پاورپوینت کامل مهدویت پژوهی دو نگرش مکتب واره و دکترینال ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مهدویت پژوهی دو نگرش مکتب واره و دکترینال ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهدویت پژوهی دو نگرش مکتب واره و دکترینال ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مهدویت پژوهی دو نگرش مکتب واره و دکترینال ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۸۱
چکیده
هدف اصلی این مقاله، تلاش برای ظرفیت سنجی دو رویکرد مکتب واره و دکترینال در
مهدویت پژوهی است. گسترش تعجیل آمیز استفاده از اصطلاحات جدیدی چون گفتمان و دکترین
در معارف مهدوی، بدون توجه به پیشینه و استلزامات معرفتی و نظری آن ها، سبب شده است
در شناساندن و عرضه معارف مهدوی، کژتابیهایی صورت پذیرد. معارف مهدوی از معارف شریف
وا مقدس دینی ـ اسلامی است که اقتضا میکند از منظر روشی و معرفتی نیز در آن ها تأمل
و احتیاط لازم صورت پذیرد. به نظر می رسد اصطلاح دکترین، به رغم کاربرد خاصش در
مطالعات دین پژوهی غربی، ظرفیت های لازم را برای معرفی و ارائه معارف مهدوی ندارد؛
از این رو، شایسته است از رویکردهای دیگری که مزایای بیشتری دارند، استفاده شود.
در این زمینه، به نظر می رسد، رویکرد «مکتبواره» با وجود کلاسیک و قدیمی بودن،
ظرفیت ها و قابلیت های بیشتری برای عرضه و شناساندن معارف مهدوی دارد.
کلید واژه ها: مهدویّت پژوهی، دکترین، مکتب، رویکرد دکترینال، رویکرد مکتب واره.
مقدمه
مهدویت، اعتقاد و باور اصیل دینی ای به شمار می آید که همواره در ادیان آسمانی به
شیوه های گوناگونی مطرح بوده است. این آموزه، فرا رسیدن عصری موعود را بشارت می دهد
که گشایش و پیروزی مؤمنان بر کافران و مشرکان، در آن رقم خواهد خورد. ادیان آسمانی
همواره به این باور دعوت کرده و آن را سنتی اصیل معرفی نموده اند. در نگرش اسلامی
نیز مهدویت، از رویکردی کلان به آینده تاریخ حکایت می کند. از این منظر، مهدویت
ابعاد گوناگونی یافته و به منزله یک نظام فکری ـ عملی مطرح می شود. چنین نگرشی به
مهدویت، بیانگر فراگیری چنین آموزه ای نسبت به عرصه های مختلف حیات بشری است.
جامعیت چنین نگاهی، توجه به مبانی، اصول و دیدگاه های نظری و هنجاری و به بیان
دیگر، نگاه درجه دوم به مهدویت پژوهی را ضروری می نمایاند.
به رغم نگرش سنتی به مهدویت به مثابه یک نظام جامع زندگی در عصر آرمانی، با
فعال شدن عرصه مهدویت پژوهی در چند دهه اخیر، نگرش اجمالی سنتی به این موضوع در
حال بسط بوده و اعتقاد به آن، با رویکردهای مختلفی مطرح می شود. یکی از رویکردهای
جدید به مهدویت که چند سالی است در کشور ما مطرح و دنبال شده است، نگرش «دکترینال»
به این موضوع است. چنین اصطلاحی که برگرفته از نگرش های دین پژوهان مسیحی ـ غربی
است، می کوشد مهدویت را نیز همانند یک اعتقاد جزمی ـ دینی یا «دگما»، به گونه ای که
در اعتقاد مسیحی وجود دارد، عرضه کند. البته نگرش ها و رویکردهای دیگری نیز به
دکترین وجود دارد که گاه از آن در قالب رویکردی راهبردی یاد می شود. این رویکرد
نشان دهنده اعتقاد مهدویت، در قالب راهبردی کلان برای آینده است. از این منظر،
دکترین مهدویت، راهبرد دینی ـ اجتماعی یک جامعه یا امت را بیان می کند.
