پاورپوینت کامل روش شناسی روایات تفسیری آیات مهدویت (۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل روش شناسی روایات تفسیری آیات مهدویت (۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل روش شناسی روایات تفسیری آیات مهدویت (۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل روش شناسی روایات تفسیری آیات مهدویت (۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

چکیده

آیات مهدویت را تا حدود ۲۵۰ آیه شمرده اند که از شیعه و اهل سنت، روایاتی در آن باره حکایت شده است. این روایات، از سه جنبه قابل بررسی است:

اول. از دیدگاه روش های تفسیری؛

دوم. از دیدگاه گرایش های تفسیری؛

سوم. از دیدگاه قواعد تفسیری.

این نوشتار بر آن است روایات تفسیری آیات مهدویت را از دیدگاه اول بررسی کند. دیدگاه دوم و سوم، در مقالات بعدی بررسی خواهد شد.

در این نوشتار، به این نتیجه خواهیم رسید که در روایات تفسیری آیات مهدویت، از روش های صحیح و معتبر، همچون روش تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر روایی، تفسیر اشاری (باطنی)، تفسیر علمی و تفسیر عقلی و اجتهادی استفاده شده و در عین حال، از روش تفسیر به رأی، پرهیز شده است؛ چرا که این شیوه همواره توسط پیامبر(ص) و اهل بیت: نکوهش شده است.

کلید واژه ها:

واژگان

واژه های اساسی در باب «روش ها و گرایش های تفسیر قرآن» عبارتند از:

روش. مقصود از «روش»، استفاده از ابزار یا منبع ویژه ای در تفسیر قرآن است که معانی و مقصود آیه را روشن ساخته و نتایج مشخّصی به دست می دهد.

به عبارت دیگر، چگونگی کشف و استخراج معانی و مقاصد آیات قرآن را روش تفسیر قرآن گویند.

تفسیر. کشف و پرده برداری از ابهام کلمات و جمله های قرآن و توضیح مقاصد و اهداف آن ها است.

به عبارت دیگر، مقصود از تفسیر، تبیین مراد استعمالی آیات قرآن و آشکار کردن مراد جدّی آن، براساس قواعد ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره است.[۱]

تقسیمات روش های تفسیر قرآن

صاحب نظران، درباره روش ها، تقسیمات متعددی ارائه کرده اند؛ از جمله گلدزیهر مستشرق مجارستانی (۱۸۵۰ ۱۹۲۱ م) در کتاب مذاهب التفسیر الاسلامی، و دکتر ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون و آیت الله معرفت در کتاب التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب و نیز استاد عمید زنجانی در کتاب مبانی و روش های تفسیر قرآن و خالد عثمان السبت در کتاب قواعد التفسیر و محمد حسین علی الصغیر در کتاب دراسات قرآنیه، المبادی العامه لتفسیر القرآن الکریم، و خالد عبدالرحمن العک در کتاب اصول التفسیر و قواعده.[۲]

اما این جا روش های تفسیری را براساس منابع مورد استفاده در تفسیر، به شش روش تقسیم می کنیم، تا جایگاه روش و گرایش در روایات تفسیری مهدویت به خوبی روشن شود.

اول: روش های تفسیری

۱. تفسیر قرآن به قرآن؛

۲. تفسیر روایی؛

۳. تفسیر علمی؛

۴. تفسیر اشاری (باطنی و عرفانی.. .)؛

۵. تفسیر عقلی؛

۶. تفسیر به رأی (باطل و غیرصحیح )؛

۷. تفسیر جامع اجتهادی (شامل همه روش های تفسیری، به جز تفسیر به رأی).

روایات تفسیری مهدویت، از میان روش های تفسیری، به روش تفسیر اشاری (باطنی و عرفانی) توجه ویژه ای داشته است. این جهت گیری، در روایات به خوبی نمایان است. البته در این روایات، از روش های دیگر تفسیری نیز استفاده شده است. به زودی نمونه های آن ها ذکر می شود.

پیشینه روایات تفسیری مهدویت

درباره احادیث مربوط به آیات مهدویت، کتاب های زیادی نگارش یافته است. گاهی یک سوره (مانند سوره والعصر ) و گاهی تا ۲۶۰ آیه را درباره امام عصر(عج) دانسته و روایات مربوط به آن ها را جمع آوری کرده اند (مانند معجم الاحادیث الامام المهدی، اثر شیخ علی کورانی).

از قدیم ترین کتاب ها در این زمینه، المحجه فیما نزل فی القائم الحجه، تألیف سید هاشم بحرانی (م ۱۱۰۷ ق) و جلد ۱۳ بحارالانوار علامه مجلسی (م ۱۱۱۱ ق) است.

اینک تعدادی از این کتاب ها را معرفی می کنیم:

۱. المحجه فیما نزل فی القائم الحجه، سید هاشم بحرانی (۱۱۰۷ ق)، ترجمه آن، با نام سیمای حضرت مهدی (عج) در قرآن، مهدی حائری قزوینی، تهران، ۱۳۷۴، آفاق. در این کتاب، ۱۲۰ آیه، به ترتیب نزول، همراه روایات آن، جمع آوری شده است.

