان الکامل، هو القطب الذی تدور علیه افلاک الوجود من أوله الی آخره.۲۱

سید حیدر آملی (متوفای ۷۸۳ ق) میگوید:

نزد محققان ثابت است که همه عالم، با حقیقت انسان کامل پابرجا است و افلاک، با
نفسهای او میچرخند.۲۲

کی جهان بی قطب باشد پایدار

گر نماند در زمین قطب جهان

قطب شیر و صید کردن کار او

آسیاب از قطب باشد برقرار

کی تواند بی قطب گشت آسمان

باقیان این خلق باقی خوار او۲۳

بیشتر محققان میگویند آیه شریف (الله الذی رفع السموات بغیر عمدٍ ترونها( ۲۴ به
انسان کامل اشاره دارد که افلاک و املاک به او استوارند.۲۵

تطبیق انسان کامل بر امام

تا اینجا اصل لزوم و وجود مستمر انسان کامل، برهانی شد. اکنون مدعا این است که چنین
وجودی، همان امام و پیشوای الهی است که شرع مقدس بر وجود مستمر او در پهنه هستی
اصرار دارد و تمام ادیان الهی بر اصل وجود آن اتفاق دارند.

در نوشتههای پیشین، گفته شد که مراد از وجود مستمر امام، اعم از نبیّ، رسول، امام و
جانشین پیامبران است؛ یعنی مدعای نخست، اثبات وجود پیشوای الهی در طول حیات بشری و
نیاز و اضطرار مردمان به او است؛ بنابراین برای اثبات یگانگی این دو حقیقت، ابتدا
در پرتوی قرآن و احادیث، سیما، وظایف و ویژگیهای پیشوای الهی را ترسیم میکنیم و پس
از آن، سیمای انسان کامل، وظایف و ویژگیهای او را با مطالعه متون عرفانی و حکمت
متعالیه ترسیم میکنیم، تا به خوبی روشن شود که این دو حقیقت، یک وجودند یا دو وجود؟

الف. سیما و اوصاف پیشوایان الهی (نبیّ، ولیّ و امام) در قرآن

قرآن کریم، از ویژگیها و وظایف پیشوایان الهی، بسیار سخن گفته است. اینجا به بیان
مفاد برخی از آنها بسنده میکنیم.

آنها را تنها خدا میشناسد و انتخاب و معرفی میکند

(و اجعل لنا من لدنک ولیاً( ۲۶، (و اجعلنا للمتقین اماماً۲۷(، (و اجعل لی وزیراً من
اهلی۲۸(

این که امتها و حتی خود انبیا، گزینش ولیّ و نبیّ را به خدا واگذار کردهاند و
خداوند نیز این واگذاری را پذیرفته و این گزینش را انجام داده است، نشانه دو موضوع
است: یکی این که انسانهای عادی، قدرت شناخت آنها را ندارند و دیگر این که آنها حق
انتخاب آن را ندارند: (انّی جاعل فی الارض خلیفه۲۹(، (انّی جاعلک للناس اماماً۳۰(.

آنان معصوم هستند

(اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم۳۱(، در این آیه، عطف اولوالامر
به پیامبر و خدا و دستور پیروی از آنها به طور مطلق (در همه امور) و بدون چون و
چرا، گواه بر عصمت آنها است.۳۲

یک فرد از آنها همواره روی زمین است

(و اذ قال ربّکَ للملائکه انّی جاعل فی الارض خلیفه(.۳۳ اولین انسان روی زمین،
خلیفه الهی بوده و سایر انسانها فرع وجود او هستند. اگر چنین انسانی نباشد، سایر
انسانها نیز نخواهند بود۳۴. جاعل، اسم فاعل است و بر استمرار دلالت میکند. خداوند
به لفظ ماضی (جعلتُ) یا مضارع (اَجعلُ) که یک بار انجام فعلی را می رساند به کار
نبرد و جاعل را مقید به شخص یا زمان خاصی نکرد، تا مانند (انی جاعلک للناس
اماماً( ۳۵ محدود باشد.۳۶

جایگاه و کارهای شگفت آنها در عالم هستی

آنان، تنها عبد و بنده خدایند؛ لذا از قیود غیر خدا آزادند، به دنبال مقام عبودیت-
که در قرآن، وصف بیشتر پیامبران است- به مقامات بلندی رسیدهاند؛ لذا کارهای خارق
عادت انجام میدهند: (قال انی عبد الله آتانی الکتاب و جعلنی نبیّاً(.۳۷

