پاورپوینت کامل مهدویت در تفسیر المیزان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مهدویت در تفسیر المیزان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مهدویت در تفسیر المیزان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مهدویت در تفسیر المیزان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
چکیده
سیر اندیشه مهدویّت در بین متفکران معاصر، از بهترین راهها برای ارزیابی گستره و ابعاد این عقیده اساسی اسلام است.
علامه طباطبایی؛ نویسنده تألیف گرانقدر المیزان، بدون شک از صاحبان سبک و کرسی اندیشه در عصر حاضر بوده اند.
مقاله حاضر به بررسی این اندیشه در تفسیرالمیزان پرداخته است. ابتدا روشهای مختلف را در این عرصه شناسایی، و سپس جایگاه نظام امامت را در آن تفسیر تبیین کرده و به سنجش ارتباط مهدویّت با نظام هدایت و امامت پرداخته است. بشارت ادیان به منجی و فرهنگ انتظار و بحث ظهور و ارتباط آن با رجعت و قیامت از دیگر مباحثی است که این نوشته به آن پرداخته است.
مقدمه
مهدویت در اندیشه معاصر
آثار متفکران و دانشمندان، مهم ترین عرصه برای شناخت ابعاد یک تفکر و زوایای گوناگون آن است.
بدون شک، مرحوم علامه طباطبایی، مؤلف تفسیر گرانسنگ المیزان، از جمله قافله سالاران فکر و اندیش دینی و صاحبان مکتب در عصر حاضر بوده است.
تأثیر شگرف این استاد والامقام بر حوزهای علمیه و نخبگان اندیشه دینی، گویای پیشوایی وی در عرصه علم و نظر است. پی گیری یک موضوع، در آثار گرانقدر این استاد به ویژه تفسیر قیم المیزان این حقیقت را بیشتر آشکار می کند. از جمله اندیشه مهدویت – که میراث بی بدیل دین خاتم برای آینده تاریخ است در این تفسیر، جایگاه ویژه ای دارد.
مقاله حاضر که حاصل زحمات دانش پژوه گرامی جناب آقای اسحاقیان است گوشه ای از این دیدگاه را به تماشا گذاشته است. گرچه بهانه موضوع، از کلاس این جانب، با عنوان «مهدویت در اندیشه معاصر» در جمع دانش پژوهان مرکز تخصصی مهدویت گرفته شده است، نویسنده به حق زحمت کشیده و مباحث تکمیلی بر آن افزوده است. امید است مورد توجه اهل نظر قرار گیرد.
در آغاز این نوشتار، سبک ها و روش کلی در عرصه مهدویت پژوهی، مورد بحث قرار می گیرد و در این میان، رویکرد علامه طباطبایی (ره) مشخص می شود.
آن گاه، مباحث مربوط به مهدویت در تفسیر قیم المیزان در ده بخش، مطرح می شود که فهرست آن، به شرح زیر است:
مهدویت در چشم انداز تفسیر المیزان
برای پژوهش و پیشبرد در هر علم، شناخت نظریات وتلاش های علمی گذشتگان، امری لازم است؛ به ویژه اگر آن ها، صاحب سبک و مکتب خاص باشند. مباحث مهدویت نیز از این امر مستثنا نیست. با توجه به آن که بخش مهمی از سرفصل های این موضوع، در آیات، یا تفسیرهای روایی آیات قرآن کریم یافت می شود، شناخت پژوهش های انجام شده در بخش تفسیری راهگشا خواهد بود. پیش از آن که به اصل بپردازیم، مناسب است به یک مطلب اساسی اشاره کنیم:
به طور کلی می توان سبک ها یا نحله های مهم اندیشمندان و نویسندگان حوزه مهدوی را که مفسران هم در آن قرار دارند به پنج دسته تقسیم کرد:[۱]
دسته اول: گروهی که سبک روایی صرف دارند و بیشتر، اخبار را مورد توجه قرار می دهند. مشکل تعارض در روایات مهدویت و مغشوش بودن تعدادی از آن ها، از مشکلاتی است که این گروه، با آن مواجه می شوند.
دسته دوم: گروهی که روش فلسفی و تحلیل عقلی دارند. این گروه، یک ساختار کلی را قبول کرده اند و بر اساس این قالب و دستگاه فکری، مهدویت را تفسیر می کنند؛ به عنوان نمونه،شهید علامه مطهری (ره)، در قالب فلسفه تاریخ و ارتباط حوادث زنجیره ای در گذر زمان، به مباحث مهدوی می پردازد. البته افرادی نیز هستند که خود را مدعی این روش می دانند. حتی آیات قرآن را با روش تجزیه و تحلیل خاص خود، به موضوع مرتبط می کنند؛ اما به دلیل نداشتن مبانی فکری صحیح در تفسیر، انحرافاتی ایجاد کرده اند.