۲. امام مهدی از دیدگاه قرآن و عترت و علایم بعد از ظهور، قم، قلم، ترجمه علی دوانی. این کتاب، گزیده کتاب مهدی موعود (جلد ۱۳ بحار الانوار ) است.

۳. ملاحم القرآن، ابراهیم انصاری زنجانی، ۱۴۰۰ ق، چاپ مؤلف. (پیش گویی های قرآن درباره نشانه های ظهور و روایات…).

۴. طریق الی المهدی المنتظر علیه السلام، سعید ایوب، بیروت / الغدیر، ۱۹۹۸م. (آینده و ظهور مهدی و اخبار غیبی قرآن در این باره).

۵. المهدی فی القرآن (موعود قرآن)، سید صادق حسینی شیرازی، مؤسسه امام مهدی(عج)، تهران، ۱۳۶۰ شمسی یا قمری. فارسی و عربی. (۱۹۰ آیه درباره امام عصر (عج ) از منابع اهل سنت).

۶. سوره والعصر، حضرت امام زمان(عج) است، عباس راسخی نجفی، قیام، قم، ۱۳۷۲.

۷. المهدی الموعود فی القرآن الکریم، محمدحسین رضوی، دارالهادی، ۲۰۰۱.

۸. حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) از دیدگاه قرآن و عترت، محمود شریعت زاده خراسانی، ۱۳۷۹، دارالصادقین. (مجموعه آیات قرآن درباره حضرت مهدی (عج) با روایات آمده است).

۹. مصلح مقتدر الهی کیست؟، سید علی اکبر شعفی، ۱۳۴۲، اصفهان.

۱۰. پور پنهان در افق قرآن حضرت مهدی(عج)، جعفر شیخ الاسلامی، تهران، یکان، ۱۳۷۸ش.

۱۱. غریب غیبت در قرآن، محمدحسین صفاخواه، تهران، آمه.

۱۲. اثبات مهدویت از دیدگاه قرآن، علی صفئی کاشانی، ۱۳۷۶، تهران، مفید.

۱۳. قاطع البیان فی الایات المؤوله بصاحب الزمان(عج)، فضل الله عابدی خراسانی، دارالمرتضی، ۱۴۰۴ ق. (۲۰۲ آیه را تأویل و تطبیق کرده است).

۱۴. القرآن یتحدث عن الامام المهدی(عج)، مهدی حسن علاء الدین، دارالاسلامیه، بیروت.

۱۵. ثوره المواطئین للمهدی(عج)، مهدی حمد فتلاوی، ۱۹۹۳ م، دارالبلاغه، بیروت. (بشارت های قرآنی و نبوی درباره انقلاب مهدی (عج)).

۱۶. مهدی(عج) در قرآن، رضا فیروز، ۱۳۷۸ ش، تهران، رایحه.

۱۷. مهدویت از نظر قرآن و عترت، خیرالله مردانی، تهران، آیین جعفری، ۱۴۰۱ ق.

۱۸. چهل حدیث در پرتو چهل آیه در فضایل حضرت ولی عصر(عج)، مسجد جمکران، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۸ش. (چهل آیه و روایات مربوطه).

۱۹. سیمای مهدویت در قرآن، محمدجواد مولوی نیا، قم، امام عصر(عج )، ۱۳۸۱ ش.

۲۰. الآیات الباهره فی بقیه العتره الطاهره او تفسیر آیات القرآن فی المهدی صاحب الزمان(عج)، تهران، بعثت، ۱۴۰۲ ق، سید داوود میرصابری.

۲۱. سیمای امام زمان (عج) در آیینه قرآن، علی اکبر مهدی پور (۱۴۰ آیه جمع آوری کرده است).

۲۲. موسوعه المصطفی و العتره (۱۶) المهدی المنتظر، حسین شاکری، الهادی، ۱۴۲۰ ق. (۱۴۴ آیه را با روایات آورده است).

۲۳. الامام المهدی فی القرآن و السنه، سعید ابومعاش، ۱۴۲۲ ق، آستان قدس. (همه آیات بر طبق سوره ها تا آخر قرآن همراه روایات).

۲۴. معجم احادیث الامام المهدی(عج)، مؤسسه المعارف الاسلامیه، الجزء الخامس، الآیات المفسره. (تحت اشراف شیخ علی کورانی، ۱۴۱۱ ق، /۲۶۰ آیه را جمع کرده است).

۲۵. مهدی در قرآن، محمد عابدین زاده، بنیاد تهران (۴۰ آیه).

۲۶. سیمای نورانی امام زمان(عج) در قرآن و نهج البلاغه، عباس کمساری.

۲۷. سیمای حضرت مهدی(عج) در قرآن، سید جواد رضوی، چاپ موعود.

۲۸. جلد سیزدهم بحارالانوار، علامه مجلسی، (م ۱۱۱۱ ق) که به فارسی نیز ترجمه شده و بسیاری از آیات و روایات مهدویت را جمع آوری کرده است.

روش های تفسیری

۱. روش تفسیر قرآن به قرآن

روش تفسیر قرآن به قرآن، عبارت است از «تبیین معانی آیات قرآن و مشخص کردن مقصود و مراد جدی از آن ها با کمک آیات دیگر »؛ به عبارت دیگر «قرآن را منبعی برای تفسیر آیات قرآن قرار دادن».

