پاورپوینت کامل درآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل درآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل درآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
چکیده
مهدویت آموزه ای فراگیر بوده و تمامی ابعاد زندگی انسان را در بر می گیرد. یکی از حوزه های مطالعاتی آن مباحث سیاسی است این نوشتار در صدد است با مفهوم شناسی سیاست و مباحث سیاسی مهدویت، به طبقه بندی و شناسایی مسائل آن بپردازد با توجه به گسترش مطالعات مهدویت و شکل گیری گرایشهای مطالعاتی پژوهشی مختلف در این حوزه ضرورت دارد محققان علاقه مند به گرایش مطالعات سیاسی مهدویت طبقه بندی مباحث سیاسی مهدویت آشنا شده و با بصیرت بیشتری وارد آن شوند. برای این منظور در هر کدام از این طبقه بندی ها سعی شده است برخی از مهمترین مسائل مربوطه شناسایی و معرفی شوند.
مهدویت آموزه ای فراگیر بوده و تمامی ابعاد زندگی انسان را در بر می گیرد. یکی از حوزه های مطالعاتی آن مباحث سیاسی است این نوشتار در صدد است با مفهوم شناسی سیاست و مباحث سیاسی مهدویت، به طبقه بندی و شناسایی مسائل آن بپردازد با توجه به گسترش مطالعات مهدویت و شکل گیری گرایشهای مطالعاتی پژوهشی مختلف در این حوزه ضرورت دارد محققان علاقه مند به گرایش مطالعات سیاسی مهدویت طبقه بندی مباحث سیاسی مهدویت آشنا شده و با بصیرت بیشتری وارد آن شوند.برای این منظور در هر کدام از این طبقه بندی ها سعی شده است برخی از مهمترین مسائل مربوطه شناسایی و معرفی شوند.
اشاره
مقدمه
یکی از حوزه های مطالعاتی و گرایش های رشته تخصصی مهدویت، گرایش سیاسی اجتماعی است. غالب گرایش های مطالعاتی مهدویت اسلامی میان رشته ای بوده و بین مهدویت اسلامی و حوزه های مختلف دین پژوهی و رشته های علوم انسانی، ارتباط برقرار می کنند. مطالعات سیاسی مهدویت نیز در واقع بین مباحث علوم سیاسی و به ویژه اندیشه سیاسی اسلام و دیگر حوزه های معارف اسلامی مشترک هستند و لازم است پیش از ورود به این حوزه مطالعاتی، نمایی کلی از ویژگی های مباحث سیاسی مهدویت ترسیم شود تا پژوهشگران این حوزه چشم انداز مناسبی از مباحث سیاسی مهدویت داشته باشند و بتوانند با اشراف و بصیرت بیش تری، این حوزه مطالعاتی را پی گیری نمایند.
مباحث مهدویت غالباً از منظر کلامی یا تاریخی مدّ نظر قرار می گیرند، امّا در واقع، مباحث مهدویت از منظرهای مختلف قابل طرح است. در اندیشه سیاسی شیعی با توجه به محوریت آموزه امامت، مباحث سیاسی مهدویت از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. زیرا از یک سو، مهدویت با آموزه امامت پیوند خورده است و از سوی دیگر با تحقق حکومت جهانی مهدوی، آرمان مدینه فاضله اسلامی محقّق می شود و ظلم و ستم از دنیا رخت برمی بندد. از این جهت آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد سیاسی بسیار مهمی در معارف اسلامی دارد و شایسته است با نگرش تخصصی و با استفاده از دست آوردهای علوم سیاسی مورد بررسی قرار گیرد.
برای ورود به مباحث سیاسی مهدویت لازم است ابتدا به مسأله شناسی مباحث سیاسی مهدویت پرداخته شود و در ضمن آن رهیافت های مختلفی که در بررسی این مباحث کاربرد دارند، شناسایی شوند. این رهیافت ها گاه در قالب گرایش های مختلف علوم سیاسی است و از این جهت لازم است مروری بر گرایش های مختلف علوم سیاسی و ارتباط آن ها با مباحث مهدویت نیز صورت پذیرد. از این رو ابتدا با مروری بر مفهوم سیاست و رویکردهای مختلف به سیاست در جهان امروز، مباحث مهدویت در قالب گرایش های مختلف علوم سیاسی بررسی خواهد شد.
مفهوم سیاست در آموزه مهدویت
گاه به اندیشه مهدویت در اسلام، آموزه یا دکترین مهدویت می گویند. در فرهنگ و بستر دکترین چنین تعریف شده است:
۱. آموزه، دستور العمل؛
۲. الف) آن چه آموخته شده است؛
ب) اصل یاموضوع یامجموعه ای از اصول دریک شاخه دانش یا یک نظام اعتقادی دینی؛
ج) اصل حقوقی که از تصمیمات گذشته به دست آمده است؛
د) اعلان سیاست بنیادین حکومت به ویژه درعرصه روابط بین الملل.
دکترین در دائره المعارف های ویکی پیدیا و لینوکس نیز چنین تعریف شده است:
۱. دکترین بیش تر درباره مجموعه اعتقادات دینی به ویژه اعتقاداتی که از سوی کلیسا مطرح شده، به کار می رود.
۲. هم چنین در مورد اصل حقوقی در سنّت های حقوقی عرفی که طی تصمیمات گذشته تاریخی شکل گرفته است، به کار می رود.