این مقاله، ابتدا رویکردهای عمده موجود به مهدویت پژوهی را بر رسی میکند. برخی از
این رویکردها، صرفاً ظرفیت سنجی روش ها و رویکردهای موجود در علوم رایج است. در
نهایت نوشتار حاضر، بر دو رویکرد مکتب واره و دکترینال متمرکز خواهد شد و امتیازات
و ظرفیت های هر کدام از آن ها را برخواهد رسید. از دیدگاه این نوشتار، رویکرد
دکترینال فاقد ظرفیت های مورد نیاز برای طرح اعتقاد اسلامی مهدویت است؛ در نتیجه،
ضرورت دارد با رویکرد مکتب واره، مباحث مهدویت را برای انسان مشتاق و منتظر امروزی
مطرح کنیم.
مهدویت اسلامی و ظرفیت های تبیینی برخی رویکردها
مهدویت اسلامی چیست و آن را در چه قالب هایی میتوان مطرح کرد؟ این پرسش از منظر
روش شناسی مباحث مهدویت در تفکر اسلامی بسیار اهمیت دارد و هرگونه پاسخ به آن،
تعیین کننده رویکردهای بعدی به تفصیل و جزئیات مباحث مهدویت خواهد بود.
بی تردید، مهدویت در مرحله نخست، اعتقاد و آموزه ای دینی است؛ از این رو، باید آن
را از منظر اعتقادات و باورهای دینی بررسی کرد. مهدویت، در مجموعه باورهای کلان
دینی قرار دارد و به این دلیل، نمی توان آن را از دیگر آموزه های دینی جدا کرد.
ادیان، غالباً مجموعه منسجم و هماهنگی از آموزه ها و باورها را دربرمی گیرند. این
امر، در ادیان آسمانی ـ ابراهیمی بارز است. ادیان آسمانی دارای چنین انسجام درونی
هستند؛ اما در طول تاریخ، در معرض انشعابات و تجزیه به مذاهب و فرق گوناگون قرار
گرفته اند. از این لحاظ، انسجام درونی در مذاهب موجود در ادیان مختلف، متفاوت است؛
بنابراین، انسجام درونی در یک دین را باید در مذاهب اصیل آن جست وجو کرد. دین دارای
انسجام درونی، باید دربردارنده چگونگی نگرش به جهان هستی، تعریف ارزش ها و حقایق
زندگی بشری و در نهایت، ارائه راهکارها، هنجارها و دستورهای لازم برای نیل به اهداف
باشد.
دیدگاه های مختلف درباره ادیان، پاسخ های گوناگونی به این عرصهها میدهند. در نگرش
اسلامی ـ برخلاف نگرش های مدرن سکولارـ دین، فراگیر است و عرصههای اصلی زندگی بشری
را دربرمی گیرد؛ بنابراین، باور و اعتقاد به مهدویت، بخشی از نگرش کلان دینی را
شامل می شود. چنین عرصهای با دیگر بخش های دین کاملاً در ارتباط است و تجلی بخش
زندگی آرمانی به شمار می آید. مهدویت، از این جهت، نگرش اسلام به آینده جهان را
بیان می کند و بخش کلانی از فلسفه نظری تاریخ در نگرش اسلامی است. در رویکردهای
علمی معاصر، مهدویت را میتوان از منظرهای مختلفی مطرح کرد. رویکردهای مهم و قابل
طرح در موضوع مهدویت را میتوان بدین شرح مطرح ساخت:
الف. مهدویت به مثابه یک ایدئولوژی
ایدئولوژی در جهان معاصر، از رایج ترین اصطلاحات به شمار می آید. طرح نگرش ها و
ایدههای مختلف در قالب یک ایدئولوژی و حرکت های سیاسی ـ اجتماعی متعاقب آن ها، موجب
کاربرد روزمره آن میان مردم و حتی میان جریان های علمی ـ آکادمیک شده است. در
سال های نخست پس از انقلاب اسلامی، اصطلاحات جهان بینی و ایدئولوژی در مفاهیم و
سیاق دینی مطرح شد.۱ جهان بینی در چنین سیاقی، بعد نظری نگرش دینی و ایدئولوژی و
بعد هنجاری و دستوری آموزههای دینی را بیان می کند. استاد مطهری و نیز برخی دیگر،
چنین برداشتی از ایدئولوژی داشته اند؛ اما به مرور زمان، با توجه به غلبه صبغه بشری
بودن ایدئولوژی ها، عملاً در مباحث دینی، از ایدئولوژی استفاده نمیشود.