تفسیر قرآن به قرآن، یکی از کهن ترین روش های تفسیر قرآن است و سابقه آن به صدر اسلام و زمان حیات پیامبر ۶ باز می گردد. این روش توسط اهل بیت علیه السلام ادامه یافت و برخی از صحابه و تابعین نیز از این روش استفاده کرده اند. اینک به مثال های زیر توجّه کنید:

از پیامبر اسلام (ص) درباره مقصود از «ظلم» در آیه لَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ[۳] پرسیدند؛ حضرت، با استناد به آیه إِن الشرْکَ لَظُلْمٌ عظِیمٌ [۴]مقصود از ظلم در آیه اول را همان شرک دانست که در آیه دوم بیان شده است.[۵]

این حدیث و احادیث مانند آن، نشان می دهد پیامبر (ص) از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده می کرده و در عمل، آن را به پیروان خود می آموخته اند.

علاّمه طباطبایی معتقد است قرآن بیان همه چیز است؛ پس نمی تواند بیان خودش نباشد؛ از این رو در تفسیر آیات، باید سراغ خود آیات قرآن برویم؛ در آن ها تدّبر کنیم و مصادیق آن ها را مشخص سازیم و تفسیر قرآن به قرآن کنیم. همچنین بر آن است که تفسیر قرآن به قرآن، همان روشی است که پیامبر (ص) و اهل بیت علیه السلام در تفسیر پیموده و تعلیم داده اند و در روایاتشان به ما رسیده است.[۶]

در کتاب هایی که درباره شیوه تفسیر نگارش یافته است، به روش تفسیر قرآن به قرآن پرداخته، آن را تبیین کرده و به آن سفارش کرده اند.

از جمله این افراد آیت الله معرفت، استاد عمید زنجانی و عبدالرحمن العک را می توان نام برد.[۷]

در احادیث تفسیری مهدویت نیز در موارد متعددی از شیوه تفسیر قرآن به قرآن استفاده شده است؛ از جمله:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلاَهَا * وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا * وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَاهَا * وَالسَّماءِ وَمَا بَنَاهَا * وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا * وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فأَلْهَمَهَا فجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا * وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا * کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا * إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا * فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَه اللَّهِ وَسُقْیَاهَا * فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُم بِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا * وَلاَ یَخَافُ عقْبَاهَا؛ [۸]

به نام خدای گسترده مهرِ مهرورز* سوگند به خورشید و تابش نیمروزش! سوگند به ماه هنگامی که در پی آن در آید! سوگند به روز، هنگامی که آن را آشکار سازد! سوگند به شب، هنگامی که آن را فرا گیرد! سوگند به آسمان و آن که آن را بنا کرد! سوگند به زمین و آن که آن را گستراند! سوگند به نفس و آن که آن را مرتب ساخت! و بد کاری و پارسایی اش را به او الهام کرد! که به یقین، کسی که آن را پاک کرد و رشد داد؛ رستگار و پیروز شد. و به یقین، کسی که آن نفس را با گناه آلوده کرد و پوشاند، نومید شد! قوم ثمود به سبب طغیانش پیامبرش را تکذیب کرد؛ آن گاه که بدبخت ترینشان برانگیخته شد؛ و فرستاده خدا به آنان گفت: «ماده شتر معجزه آسای خدا و آبشخور آن را واگذارید.؛ او را تکذیب کردند و آن را پی کردند؛ پس پروردگارشان به سبب پیامد گناهشان، آنان را هلاک ساخت و آن ها را با خاک یکسان کرد؛ در حالی که از فرجام آن ها نمی ترسد.

الامام الصادق علیه السلام: «والشمس وضحیها: الشمس، أمیر المؤمنین علیه السلام، و ضحیها: قیام القائم علیه السلام، لأن الله سبحانه قال: و أن یحشر الناس ضحی.

والقمر اذا تلیها: الحسن والحسین علیه السلام.

والنهار اذا جلیها: هو قیام القائم علیه السلام.

واللیل اذا یغشیها: حبتر (و دولته قد غشی) علیه الحق.

و أما قوله: والسماء و ما بنیها، قال: هو محمد علیه و آله السلام، هو السماء الذی یسموا الیه الخلف فی العلم.

و قوله: کذبت ثمود بطغویها، قال: ثمود رهط من الشیعه، فان الله سبحانه یقول: و أما ثمود فهدیناهم فاستحبوا العمی علی الهدی فأخذتهم صاعقه العذاب الهون، و هو السیف اذا قام القائم علیه السلام.

و قوله تعالی: فقال لهم رسول الله، هو النبی(ص).

ناقه الله و سقیاها: قال الناقه الامام الذی (فهم عن الله و فهم عن رسوله) و سقیاها: أی عنده مستقی العلم.