معلّم حضرت موسی (ع) (حضرت خضر(ع)) نیز مقام بندگی داشت: (فوجدا عبداً من عبادنا
آتیناه رحمه من عندنا( ۳۸ و نیز مانند: (سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد
الحرام…(۳۹، (یا عباد لاخوف علیکم الیوم و لاانتم تحزنون( ۴۰، (انّ عبادی لیس لک
علیهم سلطان( ۴۱،

شیطان بر آنها تسلطی ندارد بلکه آنها بر همه چیز احاطه دارند

(و کلّ شی احصیناه فی امام مبین( ۴۲، رسول خدا فرمود: علی (ع)، امامی است که
خداوند علم همه اشیاء را در او گنجانده است.

معلوم شد آنچه در انسان کامل است، در قرآن است.۴۳

بالاترین کار غیر عادی و شگفت را انجام میدهند

(وأبریء الاکمه و الابرص و أحی الموتی باذن الله(.۴۴

از علم و آگاهی والایی برخورداراند

(و علّم آدم الاسماء کلّها( ۴۵، (و کذلک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض(.۴۶

علم غیب دارند

(وَ أنبئکم بما تأکلون و ما تدّخرون فی بیوتکم( ۴۷، (فلا یظهر علی غیبه احداً الاّ
من ارتضی من رسولٍ۴۸(، (و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من
رسله(. ۴۹

ترس و اندوهی ندارند

(الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احداً الاّ الله( ۵۰، (الا انّ
اولیاء الله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون(. ۵۱

بر یقین کامل هستند

(ائمه یهدون بامرنا لمّاصبروا و کانوا بآیاتنا یوقنون( ۵۲، (و کذلک نری ابراهیم…
ولیکون من الموقنین(. ۵۳

برخی دیگر از صفات آنان، چنین است:

کارشان تنها برای رضای خدا است؛۵۴ عهده دار امانت الهیاند؛۵۵ به فرمان الهی هدایت
میکنند؛۵۶ برای راهنمایی و به مقصد رساندن دیگران، نهایت تلاش را دارند؛۵۷ پس از
تحمل صبر زیاد۵۸، و پشت سر گذاشتن آزمایشهای زیاد، به این مقام سترگ رسیدهاند؛۵۹
این مقام هرگز به ظالمین نمیرسد.۶۰

ب. در لسان روایات

از آن جا که ختم نبوت، قطعی و مسلم است، پس از حضرت محمد( ولایت و پیشوایی الهی،
تنها در قالب امامت استمرار می یابد. مقام امامت و ولایت الهی را جز اهل بیت (ع)
کسی ادعا نکرده است. در میان امت حضرت محمد( نیز چنین جایگاهی را به غیر ائمه
اهلبیت ( نسبت ندادهاند؛ هر چند کسانی را به عنوان حاکم و امام حکومت بر مردم معرفی
کردهاند. بنابراین، موضوع اوصاف و وظایفی که برای ولیّ خدا در احادیث نبوی و اهلبیت
( وارد شده است، امامان دوازدهگانه اهل بیت ( هستند.

به هر حال، اینجا برخی از آن اوصاف و وظایف برای تطبیق امامت بر انسانِ کاملِ مطرح
در عرفان، بیان میشود:

۱. ولیّ خدا، از جایگاهی برخوردار است که تنها برای خدا و اولیای او قابل شناخت
است. اولیای امر الهی، در توقیع ناحیه مقدسه چنین توصیف شدهاند:

المأمونون علی سرّک… و آیاتک التی لاتعطیل لها فی کل مکان یعرفک بها من عرفک،
لافرق بینک و بینها إلا انّهم عبادک و خلقک.۶۱

قطب خوارزمی میگوید:

لمّا قدم علیّ رسول الله- ( – بفتح خیبر، قال رسولالله(: لو لا اخاف ان تقول فیک
طائفه من امّتی ما قالت النصاری فی المسیح لقلت الیوم فیک مقالاً لاتمرّ بملأ الاّ
أخذوا من تحت قدمک و من فضل ظهورک یستشفون به و لکن حسبک ان تکون منّی و أنا
منک….۶۲

حضرت امام رضا (ع) فرمود:

امام، یگانه دهر خود است. کسی را به منزلت او راهی نیست. چون ستارگان آسمان، برتر
از دسترسی جویندگان است. عقل آدمیان، کجا راه به تشخیص و انتخاب او دارند؟۶۳

امیرالمؤمنین(ع) به ابوذر فرمود:

من بنده خدا و خلیفه او بر بندگانم.ما را پروردگار قرار ندهید و در فضل ما، هر چه
میخواهید بگویید؛ زیرا شما به کنه و عمق آنچه خدا در ما قرار داده نمیرسید. خدای
سبحان، عطایی بزرگتر و برتر از آنچه در قلب شما خطور میکند و ما را وصف میکنید، به
ما داده است.۶۴

۲. زمین و عالم آفرینش، هیچگاه از وجود حجت و راهنمای الهی خالی نیست. امام علی (ع)
فرمود:

و لمیخل الله سبحانه خلقه من نبیّ مرسل او کتاب منزل او حجه لازمه أو محجه قائمه.۶۵

در جای دیگر فرمود: اللهم بلی، لاتخلو الارض من قائم لله بحجه.۶۶ امام باقر (ع)
فرمود:

اگر امام، ساعتی از روی زمین برداشته شود، زمین مانند دریا، بر ساکنانش موج
برمیدارد.۶۷

۳. حجت و راهنمای الهی، گاهی آشکار و شناخته شده است و گاهی پنهان و بیمناک؛ مانند
عالم و آموزگار زمان حضرت موسی (ع): (فوجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا و
علّمناه من لدنّا علماً( ۶۸ آشنایی حضرت موسی(ع) با این عبدالله، به وسیله وحی الهی
بود.۶۹ حضرت موسی (ع) پس از آشنایی، درسهایی از این مرد گمنام گرفت.۷۰

حضرت امیر(ع) در توصیف حجت الهی فرمود: اما ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً
مغمور.۷۱ آن حضرت در جای دیگر فرمود:

من با رسول خدا، نوری یگانه بودیم. او محمد مصطفی شد و من مرتضی وصیّ او. محمد ناطق
شد و من صامت، و ناگزیر در هر زمانی ناطقی و صامتی است. ای سلمان! محمد، منذر شد و
من هادی شدم و این است تفسیر سخن خداوند: (انّما انت منذر و لکل قوم هاد(.۷۲

حکیم سبزواری (متوفای۱۲۸۹ ق) میفرماید:

ناطق، عبارت است از نبیّ یا ولیّ که آشکارا به تبلیغ و ترویج شریعت و سیاست عادله
قیام کند و مرجع و مطاع مردم باشد؛ اما صامت کسی است که چنین نباشد، گرچه از اولیای
الهی باشد و مهدی منتظر، صامت این عصر است.۷۳

جایگاه حجت و ولی خدا در نظام هستی

در بخش نخست، انتشار آفرینش از مبدأ هستی توضیح داده شد که پس از مقام ذات، شش مقام
دیگر است؛ جایگاه مقام دوم (تعیّن اول) و مقام سوم (تعیّن ثانی)، در عالم صقع ربوبی
و بسی ارجمند است؛۷۴ از روایات به دست می آید که امام و حجت خدا، در چنین جایگاهی
منزل دارد.

ابوخالد کابلی از حضرت باقر (ع)، تفسیر این آیه را پرسید: ایمان آورید به خدا و
رسولش و نوری که فرو فرستادیم.۷۵ حضرت فرمود:

به خدا سوگند! آن نور، ائمه آل محمد ( هستند، تا روز قیامت. آنها نور خدا در
آسمانها و زمینند.۷۶

امام صادق (ع) فرمود: نحن والله الاسماءُ الحسنی.۷۷

امام باقر (ع) در تفسیر آیه (عمّ یتسائلون عن النبأ العظیم( ۷۸، فرمود:

نبأ عظیم، امیرالمؤمنین (ع) است که خودش فرمود: برای خداوند آیه و نبأی بزرگتر و
بالاتر از من نیست.۷۹

حضرت امیر (ع)فرمود: فانا صنائع ربّنا و الناس بعد صنائع لن۸۰. شیخ محمد عبده در
تفسیر این سخن نورانی، میگوید:

آل نبیّ، اسیران احسان خداوندند و پس از آن، مردمان، اسیران فضل آنها هستند.۸۱ سخن
ابن ابی الحدید نیز درباره این جمله، شنیدنی است.۸۲