دسته سوم: گروهی که مشرب عرفانی و شهودی دارند؛ که از زاویه کشف و شهود به تحلیل این مباحث پرداخته اند، و بعضاً مطالب نغز و سودمندی را تبیین کرده اند؛ ولی در این بخش نیز عده ای با جعل مطالب ساختگی شبه عرفانی یا ملاقات محوری، آسیب هایی به مباحث مهدوی وارد کرده اند. در قسمت تفسیر نیز گروهی از باطن گرایان و تأویلی های افراطی، مباحث امامت یا مهدویت را به شکل انحرافی به قرآن نسبت می دهند.[۲]
دسته چهارم: گروهی که به اصطلاح، دگراندیش و روشنفکر هستند و تنها از حیث آثار، به مهدویت می پردازند و به حقانیت آن، توجهی ندارند. این گروه، از علوم انسانی جدید، متأثر شده و گاه انحرافاتی ایجاد کرده اند.[۳]
دسته پنجم: افرادی که سبک ترکیبی دارند؛ به عنوان نمونه، علاوه بر بهره گیری از روایات، قالب کلی نگر و عقلانی را حفظ می کنند. مرحوم علامه طباطبایی در این دسته قرار می گیرد و حتی می توان گفت خود، مبدع و استاد این سبک می باشد.
اکنون دربار اصل روش این استاد، توضیح مختصری بیان می کنیم:
۱. وی در بسیاری موارد، با بیان مسایل اجتماعی مربوط به زندگی و هدایت انسان ها، در قالب کلی امامت یا جریان حق و باطل، به لزوم حضور امام در عالم می پردازد و ضرورت تحقق وعده های الهی و محقق شدن غرض خداوند از خلقت را مقدمه ای راهبردی برای مباحث خود قرار می دهد.
۲. بر خلاف برخی تفاسیر روایی که تنها روایات وارد شده را مطرح می کنند و بدون بررسی از آن می گذرند و نیز بر خلاف گروهی دیگر که تنها به تحلیل عقلانی می پردازند، این مفسر ارجمند، در تمام بخش ها، به روایات توجه می کند. حتی به تواتر، استفاضه و دیگر ویژگی های احادیث نظر دارد. گاه روایتی را با توجه به اصول کلی اعتقادی و قرآنی، ضعیف می شمارد و علاوه بر آن، به جمع روایات در قالب عقلی هم پرداخته است. گاهی نیز خطاب های قرآن را کلی می داند و مهدویت را مصداقی از آن به شمار می آورد. در کل، روایات را بیشتر به عنوان نظام جریان قرآن در تاریخ و تطبیق آن بر حوادث (جری و تطبیق) می پذیرد که در متن بحث، به این نمونه ها اشاره خواهد شد.
۳. به روایت اهل سنت و نظرات آن ها در مباحث تفسیری هم توجه دارد و در مجموع، به تحلیل روایات می پردازد.
پس از بیان این نکات، به بیان تفصیلی برخی موضوعات مهدوی بحث شده در تفسیر المیزان می پردازیم.
۱. مهدویت در نظام کلی امامت و هدایتگری انسان
علامه طباطبائی;، ذیل آیاتی که به امامت مربوط است، به بررسی شرایط امام و ظرفیت های والای امام معصوم پرداخته، در پایان، به ضرورت حضور امام در هر عصر، برای هدایت انسان اشاره می کند.[۴]
وی ذیل آیه و إذ ابتلی إبراهیم ربه بکلمات فاتّمهنّ، قال إنّی جاعلک للناس إماماً، قال و من ذرّیّتی قال لاینال عهدی الظالمین[۵] به این بحث می پردازد که با توجه به سن بالای حضرت ابراهیم و انجام آزمون ذبح اسماعیل در زمان رسیدن به منصب امامت، این، مقام جدیدی برای حضرت ابراهیم بوده که پس از نبوت به او داده شده است. از سوی دیگر، لفظ «جاعلک » که به صورت اسم فاعلی آمده است، بر استقبال و آینده نیز دلالت دارد. ایشان، با توجه به مجموعه مطالب و این که حضرت ابراهیم علیه السلام پس از آزمون های خاص، به مقام هدایت مردم رسیده است و قبل از آن، این مقام را نداشته است؛ نتیجه می گیرد:
فالإمام هو الذی یقتدی و یأتم به الناس؛
امام، کسی است که مردم به او اقتدا و او را پیشوای خود قرار می دهند.