فکذبوه فعقروها فدمدم علیهم ربهم بذنبهم فسویها: قال: فی الرجعه. و لا یخاف عقبیها: قال: لایخاف من مثلها اذا رجع».[۹]

این روایت، در باب تفسیر قرآن به قرآن بسیار جالب است و به چند شیوه فرعی تفسیر قرآن به قرآن که مفسران عصر ما از آن ها استفاده می کنند اشاره کرده است؛ از جمله:

۱. استفاده از شیوه عام تفسیر قرآن به قرآن برای تفسیر آیه وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا (شمس:۱) که با استناد به آیه أَن یُحْشَرَ الناسُ ضحیً (طه: ۵۹) تفسیر شده است؛ یعنی برای آن که ثابت کند مقصود از نور خورشید در این آیه، نور قیام امام عصر(عج) است که پرتوی از نور خورشید ولایت امام علی علیه السلام است

به آیه ۵۹ سوره طه استناد کرده است که به گرد آمدن مردم در روزی نورانی اشاره کرد.

ممکن است این تفسیر اشاره به باطن آیه باشد، ولی برای بیان آن، از روش تفسیر قرآن به قرآن استفاده شده است.

۲. استفاده از شیوه تطبیق بر مصادیق جدید. در این روایت، چندین بار ظواهر آیه بر مصادیق جدید، تطبیق شده است؛ یعنی با استفاده از قاعده «جری و تطبیق»، [۱۰]قوم ثمود را بر گروهی از شیعه و رسول الله را که در ظاهر آیه، حضرت صالح علیه السلام است، بر پیامبر اسلام(ص) تطبیق کرده است.

۳. در این روایت، آسمان را به پیامبر اسلام (ص)، شمس را به حضرت علی علیه السلام و قمر را به امام حسن و امام حسین علیه السلام تفسیر کرده که نوعی بیان بطن آیه است. در بخش تفسیر اشاری (باطنی) توضیح خواهیم داد که براساس برخی معانی بطن قرآن، نوعی اخذ قاعده کلی و بیان مصادیق جدید آن است.

البته نکات این سوره بسیار است که به همین اندازه اکتفا می کنیم.

اللَّه نورُ السَّماوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاه فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَه الزُّجَاجَه کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِن شَجَرَه مُبَارَکَه زَیْتُونَه لاَّ شَرْقِیِّه وَلاَ غرْبِیَّه یکَادُ زَیْتُهَا یضِی ءُ وَلَوْ لَم تمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَی نورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ؛[۱۱]

«خدا نورِ آسمان ها و زمین است؛ مثال نور او، همانند چراغدانی است که در آن، چراغی باشد که آن چراغ، در بلوری است و آن بلور، چنان که گویی ستاره ای درخشان است و این چراغ، با روغنی از درخت خجسته زیتونی که نه شرقی و نه غربی است، افروخته می شود؛ نزدیک است روغنش روشنی بخشد؛ گر چه هیچ آتشی بدان نرسیده باشد. این نوری است بر فراز نوری دیگر. خدا هر کس را بخواهد و شایسته بداند به نور خود راهنمایی می کند و خدا برای مردم مَثل ها می زند و خدا به هر چیزی دانا است».

أمیر المؤمنین: «النور القرآن، والنور اسم من أسماء الله تعالی، و النور النوریه، و النور ضوء القمر، والنور ضوء المؤمن و هو الموالات التی یلبس لها نوراً یوم القیامه و النور فی مواضع من التواره و الإنجیل و القرآن حجه الله علی عباده، و هو المعصوم… فقال تعالی وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ فالنور فی هذا الموضع هو القرآن، و مثله فی سوره التغابن قوله تعالی فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا یعنی سبحانه القرآن و جمیع الأوصیاء المعصومین، من حمله کتاب الله تعالی، و خزانه، و تراجمته، الذین نعتهم الله فی کتابه فقال: «وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللّهُ وَالرَّاسخُونَ فی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا» فهم المنعوتون الذین أنار الله بهم البلاد، و هدی بهم العباد، قال الله تعالی فی سوره النور: اللَّهُ نورُ السماوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کمِشْکَاه فیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَه الزُّجَاجَه کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ… إلی آخر الآیه، فالمشکاه رسول الله آیه و المصباح الوصی، و الأوصیاء علیه السلام و الزجاجه فاطمه، و الشجره المبارکه رسول الله(ص) و الکوکب الدری القائم المنتظر علیه السلام الذی یملأ الأرض عدلا.[۱۲]

در این روایت، «نور» را به خدا تفسیر کرده که ظاهر آیه است. سپس با کمک آیات دیگر، آن را به «قرآن» و «معصومان» تفسیر کرده است؛ یعنی از نوعی تفسیر قرآن برای روشن کردن معنای آیه استفاده شده است.

