پاورپوینت کامل راویان احادیث مهدویت، قاسم بن علاء همدانی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل راویان احادیث مهدویت، قاسم بن علاء همدانی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راویان احادیث مهدویت، قاسم بن علاء همدانی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل راویان احادیث مهدویت، قاسم بن علاء همدانی ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

۲۱۵

چکیده

در تبیین زوایای معرفتی مهدویت، روایات جایگاه بسزایی دارند و از آن جا که امامان
معصوم(ع) آینه تمام نمای صفات خداوندی هستند و هیچ نقطه تاریکی در وجود آنان یافت
نمی شود، امام(ع) چون لب می گشاید، حقیقت، به نطق آنان ظاهر می شود و باطل، به کلام
آنان رخت بر می بندد.

درباره امام زمان(عج) اخبار بسیاری صادر شده و در گفتار معصومان(ع) از بدو تولد آن
وجود قدسی تا پس از ظهورش تبیین شده است. و به دلیل ویژگی خاص زندگی و خلافت آن
حضرت، در مجامع روایی، از نبی مکرم(ص) تا آخرین وصی، احادیث بسیاری نقل شده است.

خاستگاه علم رجال در تحکیم مبانی صدوری روایات قابل انکار نیست؛ همچنین علم درایه.
ما در این نوشتار، در مقام بررسی احوال یکی از وکلای امام مهدی(عج)؛ یعنی قاسم بن
علاء همدانی هستیم و به شخصیت او از منظر علم رجال خواهیم نگریست.

کلید واژه ها: علم رجال، راویان احادیث مهدوی، وکلای امام، قاسم بن علاء همدانی.

مقدمه

در تبیین زوایای معرفتی مهدویت، روایات جایگاه به سزائی دارند؛ زیرا مجرای شناخت
حقیقت وجودی آن حضرت و یافتن جهات مختلف زندگی آن شخصیت به مثال خلقت میسور نیست،
مگر از طریق آنچه از ناحیه خود آنان که مظهر علم الهی هستند، به ما رسیده است.
امامان معصوم(ع) به واسطه این که آئینه تمام نمای علم خداوندی هستند و در آئینه
بودن صفات خداوندی در کمال اکمال و در تمام اتمام می باشند، نقطه تاریکی در وجود
آنان یافت نمی شود. آنان، به حق نشانه علم پروردگار بر بندگان روی زمین هستند. راه
حق، به دست آنان آشکار می شود و تاریکی گمراهی ها در پیشگاه ایشان زدوده می گردد.
آنان، لب اللباب علم ذات باری هستند و گویای علوم برترین می باشند.۱

امام، لب می گشاید و به حق سخن می سراید. حقیقت، به نطق آنان ظاهر می شود و باطل،
به کلام آنان رخت برمی بندد. آن انوار الهی، در مقام بیان صفات امام بحق و رهبر به
عصمت ملحوف برمی آیند و پرده از حقیقت عظمت اوصیای الهی برمی افکنند که امام کیست و
چه کسی می تواند اوج نشین عرشیان شود.

درباره امام دوازدهم، حضرت حجه که سلام و صلوات خدا به ساحتش ابلاغ باد نیز اخبار
بسیاری صادر شده و در گفتار معصومان(ع) از بدو تولد آن وجود قدسی تا پس از ظهورش
تبیین شده است. به دلیل ویژگی خاص زندگی و خلافت آن حضرت، از نبی مکرم تا آخرین
وصی(ع) در مجامع روایی احادیث بسیاری در این باره وارد شده و توسط راویان حدیث و
حاملان اخبار و آثار گرد آمده و این میراث بلند قدر و والا منزلت، امروز به دست ما
رسیده است؛ رحمت خداوندی بر حاملان احادیث و صاحبان اصول و جوامع روایی افزون باد.

در کتب مربوط به مهدویت و شناخت موعود به حق، همیشه مسیر تحلیل را احادیث وارده از
رسول مکرم اسلام و امامان(ع) تعیین می کنند و روشنی بخش معضلات معرفتی هستند.