۳. دکترین درسیاست خارجی، عبارت است از مجموعه قواعد بنیادینی که در اجرای سیاست خارجی یک کشور اِعمال می شود. از این رو، دکترین هم آهنگی فراخی را بیان می کند که طی طیفی از اقدامات و اعمال درست تلقی شده است.دکترین در این معنا، همواره بیان گر ابتکارات یک رهبر سیاسی خاص است که به نام وی خوانده می شود، مثل دکترین مونرئه و دکترین آیزنهاور. در امریکا رسم است که هر رئیس جمهوری دکترین خود را نیز داشته باشد.
گاهی دکترین تنها واژه ای بلندپروازانه است برای یک شعار. هم چنین دکترین درباره مفهومی از یک فرایند عملیات پیچیده در جنگ به کار می رود. نمونه بارز آن، دکترین تاکتیکی است که در آن مجموعه ای از مانورها، نیروها و تسلیحات خاص به مثابه یک ره یافت پیش فرض در حمله خاص به کار گرفته می شود.
با توجه به کاربرد دکترین در آموزه های اعتقادی، از واژه دکترین واژه دیگری در زبان انگلیسی به صورت indoctrination ساخته شده که در مقابل واژه تعلیم یا education، پذیرش انفعالی را بیان می کند. (See: Internet Source ,1). به لحاظ ریشه شناختی، واژه دکترین ازکلمه لاتین didacheگرفته شده که به معنای گرفتن ودریافت کردن است. درمتن یونانی عهد جدید دو واژه برای دکترین به کار رفته است:didache و didaskalia. هر دو واژه به معنای آموزه، دستورالعمل، تعلیم و تبیین به کار رفته اند. در انجیل آمده است که مسیح دکترین را می آموزد. (Matt. 7:28 , 22: 33; Mk. 1:22, 4:2, 11:18, 12:38; Luke 4:32, etc. ) بنابراین دیدگاه، دکترین واقعی از آن خداست. از حضرت مسیح نقل شده که:
«دکترین من مال من نیست، بلکه از آن خداست که مرا فرستاده است.» (John 7:16).
در نسخه جیمز کینگ عهد عتیق، واژه آموزه شش بار و معمولا در ترجمه واژه عبری leqakh به معنای دستورالعمل یا در معنای دقیق تر «آن چه باید دریافت شود» به کار رفته است. این واژه در متن عهد جدید جیمز کینگ نیز بیش از پنجاه بار به کار رفته است که اغلب در مورد تعلیم یا دستورالعمل های عیسی مسیح و کمتر در مورد تعالیم دیگران به کار رفته است. دکترین در کاربرد مفرد خود تنها به تعالیم مسیح گفته شده است، و در کاربرد جمع خود، در مورد تعالیم دیگران که باطل محسوب می شوند. (See: Internet Source, 2)
با توجه به معانی ای که از واژه دکترین در فرهنگ مسیحی – غربی وجود دارد، می بایست بر نقش آموزه های دینی در معنای این واژه تأکید کرد. ریشه این لغت نیز به معنای دستورالعمل و راهنماست. با چنین محتوایی، واژه دکترین در زندگی غیر دینی نیز رواج یافته است. واژه دکترین در عرصه سیاسی اجتماعی بیش تر دیدگاه های اعلامی و سیاست های رهبران سیاسی را بیان می کند.
در صورتی که ما در سنّت اسلامی از دکترین مهدویت سخن بگوییم، می بایست آن را در سیاق دینی همانند سنت مسیحی به کار ببریم. از این رو، دکترین مهدویت شامل آموزه های اسلامی در باره منجی موعود و زندگی در مدینه فاضله اسلامی خواهد بود. طبیعی است با توجه به ویژگی کلان آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد مختلفی از آن را می توان استخراج و تبیین نمود. یکی از ابعاد مهم و پر اهمیت آموزه مهدویت اسلامی، ابعاد سیاسی اجتماعی آن است که در این نوشتار سعی می شود مسائل سیاسی آن طبقه بندی و به صورت اجمالی شمرده شوند.
رویکرد به سیاست در تفکّر اسلامی، غایت گرایانه و فضیلت گرایانه است. حتی در تفکّر اسلامی، مفهوم سیاست دقیق تر از دیگر نگرش های غایت گرایانه می نماید. نگرش اسلامی با نگرش غایت گرایانه یونان باستان متفاوت است که بنابراین، سعادت اخروی، سعادتی نهایی است و در پی سعادت دنیوی؛ یعنی سیاست، فرایندی است که ضمن زمینه سازی فضیلت در این دنیا، زمینه سعادت اخروی را تأمین می کند. در مباحث سیاسی مهدویت، ماهیت سیاست و جهت گیری ها براساس راهبرد به فضیلت و سیاست صورت می گیرد. در این مباحث، خود فعل سیاسی مورد توجّه است، یا دانش به چنین فعلی.
چیستی مفهوم سیاست
اولین بحث در مورد سیاست تبیین مفهومی آن است و پرداختن به این پرسش که سیاست چیست؟ چرا که اگر بخواهیم مباحث سیاسی مهدویت را شناسایی و پی گیری کنیم، ابتدا باید تعریفی از سیاست داشته باشیم تا به دنبال چیزی ناشناخته نباشیم.