ایدئولوژی در متون اجتماعی، بیانگر الگوهای عقاید و اظهارات نمادینی است که جهان را
تفسیر و ارزیابی میکنند. هدف ایدئولوژی، شکل دادن، بسیج، هدایت، سازمان دهی و
توجیه اشکال خاص راهکار و اعتراض به دیگران است. نخستین بار، آنتونی دو تریسی۲،
نویسنده فرانسوی در سال ۱۷۹۶م این اصطلاح را برای مطالعه نظام مند، انتقادی و
احساساتی خاستگاه های عقاید به کار برد.۳ طبق گزارش دایره المعارف فلسفی روتلج،
ایدئولوژی در دو معنای منفی و مثبت به کار رفته است. در معنای نخست، بیانگر ایده
(سیاسی) خاص و به لحاظ تاریخی، تحریف شده ای است که روابط خاص سلطه را تقویت
می کند. چنین رویکردی به ایدئولوژی، در مباحث کارل مارکس نیز مطرح شده است. وی
ایدئولوژی را آگاهی کاذب و برآمده از روابط سلطه طبقاتی می دانست. اما ایدئولوژی در
معنای دوم، بیانگر مجموعهای از نمادها و ایدههای فرهنگی به شمار می آید که انسان ها
برای تلقی، درک و ارزیابی واقعیت های سیاسی و اجتماعی و اغلب به صورت یک چارچوب
نظام مند به کار میبرند؛ معنای دوم ایدئولوژی خنثا است.
گاه کاربرد ایدئولوژی در اصطلاح مارکس و نیز مانهایم مقایسه می شود. از نظر
مانهایم، ایدئولوژی برابر «اوتوپیا» قرار دارد. اوتوپیا از جانب مردم و ایدئولوژی
از جانب هیأت حاکمه اتخاذ میشود. اوتوپیا، شکل آرمانی و ایدئولوژی، شکل
محافظه کارانه دارد. از دیدگاه وی، اصطلاح «ایدئولوژیک» برای نوع خاصی از «کژتابی»۴
کاربرد دارد که از «عهده توضیح و تحلیل واقعیتهای جدید مربوط به یک موقعیت
برنیاید» و نیز «بکوشد با اندیشیدن به آن واقعیتها به شیوه نامناسب، آن ها را
کتمان کند». در نگرش مانهایم، متمایزکردن ایدئولوژیها از اوتوپیا همیشه کار
سادهای نیست؛ زیرا هر دو فراسوی واقعیت کنونی هستند.۵
به هر حال، تاکنون ـ به رغم اطلاق ایدئولوژی بر خط مشیها و قوانین اسلامی ـ گرایش
خاصی برای به کارگرفتن این اصطلاح در مباحث مهدویت مشاهده نشده است. شاید بار
معنایی بشری و گاه منفی آن باعث شده است از کاربرد این اصطلاح در مباحث مهدویت
خودداری شود.
ب. مهدویت به مثابه پارادایم
رویکرد نظری ـ روشی دیگری که احتمال دارد در مباحث مهدوی مطرح شود، رویکرد
پارادایمی است. البته تاکنون، همانند کاربرد ایدئولوژی، از اصطلاح پارادایم در
مباحث مهدویت استفاده نکرده اند؛ اما با توجه به غلبه این اصطلاح در علوم انسانی،
شایسته است ظرفیت های آن در مباحث مهدوی نیز بررسی شود.
پارادایم، معمولاً به «نمونه» یا «سرمشق» ترجمه می شود. تامس کوهن از نظریهپردازان
اصلی رویکرد پارادایمی است. نظریه وی در واکنش به «جزم گرایی» موجود در مکاتب
«پوزیتویستی» و «تعمیم گرایانه» شکل گرفت. از نظر او، ماهیت علم، به جای استواری،
بر واقعگرایی ذاتی دانش، بیشتر محصول اوضاع اجتماعی است. اوضاع اجتماعی، سنت های
خاص علمی را می سازد که از آن ها میتوان به پارادایم تعبیر کرد. او پارادایم را در
دو معنا به کار برده است:
۱. مجموعه باورها، ارزش ها و روش های فنی که اعضای یک جامعه علمی بر اساس آن ها فکر
و عمل کنند؛
۲. اشاره به اجزای مجموعه معینی از معماگشایی های شناخته ای که به منزله سرمشق یا
مثال به کار می رود و می تواند همچون شالوده ای برای حل معماهای باقی مانده علم،
جانشین قواعد صریح حل معما شود.