در این بین، خاستگاه علم رجال در تحکیم مبانی صدوری روایات وارد شده از معصومان(ع)
قابل انکار نیست. در این عصر غیبت کبری دست ما از دامن اهل بیت(ع) کوتاه شده و حتی
از زمان راویان حدیث و صاحبان اصول اربع ماه هم بسیار دور شدیم؛ به طوری که اکنون
حتی همان اصول اولیه حدیث را نداریم. کتابهای حسین بن سعید، علی بن مهزیار، حسن بن
محبوب، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی و … دیگر در دست ما نیست. حتی از آنچه مصدر
اخذ روایت برای کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی بوده است، امروزه جز اندکی، یافت
نمی شود. اگر کسی به کتاب نجاشی که در فهرست مصنفان شیعه می باشد مراجعه کند،
نام های اصول و کتب قدمای اصحاب ما را می یابد که در این عصر، جز اندکی در دست ما
نیست.

البته این مقدار هم که نجاشی یا شیخ بیان داشته اند غیر آن است که یا از بین رفته
است- همان گونه که در ترجمه ابن ابی عمیر مذکور است که کتب او تلف شد- یا این که
نجاشی یا شیخ طوسی یا دیگران نتوانستند گزارش بدهند یا نخواستند گزارش دهند. رجال
کشی را شیخ طوسی تلخیص و زوائد آنرا حذف کرد؛ ولی آیا اگر همان زوائد الان در دست
ما بود، می توانستیم در جهات مختلف استفاده کنیم. شاید همان مطلبی که به نظر شیخ
طوسی سقیم و غیر لازم است، امروز برای ما صحیح و لازم می شد.

شاید مقصود ابن محبوب از ترتیبی که در کتاب خود داشته است ایجاد اطمینان برای صدور
روایت بوده و همین ترتیب، بسیاری از ابهامات سندی را برطرف می کرد؛ ولی امروز در
کتاب کافی آن ترتیب، به هم خورده و باعث مجهول شدن عناوینی شده است.

خلاصه، آن قراینی که مصنفان در اصول خود قرار می دادند، تا راهنمای صدور روایت
باشد، همگی از بین رفته اند و فقط مثل کلینی یا به طور کامل مثل شیخ صدوق در اول
فقیه می فرماید که این روایات را از کتب مشهوره اخذ کرده ام و بین من و خدا حجت است
و طبق آن، فتوا می دهم. اگر کسی به این مقدار اعتماد کند، مشکل او حل است؛ اما خود
این هم مورد چالش واقع شده و محققان از پذیرفتنش امتناع کرده اند.

همین امر سبب شد اهل درایه، روایت صحیح را به دو بخش تقسیم کنند: صحیح عند القدماء
و صحیح عند المتأخرین. آنان، بیان کردند که خبر نزد قدما یا صحیح بود یا غیر صحیح؛
به این علت که متقدمان اگر روایتی را از اصلی اخذ می کردند که به امام(ع) عرضه شده
بود و امام(ع) روایات آن اصل را تصدیق فرموده بود، خود این، قرینه ای کافی برای
تصحیح روایت بود؛ یا اگر روایت در اصول اربع مأه آمده بود یا در کتب مشهور تکرار
شده بود، همه این ها نزد قدما اطمینان به صدور می آورد که این قرائن، در این اعصار
معدوم شده است.

ولی صحیح نزد متأخران، روایتی است که همه سلسله سندش اشخاص امامی اثناعشری ممدوح به
توثیق باشند و سند هم تا امام(ع) متصل بوده و مرسل یا مرفوعه نباشد؛ لذا شیخ بهائی
پس از تقسیم حدیث صحیح به صحیح عندالقدماء و صحیح عند المتأخرین در بیان وجه عدول
متأخران از اصحاب از تعریف صحیح قدما می فرماید:

علت عدول متأخران از طریقه قدما در وضع اصطلاح جدید برای صحیح این است که فاصله
زمانی بین اصحاب اصول و بین متأخران زیاد شد و بعضی از اصول مورد اعتماد هم به دلیل
تسلط ظالمان و ستمگران از اهل باطل مندرس شد و به علت ترس اظهار نکردند و استنساخ
ننمودند. اضافه بر این، کتب مشهوره در دسترس آنان بوده که اکنون آنچه از کتب و اصول
مورد اعتماد اخذ شده با آنچه از کتب غیر معتمده اخذ شده است، مخلوط گشته و روایت
متکرر با غیر متکرر اشتباه می شود. آن قرائن نزد متقدمان، اکنون مخفی شده است؛ لذا
نیازمند قانون جدیدی بود، تا حدیث معتبر از حدیث غیر معتبر تمیز داده شود؛ پس این
اصطلاح را مقرر کردند و اول کسی که به این اصطلاح جدید مشی کرده علامه ـ اعلی الله
مقامه ـ می باشد.۲

نتیجه این که اگر بخواهیم احادیث معتبر را از غیر آن جدا کنیم، باید راویان سند را
شناسایی نماییم و از علم رجال برای توثیق آنان کمک بگیریم. از طرفی، اگر کسی در
احوال راویان تفحص کند، به وجود وضاعین و مدلسین وقوف پیدا خواهد نمود. با این
وجود، چگونه می توان در جست و جوی حقیقت مهدویت که خود یکی از مباحث پیچیده دینی
است و از صدر اسلام مورد توجه مسلمانان بوده است وعده ای را به تکاپو وا داشته تا
مصداقاً و مفهوماً درک کنند به هر روایتی اعتماد کرد؟ اطمینان به صدور روایت، موانع
و منافیات متعددی دارد که باید همه آنان را از مسیر تفحص زدود.

کشی در کتاب رجالش از امام صادق(ع) در روایتی نقل می کند:

به درستی که مغیره بن سعید در کتب اصحاب پدرم احادیثی را تدلیس کرده و اضافه نموده
که پدرم، آن ها را نگفته است؛ پس از خدا تقوا پیشه کنید و هر آنچه مخالف قول خدا و
سنت پیامبر ما محمد(ص) است قبول نکنید. ۳

در جای دیگر از آن حضرت نقل می کند که فرمود:

ما اهل بیت راستگو و صادقی هستیم که همیشه از دروغگو در امان نیستیم که برضد ما
دروغ می گوید، تا نزد مردم صدق و راستی ما با دروغ او بر ضد ما از بین برود.۴

مانند این روایات زیاد داریم که می فهماند افرادی بودند که احادیث را ساخته و به
نبی(ص) یا امام(ع) نسبت می دادند. اگر کسی بگوید خود این روایات ساختگی هستند و
چنین سخنانی را معصومان(ع) نفرموده اند، می گوییم همین ادعای شما، مؤید نظر ما
خواهد شد؛ چون شما با همین بیان خود، وجود جاعلان حدیث را ثابت کردید. پس بر
پویندگان حقیقت و جویندگان هدایت لازم است در تحصیل صدور روایت گام بردارند و بر آن
اطمینان یابند. این مطلب در این روزگار ممکن نیست، مگر این که با تحلیل سند روایت و
تبیین حالات روات و تحصیل قرائن دیگر، صدور آن حدیث را استحکام بخشند و حجت شرعی در
تمسک به آن داشته و نزد خدا معذور باشند. ما در این نوشتار، در مقام بررسی احوال
یکی از وکلای امام مهدی(عج) هستیم و به شخصیت او از منظر علم رجال خواهیم نگریست.