در مفهوم شناسی سیاست ابتدا باید یادآور شد که اصطلاح سیاست هم در مورد خود فعل سیاسی و هم در مورد علم به آن، یعنی در مورد علم سیاست به کار رفته است. نام برخی از علوم چنین است که هم به معنای خود موضوع و پدیده مورد نظر است و هم به معنای دانش مربوط به آن پدیده یا موضوع مورد مطالعه. اصطلاح تاریخ نیز چنین است. تاریخ گاه در معنای نفس حوادث واقعی تاریخی به کار می رود و از آن به تاریخ یک تعبیر می کنند و گاه به معنای علم به حوادث تاریخی است که از مقوله علم و دانش است و آن را تاریخ دو می خوانند[۱]. اصطلاح سیاست نیز چنین است. گاه مراد از سیاست فعل خارجی است و بر نفس رابطه خاصی دلالت دارد که در عرصه اجتماعی بین انسان ها رخ می دهد. گاه سیاست عبارتست از علم به چگونگی این روابط. در این بحث مراد ما از سیاست عمدتاً همان فعل سیاسی است. یعنی می خواهیم این مسأله را بررسی نماییم که در معارف مهدوی، رابطه سیاسی در جامعه اسلامی چگونه سامان می یابد و در نتیجه بهترین وضعیت مطلوب در عرصه سیاسی از این منظر چیست. البته در صورت لزوم به سیاست به معنای دانش خاص نیز اشاره خواهیم نمود.
مباحث گسترده ای راجع به لفظ سیاست در زبان های عمده جهان اسلام (عربی، فارسی و ترکی) یا معادل آن در زبان های لاتین وجود دارد[۲]. پرداختن به آن در این مختصر ضرورتی ندارد و محور بحث معنای اصطلاحی سیاست است.
اگر بخواهیم جامع ترین تعریف را از فعل سیاسی ارائه کنیم باید به مفهوم قدرت در مطالعات سیاسی توجه نماییم. شاید جامع ترین تعریف از فعل سیاسی عبارت باشد از رابطه قدرت در جامعه. برخی هم سیاست را با دولت پیوند می زنند. برخی معتقدند سیاست عبارت است از کاری که دولت انجام می دهد. تعاریف دیگری نیز مطرح شده است. در سنت اسلامی هم مراد از سیاست، استصلاح خلق است.[۳]
به هر حال، چه مراد از سیاست قدرت باشد، چه دولت و چه استصلاح، سیاست نوعی رابطه راهبری در عرصه اجتماعی است. طبعا هر نوع راهبری مستلزم رابطه قدرت می باشد. رابطه قدرت در هر نوع تعریفی که از آن بخواهیم ارائه بدهیم، بیانگر تأثیر و اِعمال اراده می باشد. یعنی عده ای تأثیرگذارند و عده ای تأثیر پذیرند. با توجه به نگرش های مختلف در عرصه اجتماعی، اگر عاملی در عرصه اجتماعی اعم از عوامل انسانی یا ساختاری، عامل دیگر را تحت تأثیر قرار بدهد، این جا فعل سیاسی رخ داده است[۴]. البته این تأثیرگذاری باید در جهت مدیریت کلّی جامعه باشد. امروزه با توجه به تخصصی شدن و جزئی تر شدن نگرش ها و جدا شدن علوم انسانی از فلسفه، برخی افعال دیگر چون مدیریت به این معنا داخل سیاست می شوند. امّا به هر حال اگر رابطه قدرت را در رهبری کلان جامعه در نظر بگیریم، این جا فعل سیاسی رخ می دهد. در رشته مدیریت هم ممکن است چنین نگاهی باشد، امّا فعل سیاسی، کلان تر و کلی تر از صِرف رابطه مدیریتی در یک عرصه خاص است.
رویکردهای عمده به فعل سیاسی
اگر چنین تلقّی ای از سیاست را مدّ نظر قرار دهیم، حداقل سه رویکرد کلان نسبت به سیاست وجود دارد. اولین رویکرد، رویکردهای عمدتاً کلاسیک هستند. رویکردهای کلاسیک سیاست را به منظور دستیابی افراد جامعه به فضیلت در نظر می گیرند. در واقع، غایت فعل سیاسی معطوف به فضیلت است[۵]. در یونان باستان با سقراط، فضیلت در زندگی سیاسی محوریت می یابد. در بحث های افلاطون و ارسطو هم این نگرش برجسته است. در مسیحیت هم زندگی سیاسی ابزاری است برای شهر آسمانی، برای دستیابی به سعادت. در شهر آسمانی که آگوستین مطرح می کند، دولت در استخدام کلیساست و لذا کلیسا همانند سر می شود و دولت همانند بدن. در سنّت اسلامی نیز نگرش به سیاست برای نیل به زمینه سازی سعادت و فضلیت می باشد. این بحث در متون اسلامی کاملاً برجسته است و در مباحث اندیشمندان مسلمان چون فارابی نیز به خوبی منعکس شده است.