پس از آن، این نکته را متذکر می شود که در قرآن، هر جا امامت را بیان می کند، به هدایت نیز اشاره می کند:
انّه کلّما تعرض لمعنی الإمام تعرض للهدای.
سپس نمونه هایی را بیان می کند:
و وهبنا له اسحاق و یعقوب و جعلناهم أئمه یهدون بأمرنا؛
و به او [ابراهیم علیه السلام] اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می کنند.
و جعلنالهم ائمه یهدون بامرنا لما صبَروا؛
آنان را امامانی قرار دادیم که به امرما، [مردم] را هدایت می کنند؛ زیرا صابر بودند.
از این رو، امامت، نوعی هدایتگری است که با کمک امر خاص انجام می شود:
-انما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون؛ همانا امر او [خداوند] چنان است که اگر اراده وجود چیزی را داشته باشد، [همین که] بگوید: باش، [آن شئ] موجود می شود.
یعنی امر تکوینی و ملکوتی که خارج از قید زمان و مکان است و با وجود تغیّر و تکثری که برای آن امر در عالم خارج (و تاریخ ائمه) می بینیم، وجهه ثابت و غیر متغیری هم دارد. سپس علامه، می گوید:
فالإمام هادٍ یهدی بأمرٍ ملکوتی؛
پس امام، هدایتگری است که به وسیل امری ملکوتی، هدایت می کند.
این هدایت، از نوع ایصالی (رسانندگی) است، نه تشریعی.
پس از آن، علامه به علت اعطای موهبت امامت به امامان اشاره می کند که همان صبر مطلق آن ها در محضر الهی است و این که آن ها، به طور مستمّر به آیات الهی یقین داشتند. در این راستا، به آیاتی اشاره می کند؛ برای نمونه: و کانو بآیاتنا یوقنون؛ «پس هر کس ملکوت را می بیند، یقین هم دارد » و آیه: لو تعلمون علم الیقین لترونّ الجحیم؛ «اگر علم یقین داشتید، دوزخ را می دیدید؛». و نیز آی «کتاب مرقوم یشهده المقربون»؛ «کتابی نوشته شده که مقربان، آن را مشاهده می کنند»؛ لذا اولیای الهی، هیچ حجاب قلبی، اعم از معصیت و شک و جهل ندارند و عالم ملکوت، برای آن ها مکشوف است. امام نیز هدایت به امر ملکوتی دارد. علامه سرانجام ظرفیت والای امام را با این جمله بیان می کند:
باطن و حقیقت هر آنچه که باعث هدایت می شود در اختیار امری است که امام با آن امر هدایت می کند؛ پس سعادت و شقاوت افراد، در دست امام قرار دارد و زمام هدایت، در دست او است.
علامه در ادامه می فرماید:
قال تعالی: یوم ندعوا کل اناس بامامهم؛ فالإمام، هو الذی یسوق الناس الی الله سبحانه یوم تبلی السرائر، کما أنه یسوقه الیه فی ظاهرالدنیا و باطنها؛
خدا می فرماید: «روزی که هر گروه از مردم را با امام خود فرا می خوانیم»؛ پس امام، کسی است که مردم را به سوی خدا سوق می دهد، در روزی که اسرار فاش می شود؛ همان گونه که مردم را در ظاهر و باطن دنیا به سوی خدا سوق می دهد.
وی از این مباحث، نتیجه می گیرد:
الإمام لایخلوا منه زمان من الأزمنه؛
هیچ زمانی، از امام خالی نیست.
مشاهده می کنیم این عالم مفسر، پس از مباحث ادبی و عقلی که همراه تفسیر آیات بیان می کند، به این نقطه اوج می رسد که چون امام، مسؤولیت هدایت ایصالی انسان ها را دارد، وجود او، در هر زمان ضرورت دارد.
می توان گفت: مرحوم علامه، با طرح مباحث گسترده هدایت به امر و ملکوت، بر آن بوده است که تذکر دهد، در زمان فعلی، هر چند امام، غایب است، به دلیل کارکرد مهم امامت وحضور عالم ملکوت نزد وی و در دست داشتن کلید سعادت و شقاوت انسان ها، نباید از توجه و اهمیت به امامت و امام، غافل شویم. نباید تنها کارکرد امام را در حضور آشکار بین مردم و فعالیت های ظاهری وی خلاصه کرد. این را می توان از جمله ای که در نهایت، برای نتیجه می آورد، استفاده کرد.
۲. مهدویت و سیر نظام دنیوی و جریان سنت ها و وعده های الهی
علامه بزرگوار، در قالب تفسیر برخی آیات، به جریان سنت های الهی در امت های قبل از اسلام اشاره می کند؛ برای نمونه، در موضوع وقوع حوادث مهم و تأثیرگذار در میان امت ها و ذیل آیه ۲۱۰ سوره بقره[۶]، به تفاسیر مختلف این گونه آیات، اشاره می کند که عده ای، آن را به قیامت و برخی، آن را به رجعت تفسیر کرده اند.