معنای اول، جامعه شناختی و معنای دوم از نظر فلسفی عمیق تر است.۶ پارادایم، در این
رویکرد بر دو اصل متکی است:
۱. شکل گیری علم در قالب سنت های رایج جامعه؛
۲. محوریت مدل های پذیرفته شده در یک پارادایم در پیشبرد تحقیقات علمی. از این نظر،
علم، نه بر قواعد فنی ثابت و تغییرناپذیر، بلکه بر مدل های پذیرفته شده در یک جامعه
مبتنی است.
در این رویکرد، پارادایم کلان می نماید. هر پارادایمی در درون خود، تئوری های خرد
و کلان متعددی دارد که در علوم رایج هر دورانی مطرح هستند. با فروریختن پارادایم،
این تئوری ها نیز خودبه خود دچار دگرگونی میشوند. در واقع کوهن در کتاب ساختار
انقلاب های علمی، می کوشید ماهیت تحول در علم را تبیین کند. از این نظر، هنگامی در
علم، انقلاب رخ می دهد که پیش فرض ها و اصول مسلم گرفته شده در آن پارادایم و
تئوری های خدشه ناپذیر آن، محل تردید قرار گیرد و کارآیی آن زیر سؤال رود. در این
صورت، زمینه برای ایجاد پارادایم جدید فراهم می شود.
به نظر میرسد دستیابی به پارادایم در علوم طبیعی، آسان تر از علوم انسانی باشد. در
علوم انسانی، اتفاق نظر در مفاهیم و نگرش ها غالباً کمتر است و در نتیجه، شکل گیری
یک پارادایم مسلط در آن و تداوم آن غالباً دچار مشکل می شود. در واقع، پارادایم ها
در عرصه علوم انسانی کوتاه مدت و متکثر هستند. نسبیت و ناکافی دانستن منطق در علم
را میتوان دو نتیجه عملی تفکر پارادایمی دانست.۷
استفاده از رویکرد پارادایمی در مباحث مهدویت و تعبیر «پارادایم مهدویت» درست
نیست. مهدویت، پیش از آن که محصول توافق و اتفاق نظر میان انسان ها باشد، آموزهای
وحیانی به شمار می آید که در نصوص دینی بر آن تأکید شده است؛ از این رو، مهدویت به
پذیرش یا مخالفت بشری وابسته نیست و در نتیجه دگرگون ناپذیر است. البته در نوع
تلقیهای خاصی از مهدویت در ادوار مختلف، امکان دارد رویکرد پارادایمی، کارآییهایی
داشته باشد. از این منظر، هر دوران از تلقیهای خاص خود، از مهدویت حکایت می کند که
حاصل توافق و درک مشترک مردمان آن دوران از مهدویت است. البته می توان به رویکرد
پارادایمی از این جهت توجه کرد؛ اما تأکید بر فراگیری و فرابشری بودن آن، مانع از
کاربرد کامل این رویکرد در مباحث مهدویت است.
ج. مهدویت به مثابه گفتمان
در تعابیر اخیر مباحث مهدویت، گاه از «گفتمان» سخن به میان می آید.۸ در غالب موارد
به کار رفته، به نظر می رسد معنای عمومی و غیرتخصصی گفتمان۹ بیشتر مورد نظر بوده
است. گفتمان، در این معنا با معنای لغوی آن، به مفهوم گفت وگو و دیالوگ بیشتر به
کار می رود؛ اما در متون تخصصی، رویکردی جدید در تحلیل پدیدههای انسانی است. تحلیل
گفتمان در دو دهه اخیر، در پی تحولات فکری و نظریه پردازی در سده بیستم میلادی در
عرصههای مختلف علوم انسانی ظهور کرده و کاربرد وسیعی یافته است. گسترش گرایش به
استفاده از مباحث گفتمانی در علوم انسانی، به نارضایتی فزاینده از جریان اصلی
رهیافت های پوزیتویستی در علوم اجتماعی و تضعیف سیطره آن بر رشتههایی چون علم سیاست
و جامعه شناسی برمیگردد.