رویکرد به سیاست در دوران مدرن تغییر پیدا می کند. در دوران مدرن رویکرد به سیاست، نه برای به دست آوردن فضیلت است، بلکه برای بدست آوردن آزادی است. در واقع، غایتِ سیاست آزادی است. فضیلت امری شخصی می شود که هر کس آن را به شیوه خاصی که می خواهد دنبال می کند. دغدغه اندیشمندان مدرن غیر از کانت مثل توماس هابزوجان لاک، آزادی است؛ یعنی چگونه سیاست تنظیم شود تا آزادی فرد تأمین گردد. در فلسفه سیاسی کانت، بحث سعادت و فضیلت جایی ندارد. او مفهوم خیر اخلاقی را در سیاست مطرح می کند، ولی چون مبنای وظیفه گرایانه یا اخلاق وظیفه گرایانه دارد و دغدغه اش انجام وظیفه است، در پی این نیست که غایتی به نام سعادت یا فضیلت به دست بیاید.
اصلاً در فلسفه کانت رسیدن به سعادت مطرح نیست، بلکه شما باید طوری رفتار کنید که عمل خود را براساس وظیفه انجام دهید. یعنی مبنای کانت اخلاق وظیفه گرایانه است. امّا در بحث فضیلت گرایان ما خیر را انجام می دهیم که به سعادت برسیم.
در نگرش های پست مدرن، دغدغه آزادی جای خودش را به دغدغه قدرت و رابطه قدرت می دهد. اصطلاحی در پست مدرن ها مطرح است به نام «امر سیاسی »[۶]. «امر سیاسی » عبارت است از نزاع همیشگی و دائمی در عرصه رابطه اجتماعی انسان ها. در واقع، سیاست همواره معطوف به قدرت است. در این اندیشه، تأکید و تمرکزی بر فضیلت یا آزادی صورت نمی گیرد. قدرت در همه جا حاضر است و تعیین کننده است. ویژگی اصلی نگرش های پسامدرن را می توان نفی روایت کلان و مرگ سوژه محوری مدرن دانست. در پسامدرن ها، قدرت تنها در لایه های سطحی آن مد نظر قرار نمی گیرد، بلکه قدرت در تار و پود زندگی انسان ها رخنه و انسان را در دام خود اسیر می کند. برخلاف نگرش مدرن به سیاست و قدرت که در آن انسان محوری اقتضا می کرد که خواست انسان ها بر اساس حقوق طبیعی از پیش موجود رعایت شود و حقوق بشر محور باشد. در پسامدرن ها هیچ نگرش کلان و کلّی پذیرفته نمی شود. آنچه واقعیت دارد تنها عرصه رقابت و نزاع بر سر منافع است. در این نگرش، قدرت است که تعیین کننده است. حتی در بحث های کسانی مثل فوکو، قدرت است که دانش متناسب با خود را می سازد. این جا حتّی قدرت، منشأ خود را پنهان می سازد و امکان شناسایی آن به راحتی وجود ندارد. پس در نگرش پسامدرن ها زندگی بشر همواره در دام قدرت و رقابت انسان ها و منافع آن ها گرفتار است. از این رو، سیاست نیز صرفاً تعدیل این خشونت قدرت است. این جا بین امر سیاسی و سیاست از این جهت تفاوت گذاشته می شود که امر سیاسی همواره رابطه قدرت تعدیل نشده و خشن است؛ اما سیاست تا حدّی سعی می کند خشونت های تعدیل نشده را تعدیل نماید. پس سیاست عبارتست از تعدیل روابط خشن قدرت به روابط غیر خشن. یعنی از تخاصم به رقابت و نزاع می رسیم.
the political
این که فضیلت و آزادی چیست، در واقع، آزادی یک روایت کلان بود که مدرن ها مطرح می کردند. در پست مدرن ها، قدرت مطرح است، اما تلاش می شود با شناسایی کانون های قدرت تا حد امکان رهایی انسان از سیطره های قدرت مطرح شود. البته در نهایت گریزی از این کانون ها و تأثیرات قدرت وجود ندارد، امّا سعی می شود با شالوده شکنی قدرت های تثبیت شده، امکانات و احتمالات پنهان دیگر کشف شود. یعنی در این جا از آزادی به رهایی تعبیر می شود. پس در پست مدرن، سیاست همواره معطوف به رابطه قدرت است. اگر چنین نگرشی را ما به پست مدرن داشته باشیم، کسانی مثل کلبیون و سوفسطائیان هم به سیاست، چنین نگرشی را داشتند. آنان می گفتند عدالت و سیاست، تأمین منافع ثروتمندان و زورمندان است.
رویکرد به سیاست و مفهوم آن در دکترین مهدویت
رویکرد به سیاست در تفکر اسلامی، رویکردی غایت گرایانه و فضیلت گرایانه است. حتّی مفهوم سیاست در تفکر اسلامی دقیق تر از دیگر نگرش های غایت گرایانه است. تفاوت نگرش اسلامی با نگرش غایت گرایانه یونان باستان این است که سعادتی را غایت حرکت انسان می داند. که هم دنیا و هم آخرت و جهان دیگر او را در بر گیرد. یعنی سیاست اسلامی فرایندی است که ضمن زمینه سازی فضیلت در این دنیا، زمینه سعادت اخروی را هم تأمین می کند. در مباحث سیاسی مهدویت، چنین تلقی ای از سیاست داریم. یعنی اگر بگوییم سیاست عبارتست از این که کسانی هستند که دیگران را هدایت می نمایند، ماهیت سیاست و جهت گیری آن براساس راهبرد به فضیلت شکل می گیرد. در مباحث مهدویت چنین مفهومی از سیاست مراد است.