البته دربار رجعت، در بخش جداگانه ای صحبت خواهیم کرد؛ ولی در بخش حاضر، از این لحاظ به کلام علامه توجه می کنیم که وی، سنت الهی را تکرار حوادث امت های گذشته در امت اسلامی می داند:
«قد قال رسول الله فیما رواه الفریقان: و الذی نفسی بیده! لترکبن سنن من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذ بالقذ لاتخطئون طریقهم و لایخطئکم سنن بنی اسرائیل»؛[۷] «همانا رسول خدا بر اساس روایت شیعه و سنی فرمود: «سوگند به کسی که جانم در دست او است! [شما مسلمانان، ] به همان سنت های امت های قبل به طور کامل و مرحله به مرحله، گرفتار می شوید؛ از مسیر آن ها خارج نمی شوید و از سنت های بنی اسرائیل، رها نمی گردید ».
مفسر، با اشاره به این گونه روایات -که به تکرار هم حوادث انجام شده و مسیرهای پیموده شد بنی اسرائیل در تاریخ اسلام، اشاره دارد بیان می کند که از طریق آثار مکتوب و ناقلان، برای ما اثبات شده است که حوادث امت های گذشته، بدون کم و زیاد، در امت ما واقع شده است:
نشاهد کل یوم صدق شطر منها غیر زیاده و نقیصه فلنحقّق صحه جمیعها و صدق جمیع مضامینها[۸]؛
مشاهده می کنیم تعدادی از آن حوادث، بی کم و زیاد، به وقوع می پیوندد؛ پس باید صحت تمام آن اخبار و مضمون آن ها را تأیید کنیم.
سپس آیات و روایاتی[۹] را که بر تکرار سنت تأکید دارد، با بیان وقوع خارجی تعدادی از حوادث، ضمیمه می کند و در نهایت، نتیجه می گیرد حوادث امت های گذشته که هنوز واقع نشده است مانند رجعت، ظهور منجی و.. . به یقین، واقع خواهد شد.
پس از آن، به نکته مهمی اشاره می کند که خداوند، سیر نظام دنیوی را به سوی ظهور کامل حق و جامعه توحیدی خالص هدایت می کند. همان گونه که اشاره شد، در بحث رجعت، با تفصیل بیشتری آن را می آوریم.
این مفسر گرانقدر، در جای دیگر، با اشاره به آیه ۱۱۲ سوره آل عمران[۱۰] به شگرد گروه هایی از اهل کتاب اشاره می کند که می خواهند با برقراری ارتباط نزدیک با مسلمانان و تسلط بر آن ها، خود را از ذلت و خواری نجات دهند:
و لیس من البعید أن یستفاد من قوله: الا بحبل من الله و حبل من الناس أنّ لهم أن یخرجوا من الذله و المسکنه بموالاه الناس لهم و تسلیط الله تعالی ایاهم علی الناس.[۱۱]
با توجه به ادامه کلام علامه، روشن می شود وی، ما را به این مطلب مهم توجه می دهد که جریان سنت و وعده های الهی، به سمت استخفاف کفار و مشرکان و جانشینی و جایگزینی مؤمنان بر جامعه است. در این میان، تنها افراد و گروه هایی ضرر می کنند که کوتاهی کرده، به وظایف خود عمل نمی کنند:
ثم وعد الله سبحانه المجتمع الاسلامی بالاتیان بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله لایخافون لومه لائم و الاوصاف المعدوده لهم کما عرفت جماع الاوصاف التی یفقدها المجتمع الاسلامی الیوم؛[۱۲]
سپس خداوند، به جامعه اسلامی وعده داد، گروهی را آورد که خدا آن ها را دوست دارد و آن ها هم خدا را دوست دارند؛ برابر مؤمنان، متواضع و برابر کفار، مقتدر هستند و بدون ترس، از سرزنش ها در راه خدا جهاد می کنند. این اوصاف، خصوصیاتی است که جامعه فعلی مسلمانان، فاقد آن است.
جامعه اسلامی، باید خصوصیات و ملاک هایی چون ولایت پذیری واقعی، شجاعت و استقامت در راه خدا را کسب کند، تا به عزت و عظمت خود برسد؛ ولی در زمان حاضر، این شاخصه ها وجود ندارد. از کلام علامه می توان چنین نتیجه گرفت که هر چه شاخصه های مذکور را در جامعه رواج دهیم، به دوران طلایی و تحقق وعده الهی که در آن کفار و مشرکین به ذلت می رسند یعنی دوران ظهور نزدیک تر می شویم.
