پاورپوینت کامل حکایت های دوستانه ۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکایت های دوستانه ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکایت های دوستانه ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حکایت های دوستانه ۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۲

شرایط دوستی

روزی امام سجاد(ع) فرزندش امام باقر(ع) را که در آن هنگام نوجوان بود، صدا زد و
گفت: «فرزندم! با پنج گروه دوست نشو!»

امام باقر(ع) گفت: «با چه کسانی پدر؟!»

امام سجاد(ع) گفت: «اول با انسان دروغ گو، چون او مثل سرابی است که دور را به تو
نزدیک و نزدیک را دور نشان می دهد. دوم با انسان فاسق، چون او گناه می کند و تو را
به لقمه نانی یا کم تر می فروشد. سوم با انسان بخیل، زیرا او از کمک مالی به تو در
لحظه ای که سخت تنگ دست و نیازمندی، دریغ می کند. چهارم، از دوستی با انسان نادان
دوری کن، زیرا او می خواهد به تو سود برساند، اما بر اثر حماقت زیان می رساند و در
آخر از کسی که با خویشاوندانش قطع رابطه کرده، دوری کن، زیرا من آن ها را در سه جای
قرآن لعن شده و دور از رحمت الهی یافتم.

دوست بخیل

دکان دار، مرد مهربان و مهمان نوازی بود. او دوستی داشت که در فصل پاییز و زمستان
به شهر آن ها می آمد و بهار و تابستان به خانه خودش برمی گشت. او هنگامی که در شهر
بود در خانه مرد دکان دار زندگی می کرد و خانواده او از آن مرد حسابی پذیرایی می
کردند.

مدتی بود که مرد روستایی به خانه اش برگشته بود. مرد دکان دار همراه خانواده اش به
سوی منزل آن مرد رفت. مرد هنگامی که دکان دار را همراه خانواده اش دید، پنجره های
خانه اش را بست و هر چه آن ها در زدند، او در را باز نکرد. چند روزی به همین روش
گذشت تا آن که شبی باران گرفت. دکان دار در خانه مرد را محکم زد تا آن که مرد پشت
در آمد. دکان دار گفت: «رفیق نارفیق تو خوبی های مرا فراموش کرده ای و مرا از خانه
ات بیرون می کنی! آبروی مرا جلوی زن و بچه ام بردی! لااقل امشب را که باران می اید،
ما را پناه بده تا صبح از این جا برویم.»

مرد روستایی گفت: «آقا شما را نمی شناسم، اما برای رضای خدا امشب را می توانی در
مزرعه ام به سر ببری. باید مواظب باشی تا گرگ و شغال وارد باغم نشوند!»

نیمه های شب بود که مرد دکان دار شبحی دید و آن را نشانه گرفت. بعد از مدتی مرد
صاحب باغ ناله کنان وارد باغ شد و گفت: «خرم را کشتی.» دکان دار گفت: «اشتباه می
کنی، گرگ بود.»

مرد گفت: «گرگ این جا چه کار می کند؟ خرم بود.» مرد که فهمیده بود این ها همه نقشه
ای برای اذیت کردن او و خانواده اش بوده است، یقه صاحب باغ را گرفت و گفت: «تو آن
همه نیکی و خوبی های مرا فراموش کرده ای، اما خرت را در تاریکی شب شناختی؟!»

خیانت ماهی خوار

ماهی خوار پیری بر لب برکه ای زندگی می کرد. روزی اندوه ناک کنار برکه نشست. خرچنگی
از دور او را دید و نزدیکش آمد و گفت: «چرا غمگینی؟» ماهی خوار جواب داد: «چرا
غمگین نباشم؟ غذای من که یکی ـ دو ماهی است از دستم می رود. چون از صیادها شنیدم که
می گفتند وقتی از فلان جا برگشتیم، در این برکه به ماهی گیری می پردازیم.»

خرچنگ با شنیدن این سخنان زیر آب رفت تا ماهی ها را خبر کند. ماهی ها نزد مرغ ماهی
خوار جمع شدند و همگی گفتند: «ما با تو مشورت می کنیم و خردمند موقع مشورت، از
نصیحت کردن دریغ نمی کند، حتی اگر دشمن باشد. به خصوص در کاری که نفع آن به تو برمی
گردد، زیرا زندگی ت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.