در این مباحث یا خود فعل سیاسی مد نظر است یا دانش به چنین فعلی. البته باید توجه داشت که در مباحث مهدویت، ما از فعل سیاسی معطوف به سعادت بحث می کنیم. اما گاه علاوه بر مباحث معطوف به سعادت، از باب رابطه تضاد، از مضادات سیاست مهدوی نیز بحث می شود. همانطور که در اندیشه سیاسی فارابی، محور بحث مدینه فاضله است، اما از مضادات مدینه فاضله هم بحث می شود. پس در مباحث سیاسی مهدویت، رویکرد به سیاست همان رویکرد فضیلت گرایانه و مضاداتش هست. از این رو، گاهی مسائلی را در مباحث مهدویت
می بینیم که از اصل مباحث مهدویت خارج است، امّا به دلیل رابطه تضاد این بحث ها هم به نوعی وارد بحث سیاسی مهدویت می شوند.
ضرورت طرح مباحث سیاسی مهدویت
برای ضرورت طرح مباحث سیاسی مهدویت در شرایط امروز، دلایلی را می توان مطرح کرد. این دلایل عبارتند از:
در شرایط امروز نیز شناخت امام و تبعیت از وی، اصلی اعتقادی است. مؤمن شیعی هنگامی درست آیین خواهد بود که بتواند امام معصوم و امام زمان خویش را بشناسد و از وی تبعیت کند. حضرت مهدی( هم یکی از دوازده جانشین منصوص پیامبر گرامی اسلام است و مصداق تام امامت در عصر حاضر می باشد. آموزه امامت از همان ابتدا بُعد سیاسی مهمی در جامعه اسلامی داشته است و به تعبیر شهرستانی در کتاب ملل و نحل برای هیچ موضوعی به اندازه امامت و جانشینی پیامبر( شمشیرها برهنه نشده و خون ریخته نشده است. از این رو، شناخت امام معصوم و پیروی از وی بیانگر راه حق و تمایز آن از باطل است. یعنی در عصر حاضر، اصل تولّی و تبرّی اقتضا می کند امام معصوم را بشناسیم و با اظهار وفاداری و تولّی به وی و دوستدارانش از دشمنانش بیزاری بجوییم. بدین جهت با شناخت حق لازم است از آن پیروی شود و از باطل تبرّی و برائت شود.
۲. نقش مهدویت در هویت بخشی به زندگی سیاسی- اجتماعی ما. علاوه بر ضرورت اعتقاد به چیستی امامت و مصداق آن، مهدویت سازنده هویت ماست. کانون بحث هویت این است که ما چه کسی هستیم؟ و چگونه تعریف می شویم؟ و وجوه تمایز ما از دیگران چیست؟ یکی از رویکردها به تعریف هویت، تعیین واژگان نهایی ماست. طبق تعریف رورتی، مراد از واژگان نهایی آن است که اگر از کسانی بخواهیم آرمان های خودشان را تعریف کنند از یک سری ایده ها و مفاهیمی سخن می گویند که فراتر از آن ها، تکرار مکررات است. وقتی ما می خواهیم از هویت خودمان یا آنچه آرمان ماست صحبت کنیم، ناخواسته باید به امام زمان ( تمسّک بجوییم. یعنی اگر ما به عنوان شیعه واقعی خودمان را بخواهیم تعریف کنیم، باید به آرمانی ترین واژگانمان خود را تعریف کنیم. این همان واژگان نهایی ماست. نام شیعه خود روشنی بخش است. شیعه یعنی پیرو، یعنی پیرو اهل بیت(. بدین سبب ما در نام و تعریف خویش، همواره با اهل بیت عصمت و طهارت و در این زمان با حضرت ولی عصر( تعریف می شویم. چنین تعریفی در دعای شریف زیر نیز به خوبی منعکس شده است:
«اللهم عرفنی نفسک، فانک ان لم تعرفنی نفسک لم أعرف رسولک، اللهم عرفنی رسولک، فانک إن لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتک. اللهم عرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی.»
در روایات فریقین نیز نقل شده است که آن حضرت می فرمایند:
«من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میته جاهلیه».
«آن کس که بدون شناخت امام معصوم زمانش بمیرد، مانند دوران جاهلیّت پیش از اسلام باکفر و شرک از دنیا رفته است».
یعنی اصلا هویت و زندگی اسلامی، دائر مدار شناخت امام زمان است. یعنی عملاً ما چه کسی هستیم؟ و با چه کسی تعریف می شویم؟ با امام زمان خودمان(. پس از این جهت، خودشناسی ما مستلزم شناخت مهدویت است. نیز بدین جهت است که ما در عرصه سیاسی هم هویت سیاسی خود را با امام زمان خویش تعریف می کنیم. وجوه تفاوت و تمایز ما از جریانات سیاسی دیگر و حکومت های غاصب زمان ما، تعلّق خاطر ما به دولت مهدوی و حکومت جانشینان برحق آن حضرت می باشد.