اما روی دیگر سکه آخرالزمان، وجود افراد مؤمن، آماده و منتظر است [۱۳]که علاوه بر سرمایه ایمانی، با عمق بیشتری به دین و متون دینی می پردازند و در واقع، به باطن آیات پی می برند. علامه ذیل آیات سوره حدید، به روایاتی اشاره می کند که بر عمق آیات سوره توحید و حدید اشاره دارد و این که افرادی در آخرالزمان، با تعمق و تدبّر به آن مطالب می رسند:
و فی الکافی باسناده عن عاصم بن حمید قال: «سئل علی ابن الحسین عن التوحید فقال: «ان الله عزوجل علم ان یکون فی آخرالزمان اقوام متعمقون فانزل الله تعالی «قل هو الله احد» و لآیات فی سوره الحدید «ان الله علیم بذات الصدور»؛[۱۴]
خداوند می دانست در آخر الزمان، مردمی ژرف اندیش خواهند بود؛ پس آیات «قل هوالله احد» و آیات سوره حدید را نازل فرمود.
۳. مهدویت، منجی و منجی گرایی
یکی از مباحث مهم در ادیان به ویژه ادیان صاحب کتاب منجی گرایی است. پیروان تمام آن ادیان، بر اساس محتوای متون اعتقادی خود، منتظر ظهور فرد یا افرادی هستند که جایگاه رفیعی به آن ها ببخشد یا حداقل آن ها را از مشکلاتی همچون جنگ ها و فقر و آوارگی نجات دهد. البته در این میان، پیامبر اسلام۶، نجات دهنده کل بشر و تعالی دهنده دین و دنیای انسان ها می باشد.
در این بخش، مباحثی مطرح می شود؛ از جمله این که آیا در کتب آسمانی، بشارت به منجی وجود داشته یا وجود دارد یا آن که این انتظار، اعتقادی در قلب های پیروان است؟ علامه در توضیح آیاتی، همچون آیه ۹۴ سوره اسراء،[۱۵] با بیان این که بعضی از مردم که نمی خواستند دعوت پیامبران را بپذیرند، این بهانه را مطرح می کردند که چرا پیامبر، به صورت بشر است و یک فرشته نیست؟ خداوند، پس از بیان این سؤال، مطالبی می آورد که نشان می دهد هم انسان ها استعداد تلقی وحی از فرشتگان را ندارند و کسانی که استعداد خاص ارتباط با ملائکه را دارند، همان افراد کامل و رسول هستند. آن گاه مرحوم علامه، در این رابطه، بیان می کند که تمام وثنی ها اعم از برهمائی، بودایی و صابئی بنا بر آنچه در کتب مقدس آن ها وجود دارد نبوت را قبول دارند؛ بدین معنا که بشری کامل، برای تکمیل مردم مبعوث می شود؛ ولی از آن، به منجی یا مصلح تعبیر می کنند. در واقع، حضور او را، نزول خداوند در زمین و ظهور او را به شکل موجود زمینی می دانند که مثلاً یکی از آن ها «بوذه» یا «بوذاسف » و.. . می باشد:
لایتحاشون ذالک التحاشی عن النبوه بمعنی انبعاث بشر کامل لتکمیل الناس و یعبرون عنه بظهور المنجی أو المصلح و نزول الإله الی الارض و ظهوره علی اهلها فی صوره موجود ارضی و کان بوذه و بوذاسف علی ما یقال منهم.[۱۶]
از این رو وجود منجی گرایی حتی در منابع ادیان غیر ابراهیمی مسلم است. اما در منابع ادیان ابراهیمی و قبل از آن (مثل زمان داوود علیه السلام) هم این واقعیت وجود دارد؛ لذا علامه، در تفسیر آیه ۱۰۵ سوره انبیاء[۱۷] و پس از آن، در بخش روایی نیز به روایتی از تفسیر قمی اشاره می کند که تمام کتب آسمانی را «ذکر» خوانده است و وعد به ارث رسیدن زمین را مخصوص قائم علیه السلام و اصحاب او می داند. همچنین، به روایات متواتر، دربار گسترش عدل و داد در زمان حضرت مهدی اشاره می کند:
و فی تفسیر القمی: و قوله «کتبنا فی الزبور من بعد الذکر»… قال: «الکتب کلها ذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون، قال القائم و اصحابه قال: و الزبور فیه ملاحم و التحمید و معه اقول و الروایات فی المهدی(عج) و ظهوره و ملئه الارض قسطاً و عدلاً عن النبی۶ و ائمه اهل البیت:، بالغه حد التواتر».[۱۸]
ایشان با اشاره به این تفسیر، به تواتر احادیث دربار مهدی و اصحاب او به عنوان حاکمان صالح زمین و شایستگان، اشاره می کند.