رهیافت تحلیل گفتمانی به صورت کلان، تلاشی است برای تبیین نشانه شناسانه چگونگی
شکل گیری معانی و دیدگاه ها در نظام دانایی موجود در عرصه اجتماعی. گفتمان در این
نگرش، مجموعهای از احکام، گزارهها و اصول مسلم گرفته شده را در برمیگیرد و بر تمام
زندگی بشری اشراف دارد. شاید برخی ابعاد یک گفتمان مورد توجه و آگاهانه باشد؛ اما
برخی ابعاد آن مسلم گرفته می شود و غالباً مورد تفطن نیست. شاخص اصلی گفتمان ها،
بیثباتی و تحول پذیری آن ها در فرآیندهای اجتماعی است؛ از این رو، حقیقتها در درون
گفتمان ها، معنا می گیرد و با زوال گفتمان های پیشین و شکل گیری گفتمان های جدید،
تغییر مییابد؛ از این رو، گفتمان ها به پارادایم ها مشابهت دارند. در تحلیل
گفتمانی، سعی میشود چگونگی معنایابی نشانهها و دال ها در یک گفتمان که به صورت یک
فصل بندی کنار هم جمع شدهاند، کشف گردد.۱۰
سرآغاز مباحث گفتمانی را میتوان در گسترش مطالعات زبان شناختی در آغاز قرن بیستم و
تأسیس دانش نشانه شناسی، به ویژه آموزههای فردیناند دوسوسور در شکل گیری دانش
نشانه شناسی دانست. از نظر او، نشانهشناسی علم پژوهش، در نظام های دلالت معنایی است
و زبان نظامی از نشانهها به شمار می آید که عقاید را بیان میکند. یورگنسن و فیلیپس
سه دیدگاه مختلف از نظریههای گفتمانی متأخر را در کتاب خود بررسی کردهاند که عبارت
است از: تحلیل گفتمان لاکلا و موفه، تحلیل انتقادی گفتمان و روان شناسی گفتمانی.
یورگنسن و فیلیپس چهار ویژگی کلی برای نظریههای گفتمانی برشمردهاند.۱۱
۱. رهیافت انتقادی از دانش مسلم گرفته شده؛
۲. ویژگی تاریخی و فرهنگی پدیدهها؛
۳. رابطه دانش و فرآیند اجتماعی؛
۴. رابطه دانش و کنش اجتماعی.
هوارث نیز در مقالهای درباره گفتمان، سه مبنای کلی برای نظریههای گفتمانی مطرح کرده
که عبارتند از:
۱. نقد «فراروایت»۱۲ برگرفته شده از لیوتار؛
۲. «ضد مبناگرایی»۱۳ ریچارد رورتی؛
۳. «جوهر ستیزی»۱۴ در نظریه شالوده شکنی ژاک دریدا.۱۵
این مبانی، در تفکر سیاسی اسلامی پذیرفته نیستند. تفکر اسلامی به تبع سنت فکری ـ
عقلی ارسطویی، مبناگرا، جوهرگرا و در نتیجه دارای روایت کلان است. نص و عقل، در این
تفکر، دو معیار بشری برای دستیابی به حقایق ثابت جهان هستی اند. تفکر و عملکرد
مسلمانان بر اساس راه درست و پیام الهی برای بشر است. برخی از محققانی که از این
رهیافت در تحلیل اندیشه اسلامی استفاده کرده اند، به ناسازگاری مبانی تحلیل گفتمانی
با ساختار تفکر اسلامی اعتراف نمودهاند؛ ۱۶ پس در کل، نمیتوان در مباحث مهدویت از
رویکرد تحلیل های گفتمانی استفاده کرد.۱۷
د. مهدویت به مثابه نظریه کلان
گاه از مهدویت در قالب نظریه ای کلان، سخن گفته میشود. نظریه به مجموعه عبارت هایی
گویند که نسبتاً مجرد و عمومی است و در داخل یک علم، کلیت واحد و قابل فهم را تشکیل
می دهند و در تعیین بعضی از وجوه زندگی جمعی به کار برده میشود. در این صورت، نظریه
دربردارنده تعابیری منظم درباره واقعیتهای عینی بر اساس سیستمی منطقی است. نظریهها
با به کارگیری مفاهیم و متغیرها روابط بین پدیدهها را بیان می کنند.