۳. بحران ایدئولوژی های بشری در جهان امروز. سومین دلیل ضرورت طرح مباحث سیاسی مهدویت در عصر حاضر، نیاز انسان امروز به شناخت بهترین الگوهای نظام سیاسی و حکومت داری است. انسان امروز حکومت ها و دولت های بسیاری را دیده و از بسیاری از این حکومت ها سرخورده شده است. ایدئولوژی هایی که در صدد ارائه مدل های مختلفی از زندگی سیاسی بوده اند، امروزه با بحران مواجه شده اند. روایتی داریم که می فرماید:
«پیش از قیام قائم، همه اقوام و گروه ها به حکومت خواهند رسید. این بدان جهت است که نگویند اگر ما فرصت حکومت پیدا می کردیم، عدالت را به پا می داشتیم و شیوه دیگری داشتیم و انسان ها را به سعادت می رساندیم.»
تأویل این روایت و نگرش نمادین آن این است که هر ایده و تفکّر و مرامی به حکومت می رسد، امّا همگی ناکام می مانند. در شرایط کنونی هم، ما شاهد هستیم مکتب ها و جریانات فکری مختلفی آمده اند و رفته اند. ما به کدام یک باید دل ببندیم. در زمان ما که عصر پایان مکتب ها و در واقع دوران افول مکتب ها و قرائت های کلان است، این دغدغه بیش تر احساس می شود. دنیای مدرن سعی کرد در این چند سده اخیر بهترین راه حل را نشان دهد. اما خود مدرنیته غربی نیز با بحران مواجه شده است و نقدهایی که پسامدرن ها از درون بر آن مطرح کرده اند، حاکی از بحران درونی تفکّر مدرنیسم غربی است. حال این پرسش پیش روی انسان امروز مطرح است که جایگزین مناسب چیست؟ عده ای دل خوش کرده اند که لیبرالیسم جواب بدهد. امّا لیبرالیسم و در کل مدرنیته غربی جواب نمی دهد. به هر حال در شرایطی که این ایدئولوژی ها و مکاتب افول می کنند انسان ها به دنبال ایده های با ثبات تری هستند. پس از این جهت ما می توانیم آموزه حکومت اسلامی و در رأس آن مدینه فاضله مهدوی را ارائه کنیم.
۴. احیای اسلام گرایی و توجه جهان امروز به سیاست و مدینه فاضله اسلامی. در واقع اسلام گرایی که در شرایط امروز جهان رو به گسترش است، یک جامعه آرمانی و مطلوب دارد. صحبت از آرمان اسلام گرایی، صحبت از مدینه فاضله مهدوی است. پس اگر آرمان نهایی اسلام گرایی را بخواهیم هر چه شفاف تر توضیح بدهیم، راهی جز توضیح مدینه فاضله مهدوی نخواهیم داشت.
۵. تبیین و توضیح وضعیت سیاسی جامعه امروز با الگوی مدینه فاضله مهدوی. یکی از دلایل ضرورت شناسایی و پرداختن به مباحث سیاسی مهدویت، ضرورت های زندگی سیاسی امروز ماست. اگر ما امروزه در جهان اسلام بخواهیم وضعیت سیاسی خویش را سامان دهیم، می بایست بر اساس الگوی آرمانی خویش به ساختن جامعه امروزی بپردازیم. الگوی آرمانی ما در آینده است. البته الگویی نیز در گذشته و در صدر اسلام داریم، یعنی در سنّت نبوی و سنّت علوی. امّا این الگوها به دلیل شرایط تاریخی خاص خویش نتوانستند آرمان نهایی نظام اسلامی را محقّق کنند و همواره چالش ها و مشکلاتی در برابر آن ها وجود داشته است. اما مدینه فاضله مهدوی کامل ترین نظام سیاسی اسلام است. در واقع می بایست هم با نگاه به گذشته محقّق و هم آینده آرمانی، زندگی سیاسی امروز خویش را سامان بخشیم. البته امروزه کسانی پیدا شده اند که در سنّت گذشته تردیدهایی کرده اند. مثل این تردید که آیا اصلاً پیامبر گرامی اسلام مأمور به تشکیل حکومت دینی بوده است یا نه؟ آیا حضرت علی( صرفاً به جهت انتخاب مردم و بیعت آنان حکومت را پذیرفت یا مأموریتی الهی داشت؟ هر چند یک راه رویارویی با چنین مباحث و شبهاتی، ارائه استدلال های تاریخی و کلامی برای توضیح گذشته است، راه دیگر نیز ارجاع به آینده است. بسیاری از این افراد که در گذشته تردید می کنند در آینده تردیدی ندارند. در این تردیدی ندارند که سرانجام منجی موعود از جانب خداوند برانگیخته خواهد شد و حکومت دینی جهانی تشکیل خواهد داد. برای بحث با این افراد می توان به آینده شناسی روی آورد و آرمان نهایی را توضیح داد.
البته شناسایی آینده از جهت دیگری نیز ضرورت دارد. همواره آینده راهنمای امروز است. اگر ما آینده شناسی قوی ای داشته باشیم، حال شناسی ما هم قوی شکل خواهد گرفت. کسانی که نگاه روشنی به آینده ندارند، حال خویش را نیز نمی توانند خوب بشناسند. از این جهت آینده شناسی ارتباط وثیقی با زندگی امروز دارد و برای ساختن و تنظیم زندگی سیاسی امروز خویش باید به آینده موعود روی آورد.