۴. مهدویت و فرهنگ انتظار و غیبت
بی شک، ایمان و اعتقاد به امام غایب یا حجت پنهان، مسأله ای اساسی است که انتظار حضور وی را هم به دنبال می آورد. اگر اولی تضعیف شود، دومی هم وجود نخواهد داشت. علامه طباطبایی در تفسیر آیه ۳ سوره بقره الذین یؤمنون بالغیب، از امام باقر علیه السلام روایتی نقل می کند که فرمود:
«من آمن بقیام القائم علیه السلام أنه حق»؛ «فرد مؤمن به قیام قائم و حقانیت او، مؤمن به غیب است».
البته علامه، این را از باب جری می داند:
وهذا المعنی مروی فی غیر هذه الروایه و هو من الجری.[۱۹]
همچنین در بخش دیگر، دربار اهمیت انتظار، خبری از درالمنثور سیوطی می آورد:
«… اخرج ابن جریر من طریق حکیم بن جبیر عن رجل لم یسمه قال قال رسول الله سلو الله من فضله فان الله یحب ان یسأل و من افضل العباده انتظار الفرج»؛[۲۰] «پیامبر فرمود: از فضل خداوند درخواست کنید که خدا دوست دارد از او درخواست شود و انتظار فرج، از برترین عبادات است ».
در بخش دیگر، ذیل آیه۹۳ سوره هود[۲۱] چنین بیان می کند: امام رضا علیه السلام در روایتی، انتظار فرج را از مقوله خود فرج خواند؛ لذا خود انتظار، نوعی فرج و گشایش است و موضوعیت دارد (گویی فرد منتظر، به هدف مورد انتظار رسیده است). البته توفیق این انتظار و صبر و عمل را خدا می دهد؛ ولی این ها از نوع صفات فعلی خدا است.
عن محمد بن فضیل عن الرضا علیه السلام قال سألته عن انتظار الفرج فقال: «أو لیس تعلم ان انتظار الفرج من الفرج؟ ثم ان الله تبارک و تعالی یقول و ارتقبوا انی معکم رقیب.. . فقوله عزوجل و ما توفیقی الا بالله.. . اقول محصل بیانه علیه السلام ان توفیقه تعالی و خذلانه من صفاته الفعلیه»:[۲۲]
لذا در این کلام، هم به وظیفه انسان دربار انتظار اشاره می شود و هم نیاز دائمی او به خداوند در این را مورد تأکید می کند.
همچنین ذیل آیه فأعرض عنهم و انتظر انهم منتظرون به دستور خدا به پیامبر، مبنی بر انتظار فتح اشاره می کند که دشمنان، منتظر مرگ یا قتل پیامبرند و او منتظر غلبه دادن حق و حق گرایان بر باطل و باطل گرایان:
فلینتظر هو کما ینتظرون حتی یظهر الله الحق علی الباطل و المحق علی المبطل؛[۲۳]
پس پیامبر، منتظر است؛ همان گونه که دشمنان منتظرند [او منتظر است]، تا حق بر باطل، و حق محوران بر باطل گرایان پیروز شوند.
می توان نتیجه گرفت انتظار، راهکار و دستوری است که همواره خداوند، پیش روی انبیا و اولیای الهی و پیروان آن ها قرار داده است. در این میان، دشمنان هم منتظر و مترصد بودند؛ ولی تفاوت این دو انتظار، آن است که دشمنان، منتظر حوادثی هستند که هرگز به وقوع آن یقین ندارند و نگران آن هستند؛ ولی جبه حق، متظر تحقق وعد الهی و ظهور حق بر باطل است؛ حتی در انتظار و صبر -که خود موفقیت و عین وظیفه و هدف است به توفیق خداوند دلگرم است.
۵. مهدویت، نشانه های آخرالزمان و علائم ظهور
علامه طباطبایی; ذیل بعضی از آیات، پس از مطرح کردن تفسیر عقلی خود با توجه به روایات متناسب، مواردی از علائم ظهور را از باب جری بر آن آیات، منطبق می کند؛ برای نمونه، در آیه ۵۴ سوره سبأ خداوند فرموده است:
وَحِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِّن قَبْلُ؛ «]سرانجام[ میان آن ها وخواسته هایشان جدایی افکنده شد؛ همان گونه که از پیش، با پیروان آن ها عمل شد».