علامه مجلسی میفرماید:

این سخن، اسراری دارد که خرد، از دریافت آن ناتوان است و ما شمهای از آن را بیان
میکنیم: صنیعه الملک (دست پرورده ملک و شاه) به چیزی گویند که پادشاه، او را تنها
برای خودش پرورش دهد و ارزش او را بالا برد. به همین معنا است سخن خداوند در حق
حضرت موسی (ع) (و اصطنعتک لنفسی( ۸۳؛ یعنی تو را برای خودم اختیار کردم و پروراندم،
تا از این جهت، هر کاری که میکنی، از روی اراده و محبت من باشد.۸۴

نظیر همین گفتهها را ابن ابی الحدید در تفسیر کلام امام (ع) آورده است.۸۵

حضرت امیر (ع) فرمود:

خداوند، به ما اسم اعظم را تعلیم داد که اگر بخواهیم با آن، آسمانها و زمین و بهشت
و جهنم را میشکافیم و…. با وجود این مقام، مانند انسانهای عادی میخوریم،
میآشامیم، در کوچه و بازار راه میرویم؛ چون دستور پروردگار ما همین است و ما بندگان
مکرّم او هستیم؛ (والذین لایسبقونه بالقول و هم بامره یعملون( ۸۶

و در یک کلام، آغاز و انجام، با اهلبیت ( است.۸۷

ولیّ خدا، به سبب همین جایگاه وجودی- به اذن خداوند- در ماده کائنات تصرف میکند،
قوای ارضیه و سماویه را به تسخیر خویش درمیآورد و هر محالِ (عادی) را ممکن میکند.۸۸

اولیای خدا، از هر گونه خطا و گناه به دور هستند۸۹ و از علم و آگاهی ژرف و بلندی
برخوردارند.۹۰

از غیب – به اذن خدا- آگاهی دارند، از گناه و پلیدی به دورند، ۹۱ از مرگ نمیترسند۹۲
و در یک کلام: لایقاس بآل محمد ( احدٌ.۹۳

برخی وظایف حجتها و اولیای الهی

نجات، دستگیری و هدایت

انّما الائمه قوام الله علی خلقه و عرفا به علی عباده. لایدخل الجنه الا من
عرفهم…۹۴، مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینه النوح، من رکبها نجی۹۵، الامام….
النجم الهادی فی غیاهب الدُّجی…. والدّال علی الهدی و المنجی من الرّدی.۹۶

امضای حدود و احکام الهی و مرزبانی از کیان اسلام

بالامام…. امضاء الحدود و الاحکام و منع الثغور و الاطراف۹۷، فهو امامٌ… و
کلامه الفصل و حکمه العدل۹۸، لیس للامام الاّ… الاحیاء للسنّه و اقامه الحدود
علی مستحقیها و إصدار السّهمان علی اهلها….۹۹

مجری فرمان های الهی

(و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا( ۱۰۰، و الامام…قائم بامر الله۱۰۱، انّه لیس
الامام إلاّ ما حمّل من امر ربه.۱۰۲

سیمای انسان کامل در فرهنگ عرفانی و حکمت متعالیه (برخی اوصاف و ویژگی ها)

الف. عرفان

انسان کامل، در دیدگاه عرفانی به لحاظ جایگاهی که دارد، قابل شناخت کامل نیست.

قیصری میگوید:

و مرتبه الانسان الکامل عباره عن جمع جمیع المراتب الالهیه و الکونیه، من العقول و
النفوس الکلیه و الجزئیه و مراتب الطبیعه الی آخر تنزلات الوجود و یسمی بالمرتبه
العمائیه ایضاً. فهی مضاهیه للمرتبه الالهیه و لافرق بینهما الاّ بالرّبوبیه و
المربوبیه، لذلک صار خلیفه الله.۱۰۳

عبدالکریم جیلی میگوید:

بدان که انسان کامل، با همه حقایق عالم هستی برابری میکند؛ با لطافتش، با عالم
عِلوی برابری میکند و با جرمش، با عالم سِفلی… .۱۰۴

عالم از وجود او خالی نیست

عزیز الدین نسفی (قرن۷) میگوید:و این انسان کامل، همیشه در عالم باشد.۱۰۵ ابن
عربی میگوید: و اعلم أن الولایه هی الفلک المحیط العام و لهذا لمینقطع۱۰۶. قیصری،
شارح فصوص میگوید: این عالم، تا هنگامی که انسان کامل موجود است، محفوظ است.۱۰۷
عبدالکریم جیلی میگوید: و هو واحد منذ کان الوجود الی ابد الابدین.