۶. بحران عدالت و توجه به منجی گرایی در جهان امروز. یکی دیگر از دلایل لزوم پرداختن به مباحث سیاسی مهدویت، بحران عدالت در عصر حاضر است. امروزه بحران عدالت به تدریج به بحرانی فراگیر تبدیل می شود. ما در روایات داریم که منجی موعود هنگامی ظهور خواهد کرد که زمین از ظلم و جور پر گردد. تلقّی من این است که ظلم و جور در روزگاران گذشته، این طور نبود که کل جهان را بتواند یکجا در بر بگیرد. در واقع وضع جهان از این حیث چند هوایی بوده است. مناطق جهان به دلیل فاصله مکانی زمانی نسبتاً مستقل بودند. یک جا عدالت بود، یک جا ظلم. امّا این تعبیر که می گوید جهان را ظلم و جور فرا خواهد گرفت، با شرایطی که ما در حال حاضر زندگی می کنیم، به سمت و سویی می رویم که دیگر ظلم، متعلق به منطقه خاصی نیست. ظلم چیزی می شود که کلّ جهان را در بر می گیرد. از این جهت من فکر می کنم که بحث ظلم و بحرانِ عدالت دارد یک بحث جهانی می شود. یعنی این طور نیست که یک عده راحت باشند و یک عده ناراحت. عامل اصلی گسترش بحران عدالت و جهان شمول شدن آن نیز خود پدیده جهانی شدن است. حتی آن کسی که در غرب زندگی می کند، مسأله عدالت برایش مطرح است. چرا راهپیمایی های گسترده که علیه جهانی شدن اقتصاد صورت می گیرد، در غرب بیش تر است؟ این بدان جهت است که حتّی مردمان عادی در غرب نیز تحت تأثیر بی عدالتی در جهان امروز هستند. البته این بدان معنا نیست که آن شرایط فراگیر شدن ظلم و جور الان محقّق شده است و ظهور محقّق خواهد شد. بلکه مراد آن است که رفته رفته جهان به سمت بی عدالتی و ظلم فراگیر در حال حرکت است و لازمه رفع و مبارزه با این بی عدالتی ها نیز، معرفی آرمان عدالت مهدوی است.
۷. جهانی شدن و چشم انداز فرج. بحث جهانی شدن هم خود دلیل دیگری برای ضرورت طرح مباحث سیاسی مهدویت است. جهانی شدن ایجاب می کند انسان ها الان در شرایطی زندگی کنند که صحبت از یک جامعه آرمانی و فراگیر جهانی است. آیا ماهیت این زندگی جهانی چگونه خواهد بود؟ آیا با جامعه موعود جهانی ادیان چه نسبتی دارد؟ این بحث هم اقتضا می کند که به مباحث سیاسی مهدویت بیش تر بپردازیم.
البته بحث های مربوط به جهانی شدن و ارتباط آن با بحث مهدویت اسلامی بسیار گسترده است که نمونه هایی از آن در این اثر مطرح شده است و برخی از مسائل آن نیز در این نوشتار توضیح داده خواهد شد.
۸. فعالیت گروه های انحرافی مهدویت نیز ضرورت تبیین صحیح ابعاد سیاسی مهدویت را ایجاب می کند. بحث جریانات انحرافی هم که الان بیش تر است و از قبل هم بوده به نوعی بحث هایی مثل انجمن حجتیه، بهائیت، البته بهائیت بعد سیاسی اش کمتر است و بیشتر بعد اعتقادی و دینی اش است. اما همین بعد اعتقادی تاثیرات سیاسی هم دارد. ولی مستقیما جریانات انجمن حجتیه، شاید آن دیدگاههای تعلیق حکومت و.. . در آنها مستقیما بحث سیاست مطرح است.
در نهایت، آخرین دلیلی که من احساس می کنم بدان جهت طرح مباحث سیاسی مهدویت ضرورت دارد، این است که غرب با آموزه های مهدویت ما به منازعه و چالش برخاسته است. در واقع، غرب برای این که خودش را توجیه کند، آموزه ما را به صورت منفی ارائه می دهد. یعنی امام زمانی که ما داریم، شمشیر و قهر و جنگش برجسته است. یا به صورت کلی، آن تلقی های نادرستی که آن ها نسبت به مهدویت القا می کنند، این هم اقتضا می کند که ما خودمان این آموزه را شفاف تر و دقیق تر ارائه دهیم.
طبقه بندی مباحث سیاسی مهدویت
برای طبقه بندی مباحث سیاسی مهدویت می توان به دو شیوه عمل کرد: شیوه اول این است که به تناسب همه رشته ها وگرایش های مطالعات سیاسی، مباحث سیاسی مهدویت را شناسایی نماییم. این جا نیز باید بین شاخه های اصلی مطالعات سیاسی و مطالعات بین رشته ای تمایز قائل شد. طبق این شیوه اگر ما علم سیاست، جامعه شناسی سیاسی، فلسفه سیاسی داریم، یا اگر گرایش های میان رشته ای همانند جغرافیای سیاسی، اقتصاد سیاسی و روانشناسی سیاسی داریم، در هرکدام مسائل مربوط به مهدویتراشناسایی واحصا کنیم ودرپژوهش های سیاسی مهدویت استفاده نماییم.