البته نور، دارای مراتبی است که بالاترین مرتبه آن، نور الهی، سپس نور قرآن و اهل بیت علیه السلام است که پرتوی از نور الهی و مایه روشنی راه و هدایت مردم هستند. این گونه احادیث، برای جلوگیری از تجسیم، به تفسیر عقلی و اجتهادی و حتی علمی نیاز دارد که در مباحث بعدی روشن می شود. البته این گونه احادیث تفسیر قرآن به قرآن، در روایات مهدویت متعدد است؛ از جمله ذیل آیه ۶ و۷ سوره نازعات.[۱۳]

۲. روش تفسیر روایی

مقصود از روش تفسیر روایی، آن است که مفسر قرآن، از سنت پیامبر(ص) و اهل بیت علیه السلام (که شامل قول، فعل و تقریر آن ها می شود) برای روشن کردن مفاد آیات و مقاصد آن ها استفاده کند.[۱۴]

سیر تاریخی تفسیر روایی را می توان به چند دوره تقسیم کرد:

الف) دوران پیامبر(ص)

تفسیر روایی قرآن، همزاد وحی است؛ چرا که اولین مفسّر قرآن، پیامبر(ص) است که خدای متعال به او دستور بیان و تفسیر قرآن داد و فرمود:

وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ؛[۱۵]«و این ذکر قرآن را به سوی تو فرستادیم، تا برای مردم، آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده شده است، روشن بیان کنی».

البته سنّت و بیان پیامبر(ص) نیز ریشه در وحی داشت؛ چنان که از آن حضرت حکایت شده است که فرمود: «آگاه باشید که به من قرآن داده شده است و نیز مثل آن همراه آن به من داده شده است».[۱۶]

صحابیان با رجوع به آن حضرت، تفسیر قرآن را می آموختند. گاهی پای سخنان او می نشستند و معانی و تفسیر قرآن را فرا می گرفتند.

از ابن مسعود حکایت شده است: «همیشه هر فرد از ما هنگامی که ده آیه قرآن را می آموخت، از آن ها عبور نمی کرد، تا این که معانی و روش عمل به آن ها را بیاموزد».[۱۷]

گاهی اصحاب پیامبر(ص) از آن حضرت، مطالب را می پرسیدند. حتی دوست داشتند عرب های بیابانی بیایند و چیزی بپرسند و آنان گوش دهند.[۱۸]

ب) دوران اهل بیت علیه السلام

شیوه تفسیر روایی در عصر امامان علیه السلام نیز ادامه داشت.

امام علی علیه السلام که شاگرد ارشد پیامبر(ص) در تفسیر بود،[۱۹] سخنان و توضیحات آن حضرت را شنیده بود و حکایت می کرد؛ همان گونه که امامان اهل بیت علیه السلام نیز همین روش را دنبال کرده با حکایت احادیث تفسیری پیامبر(ص) و امام علی علیه السلام برای مردم، بدان ها استدلال می کردند. تعداد این احادیث که با واسطه اهل بیت علیه السلام حکایت شده، به هزاران روایت می رسد.[۲۰]

ج) دوران جمع آوری و تألیف روایات تفسیری

اوّلین رساله از این مجموعه ها در شیعه، کتاب تفسیر منسوب به امام علی علیه السلام است که طی یک روایت مفصّل، در آغاز تفسیر نعمانی آمده است.[۲۱]

یکی دیگر از آن ها، «مصحف علی بن أبی طالب » است که علاوه بر آیات قرآن، تأویل و تفسیر و اسباب نزول را بیان کرده است. هر چند این کتاب اکنون در دسترس ما نیست.[۲۲]

تفسیر دیگر، منسوب به امام باقر علیه السلام (۵۷ ۱۱۴ ق) است که ابوالجارود، آن را حکایت کرده[۲۳] و نیز تفسیر منسوب به امام صادق علیه السلام (۸۳ ۱۴۸ ق) که به طور پراکنده در کتاب حقایق التفسیر القرآنی آمده است.[۲۴]

سپس از تفسیر علی بن ابراهیم قمی (۳۰۷ ق) و فرات کوفی (زنده در سال ۳۰۷ ق) و تفسیر عیّاشی (م بعد از ۳۲۰ ق) و تفسیر نعمانی (م بعد از ۳۲۴ ق) و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (م ۲۵۴) می توان نام برد.

البته روایات فقهی پیامبر و اهل بیت علیه السلام نیز که نوعی تفسیر برای آیات الاحکام قرآن است، در مجموعه هایی همچون کافی، من لایحضره الفقیه و تهذیب و استبصار گردآوری شد.

در همین دوران، تفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن، اثر ابن جریر طبری (م ۳۱۰) را داریم. مجموعه های حدیثی صحاح سته اهل سنّت نیز در این دوره تدوین شد. سپس تفسیر روایی از قرن پنجم تا نهم با رکود نسبی مواجه شد و تفاسیر عقلی و اجتهادی، رایج شد. اما در قرن دهم تا دوازدهم، با رشد اخباری گری در شیعه، تفاسیر روایی دیگری همچون البرهان فی تفسیر القرآن، اثر سیدهاشم حسینی بحرانی (م ۱۱۰۷ق) و تفسیر نورالثقلین، تألیف الحویزی (م ۱۱۱۲ ق) نوشته شد؛ همان طور که مجموعه های حدیثی بزرگی، همچون وسائل الشیعه، وافی و بحارالانوار نوشته شد که بسیاری از روایات آن ها تفسیر قرآن به شمار می آید.

در اهل سنّت نیز در این دوران، تفسیر درّالمنثور، اثر جلال الدین سیوطی (م ۹۱۱ ق) گردآوری شد.