قاسم بن علاء همدانی

او را می توان از کسانی شمرد که توفیق همراهی چندین۵ امام معصوم(ع) را داشته و به
مقام وکالت۶ نائل آمده است. وکالت، منصب بسیار مهمی بوده که به ویژه در زمان امامان
اخیر(ع) عده ای به این مقام رسیدند. وکلا به دو دسته تقسیم شدند: عده ای ممدوح
بودند و دسته ای به انحراف رفتند و گمراه شدند؛ از جمله وکلای ممدوح قاسم بن علاء
می باشد. بنابر آنچه شیخ طوسی در کتاب الغیبه۷ بدان اشاره فرموده، او را از کسانی
شمرده است که وکیل بوده و به انحراف نرفته بود. قاسم بن علاء، اهل آذربایجان و از
قبیله هَمدان است. عمرش به ۱۱۷ سال رسید؛ در سن ۸۰ سالگی نابینا شد. هفت روز قبل از
وفات، دیدگانش گشوده شد و با قلبی زنده و دیده ای بینا، دار فانی را وداع گفت. کنیه
او ابومحمد است و در یک روایت به ابوالحسن۸مکنّا شده است. برای او فرزندی باقی
نمی ماند و آنچه متولد می شد، می مرد. تا این که می گوید سه بار خدمت حضرت حجه(عج)
نامه نوشتم۹ و حوائج خود را درخواست کردم و نیز گفتم به سن پیری رسیده ام؛ ولی ولدی
ندارم. حضرت حوائج را پاسخ می داد ولی برای فرزند، جواب نمی داد، تا در نامه چهارمِ
حضرت، جواب آمد که خداوند به تو فرزندی بدهد که روشنی چشم تو باشد و این حمل، پسر
است که همان طور هم شد. قاسم بن علاء از راویان کثیر الروایه نیست و آنچه او را
ممتاز کرده مقام وکالت است که از طرف دو امام عسکری و حضرت حجه(عج) داشته است. از
مضامین توقیعات چنین استنباط می شود که جلالت قدر و منزلت مقامش عالی و مورد توجه و
عنایت امامین همامین بوده است. در مجامع روایی، روایات او یا به واسطه از امام آمده
است یا در مواردی بدون واسطه از امام عسکری و حضرت حجه(عج) نقل می کند. در مستدرک
الوسائل۱۰ از کتاب مسلسلات قمی نقل می کند که قاسم بن علاء از حضرت عسکری(ع) و او
از پدرش و اجدادش از رسول خدا(ص)روایت می کند که میکائیل از خداوند عزوجل استماع
کرده که فرمود: شراب خوار، همانند بت پرست است. قاسم، علاوه بر این که وکیل امام
زمان(عج) بوده توقیعات و نامه هایی هم از جانب آن حضرت برای او صادر می شود. ما
آن ها را بیان می کنیم، تا ارتباط او را با امام زمان(عج) نشان دهیم:

۱.شیخ در کتاب غیبت۱۱ نسخه توقیعی را از یعقوب بن یوسف الضراب الغسانی نقل می کند
که برای قاسم بن علاء از طرف امام زمان(عج) در کیفیت صلوات وارد شده و یعقوب در
ایام حج آن را به پیر زن خادم امام عسکری(ع) در مکه نشان می دهد و آن زن نیز تصدیق
می کند و سپس صلوات را بیان می کند.

۲.در کتاب شریف کافی۱۲در باب مولد الصاحب(عج)، شیخ کلینی از او روایت نقل می کند که
طی نامه ای به ناحیه مقدسه امام زمان(عج) دعا برای سلامتی فرزندانش را طلب می کند؛
ولی پاسخی نمی رسد و همه پسرانش از دنیا می روند؛ ولی هنگامی که فرزندش، حسن متولد
می شود باز طی نامه ای از حضرت، دعا برای بقای او می خواهد و پاسخ می رسد که : او
باقی می ماند؛ الحمد لله.

۳. کشی در رجالش۱۳ توقیعی را نقل می کند که از طرف حضرت صاحب(عج) برای قاسم صادر
شده است. در آن توقیع، حضرت، قاسم را واسطه قرار می دهد، تا بقیه وکلای آن حضرت در
عراق از مضمونش مطلع شوند. این توقیع بر شأن قاسم بن علاء نزد امام زمان(عج) دلالت
دارد. در آن توقیع، حضرت، موالیان و شیعیان را از مصاحبت احمد بن هلال باز می دارد
و او را مورد لعن قرار می دهد. سپس دستور می دهد این توقیع را به اطلاع خواص و
شیعیان و اسحاقی و اهل بیت او و هر کس استحقاق دارد برساند. در نهایت، حضرت بر حذر
می دارد که کسی در آنچه به موالیان وثقات آن حضرت می رسد و ابلاغ می کند، تشکیک
کند.