این شیوه هر چند خیلی ایده آل و فراگیر است، اما فایده و کاربرد آن در شرایط کنونی خیلی کم است. شاید در میان مدت یا در بلند مدت بتوانیم مسائل جغرافیای سیاسی مهدویت را بررسی کنیم، اما در کوتاه مدت هنوز زمینه های بررسی این مسائل کاملا شفاف و روشن نیست. این بدین معنا نیست که هیچ مسأله مهم و حایز اهمیت سیاسی در این زمینه وجود ندارد، بلکه مراد این است که در شرایط کنونی به رغم مطالعات انجام شده و زحماتی که علمای بزرگوار ما در وادی معارف مهدوی متحمل شده اند، هنوز مسائل بسیاری در حوزه های اصلی باقی است که ابتدا باید بدانها پرداخت و به لحاظ نگرش کاربردی و اولویت دادن به مسائل مهم تر، صرفاً به شناسایی و بررسی مسائلی پرداخت که امروزه در وادی مباحث سیاسی مهدویت بیش تر مبتلا به هستند و بررسی آن ها ضرورت بیش تری دارد.
شیوه دوم شناسایی مسائل سیاسی مهدویت این است که به جای پرداختن به تمامی حوزه ها و گرایش های مهم سیاسی، صرفاً به مسأله شناسی حوزه های مهم و کاربردی مباحث سیاسی مهدویت بپردازیم. این کار را می توان با شناسایی حوزه های اصلی اندیشه سیاسی اسلام انجام داد. البته در فرصت مناسب و با توسعه مباحث مهدویت لازم است در رویکردی مجدّد، مباحث مهدویت را بر اساس تمامی حوزه ها و گرایش های سیاسی مهدویت بررسی کنیم. مزیت شیوه دوم این است که ما را به مباحث مورد نیاز امروز جامعه اسلامی نزدیکتر می کند و طبعا تأمین نیازهای امروز را مد نظر قرار می دهد. چنین نگرشی را می توان به نوعی نگرشی کاربردی و مبتنی بر ضرورت ها دانست. البته چنان که گذشت، هر چند چنین شیوه ای از مزیت کاربردی بودن برخوردار است، شیوه جامعی نیست و مباحثی از قلمرو بررسی خارج می ماند که لازم است در فرصت مناسب تکمیل شود.
طبقه بندی مسائل سیاسی مهدویت
پیش از طبقه بندی مباحث سیاسی مهدویت توجّه به این نکته ضروری است که برخی از مسائل سیاسی مهدویت را می توان از زوایای مختلف بررسی کرد. از این جهت شاید مسأله خاصی را بتوان از منظرها و در نتیجه در طبقه بندی های مختلف مطرح کرد. به عنوان مثال ضرورت وجود امام و رهبر در جامعه که عنوانی خاص است، گاه از منظر کلام سیاسی مورد بررسی قرار می گیرد و گاه از منظر فقه سیاسی یا فلسفه سیاسی. لذا این امر موجب تداخل طبقه بندی مسائل سیاسی مهدویت نمی شود و باید به بُعد و حیثیت بررسی یک مسأله در جایگاه و طبقه بندی خود توجه نمود. به نظر می رسد می توان مباحث مهدویت را از منظر کاربردی در شش گروه عمده طبقه بندی نمود.
الف ) کلیات و مبانی مباحث سیاسی مهدویت
در این بخش مباحث زمینه ساز که مقدمات مباحث سیاسی مهدویت اسلامی را تشکیل می دهند، بررسی می شوند. مباحثی چون مستندات و منابع آموزه مهدویت اسلامی و هم چنین برخی ازمباحثی را که نمی توان دردیگر بخش های مباحث سیاسی مهدویت مطرح نمود، می توان در این بخش مطرح نمود. عمده ترین مباحث سیاسی مهدویت در این بخش عبارتند از:
۱. طبقه بندی مفاهیم سیاسی احادیث مهدویت اسلامی؛
۲. بررسی تحولات نشانه شناختی مفاهیم سیاسی مهدویت در تاریخ اسلام؛
۳. منبع شناسی مباحث سیاسی مهدویت؛
۴. نقش عقل در مباحث سیاسی مهدویت؛
۵. نقش نقل در مباحث سیاسی مهدویت؛
۶. نقش شهود و امور ذوقی در مباحث سیاسی مهدویت؛
۷. نقش تجربه در مباحث سیاسی مهدویت؛
۸. تحلیل معنی شناختی مفاهیم سیاسی دعای ندبه؛
۹. تحلیل معنی شناختی مفاهیم سیاسی ادعیه مهدویت (به جز دعای ندبه )؛
۱۰. نقش اخبار موضوعه در تحریف مباحث سیاسی مهدویت در تاریخ اسلام؛
۱۱. بررسی رویکردها و عملکردهای حکّام جور در باب احادیث مهدویت؛
۱۲. مفهوم شناسی نجات در منجی گرایی اسلامی؛
۱۳. تحلیل مفاهیم سیاسی توقیعات شریف؛
۱۴. مفهوم شناسی استضعاف و حاکمیت مستضعفان در قرآن کریم؛
۱۵. بررسی مصادیق سوء استفاده حاکمان غاصب و جائر از اخبار ملاحم؛
۱۶. بررسی و تحلیل مفاهیم سیاسی مهدویت در قرآن کریم؛
۱۷. بررسی تأثیرات اخبار مهدویت در تحولات سیاسی صدر اسلام؛
۱۸. تحلیل مفاهیم سیاسی مهدویت در کلام نبوی(؛
۱۹. تحلیل مفاهیم سیا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 