اکنون نیز در تفاسیر جدید، به روایات تفسیری پیامبر(ص) و اهل بیت علیه السلام توجّه می شود و معمولاً در لابه لای تفسیر یا در بخش جداگانه ای آورده و نقد و بررسی می شود؛ همانند روش علاّمه طباطبایی در المیزان که در ذیل هر دسته از آیات، «بحث روایی» می آورد.

در احادیث تفسیری آیات مهدویت نیز در موارد متعددی از روش تفسیر روایی استفاده شده و برای توضیح آیات مهدویت به احادیث پیامبر(ص) و اهل بیت علیه السلام استناد کرده اند؛ از جمله:

یاحَسْرَه عَلَی الْعِبَادِ مَا یأْتِیهِم من رسُولٍ إِلَّا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ؛[۲۵]

ای افسوس بر بندگان! هیچ فرستاده ای به سراغ آنان نیامد، مگر این که همواره او را ریشخند می کردند.

امام الصادق علیه السلام فرمود:

خبر تدریه خیر من عشر ترویه. إن لکل حق حقیقه، و لکل صواب نورا، ثم قال: إنا والله لا نعد الرجل من شیعتنا فقیها حتی یلحن له فیعرف اللحن، إن أمیر المؤمنین علیه السلام قال علی منبر الکوفه: «إن من ورائکم فتنا مظلمه عمیاء منکسفه لا ینجو منها إلا النومه». قیل: «یا أمیر المؤمنین! و ما النومه؟» قال: «الذی یعرف الناس و لا یعرفونه.

واعلموا أن الأرض لا تخلو من حجه الله عزوجل و لکن الله سیعمی خلقه عنها بظلمهم و جورهم و إسرافهم علی أنفسهم، ولو خلت الأرض ساعه واحده من حجه الله لساخت بأهلها، ولکن الحجه یعرف الناس و لا یعرفونه، کما کان یوسف یعرف الناس و هم له منکرون»، ثم تلا: یا حسره علی العباد ما یأتیهم من رسول إلا کانوا به یستهزؤن[۲۶].

در روایات تفسیری مهدویت، اهل بیت علیه السلام گاهی از روایات امام علی علیه السلام برای توضیح آیات استفاده کرده اند؛ از جمله در روایت فوق، امام صادق علیه السلام از سخنان امام علی علیه السلام برای توضیح درباره امام مهدی علیه السلام و نقش آن حضرت در جهان هستی یاری جسته است، سپس به آیه ۳۰ سوره یس استشهاد کرده و آن را نقل کرده است. این، گونه ای از تفسیر روایی آیات قرآن است.

همچنین در ذیل آیه ۱۱ سوره غافر در روایتی که از امام صادق علیه السلام حکایت شده است، به حدیث سخنان پیامبر(ص) درباره مسخ و رجعت دشمنان اهل بیت علیه السلام استناد شده است.[۲۷]

۳. روش تفسیر عقلی

عقل در لغت، به معنای امساک، نگهداری و منع چیزی است.

عقل در دو مورد کاربرد دارد:

نخست، به قوّه ای که آماده پذیرش دانش است. این، همان چیزی است که اگر در انسان نباشد، تکلیف از او برداشته می شود. در احادیث، از این عقل تمجید شده است.

دوم، به علمی که انسان، به وسیله این قوّه کسب می کند، عقل گویند.

قرآن، کافران را به سبب این گونه تعقّل نکردن، مذمّت کرده است.[۲۸]

در این باره، به احادیث پیامبر(ص)[۲۹]و اشعار امام علی علیه السلام استناد کرده اند.[۳۰]

روش تفسیر عقلی قرآن، پیشینه ای کهن دارد. برخی معتقدند پیامبر(ص) کیفیّت اجتهاد عقلی در فهم نصوص شرعی (از قرآن یا سنّت) را به اصحاب خویش آموزش داده است؛[۳۱] ولی ریشه ها و نمونه های تفسیر عقلی را می توان در احادیث تفسیری اهل بیت علیه السلام یافت.

در این رابطه از تفسیر القرآن و العقل، اثر نورالدین اراکی و تفسیر قرآن کریم، نوشته ملاصدرا نیز می توان یاد کرد.

روش تفسیر عقلی قرآن عبارت است از:

الف. استفاده ابزاری از برهان و قراین عقلی در تفسیر، برای روشن کردن مفاهیم و مقاصد آیات قرآن. در این صورت، عقل منبع و ابزار تفسیر قرآن شده و احکام و برهان های عقلی، قراینی برای تفسیر آیات قرار می گیرد. از این عقل، با عنوان عقل اکتسابی و احکام عقلی قطعی یا عقل برهانی یاد می شود.

ب. استفاده از نیروی فکر در جمع بندی آیات (همراه توجّه به روایات، لغت و…) و استنباط از آن ها برای روشن ساختن مفاهیم و مقاصد آیات. حاصل این مطلب، همان تفسیر اجتهادی قرآن است. در این صورت، عقل مصباح و کاشف است.

از این عقل، با عنوان عقل فطری یا نیروی فکر و قوه ادراک یاد می شد.