علم، متشکل از مجموعه نظریهها است؛ یعنی در هر علم، امکان دارد نظریههای مختلف وجود
داشته باشد. نظریهها، گاه تجربی و گاه بیانگر روابط خاصی در عرصه ذهنی و اندیشه ای
هستند. نظریههای تجربی به صورت «استقرایی» و نظریههای اندیشه ای به صورت «قیاسی»
شکل میگیرند. در کل، نظریه، تلاشی است برای بیان روابط خاصی بین امور مختلف؛ این
امور یا در عرصه ذهنی مطرح میشوند یا در عرصه خارجی؛ بدین سبب نظریهها به دو گونه
بنیادین تجربی و قیاسی تقسیم پذیر هستند.۱۸
نظریه کلان یا «فرا نظریه»۱۹ تعاریف متعددی دارد. گاه به معنای «مطالعه نظریه»، گاه
به معنای «ارزیابی نظریه» و گاهی به معنای «استراتژی های جهت یابی شده» به کار رفته
است.۲۰ فرانظریه یا نظریه کلان، مجموعه نظریاتی را گویند که درون خود، نظریههای
فرعی دیگری نیز دارند. فرا نظریه را میتوان با ایده برنامههای پژوهشی ایمره لاکاتوش
مقایسه کرد. او تلاش میکرد علم را شامل مجموعه نظریههایی برشمرد که در کل، یک
برنامه پژوهشی را شکل میدهند. در این نگرش، مجموعه نظریههای موجود در یک دانش،
هویت بخش آن علم هستند. وجه ارتباطی مجموعه نظریهها، آن است که همگی پیرامون یک یا
چند نظریه محوری تجمع یافتهاند. هر گونه اشکال و نقضی غالباً به نظریههای پیرامونی
سوق داده میشود، تا نظریه محوری، اعتبار خود را از دست ندهد. تحول علم با نقض
نظریه های محوری شکل میگیرد.۲۱
آموزه مهدویت ممکن است در قالب یک نظریه کلان مطرح شود. در طرح مهدویت در قالب یک
نظریه کلان، باید توجه داشت که مباحث مهدویت، ترکیبی از مباحث متشکل از نصوص دینی و
تحلیل های بشری است. در واقع، نص دینی، در کانون نظریه قرار میگیرد و تحلیل ها و
برداشت های بشری به تبیین آن ها میپردازند. از این رو، معارف مهدوی با گسترش دانش و
فهم بشری، افق های جدیدی را شامل می شود و بسیاری از یافتههای پیشین در معرض
تفصیل های جدید قرار میگیرد. چنین منطقی میتواند ماهیت افزایش فهم بشری را در طول
زمان توضیح دهد. تحول معارف مهدوی از این حیث، تحول در عرصه اجمال و تفصیل و
اصلاحات موردی است.
مهدویت در قالب یک کلان نظریه طرح و پی گیری می شود؛ اما به نظر میرسد به دلیل
پیوستگی و تنیدگی مباحث مهدویت با معارف کلان دینی، نمیتوان مهدویت را از آن ها جدا
کرد. انتزاع مهدویت و طرح آن در قالب یک نظریه کلان، زیرساخت های نگرش دینی را
تحت الشعاع قرار میدهد. البته نگرش به مهدویت در قالب یک نظریه کلان، آن را به نگرش
مکتب واره نزدیک میسازد؛ با این تفاوت که در نگرش مکتب واره، مبادی و پیش فرض ها و
مسلمات مباحث مهدوی نیز به گونه مستقیم در نظر گرفته می شود؛ در حالی که چنین توجهی
در نظریه کلان، غیرمستقیم است. به بیان دیگر، نگرش کلان نظریه به مهدویت، جامعیت و
شمولیت موجود در نگرش مکتب واره را ندارد.