به سبب جایگاهی که دارد، در آفرینش تصرف میکند

قیصری میگوید:

استاد ما در کتاب المفتاح تصریح کرده است که قدرت بر میراندن و زنده کردن و امثال
این امور، از نشانههای انسان کامل است.۱۰۸

جیلی -ضمن توضیح و توصیف جایگاه وجودی انسان کامل -میگوید:

تصرف او بر اشیا از روی اتصاف و آلت و اسم و رسم نیست؛ بلکه (تصرفی واقعی) مانند
تصرّف ما در سخنگفتن و خوردن و آشامیدن است.۱۰۹

سید حیدر می فرماید:

عقل اول، ظلّ اول و تمام عالم، ظلّ دوم است و انسان کامل، حقیقت آن عقل است.۱۱۰

از غیب آگاهی دارد

جایگاه وجودی که در عرفان و حکمت متعالیه برای انسان کامل معین شده، اقتضای آگاهی
گسترده بر عالم هستی را دارد: و له الحیطه علی مراتب الوجود و منازل الغیوب و
الشهود.۱۱۱ چه بسا چنین علمی غیر از علمی باشد که به سبب مقام نبوت و رسالت، به
شخص نبیّ می دهند.

و الاطلاع علی العین الثابته الذی یتفق لبعض الاولیاء کالانسان الکامل یعدّ من
العلم الربوبی دون علم الانبیاء و الرسل کما ورد فی العلم الغیبی، انه یعلم الغیب
(مَن ارتضی من رسول۱۱۲ (.۱۱۳

در صحیح مسلم، درباره حضرت موسی (ع) و مرد دانای ناشناس (حضرت خضر (ع)) روایتی در
تأیید گفتار بالا وارد شده است:

(مرد دانا، به موسی (ع)) گفت: تو علمی داری که خداوند به تو یاد داده و آن را به من
یاد نداده؛ اما من علمی دارم که خدا به من یاد داده و به تو یاد نداده است.۱۱۴

انسان کامل، ترسی ندارد

نسفی میگوید:

(و هذا البلد الامین( ۱۱۵ عبارت از انسان کامل است… و از آن رو امین میگویند که
انسان کامل، خوف آن ندارد که از راه بازگردد و ناقص بماند. انسان کامل، به شهری
رسیده است که (من دخله کان امناً(۱۱۶.۱۱۷

انسان کاملِ مولانا نیز از اسرار پنهان، آگاه است:

شیخ واقف گشته از اندیشه اش

چون رجا و خوف در دلها روان

شیخ چو شیر است و دلها بیشه اش

نیست بر وی مخفی اسرار جهان۱۱۸

انسان کامل، عالِم و بی نیاز از استاد است

نسفی میگوید:

در ملک و ملکوت، هیچ چیز بر وی پوشیده نمانده است. اشیا و حکمت را آنگونه که هست،
میداند و میبیند.۱۱۹

ابن عربی میگوید:

هر چه در عالم هستی است، در تسخیر انسان کامل است و او همه آنها را میداند.۱۲۰

سید حیدر میفرماید:

عقل اول، به سبب اشتمالش بر همه کلیّات حقایق عالم، عالِم کلّی است و نفس کلّی به
دلیل اشتمالش بر همه جزئیات، عالِم کلّی بر جزئیات است و انسان کامل- که جامع هر دو
است- همه را میداند.۱۲۱

جیلی میگوید:

همه اسما و صفات، برای انسان کامل دو گونه قسمت شده است: یک گونه آن، بر جانب راست
او است؛ مانند حیات، علم، قدرت، اراده، سمع و بصر و مانند اینها؛ و گونه ای دیگر در
جانب دیگر او است؛ مانند ازلیّت و ابدیّت، اولویّت و آخریّت، و مانند اینها.۱۲۲

ب. در حکمت متعالیه

گاهی آشکار و مشهور است و گاهی پنهان

سهروردی (متوفای۵۸۵ق) میگوید:

قد یکون الامام المتأله مستولیاً ظاهراً و قدیکون خفیاً و هو الذی سمّاه الکافه
القطب فله الرئاسه و ان کان فی غایه الخمول.۱۲۳