۴. شیخ طوسی در مصباح المتهجد،۱۴ توقیعی را که برای قاسم بن علاء صادر شده است نقل
می کند که در آن، حضرت می فرماید: ولادت مولانا امام حسین(ع)، روز پنج شنبه سوم
شعبان واقع شده است؛ پس در آن روز روزه بدار و این دعا را بخوان: اللهم انی اسألک
بحق المولود فی هذا الیوم…

روایت مفصلی که شیخ طوسی ۱۵ درباره وقایع روزهای آخر عمر قاسم بن علاء نقل کرده
است، ابعاد بیشتری از شخصیت ممتاز وی را آشکار می سازد. حاصل این روایت، آن است که
وی که در سن هشتاد سالگی نابینا شده بود، چهل روز قبل از وفاتش در سن ۱۱۷ سالگی
نامه ای از سوی ناحیه مقدسه دریافت می کند که خبر از تاریخ وفات وی داده بود. هفت
روز پس از ورود نامه نیز به اعجاز امام عصر(عج) چشمان وی بینا شده و در هفته آخر
عمرش شفا می یابد و در همان تاریخ، رحلت می کند. تفصیل این جریان در کتاب غیبت طوسی
و ترجمه اش در کتاب سازمان وکالت تحقیق آقای محمد رضا جباری آمده است. شیخ طوسی در
کتاب رجالش از او در دو موضع یاد می کند. یکی در توصیف خود قاسم که می فرماید:
القاسم بن العلاء و کان جلیل القدر الهمذانی (الهمدانی) روی عنه الصفوانی۱۶. این
جا او را مستقلاً ترجمه می کند و از راویان جلیل القدر می شمارد۱۷. البته نجاشی به
توصیف او پرداخته است. موارد زیادی هست که نجاشی آن ها را ترجمه نکرده؛ ولی شیخ و
دیگران ترجمه کرده اند.

دومین موضع، ضمن ترجمه محمد بن مروان بن زیاد الغزال است که می فرماید: روی عن
الحسن بن محبوب و روی عن القاسم بن العلاء الهمدانی الذی روی عنه الصفوانی۱۸.

شیخ در اینجا قاسم بن العلاء را از راویان محمد بن مروان بن زیاد شمرده است و راوی
قاسم بن علاء را هم صفوانی نام برده است. در نتیجه در این توصیف، شیخ راوی و مروی
عنه قاسم بن علاء را بیان کرده است. البته در جوامع روایی ما، روایت قاسم بن علاء
از محمد بن مروان بن زیاد یافت نمی شود؛ ولی در هر حال صفوانی از قاسم روایت دارد.
قاسم بن علاء ضمن اسنادی واقع شده و روایاتی را در ابواب مختلف نقل می کند؛ ولی
تعداد روایاتش کم است؛ لذا ما نخست اسناد او را بر خواهیم شمرد و بعداً اگر مشکلی
بود، در صدد حل آن خواهیم آمد.

کلینی در کتاب شریف کافی بدون واسطه، از او دو روایت نقل می کند که یکی مرفوعه ۱۹ و
دیگری مسند۲۰می باشد. در دومین حدیث، معجزه ای از حضرت حجت(عج) نقل می کند. سند
روایت دوم بحثی ندارد. آنچه مورد بحث و بررسی است، سند اول او است که کلینی در کافی
آن را به صورت رفع نقل کرده است. ما نخست اصل سند را می آوریم و سپس به بررسی آن
می پردازیم.

ابو محمد القاسم بن العلاء( رفعه عن عبدالعزیز بن مسلم قال کنامع الرضا(ع) بمرو
فاجتمعنا فی الجامع یوم الجمعه فی بدء مقدمنا….

این، همان روایت معروفی است که درباره بررسی جایگاه امامت و لزوم وجود امام و
اختصاصات امام می باشد. اشکال این جا است که همین روایت را در کمال الدین و عیون
اخبار الرضا(ع) شیخ صدوق به سندش از کلینی نقل می کند که کلینی هم از قاسم بن علاء
به طور سند (نه مرفوع) از عبدالعزیز بن مسلم از امام رضا(ع) نقل کرده است. چگونه
می شود کلینی در کافی مرفوعا نقل کرده؛ ولی شیخ صدوق به نقل از کلینی مسند نقل کرده
است؟ قبل از

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.