بنابر دیدگاه مشهور، هر دو قسم فوق، جزیی از روش تفسیر عقلی قرآن است؛ امّا با دقّت در مطالب، روشن شد که قسم دوم به طور تسامحی، تفسیر عقلی خوانده می شود و در حقیقت، تفسیر عقلی، همان قسم اول است.[۳۲] برای نمونه، به آیه ذیل و روایت ذیل آن، می نگریم:

وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّه مِنَ الأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لاَ یُوقِنُونَ؛[۳۳] «و هنگامی که گفتار فرمان عذاب برآنان واقع شود و در آستانه رستاخیز قرار گیرند، جنبنده ای را از زمین برای آنان بیرون می آوریم که با آنان در این باره سخن می گوید، که مردم، همواره به نشانه های ما یقین نداشتند ».

الإمام أمیرالمومنین علیه السلام «و أی آیه هی؟» قال: قول الله: و إذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دابه من الارض. الآیه، فأی دابه هی؟، قال عمار: والله ما أجلس و لا آکل و لا أشرب حتی أریکها، فجاء عمار مع الرجل إلی أمیرالمؤمنین علیه السلام و هو یأکل تمراً وزبدا، فقال له: یا أبا الیقظان هلم، فجلس عمار و أقبل یأکل معه، فتعجب الرجل منه، فلما قام عمار قال له الرجل: سبحان الله یا أبا الیقظان، حلفت أنک لا تأکل و لا تشرب و لا تجلس حتی ترینیها؟! قال عمار: قد أریتکها إن کنت تعقل.»[۳۴]

آیه دوم:

اعْلَمُوا أَنَ اللَّه یحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بیَّنَّا لَکمُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛[۳۵] «بدانید خدا زمین را پس از مردنش زنده می کند؛ به یقین، نشانه های خود را برای شما بیان کردیم؛ باشد که شما خردورزی کنید ».

ابن عباس:

إعلموا أن الله یحیی الأرض بعد موتها: یعنی یصلح الأرض بقائم آل محمد من بعد موتها، یعنی من بعد جور أهل مملکتها.

قد بینا لکم الآیات: بقائم آل محمد، لعلکم تعقلون.[۳۶]

آیه سوم:

وَلَنذِیقَنَّهُم منَ الْعذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛[۳۷] «و قطعاً غیر از عذاب بزرگ تر آخرتی، از عذاب نزدیک تر دنیایی به آنان می چشانیم؛ باشد که بازگردند».

الامامان الباقر و الصادق علیه السلام: «إن العذاب الأدنی الدابه والدجال».[۳۸]

در این احادیث چند نکته قابل توجه وجود دارد:

۱. در حدیث تفسیری یکی از آیات فوق، «دابّه » به امام علی علیه السلام و در حدیث تفسیری دوم، به عذاب تفسیر شده است. جمع این ها نیاز به فقه الحدیث و تفکر و تعقّل دارد؛ یعنی باید از روش تفسیر عقلی برای فهم این احادیث استفاده کرد.

شاید بتوان گفت امام علی علیه السلام مایه عذاب کافران است؛ پس مصداق «دابّه» می تواند امام علی علیه السلام و عذاب برای مخالفان باشد.

۲. در پایان روایت نخست و دوم به صورت صریح از لزوم تعقّل در این گونه احادیث سخن گفته شده است.

برخی دیگر از احادیث تفسیری نیز، نیازمند تفسیر عقلی و اجتهادی است؛ از جمله:

آیه ۳۵ سوره نور که خدا و قرآن و معصومان علیه السلام را نور معرفی کرده است. برای جلوگیری از تشبیه نور الهی به نور جسمانی، لازم است تفسیر عقلی و اجتهادی انجام شود.

برخی دیگر از مواردی که به تفسیر عقلی و اجتهادی نیاز دارند، عبارتند از:

مبحث نور پروردگار که در آیه ۶۹ سوره زمر مطرح شده و در احادیث به نور امام عصر علیه السلام تفسیر شده است.[۳۹](در مبحث تفسیر علمی، مطالبی در این باره خواهد آمد) و مشابه آن، ذیل آیه ۳۵ سوره نور آمده است که امام را به «نور» و «کوکب» تشبیه کرده است.[۴۰]

۴. روش تفسیر علمی

مقصود از علم در این جا، «علوم تجربی» اعم از علوم طبیعی و انسانی است. از آن جا که در قرآن بیش از هزار آیه به علوم تجربی اشاره دارد، ناچاریم برای فهم برخی آیات، یا رفع تعارض ها، به یافته های علوم تجربی مراجعه کنیم.

این شیوه تفسیر، به طور عمده سه دوره داشته است:

دوره نخست، از حدود قرن دوم هجری تا حدود قرن پنجم بود که با ترجمه آثار یونانی به عربی آغاز شد و بعضی مسلمانان، سعی کردند آیات قرآن را با هیأت بطلمیوسی تطبیق کنند؛ مانند بوعلی سینا.[۴۱]

دوره دوم از حدود قرن ششم شروع شد؛ هنگامی که بعضی دانشمندان به این نظریه متمایل شدند که همه علوم، در قرآن وجود دارد و می توان علوم مختلف را از قرآن کریم استخراج کرد (در این باره غزالی سر آمد بود). این دو نوع تفسیر علمی (تطبیق قرآن با علوم و استخراج علوم از قرآن) قرن ها ادامه داشت و هر زمان، دانشمندان مسلمان، به موافقت یا مخالفت با آن می پرداختند.