انسان کاملِ مولانا نیز – با صرف نظر از جنبههای منفی آن- گاهی در جمع و گاهی در
خلوت و تنهایی است.۱۲۴

عالم از وجود او خالی نیست

شیخ الرئیس (متوفای۴۲۸ ق) در کتاب شفاء، وجوب وجود خلیفه الله را در هر عصر، به
عناوین گوناگون یاد کرده است؛ یکجا به عنوان انسان کامل، جای دیگر به عنوان حکیم
کامل و…. در ادامه میگوید: وجود نبیّ، به خاتم انبیا ختم شده، ولی خلیفه الله
همیشه باید باشد.۱۲۵ شیخ شهید، سهروردی میگوید:

و لاتخلو الارض عن متوغل فی التأله ابداً… فان المتوعل فی التأله لایخلو عنه
العالم.۱۲۶

به سبب جایگاهی که دارد، در آفرینش تصرف میکند

انسان کامل، از عالم خلقی تا عالم ربوبی راه دارد و تنها مقام ذات، از جولان او به
دور است. او خلیفه و دارای ویژگیهای مستخلف عنه میباشد۱۲۷ و هر چند ربّ و خدا نیست،
ربّانی و خداگونه است؛ پس در عالم هستی (تکوین و تشریع)، به اذن خدا و اقتضای
خلافت، از جانب او دست به تصرف میزند.

شیخ الرئیس با بیانی منطقی و فلسفی، اصل صدور کارهای مخالف و برتر از قوانین عادی
طبیعی را از انسانهای عارف، ثابت میکند. وی با آوردن نمونههای عینی، چیرگی نفس و
اراده را بر بدن و طبیعت، محسوس و ملموس میکند۱۲۸ و در ادامه میگوید:

از آن جا که فرج و بهجت عارف، به سبب توجه به خداوند، برتر از انسانهای دیگر است و
توانایی وی بر انجام کارهای غیر عادی بیشتر است. از همینجا معنای سخن حضرت امیر
آشکار میشود که فرمود: به خدا سوگند! درِ خیبر را با نیروی بدنی نکندم، بلکه با
نیروی ربّانی کندم.۱۲۹

ملاصدرا میگوید:

صورت انسان بشری، خلیفه خدا در زمین است و معنای روح خدایی، یعنی خلیفه الهی در
ملکوت آسمانش۱۳۰.

حکیم سبزواری میگوید:

انسان کامل بالفعل، دارای وجود جامع، وحدت جمعی، وحدت حقّه ظلیّه و وحدت حقّه
حقیقیّه است۱۳۱…، مقامش، برتر از ملکوت و زمانش، بالاتر از دهر است و با وجود
این، جسد پاکش در این مکان و زمان است و بر همین اساس با همّت و علم فعلی، کارهایی
انجام میدهد، بدون بکارگیری مواد و بدون نیاز به اعضای خارجی.۱۳۲ انسان کامل، (کل
شیء احصیناه فی امام مبین(۱۳۳ و بر همه حضرات محیط است. همه موجودات عالم به منزله
اعضا و جوارح او است و در عالم ماده کاینات تصرف میکند.۱۳۴

دارای علم و آگاهی بلند و بینیاز از استاد است

بوعلی سینا، وضعیت مردمان عادی و انسانهای نمونه را در کسب علم و دانش چنین توضیح
میدهد:

و چون اندر میان مردمان، کس بود که ورا در بیشتر چیزها معلم باید، و هیچ حدس نتواند
کرد؛ بلکه نیز بود که از معلم نیز فهم نتواند کرد، شاید که یکی بود که بیشتر چیزها
را به حدس به جای آورد و اندکی حاجت بود و را به معلم، و شاید که کسی بود نادر، که
چون بخواهد بیمعلم اندر یک ساعت از اوائل علوم، به ترتیب حدسی تا آخر برسد، از نیک
پیوندی وی به عقل فعّال و چنین پندارد که از جای اندر دل وی همیفکنند و این کس باید
اصل تعلیم مردمی از وی بود و این، عجب نباید داشتن….۱۳۵.

حاجی سبزواری میگوید: و هو المتعلّم بجمیع الاسمای بالفعل۱۳۶:

فلک دوران زند بر محور دل

هر آن نقشی که بر لوح از قلم رفت

وجود هر دو عالم مظهر دل

نوشته دست حق بر دفتر دل

برخی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.