مهدویت به مثابه دکترین
الف. تعاریف و دیدگاه ها
در چند سال اخیر، از دکترین مهدویت نیز سخن گفته شده است. طراحان چنین نگرشی،
می کوشند آن را به مثابه نگرشی کلان به آینده بشری مطرح کنند. آنان، گاه برای چنین
تعبیری دکترین را با نظریه جامع مقایسه می کنند. برای نمونه، درباره دکترین مهدویت
آمده است:
منظور از دکترین مهدویت، مجموعه آموزههایی است که بر محور مهدویت میباشد و میتوان
از آن آموزهها، چه پیش از عصر ظهور و چه پس از عصر ظهور، در ارائه راه حلهای
کاربردی و طرح نظریههای راهبردی در حوزه های متفاوت، استفاده کرد. در تفکر و نظام
فکری مسلمانان، دکترین مهدویت، شاخصی انسجام بخش و سامان دهنده است که در بسیاری از
نظریه پردازیها و ارائه الگوهای فکری می تواند حضور داشته باشد.۲۲
طبق این نظر، دکترین در کاربرد دینی، بیانگر اعتقادی بنیادین و اصیل، امری بدیهی و
فوق چون و چرا، دارای مبنای استوار در متون دینی، مورد اعتقاد مؤمنان و دارای جنبه
عملی و راهبردی است؛ مانند: «دکترین بودا»، «دکترین مایا» و «دکترین مهدویت». منظور
از آن در اسلام، آموزه یا آموزههای اعتقادی و کلامی است که هم اصیل و بنیادین است و
هم جنبه راهبردی دارد. در نهایت، دکترین با اضافه شدن به اعتقاد مهدویت، بیانگر
معانی فلسفه، مکتب فکری و نوعی گرایش است.۲۳
در تعریفی دیگر، دکترین مهدویت معانی ذیل را دربرمی گیرد:
۱. دکترین مهدویت؛ یعنی نگرش به مقوله مهدویت به مثابه یک آموزه جامع و فراگیر و یک
موضوع راهبردی و استراتژیک؛
۲. مجموعه آموزه هایی به شمار می رود که بر محور مهدویت است و می توان از آن
آموزه ها در ارائه راه حل های کاربردی و طرح نظریه های راهبردی در حوزه های متعدد
استفاده کرد؛
۳. آموزه هایی ویژه امام مهدی(عج) است که تفسیری راهبردی از حوزه اساسی حیات بشری،
همچون انسان شناسی، سیاست، اقتصاد، جامعه، حکومت، روابط بین الملل و… ارائه
می دهد. در حقیقت نوعی اندیشه سازوکار آرمانی و در عین حال تحقق پذیر و جهان شمول
برای نجات و به زیستی حیات بشر، بر مبنای احیا و تجدید اسلام نبوی و علوی است.
در نهایت، در تعریف این دکترین آمده است:
دکترین مهدویت، نظریه جامع و کامل برای تشکیل جامعه ای مطلوب و تفسیری راهبردی از
حوزه های مختلف زندگی انسان است؛ دکترین مهدویت، تصویر و طراحی کامل و فراگیر جامعه
موعود و بیان ویژگی ها، برنامه ها، اهداف، استراتژی، خط مشی و تعالیم و آموزه های
گوناگون آن است. در این نگرش و رویکرد، باید به دقت جایگاه سیاست، فرهنگ، اقتصاد و
اجتماع، تبیین و رابطه و تعامل آن ها با یکدیگر روشن شود.۲۴
شاخص های دکترین مهدویت از این منظر عبارت است از:۲۵
ـ تفسیر راهبردی از عرصه های اساسی حیات بشر؛
ـ نگرش جامع و کامل به مسائل جامعه؛
ـ ریشه یابی کاستی ها و دشواری های طولانی مدت زندگی بشری؛
ـ راه حل های عملی و کاربردی برای ریشه کنی آن ها؛
ـ سامان بخشی و برقراری تعامل صحیح میان ارکان مختلف جامعه؛
ـ ارائه الگویی متعالی و مطلوب از زندگی سیاسی و برقراری پیوند دو سویه میان دنیا و
آخرت.
چنین نگرشی به دکترین مهدویت، در دیدگاه افراد دیگر نیز مطرح شده است.۲۶ نتیجه
نگرش های مطرح درباره نگرش دکترینال به مهدویت، تأکید بر اهمیت آن در آموزههای
اسلامی و نیز نقش آن به منزله نظریه ای جامع و کلان است. هرچند نکته نخست کاملاً
درست است، به نظر میرسد اصطلاح دکترین، رسایی لازم در ایفای بخش دوم؛ یعنی مهدویت
به مثابه نظریه جامع را ندارد.