وی، معنای آیه را فاصله افتادن بین مشرکان و خواسته ها و آمال دنیوی آنان که آن ها را پناهگاه خود تصور می کردند می داند. سپس با اشاره به روایات مستفیضه از شیعه و سنی، جریان خسف بیداء (فرو رفتن سپاه سفیانی در سرزمین بیداء) را از باب جری، به آیه مرتبط می داند. از تفاسیر اهل سنت، به درالمنثور سیوطی اشاره می کند که در روایتی از اهل سنت ذیل آیه، جریان سفیانی را از قول پیامبر نقل می کند:
خداوند سفیانی و همراهانش را وقتی به بیداء می رسد، در زمین فرو می برد؛ پس هیچ کدام از آن ها نجات نمی یابد، جز یکی که این خبر را برای انسان ها نقل می کند:
فیسیر الله السفیانی بمن معه حتی اذا صار ببیداء من الارض خسف بهم فلا ینجومنهم الا المخبر عنهم.
همچنین به روایتی از تفسیر قمی اشاره کرده، عبارتی از امیرالمؤمنین علیه السلام ذیل آیه می آورد که فرمود:
«فاذا جاء الی البیداء یخرج الیه السفیانی فیأمر الله عزوجل فیاخذ باقدامهم»؛[۲۴] «وقتی [مهدی] به بیداء می رسد سفیانی به سوی او خروج می کند؛ پس خدا امر می کند [به زمین]، پس [زمین]، آن ها را درخود گرفتار می کند».
می توان گفت: مرحوم علامه، در بحث علائم الظهور نیز مانند مباحث دیگر، روایات مستفیض و قابل اعتماد را مطرح می کند و به طور قطع و یقین مانند بعضی از مفسران آیات را بر آن وقایع یا علائم، حمل نمی کند؛ اما چون قرآن، در همه زمان ها جاری است، در زمان متصل به ظهور مهدی نیز این گونه آیات، با وقوع آن علائم، جریان دارد و مصداق می یابد. در واقع، نگاه کلی نگر علامه، باعث می شود نوعی سنت الهی دربار مشرکان و اغراض و آمال آن ها را مطرح و در زمان های خاص نیز آن سنت ها را جاری بداند.
برای نمونه، در تفسیر آیه ۵ سوره اسراء[۲۵]، بیان می نماید که احتمالاتی در تحقق این وعده الهی داده شده است و در تفسیر البرهان از قول امام صادق علیه السلام به گروهی اشاره می شود که قبل از قیام قائم، توسط خدا برانگیخته می شوند و مخالفان اهل بیت: را شناسایی و دستگیر می کنند. علامه، سپس با اشاره به روایات دیگر، اساس این وقایع را تکرار حوادث بنی اسرائیل در امت اسلام می داند[۲۶]؛ بدین معنا که شبیه این وعده ها و حوادث، در قوم بنی اسرائیل واقع شده است.
نشانه های آخرالزمان
همان گونه که اشاره شد، علامه طباطبایی از روایات ملاحم نیز نمی گذرد. هر چند دربار این روایات، بحث های سندی و دلالی وجود دارد، علامه با همان روش کلی خود، پس از مقدمه سازی، به آن ها اشاره می کند؛ لذا ذیل آیات سوره آل عمران – که پیش از این اشاره شد شرایط فعلی امت اسلامی را منطبق بر روایات ملاحم می داند و بر این اساس، جامعه فعلی را دارای قابلیت های لازم برای تحقق وعده های الهی نمی داند:
و یستفاد بالامعان فی التدبر فیها تفاصیل الرذائل التی تنبئ الآیه ان المجتمع الاسلامی سیبتلی بها[۲۷]؛
بادقت در آن روایت، تفصیل ناپاکی هایی که آیه، از ابتلای جامعه اسلامی به آن ها خبر می دهد، روشن می شود.
وی به طور مفصل روایاتی می آورد که اشراط الساعه را مطرح می کند و در گفت و گویی بین سلمان و پیغمبر اکرم(ص)، به حوادثی اشاره می کند؛ از جمله:
خیانت در امانت، تصدیق دروغگو، تشبه زنان به مردان و برعکس، گسترش آلات لهو و لعب، امر به منکر و نهی از معروف، ذلت مؤمنان، گسترش ربا و رشوه، کاهش و نامنظم شدن باران.