دوره سوم، تفسیر علمی که موجب اوج گیری و رشد فوق العاده آن شد، پس از قرن ۱۸ میلادی و رشد علوم تجربی در مغرب زمین و ترجمه کتاب های مختلف در زمینه علوم فیزیک، شیمی، پزشکی و کیهان شناسی به عربی آغاز شد. این دوره جدید، به ویژه در قرن اخیر که در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان بر جای گذاشت موجب شد دانشمندان مسلمان، در پی انطباق قرآن با علوم تجربی برآیند. این مسأله آن هنگام اهمیّت بیشتری یافت که تعارض علم و دین، در اروپا اوج گرفت و کتاب مقدّس، به سبب تعارضات آن با علوم جدید هر روز، به عقب رانده و میدان برای پیدایش افکار کفر آمیز و ضد دینی باز می شد. هجوم این افکار به کشورهای اسلامی و برتری صنعتی غرب، موجب جذب جوانان مسلمان به فرهنگ غربی می شد.

در این میان، دانشمندان و مفسران بسیاری به اظهار نظر در باره تفسیر علمی پرداخته، با آن موافقت یا مخالفت کرده اند[۴۲] یا اعجاز علمی قرآن را از آن اثبات نموده اند[۴۳] که ذکر آن ها از حوصله این نوشتار خارج است.

اقسام تفسیر علمی از نظر شکل و شیوه تفسیر

الف. استخراج همه علوم از قرآن کریم

طرفداران قدیمی تفسیر علمی مانند: ابن أبی الفضل المرسی، غزالی و.. .

کوشیده اند همه علوم را از قرآن استخراج کنند؛ زیرا عقیده داشتند همه چیز در قرآن وجود دارد. در این راستا، آیاتی را که ظاهر آن ها با یک قانون علمی سازگار بود، بیان می کردند و هر گاه ظواهر قرآن، کفایت نمی کرد، به تأویل می پرداختند و ظواهر آیات را به نظریات و علومی که در نظر داشتند، بر می گرداندند. از این جا بود که علم هندسه، حساب، پزشکی، هیأت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج می کردند.

برای نمونه، از آیه شریفه وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ[۴۴] که در آن، ابراهیم علیه السلام می فرماید: «هنگامی که بیمار شدم، او است که شفا می دهد» علم پزشکی را استخراج کردند[۴۵] و علم جبر را از حروف مقطعه اوایل سوره ها استفاده کردند[۴۶] و از آیه شریفه إِذَا زُلْزِلَتِ الأَرْضُ زِلْزَالَهَا زمین لرزه سال ۷۰۲ ق را پیش بینی کردند.[۴۷]

روشن است این نوع تفسیر علمی، به تأویلات زیاد در آیات قرآن، بدون رعایت قواعد ادبی، ظواهر و معانی لغوی آن ها می انجامد.

از همین رو است که بسیاری از مخالفان، تفسیر علمی را نوعی تأویل و مجازگویی دانسته اند[۴۸] که البته در این قسم از تفسیر علمی، حق با آنان است. ما نیز پیش تر، این مسأله (وجود همه علوم در ظواهر قرآن) را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این کلام، مبانی صحیحی ندارد.

ب. تطبیق و تحمیل نظریات علمی بر قرآن کریم

این شیوه از تفسیر علمی، در یک قرن اخیر رواج یافته و بسیاری از افراد با مسلّم پنداشتن قوانین و نظریات علوم تجربی، سعی کردند آیاتی موافق آن ها در قرآن بیابند. هر گاه آیه ای موافق با آن نمی یافتند، به تأویل یا تفسیر به رأی پرداخته، آیات را بر خلاف معانی ظاهری، حمل می کردند.

برای مثال، در آیه شریفه هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَفْسٍ وَاحِدَه وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛[۴۹] او است خدایی که شما را از یک تن آفرید و از آن نیز جفتش را مقرر داشت»، کلمه «نفس» را، به معنای پروتون و «زوج» را الکترون معنا کردند و گفتند: منظور قرآن، این است که همه شما را از پروتون و الکترون که اجزای مثبت و منفی اتم است، آفریدیم. در این تفسیر، حتّی معنای لغوی و اصطلاحی نفس را رعایت نکردند.[۵۰]

این گونه تفسیر علمی، در یک قرن اخیر، در مصر و ایران رایج شد و موجب بدبینی برخی دانشمندان مسلمان به انواع تفسیر علمی شد. آنان یکسره تفسیر علمی را تفسیر به رأی و تحمیل نظریات و عقاید بر قرآن دانسته، آن را طرد کردند؛ چنان که علّامه طباطبایی، تفسیر علمی را نوعی تطبیق اعلام کرد.[۵۱]

البتّه درباره این نوع تفسیر علمی، حق با مخالفان آن است؛ چرا که مفسّر، هنگام تفسیر باید از هرگونه پیش داوری خالی باشد، تا بتواند تفسیر صحیح انجام دهد. اگر با انتخاب یک نظریه علمی، آن را بر قرآن تحمیل کند، پا در طریق تفسیر به رأی گذاشته که د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.