ب. نقد و بررسی رویکرد دکترینال
برخلاف نگرش های مطرح شده در بعد جامعیت نظری رویکرد دکترینال، به نظر میرسد
استفاده از این رویکرد، فاقد ظرفیت لازم برای تبیین جامع معارف مهدوی باشد. پیش از
ورود به استدلال و مناقشه نظری، ذکر این نکته ضرورت دارد که فارغ از درستی یا
نادرستی، مفید یا مضربودن استفاده از رویکرد دکترینال، کاربرد رویکردهای مطرح در
ادبیات رایج جهانی، باید همراه بومی سازی صورت پذیرد.
در طول سده گذشته، به دلیل سیطره و هژمونی (چیرگی) فرهنگ و تمدن غربی بر جهان
اسلام، اصطلاحات و تعابیر بسیاری از غرب وارد ادبیات سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی جهان
اسلام و ایران شده است. این اصطلاحات در بسیاری از موارد، به صورت تقلیدی و بدون
تأمل نظری به کار میرفته است؛ اما در مواردی نیز که با تأمل قبلی و بررسی سازگاری
یا ناسازگاری آن با میراث اصیل اسلامی همراه بوده و سعی شده تا اصطلاحات وارداتی،
به صورت بومی بازسازی شوند؛ نمونههای آن را میتوان در تعابیری چون تحزب،
مردم سالاری و مجلس قانونگذاری یافت. در این موارد به جای استفاده از تعابیر غربی
چون پارتی، دموکراسی و پارلمان، معادل های مناسب فارسی برای آن ها به کار گرفته شده
است؛ از این رو ـ به ویژه در مباحث شریف و مقدسی چون مهدویت اسلامی ـ توجه به این
نکته، ضرورت بیشتری می طلبد. به ویژه گاه چنین تعبیری را حوزویان و متولیان اصلی
حفظ میراث اصیل اسلامی به کار می برند؛ از این رو، مناسب است برای استفاده از این
رویکرد، طبق تلقی ای که از آن صورت میپذیرد، برای آن، معادل فارسی مناسب ارائه
شود. برای این منظور، استفاده از تعابیری چون آموزه، نظریه و امثال آن ها، پیشنهاد
می شود. استفاده از اصطلاح دکترین، بدون ترجمه و معادل سازی آن، مانع حفظ ادبیات
رایج و تعابیر اسلامی موجود میشود.
اما گذشته از نکته صوری و لفظی در کاربرد دکترین، به نظر میرسد در ادبیات علمی
معاصر، دکترین در معنای مورد نظر ترویج کنندگان ایده «دکترین مهدویت» به کار نرفته
است. تلقی از دکترین، به مثابه نظریه ای جامع و کلان، در متون علمی موجود رواج
ندارد. نگاهی به کاربردهای این اصطلاح در ادبیات علمی معاصر، بیانگر این واقعیت
است.
دکترین در فرهنگ وبستر چنین تعریف شده است:
۱. آموزه، دستورالعمل؛
۲. آنچه آموخته شده است؛
۳. اصل یا موضوع و یا مجموعه اصول در یک شاخه دانش یا یک نظام اعتقادی ـ دینی؛
۴. اصل حقوقی که از طریق تصمیمات گذشته گرفته شده است؛
۵. اعلان سیاست بنیادین حکومت، به ویژه درعرصه روابط بین الملل.
دکترین در دایره المعارف لینوکس نیز چنین تعریف شده است:۲۷
۱. دکترین اغلب درباره مجموعه اعتقادات دینی ـ به ویژه اعتقاداتی که کلیسا مطرح
کرده است ـ به کار می رود؛
۲. درباره اصل حقوقی در سنت های حقوقی ـ عرفی که طی تاریخ تصمیمات گذشته شکل
گرفته اند، به کار می رود؛
۳. درباره سیاست خارجی، شامل مجموعه قواعد بنیادینی است که در اجرای سیاست خارجی هر
کشوری اعمال می شود. از این رو، دکترین، هماهنگی فراخی را بیان می کند که طی حجمی
از اقدامات و اعمال درست تلقی شده است. دکترین در این معنا، همواره ابتکارات رهبر
سیاسی خاصی را بیان می کند که به نام وی خوانده می شود؛ مثل: «دکترین مونرئه» و
«دکترین آیزنهاور». در امریکا مرسوم است هر رئیس جمهور برای خود
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 