در پایان این بخش، علامه با وجود پذیرش تحریف و دس در آن روایات، برای استحکام بخشیدن به بحث و رد این مطلب که روایات ملاحم قابل استناد نیست، به کثرت آن روایات و توالی وقوع خارجی آن حوادث و صحت نسبت کتب ملاحم به مؤلفان و قدمت آن ها و کثرت نقل از کتب اشاره می کند:
و قد اشتملت علی تعدادها عده من اخبار ملاحم آخر الزمان المرویه عنه النبی)ص) و الائمه من اهل بیته: و هی علی کثرتها و من حیث المجموع و ان کانت لاتسلم من آفه الدس و التحریف إلا ان بینها اخباراً یصدقها جریان الحوادث و توالی الوقایع الخارجیه و هی اخبار مأخوذه من کتب القدماء المؤلفه قبل ما یزید علی الف سنه من هذا التاریخ أو قریبا منه و قد صحت نسبتها الی مؤلفیها و تظافر النقل عنها.[۲۸]
وی عدم وقوع آن حوادث در زمان تألیف آن کتب و غیرمنتظره بودن آن ها برای مردم آن زمان را یکی از قرائن صحت و عدم جعل مطلق آن ها معرفی می کند:
علی انها تنطق عن حوادث وقائع لم تحدث ولم تقع فی تلک الآونه و لا کانت مترقبه تتوقها النفوس التی کانت تعیش فی تلک الازمنه فلا یسعنا الا الإعتراف بصحتها و صدورها عن منبع الوحی؛
علاوه برآن که این اخبار، از وقایعی حکایت می کند که پیش تر ذکر نشده و در زمان صدور اخبار، واقع نشده است و افرادی که در آن زمان زندگی می کردند، توقع آن حوادث را نداشتند؛ پس چاره ای جز اعتراف به صحت آن ها و صدورشان از منبع وحی نداریم.
۶. مهدویت و ماهیت جامعه آرمانی دینی
صاحب المیزان، بر اساس آیات قرآنی، جامعه آرمانی را دارای مؤلفه های زیر می داند:
الف. تسلط صالحان بر زمین که وارث آنند
علام بزرگوار، ذیل آیه ۵۵ سوره مبارک نور[۲۹] با بیان دو احتمال در مورد استخلاف، یکی از آن دو را می پذیرد و نتیجه می گیرد مقصود این آیه تسلط انسان های شایسته بر زمین است، سپس آیاتی را به عنوان شاهد مطرح می کند از جمله، آی:
إن الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین؛[۳۰] «همانا زمین، از آن خداوند است و آن را میراث هر کس از بندگانش که بخواهد، قرار می دهد و پایان کار، از آن پرهیزکاران است.»
و نیز این دو آیه:
أن الارض یرثها عبادی الصالحون[۳۱]؛ «زمین را بندگان شایسته من به ارث می برند».
فاوحی الیهم ربهم لنهلکن الظالمین و لنسکننکم الارض من بعدهم[۳۲]؛ «پس پروردگارشان به ایشان وحی فرستاد که به طور قطع، ستمکاران را هلاک خواهیم کرد و بعد از ایشان، شما را در زمین سکونت خواهیم داد».
مفسر گرانقدر، با بیان سرگذشت اقوام گذشته، به این نتیج کلی می رسد که افرادی دارای ایمان و عمل صالح، جانشین اقوام ظالم پیشین می شوند. بر این اساس، جامعه آرمانی، جامعه ای است که در آن، مؤمنان واقعی که عمل صالح دارند، دارای تسلط و اقتدار و برتری در زمین باشند و گروه ظالم و گناهکار، هیچ نمودی در آن نداشته باشند.
ب.فراگیر بودن اعتقادات دینی مورد پسند الهی
علامه، بر اساس آیه شریف و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم[۳۳] می گوید: تمکین، کنایه از اثبات است و تمکین دین، بدان معنا است که در جامعه، به آن، عمل شود و معارفش مورد اعتقاد همه باشد و اختلاف و تخاصم در آن پیدا نشود. وی منظور از این دین را اسلام می داند. علاوه بر آن، این نکته را بیان می کند که در آیه، برای نشان دادن هماهنگی آن با فطرت انسان ها، دین را به مردم نسبت داده است؛ لذا در جامعه آرمانی، دین فطری تمام انسان ها را مجذوب خود خواهد کرد و خود به خود، فراگیر خواهد شد.
ج. امنیت ولیبدلنهم بعد خوفهم امنا
جامع آرمانی، جامعه ای است ایمن که در آن، مردم، امنیت را مدیون خداوند هستند. این امنیت، در ابعاد مختلف آن مورد نظر است. از کلام علامه در این بخش و دیگر مباحث اجتماعی، بر می آید که وی، امنیت را عام و شامل امنیت اقتصادی و فکری و اعتقادی نیز می داند؛ لذا همان گونه که در ادامه آیه آمده، امنیت کامل، زمانی است که جامعه، با کمال آرامش، با اعتقاد خود زندگی کنند و شرک وجود نداشته باشد (لایشرکون بی شیئا). در واقع، هرگونه مص
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 